پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

14:30:52 - سه شنبه 19 مرداد 1395
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
ممانعت از آزمون استخدامی به‌بهانه تبعیض جنسیتی
پس از ماه‌ها وعده برگزاری آزمون استخدامی و ایجاد شور و شعف و اُمید برای هزاران جوینده شغل با دستور آقای رئیس‌جمهور برگزاری آزمون تا رفع نواقص منتفی گردید. ظاهرا به نظر ایشان این آزمون بیشتر برای مردان اشتغال ایجاد می‌کند .

به گزارش “صبح رابر”؛ به نقل از “ناب نیوز”؛ پس از ماه‌ها وعده برگزاری آزمون استخدامی و ایجاد شور و شعف و اُمید برای هزاران جوینده شغل؛ با دستور آقای رئیس‌جمهور؛ برگزاری آزمون تا رفع نواقص منتفی گردید. ظاهرا به نظر ایشان؛ این آزمون بیشتر برای مردان اشتغال ایجاد می‌کند؛ تا زنان و دختران. لذا بهتر است که در برگزاری آزمون تجدید نظر شود و جلوی تبعیض جنسیتی گرفته شود. در مورد دستور آقای روحانی؛ نکات حائز اهمیتی وجود دارد که توجه ایشان به آنها خالی از لطف نیست.

یک روز؛ خانمی به دفتر مشاوره مراجعه نموده و از ناسازگاری؛ بداخلاقی و اعتیاد همسرش؛ نگران بود و از اینجانب می‌خواست که مشکلات خانوادگی آنها را حل کنم. خانم کارمند و صاحب یک فرزند بود و شوهرش بیکار و از فرزندش مراقبت می‌کرد. در فرآیند مشاوره؛ روزی با همسر این خانم؛ به‌گفتگو نشستیم. مرد با ناراحتی اظهار داشت؛ که امروزه نقش‌ها جابجا شده است. خانمم کارمند و نان‌آور خانواده شده است و من خانه دار و کارهای داخل منزل را انجام می‌دهم. روزها از فرزندم مراقبت می‌کنم و پس از اتمام کارهای خانه؛ حوصله‌ام سر می‌رود برای رفع حوصله با دیدن فیلم یا مواد مخدر؛ خودم را سرگرم می‌کنم. تدریجا هم معتاد شدم و هم با دیدن بعضی از فیلم‌ها از همسرم بیزار و خسته شدم و امروز زندگی؛ برایم از مرگ بدتر شده است.

پس از جلسه مشاوره به فکر فرو رفتم که چرا باید چنین باشد. چرا بیش از سه میلیون مرد بیکار و فاقد شغل در کشور وجود دارد و در مقابل به‌همین میزان؛ زنان شاغلی داریم که جای مردان را اشغال کرده‌اند؟!!

با قطع‌نظر از ضرورت بعضی از این شغل‌ها برای زنان؛ باید اذعان کرد که بسیاری از زنان؛ جایگاه اشتغال مردان را؛ اشغال کرده‌اند و در نتیجه زنان؛ از خانه به کارخانه کشیده شده و مردان از کارخانه؛ به خانه و خانه‌داری روآورده‌اند.

پیامدهای جابجایی نقش‌ها و کارگری زنان و بیکاری مردان چیست؟ چه سیاستگذاری غلطی در حال انجام است که امروز کشور با چنین بحرانی مواجه شده است. برای نمونه؛ به چند پیامد از این حادثه غمبار و غم‌انگیز اشاره می‌شود.

علی‌رغم این‌که؛ در دهه‌های گذشته، شغل برای زنان امتیاز محسوب نمی‌شد، و معمولاً زنان پست و فرومایه به اشتغال خارج از منزل می‌پرداختند و اشراف و فرهیختگان، اشتغال خارج از منزل را دور از شأن خود می‌پنداشتند، لکن امروزه؛ کمتر کسی؛ پیدا می‌شود که با اشتغال زنان مخالف باشد. لکن کشاندن زن از خانه به کارخانه و تن دادن به اشتغال صنعتی و غیربومی بدون اصلاح قوانین و زیر ساخت‌ها؛ موجب خسارت‌های زیانباری می‌شود که در نهایت به کاهش جمعیت؛ فروپاشی بنیاد خانواده؛ تضعیف نقش همسری و مادری؛ افزایش طلاق و ….. منجر می‌شود. تعریف ۱۷۵ ساعت کار برای زنان؛ و به همین میزان کار خانگی در شیفت عصر؛ مرخصی اندک زایمان؛ اختلاط زن ومرد؛ جداسازی مادر از نوزاد و رها سازی نوزاد شیری به مهد‌کودک‌ها؛ بیش از ۸ ساعت در روز؛ می‌تواند نمونه‌ای از این آسیب‌های اشتغال کنونی زنان باشد.

امروزه فمینیست‌ها و جنبش‌های اجتماعی زنان؛ برای از بین بردن خانواده، تحقیر و تخریب خانه‌داری و کار خانگی زنان به تبلیغ و ترویج اشتغال صنعتی پرداخته؛ و با تأکید بر تساوی زن و مرد و نفی تفاوت‌های جنسیتی، خواهان مردانه زیستن زنان شده‌اند؛ تا بتوانند در عرصه اجتماع؛ خصوصا اشتغال زنان؛ امتیازات بیشتری کسب کنند. آنها تقلید از رفتارهای مردانه را به عنوان اولین گام، برای نشان دادن تهور و عدم وابستگی زنان به مردان از خود نشان دادند. دهه‌های(۱۹۶۰- ۱۹۷۰) فمینیست‌ها با رواج مدهای ساده و تیپ‌های ظاهری مردانه،‌ حضور در مشاغلی که در حیطه کاری مردان بود، مانند رانندگی خودروهای سنگین،‌ فنون مکانیکی؛ به تقلید و مشابه‌سازی خود؛ با مردان پرداختند که این روند تا کنون مشاهده می‌شود(فرهمند، بختیاری، ۱۳۸۵ و قدیری، ۱۳۸۵). فمینیست‌ها معتقدند زنان برای این‌که به جایگاه اصلی‌شان در جامعه دست پیدا کنند؛ باید مردانه بیندیشند؛ مردانه لباس بپوشند و مردانه غذا بخورند و در یک کلام؛ از زنانگی خود دست کشیده و رفتارهای مردانه روآورند؛ تا امتیازات مردان را از آن خود کنند. نسخه فمینیست‌ها برای زنان یک نوع توهین و تمسخر به جایگاه زن است؛ که با کنار گذاشتن وظایف زنانگی؛ از قبیل مادری؛ همسری؛ فرزندآوری و …. ؛ به شکل و قیافه مردان درآیند؛ این خود بدین معناست؛ که زن موجودی بی ارزش و پست است و برای این‌که ارزشمند شود؛ باید مَرد شود و مردانه زندگی کند والاّ بی ارزش خواهد بود. این رویکرد و دیدگاه؛ متأسفانه دامن برخی مسئولین را گرفته و شاید مسئولین هم به این دیدگاه؛ اعتقادی نداشته باشند؛ و دم زدن از آن؛ صرفا جنبه تبلیغاتی و انتخاباتی داشته باشد؛ ولی طرح آن ولو تبلیغاتی؛ موجب سیاستگذاری غلطی در کشور می‌شود؛ که نهایتا؛ کشور را با بحران خانواده مواجه می‌سازد. مسئولین نباید در دامی که فمینست‌ها طراحی کرده‌اند؛ گرفتار شوند و در زمین آنها بازی کنند. نباید برای رأی ۴ ساله چند نفر؛ کشور را دچار بحران و تلاطم کرد. امروز؛ که کشورهای غربی از پدیده اشتغال نامناسب زنان؛ پشیمان گردیده‌اند و برای بازگشت زنان به خانه در حال طرح و برنامه هستند؛ ما دنبال اجرای برنامه‌های شکست‌خورده غربی‌ها باشیم. مگر از مشارکت شتاب آلود زنان در صنعت که باعث گسترش طلاق و افزایش جرایم شده است (قدیری، ۱۳۸۰) خبر ندارید؟!

حداقل بدانید یا بخوانید که؛ ۶۰% از مادران شاغل در آمریکا گزارش داده‏اند؛ که استرس و فشار روحی، بحرانی‏ترین و خطرناک‏ترین مسأله‏ای است که آنان با آن روبه‏رو هستند و این قابل درک است. طبیعت پُرتکاپو و پُرجنب و جوش؛ یک هفته‌کاری زنان؛ می‏تواند توضیح دهنده این امر باشد. مؤسسه گالوپ در اکتبر ۱۹۹۰ طی یک نظرسنجی گفت: ۵۲درصد از زنان اعتقاد دارند، ورود زنان متأهل و دارای فرزند به نیروی کار، تأثیر زیانباری بر خانواده، داشته است. در سوئیس؛ ۴۰درصد زنان شاغل بدون فرزند هستند. درصد زیادی از زنان شاغل نیز؛ زمان بچه‌دار شدن را تا سال‌های زیادی به تاخیر می‌اندازند(جسیکا۴ ،۲۰۰۵).

با شاغل شدن زن که مهم‏ترین نقش را در ایجاد تعادل عاطفی و روانی و ایجاد فضایل دارد، لطمه شدید روحی به فرزندش وارد می‏شود و به همان مقدار که از فرزندش دور می‏شود، نفوذش در او کم می‏شود(گزارش سازمان امور اداری و استخدامی کشور، ۱۳۶۹، ص ۹۱).

آمریکایی‌ها دیگر تربیت فرزند را به عنوان یک منفعت نمی‌بینند و اصولاً نگهداری از فرزندان در ساعات طولانی غیبت والدین در این کشور؛ به عنوان امری سخت و مزاحم نگریسته می‌شود که باید با پرداخت پول از زیر بار آن شانه خالی کرد. بدین ترتیب، منطق بازار برعقلانیت و احساسات مادری غلبه کرده و در یک نگاه کلی، زنان؛ از فرزند متنفر گردیده‌اند(مگویر، Maguire. D. C؛ ۲۰۰۳).

البته در برخی کشورها تدابیری برای رفع این مشکل اندیشیده شده است . مثلا در اتریش، جمهوری چک ، فنلاند و مجارستان سه سال حقوق برای مادران شاغل بچه دار؛ در نظر گرفته‌اند. آلمان نیز طرح حقوق والدین را در نظر گرفته است تا مادران را برای ماندن در خانه ترغیب کنند.

به واسطه مشکلات فراروی اشتغال زنان؛ امروزه برخی از زنان تصمیم به بازگشت به خانواده و انصراف از شغل دارند. در پژوهشی که مجله هوم میکرز (Homemakers) در سال ۱۹۹۰ انجام داد، از هر ده زن، هفت نفر می‌گفتند که اگر امکان آن را داشتند، ترجیح می دادند که در خانه بمانند و از فرزندان خود مراقبت کنند. ۷۸درصد می‌گفتند: که خانواده مهم‌ترین چیز در زندگی آنهاست؛ و ۸۹درصد اظهار می‌داشتند؛ که از کارخانگی راضی هستند، شگفت‌آورتر این است؛ که برای نخستین بار در ۴۰ سال گذشته، درایالات متحده، تعداد زنان شاغل ۲۵ تا ۳۴ساله کاهش یافته است، تحقیق یانکلوویچ (yancelovich) در مجله تایم؛ نشان می‌دهد که ۶۲درصد از زنان جوان ۱۸ تا ۲۴ساله امروزی، بیش از اینکه به اشتغال گرایش داشته باشند، به خانواده تمایل دارند. محرومیت از مادر به واسطه اشتغال، موجب اختلال در رشد و عاطفه و تربیت کودکان گردیده است(شعاری‌نژاد، ۱۳۷۴، لطف اللهی، ۱۳۷۶، هافمن، Hafman, T.W 1984، زاسلو، Zaslow, M.j؛ ۲۰۰۵). درخواست طلاق از سوی زنان شاغل چهار برابر زنان غیرشاغل است(هاجری، ۱۳۸۳، بستان نجفی، ۱۳۸۳). کاهش جمعیت، افزایش سن‌ازدواج؛ از پیامدهای اشتغال موجود در زنان است(مهدوی، ۱۳۸۳). تعدد نقش‌های مادری، همسرداری، شغلی و فشار نقش‌ها، موجب افزایش علائم افسردگی در زنان شده است(گلاس Glass, G.K؛ ۱۹۹۴).

به‌نظر می‌رسد مسئولین محترم؛ قبل از شعارهای تبلیغاتی؛ و خود را در شعار؛ طرفدار حقوق زنان دانستن؛ به تصحیح قوانین و اصلاح ساختارها پرداخته و جلوی تضییع حق و حقوق واقعی آنان را بگیرند. چرا قانون مرخصی زایمان زنان؛ اجرا نمی‌شود؟ چرا سن بازنشستگی زنان باید با مردان مساوی باشد؟ چرا زنان متأهل؛ دارای فرزند باید همانند مردان؛ ۱۷۵ ساعت در ماه کار کنند؟ چرا دورکاری با آن‌که در بسیاری از شرکت‌ها و ادارات؛  برای زنان ممکن است؛ عملی نمی‌شود؟ چرا ورودی دختران به دانشگاه‌ها و تحصیلات عالی تقریبا دو برابر پسران است؟ چرا شرایط کار برای زنان در کنار نوزادشان؛ فراهم نیست؟ کار خانگی؛ با آن‌که از جهت سختی کار؛ اگر بیشتر از کار خارج از منزل نباشد؛ حداقل کمتر نیست؛ چرا از حقوق؛ مزایا؛ بیمه و بازنشستگی؛ برخوردار نیست؟ چرا زنان خانه‌دار؛ مورد حمایت دولت قرار نمی‌گیرند؟ چرا شغل‌های خانگی نظیر؛ خیاطی؛ نساجی؛ قالی‌بافی؛ آرایشگری؛ و ….. شغل تلقی نشده و مورد حمایت جدی دولت قرار نمی‌گیرند؟ چرا برای اشتغال زنان؛ محیط أمن و راحت؛ دور از اختلاط زن و مرد؛ فراهم نمی‌گردد؟ چرا با آنکه زنان از سربازی معاف هستند و رشد آنها از پسران بیشتر است؛ باید هر دو؛ ۱۲ سال تحصیلی مشابه و مساوی داشته باشند؟ چرا در مدارس دختران؛ مهارت‌های زندگی آموزش داده نمی‌شود؟ چرا فعالیت زنان در دامداری؛ کشاورزی و دام و طیور؛ در کنار همسران‌شان؛ شغل مورد حمایت دولت تلقی نمی‌گردد؟ چرا زنان در مشاغلی که متناسب با آنها نیست؛ به کار گمارده نمی‌شوند؟ چرا با وجود صدها هزار مرد بیکار با شرایط مساوی با زنان شاغل؛ هم‌چنان زنان شاغلند؟ چرا با آن‌که شیفت شب و دور از همسر و فرزند؛ برای زنان شاغل نظیر مهماندار هواپیما؛ ضرورت ندارد؛ فکری نمی‌کنید؟ برای زنان شاغل متأهل؛ در مقایسه با دختران مجرد شاغل؛ چه امتیازاتی در نظر گرفتید؟ زنان متاهل شاغل؛ دارای فرزند چه امتیازاتی دولت؛ به آنها اختصاص داده است؟ و صدها چراهای دیگر در مورد اشتغال زنان که در این نوشتار نمی گنجد؟؟؟!!!!

به‌نظر می‌رسد پاسخ این سؤالات؛ می‌تواند بخشی از مشکلات اشتغال زنان را جوابگو باشد.

حسین جلالی

  دکترای روانشناسی و کارشناس خانواده

انتهای پیام/

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب