پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

10:16:49 - چهارشنبه 7 تیر 1396
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
راست قامتان جاودانه تاریخ فاجعه هفتم تیر
حادثه هفت تیر سال شصت، محصول یک جریان ریشه دار تاریخى منحرف و کینه‏ توز نسبت به پایه ‏گذاران نهضت امام خمینى(ره) بود که در هفت تیر به نتیجه رسید و ۷۲ نفر از بهترین یاران انقلاب را از ما گرفت.

به کزارش “صبح رابر”؛ امام خمینى(ره) فرمودند: «مى خواهید با شهادت رساندن عزیزان ما، این ملت فداکار را از صحنه بیرون کنید. شما تا توانستید به فرزندان اسلام، چون شهید بهشتى و شهداى عزیز مجلس و کابینه با حربه ناسزا و تهمت‏هاى ناجوان‏مردانه حمله کردید که آن‏ها را از ملت جدا کنید و اکنون که آن حربه از کار افتاده و کوس رسوایى همه‏تان بر سرِ بازارها زده شد، در سوراخ‏ ها خزیده و دست به جنایاتى ابلهانه زده‏ اید که به خیال خام خود، ملت شهیدپرور و فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید و نمى‏دانید که در واژه شهادت، واژه وحشت نیست.»

مقام معظم رهبرى(مدظله‏ العالی): «یک جمله درباره حادثه هفتم تیر عرض کنیم و آن این است که شاید از همه ابعاد متعددى که این حادثه داشت، این بُعد جالب‏تر باشد که این حادثه، نشان داد که ضربه‏ هاى سهمگینى از این قبیل هم حتّى نمى‏تواند به استحکام بناى جمهورى اسلامى که به ایمان و حضور مردم تکیه کرده است، خللى وارد کند. این حادثه، حادثه کوچکى نبود. چنین حادثه ‏اى در هر نقطه دنیا کافى است براى فرو ریختن یک نظام. این همه اشخاص مؤثر، مهم، خوش‏فکر و مبارز به دست جنایت‏کار تروریست‏ها در یک لحظه از بین بروند و نظام آن‏را تحمل کند و از آن، وسیله ‏اى براى استحکام هرچه بیش‏تر خود به‏ وجود بیاورد. این چیز شگفت ‏آورى بود. این برکت حضور و ایمان مردم، به برکت استحکام ساخت درونى نظام اسلامى بود و به فضل پروردگار، همیشه همین طور خواهد بود.»

منافقین سعى کرده بودند تا توسط عامل نفوذى خود «محمدرضا کلاهى» تا آن‏جا که ممکن است، مسؤولان و شخصیت‏ هاى برجسته نظام جمهورى اسلامى را به این قتلگاه بکشانند و در یک انفجار، آن‏ها از بین ببرند اما برخى از مسؤولان و شخصیت‏ هاى برجسته نظام ازجمله محمدعلى رجایى (نخست‏ وزیر)، دکتر محمدجواد باهنر، آیت ‏الله مهدوى کنى، آیت‏ الله على قدوسى، حبیب‏ الله عسگر اولادى و…به دلایلى در جلسه حضور نداشتند یا قبل از انفجار جلسه را ترک کرده بودند.

   مختصرى از زندگى شهید دکتر بهشتى‏

آیت ‏الله دکتر سید محمد حسینى بهشتى در دوم آبان سال ۱۳۰۷ در محله قدیمى لومبان، لبنان، اصفهان به دنیا آمد. شهید بهشتى تحصیلات خود راازچهار سالگى توسط پدرش که ازعلماى برجسته حوزه بود شروع کرد و سپس در همان شهر دیپلم ادبى گرفت. به‏ خاطر علاقه شدیدى که به علوم اسلامى داشت به حوزه علمیه اصفهان وارد شد. دروس علمى را تا اواخر سطوح عالیه در همان حوزه خواند و در سال ۱۳۲۵ راهى حوزه علمیه قم گردید. ایشان پس از طى یک سلسله آموزش‏ها و کسب فیض از محضر اساتید و مراجع، به ‏خصوص امام خمینى(ره) با عده‏اى از فضلاى حوزه، درس اصول و فقه آیت‏ الله داماد را که مورد علاقه طلاب جوان بود بنیانگذارى کرد. هم‏چنین به همراه دوستان دیگر چون آیت‏الله شهید مطهرى و فقهاى دیگر در درس خارج امام خمینى(ره) حاضر شدند.

شهید بهشتى پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۰ دوره لیسانس دانشکده الهیات و معارف اسلامى و هم‏چنین در سال ۱۳۳۸ دوره دکتراى این دانشکده را به پایان رسانید. شهید بهشتى در سال ۱۳۴۲ مدرسه علمیه حقانى را تأسیس کرد و به کمک جمعى از فضلاى حوزه علمیه اقدام به تشکیل گروه تحقیقاتى پیرامون حکومت در اسلام نمود. در همان اوقات توسط سازمان امنیت «ساواک» از قم به تهران انتقال یافت.

بهشتى تنها، مرد علم و بیان و قلم نبود بلکه در میدان مبارزه نیز مردانه جنگید. به ‏ویژه ازآغاز قیام امام خمینى(ره) در سال ۱۳۴۱، به همکارى با جمعیت هاى مؤتلفه اسلامى برخاست و به عضویت شوراى روحانیت آن انتخاب گردید.

او در برگزارى راه‏پیمایى ‏هاى عظیم چهارم شوال و تاسوعا و عاشوراى ۵۷ نقشى مؤثر داشت. سخنرانیهاى پرشور شهید مخصوصاً در روز ۱۶ شهریور در مسجد صاحب الزمان(عج) تحرک فراوانى به مردم داد. هنگامى که امام(ره) در پاریس بودند، براى تبادل نظر با امام(ره) به آن‏جا رفت و سپس به فرمان امام(ره) به عضویت شوراى انقلاب اسلامى ایران برگزیده شد. نقش مؤثر و رهبرى‏ کننده ایشان در آن زمان کاملاً محسوس بود. شهید بهشتى هنگام شهادت علاوه بر رهبرى حزب جمهورى اسلامى و عضویت شوراى انقلاب، رئیس دیوان عالى کشور نیز بود.

 شهید بهشتى از دید دشمن‏

رادیو بى.‏بى.سى انگلیس با همه دشمنى‏ هایى که با شهید مظلوم دکتر بهشتى داشت، در برنامه شبانگاهى هشتم تیرماه ۱۳۶۰ گفت: «آیت‏ الله دکتر سید محمد حسینى بهشتى، رهبر حزب جمهورى اسلامى، رئیس دیوان عالى کشور و عضو شوراى ریاست جمهورى، مردى خوش‏لباس، با چهره‏اى گیرا و پُر ابهت بود. بهشتى به ‏عنوان یک نویسنده اسلامى در مسایلى از قبیل مفهوم دولت در اسلام و نیز نقش روحانیت در رابطه اسلام با مکتب‏ هاى فکرى جدید، مطالب فراوانى نوشته است. سال‏هاى اقامت او در آلمان غربى، به‏عنوان رهبر جامعه مسلمانانِ‏ هامبورگ، به‏ علت علم، لیاقت و نظم فکرى‏اش به‏ عنوان یک روحانى بود.»

 کلامى ناب از دید امام امت‏

بهشتى، مظلوم زیست و مظلوم مُرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود…. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان برمن معلوم بود…..بهشتى، یک ملت بود……..من بیش‏تر از بیست سال ایشان را مى‏شناختم و برخلاف آن‏چه این‏ بى ‏انصاف‏ ها در سراسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتى گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، مدیر، علاقه‏مند به ملت، علاقه‏مند به اسلام و به درد بخور براى جامعه خودمان مى‏دانستم……من بیش‏تر از بیست سال است که آقاى بهشتى را مى‏ شناسم و در این مدت، حتى ندیدم یک کلمه ازکسى غیبت کند.

  فاجعه بزرگ‏

در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰، دفتر مرکزى حزب جمهورى اسلامى، در حالى‏که جمعى از بلندپایه‏ترین و دل‏سوزترین مسؤولان نظام، هم‏چون آیت‏ الله بهشتى رئیس دیوان عالى کشور، چهار وزیر، دوازده معاون وزیر و حدود سى نماینده مجلس در آن جلسه حضور داشتند، با بغض منافقان منفجر شد و ۷۲ یار وفادار انقلاب و امام، با ذکر خدا بر لب و بدن‏هاى پاره پاره، به دیدار حق شتافتند. در پى این حادثه، مردم انقلابى ایران، در سراسر کشور مجالس عزادارى باشکوهى برگزار کردند و با این‏کار، نفرت عمیق خود را از دشمنان انقلاب و به‏ویژه منافقان نشان دادند. حضرت امام خمینى(ره) درباره این حادثه جان‏سوز فرمودند: «ملت ایران در این فاجعه بزرگ، ۷۲ تن‏ بى‏گناه، به عدد شهداى کربلا از دست داد.»

   شهید بهشتى، قربانى جریان پیچیده نفاق‏

بیش از یک ربع قرن از عروج ملکوتى راست‏قامت جاودانه تاریخ دکتر آیت‏الله بهشتى مى‏گذرد. یادکرد شهید مظلوم در هر سال، نه فقط به ‏خاطر پاسداشت یک انسان متفکر، انقلابى، آگاه، شجاع، مدیر و مدبّر است، بلکه او نماد جریان‏شناسى انقلاب بود تا در هر عصرى، فرزندان به‏جاى مانده، آرمان‏هاى مقدس خود را از لابه‏ لاى حوادث و تحولات زودگذر دریابند و صحیح را از سقیم، مصلح را از مفسد و مخلص را از فرصت‏ طلب بازشناسد.

حادثه هفت تیر سال شصت، محصول یک جریان ریشه دار تاریخى منحرف و کینه‏ توز نسبت به پایه ‏گذاران نهضت امام خمینى(ره) بود که در هفت تیر به نتیجه رسید و ۷۲ نفر از بهترین یاران انقلاب را از ما گرفت.

جریان بنى‏صدر و منافقان که بر سرنوشت کشور و بخش مهمى از نیروهاى نظامى مسلط بود، با فضاسازى‏هاى احزاب لیبرال و بهره‏ گیرى از بعضى چهره‏ هاى موجه انقلاب، در مقابل جریان شهید بهشتى قرار گرفت. بنى‏صدر با اختیار فراوان در نیروهاى مسلح و جانشینى فرمانده کل قوا، هم بین نیروهاى مسلح تفرقه ایجاد مى‏ کرد و هم در پشت جبهه با روزنامه «انقلاب اسلامى» به مظلوم‏نمایى و شایعه ‏پراکنى مى‏پرداخت. او یارانى مانند احمد سلامتیان در مجلس داشت که طرح تفرقه و جریان‏سازى علیه شهید بهشتى و نیروهاى انقلاب را دنبال مى‏کردند.

منافقان نیز که از دخالت در مقدّرات کشور مأیوس شده بودند، زیر چتر حمایت‏ هاى بنى‏ صدر به کادرسازى میلیشیا مى ‏پرداختند تا در موقع لازم، با یک تیر خلاص، رهبرى و انقلاب را ساقط کنند.

صبر و دوراندیشى شهید بهشتى، طرح‏هاى پیچیده آن‏ها را به بن‏بست مى‏کشاند تا این‏که به این نتیجه رسیدند شمشیر نفاق را از رو ببندند و کار را تمام کنند. اتحاد شوم بنى‏صدر و منافقان با نفوذ دادن شخصى به نام کلاهى در دفتر حزب جمهورى اسلامى در بعدازظهر هفتم تیر، شهید بهشتى و یارانش را در مسلخ عشق و معبد حزب جمهورى اسلامى به لقاى خدا واصل کرد.

  بهشتى؛ فرهنگ یک جامعه‏

بهشتى فقط یک نام نیست که هر سال در هفتم تیر از او تجلیل کنیم و او را بستاییم، بلکه یک فرهنگ و قاموس است. فرهنگى که در لحظه لحظه سرافرازى این ملت، نقشى سترگ و در صحنه صحنه این انقلاب حضورى برجسته دارد. مکتب بهشتى چون خونى تازه و جوشان در شریان‏هاى پیکره حیات معنوى این نهضت حسینى، جارى است. باید بداننداز او با تخم‏ مرغ و گوجه گندیده استقبال مى‏ کردند، در کشور خودمان، نه در خارج!

خرده نگیرید، بگذارید آن‏ها که نبوده‏ اند و الان مى‏ بینند که در هفتم تیر چپ و راست از بهشتى مى‏گویند و از زمین و آسمان بهشتى مى‏بارد، بدانند که نام بهشتى چرا در تاریخ این ملت رنج‏کشیده باقى است؟ و چرا باید هفتم تیر را بزرگ بشماریم؟ و چرا انقلاب خمینى(ره) مدیون شهداى هفتم تیر است؟

بقاى بهشتى مدیون مظلومیت اوست. همان مظلومیت که خمینى کبیر درباره‏اش قریب به مضمون فرمود: «چیزى که شهادت شهید بهشتى در برابر آن ناچیز است، مظلومیت اوست.» آرى، مظلومیت همان راز حرارت سرد ناشدنى شهادت حضرت حسین‏بن على(ع) است که حضرت محمد(ص) درباره آن فرمود: «ان لقتل الحسین(ع) حراره فى قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً».

همان رمز جاودانگى على(ع)، آنگاه که در محراب مسجد کوفه به ضربت شقى‏ترین منافق تاریخ، محاسنش به خون سرش خضاب شد و فریاد برآورد که «فزت و رب الکعبه.» حتماً شنیده‏اید که وقتى خبرش در شهر پیچید که على را در محراب مسجد به شهادت رسانده‏اند، کسانى گفتند مگر على(ع) نماز مى‏خواند؟

و با خود مى‏اندیشیم که على(ع) از کدام غصه رها شد که رستگار شد؟… بگذریم. بهشتى از همان طایفه بود، از همان قافله که به ‏سوى حرم دوست مى ‏تاختند و از دشوارى راه و خار مغیلان و ملامت ناکسان باکى نداشتند. گرچه دلشان از تیغ تیز طعنه شرحه شرحه بود.

آن روزها، آن رئیس جمهور روسیاه با جذاب‏ترین ابزار تبلیغاتى غنیمت ‏آورده از فرنگ، بهشتى و یاران صادقش را در چشم مردمان مغضوب کرده بود؛ چهره مردمى‏ ترین روحانى خدمتگزار را که همه وجودش وقف خدمت مفید و مدبّرانه به مردم بود. آرى، جز به بهاى شهادت عظیم او و یارانش محال بود پرده سیاه تزویر از چهره نفاق دریده شود. این هم تلنگرى باشد که «بهشتى‏ ها» را امروز هم باید دریافت. خوّاص قوم، چراغ هدایت در دست، بى‏باک از «لومه لائم» نباید بگذارند در ظلمات جهالت و تعصبّات کور منافقین قدیم و جدید، چهره منور یاران صادق و رفیقان موافق قافله‏ سالار عشق حضرت خمینى کبیر، مخدوش شود.

و نیاید آن روز که براى روشن شدن راه، یارى دیگر از یاران امام(ره)، چون شمع بسوزد تا چهره واقعى دشمنان انقلاب آسمانى‏مان بر همگان نمایان شود. خداى را سپاس مى‏گوییم که کاروان انقلاب حسینى با رهبرى الهى برادر و شاگرد خمینى(ره)، که او نیز زخم کینه نفاق بر دل و دست دارد، بالنده‏تر از گذشته به ‏سوى نور و رستگارى در حرکت است. یاد سید و سالار شهیدان انقلاب، شهید مظلوم، همیشه گرامى باد.

   استقلال‏ طلبى شهید بهشتى‏

شهید بهشتى به‏درستى حفظ استقلال کشور و نظام را خنثى‏کننده توطئه هاى دشمنان مى‏دانست؛ قرار ما این است که خود بکاریم، خود بخوریم و در زمین خود بنشینیم و باج به هیچ قدرت دیگرى ندهیم. خط قرآن و خط اسلام‏ می‏گوید جامعه جمهورى اسلامى باید یک جامعه به تمام معنا مستقل باشد. همه عربده‏ کشى‏ هاى نوکران آمریکا از همین است که چرا ما خودمان تصمیم مى‏گیریم و مستقلیم. تصمیم قاطع اتخاذ کرده‏ایم که استقلال پرعظمت خود را به هیچ قیمت و هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطى از دست ندهیم.

  نظم و انضباط شهید بهشتى‏

یکى از ویژگى‏هاى اخلاقى شهید بهشتى، نظم بود. اگر نگاهى کوتاه به زندگى ایشان داشته باشیم، تمام زندگى‏ مشحون به نظم است و موفقیت چشم‏گیرش بیشتر در گرو نظم بوده و بدین وسیله این مسیر را با افتخار پیموده است. همسر ایشان در این باره مى‏گویند: «مرحوم دکتر بهشتى بسیار منظم بودند. هرچند ایشان یک مرد سیاسى بودند و در جلسات زیاد شرکت مى‏کردند، چیزى که من از وى به یاد دارم این است که امکان نداشت دیرتر از موقع مقرر در جلسه‏اى حاضر شود و به هر وسیله ‏اى که بود در ساعت مقرر خود را به محل مورد نظر مى‏رساندند.» شهید بهشتى مى‏گفت: «ما تا در کارهایمان نظم نداشته باشیم، نمى‏توانیم کارهاى مملکت را پیش ببریم.

   اندیشه سیاسى شهید بهشتى‏

اندیشه و مشى سیاسى و اجتماعى شهید مظلوم بهشتى ناشى از ایدئولوژى اسلامى و نحوه برداشت او از تعالیم اسلام بود. او را باید یک عالم اسلام ‏شناس و یک مصلح روحانى دانست که به شیوه صددرصد اسلامى و بدون دنباله ‏روى از غرب یا التقاط میان اسلام و شیوه ‏هاى غربى، طالب اصلاح جامعه بود. او مى ‏اندیشید که اسلام، هم دین است و هم دولت؛ هم ایدئولوژى است و هم نظام حکومت؛ هم دین است و هم زندگى. بنابراین، وى عالمى ربانى بود از تبار ابوذر و عمار، که آرزو داشت اسلام در همه ابعادش ازجمله بُعد سیاسى، مجددا در جامعه اسلامى و در جهان اجرا شود و به‏ عنوان مکتبى کامل و تفکرى مستقل از گرایش‏هاى شرقى و غربى، و نیروى جداگانه در عرصه جهانى حضور داشته باشد.

خاطره رهبر انقلاب: بى‏ اختیار گریه ام گرفت‏

مقام معظم رهبرى که در هنگام وقوع حادثه هفتم تیربه‏علت ترورتوسط منافقین در بیمارستان بسترى بودند از نحوه اطلاع خود از شهادت شهید بهشتى مى‏گویند: در آن حالت علاقه ‏مند بودم ایشان را پیش خودم ببینم و احساس ‏کردم اگر ایشان را ببینم، قوى و خوشحال مى‏شوم؛ لکن انتظار آمدن ایشان را داشتم.وسؤال مى‏کردم ایشان نیامده؟ من در خواست رادیو وروزنامه مى‏کردم وآن‏ها طفره مى‏رفتند و وقتى با اصرار زیاد من روبه‏رو شدند گفتند: «آقاى بهشتى هم مجروح شده» وقتى گفت مجروح شده، بى‏اختیار گریه ‏ام گرفت؛ احمد آقا هم به ایشان کمک مى‏کرد؛ پرسیدم «جراحت آقاى بهشتى در چه حدى است؟ آیا مثل من، یا بهتر و یا بدتر از من است؟» گفتند نه در همین حدودهاست؛ از ایشان خواستم تمام امکانات پزشکى کشور را براى نجات آقاى بهشتى بسیج کنند و گفتم مبادا از ایشان مراقبت نشود؛ بعد، از ایشان پرسیدم کجا هستند؟ گفتند «فلان بیمارستان» و بالاخره یکى گفت «بله همان اول تمام شد» و من فهمیدم که ایشان شهید شدند.

توضیحات و خصوصیات واقعه را بعداً فهمیدم ووقتى گفتند محمدرضا بهشتى براى عیادت آمده، من به‏علت این‏که به‏شدت منقلب شدم، نمى‏توانستم حرف بزنم و خیلى حادثه برایم سخت و سنگین بود؛ حتى الان هم وقتى به ‏خاطر مى آورم، فکر مى‏کنم ضربه سختى خوردم. ایشان واقعاً براى دوستان نزدیکش از لحاظ عاطفى، خیلى محبوبیت داشت و در چارچوب خصوصیاتش که گفتم، خیلى لطیف بود و در خصوصیات آن شهید، خشونت نبود؛ بدى و بدخواهى نبود؛ بى‏ جهت عصبانى نمى ‏شد و بى‏خودى کسى را نمى ‏رنجاند؛ آن چهره‏ گرى‏ها و موذى‏گرى‏هایى که انسان گاهى در بعضى از معاشران و دوستان مشاهده مى‏کند، اصلاً در وجود او نبود و هیچ‏وقت خودش را بالاتر از این حرف‏ها نمى‏ دانست و خودش را اسیر این چیزها نمى‏ کرد.

انتهای پیام /

 

بر چسب ها: ,
تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب