پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

9:21:50 - پنجشنبه 14 فروردین 1399
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
شیوه خودسازی از نگاه شهید اکبر جهانشاهی
از مادرسردار شهید اکبرجهانشاهی نقل شده است: یک روز اکبر آمد و گفت: من در سپاه کرمان ثبت نام کرده ام. گفتم چرا در محل خودمان ثبت نام نکرده ای که به هم ولایتی های خودت خدمت کنی؟ گفت: مادر این جا همه ی افراد آشنا و اقوام می باشند، شاید فردا کسی از من کاری بخواهد و به علت رودربایستی من نتوانم حق مطلب را انجام دهم، آن وقت به ایمانم لطمه وارد می شود.

به گزارش “صبح رابر”؛ اکبر از فرزندان متولد سال ۴۲ بود که خداوند مقدر فرموده بود ۲۱ سال بعد، در لبیک به ندای امام خمینی در حالی که لباس سبز سپاه را بر تن داشت، برای آبیاری نهال نوپای نظام مقدس جمهوری اسلامی با خون پاک خویش، سهمی را ادا کند.

فرزندی از خطه ی خوش آب و هوای جواران در اطراف شهر رابر در استان کرمان. او که در نوجوانی با آرمان های امام خمینی(ره) و کتاب های او مانوس شده بود و تجلی این همراهی با امام، بعدها در ورود او به سپاه پاسداران، حضورش در جبهه و نهایتا با شهادتش جلوه گر شد.

اکبر برای ادامه ی تحصیل مجبور شد بعد از پایان تحصیلات ابتدایی به اتفاق برادر کوچکترش حسین که او نیز از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس می باشد؛ از روستا به کرمان بیاید.

اتاقی اجاره می کنند و اکبر در کنار درس خواندن، کار می کند که هزینه های زندگی در شهر را تامین نماید و باری بر دوش خانواده نباشد.


با پیروزی انقلاب، شوق پیوستن به سپاه در او مصمم شد. مادرش می گوید: یک روز اکبر آمد و گفت: من در سپاه کرمان ثبت نام کرده ام. گفتم چرا در محل خودمان ثبت نام نکرده ای که به هم ولایتی های خودت خدمت کنی؟
گفت: مادر این جا همه ی افراد آشنا و اقوام می باشند، شاید فردا کسی از من کاری بخواهد و به علت رو دربایستی من نتوانم حق مطلب را انجام دهم، آن وقت به ایمانم لطمه وارد می شود.
مربی آموزش بود و نیمه شب که می خواست برای آموزش، ‌بسیجیان را بیدار کند، می گفت: خداوندا برای رضای تو می خواهم برادران را بیدار کنم تا ضمن آموزش، روح استقامت و فداکاری در آن ها تقویت شود.
به وقت و استفاده ی بهینه از آن، بسیار اهمیت می داد و حاضر نبود حتی یک لحظه را به بطالت بگذارند. هنگام حاضر شدن در کلاس های آموزشی می گفت: اگر یک دقیقه دیر برسم، این یک دقیقه حق ۵۰ نفر است و می شود ۵۰ دقیقه؛ شهید نسبت به حقوق بیت المال تعصب خاصی داشت و در همین رابطه مادرش خاطره ای نقل میکند:

ماشین سپاه در اختیارش بود. یک روز گفتم: مرا هم سوار کن و تا آن جا که هم مسیر هستیم برسان، گفت: ماشین بیت المال است نمی توانم شما را برسانم. بیشترین توجه شان اطاعت از ولایت فقیه و برپایی نماز اول وقت بود.


سال ۱۳۶۱ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و آموزش‌های مقدماتی و تکمیلی را در پادگان «قدس» و «شهید بهشتی» به‌عنوان مربی رزم و تاکتیک گذراند. وی با سمت فرمانده گردان به‌ جبهه اعزام شد و سرانجام در چهارم خردادماه سال ۱۳۶۳، در اهواز بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.


گزیده ای از وصیت نامه سردار شهید اکبر جهانشاهی
اینک وقت آن رسیده که با هم به راهی برویم که آغازش نشاط و پایانش پناه گاهی راستین و استوار و سعادتی ابدی است. به دنیایی برویم که سرتا سر پاکی است و حقیقت. به آن جا که پرندگان امید، پرواز می کنند و انسان ها نسبت به یکدیگر قلبشان معطوف است.

به آن جایی که باطل از بین رفته و عشق و معرفت دنیا را فرا گرفته و دنیا لبریز از وحدت و یگانگی است.

پس بیائید از قید و بند و شهوات و مادیات خود را رها کنیم و به خدای بهشت بگرویم و او نجات دهنده ی هر غرق شونده است.
وصیت شهید به خواهرانش:
خواهران عزیزم امیدوارم که زینب وار در مقابل شهادت برادر حقیرتان ایستادگی کنید وبه منافقان بگویید: ما از شهادت اکبر و اکبرها باک نداریم. خواهران مهربانم اگر خواستید بر من گریه کنید بر مظلومیت امام حسین(ع)، علی اکبر(ع)، وغریبی حضرت عباس(ع) گریه کنید.
خانواده گرامی ام در مقابل کسانی که به هر طریق می خواهند شما را رنج دهند ومی گویند: چرا رفت؟ برای چه کشته شد؟
مادر وپدر عزیزم آنان کورند و دل هایشان سیاه شده ونور ایمان در قلب آنها خاموش گشته. آنها خداوند را درک نکردند وهدف روحانیت مبارز را نفهمیدند. در برابر این کوردلان مقاومت کنید وتنها خدا وآخرت را در نظر بگیرید. اجر بزرگی در انتظار شماست.

انتهای پیام /

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب