گزارش بایگانی - صفحه ۱۶ از ۱۸ - پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر https://sobherabor.ir/category/gozaresh/page/16/ پایگاه اطلاع رسانی Tue, 18 Jun 2013 05:27:35 +0000 fa-IR hourly 1 https://wordpress.org/?v=6.3.3 شادی و نشاط بزرگترین موهبت الهی برای انسان می باشد/ ۳اصل مهم در شاد زیستن از دیدقرآن https://sobherabor.ir/2884/%d8%b4%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%86%d8%b4%d8%a7%d8%b7-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%85%d9%88%d9%87%d8%a8%d8%aa-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86/ https://sobherabor.ir/2884/%d8%b4%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%86%d8%b4%d8%a7%d8%b7-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%85%d9%88%d9%87%d8%a8%d8%aa-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86/#respond Sun, 16 Jun 2013 18:44:51 +0000 http://sobherabor.ir/?p=2884 قرآن در تمام آیات و احکام و اوامرش قصد آن را دارد که کیفیت شادی و نشاط و لذت از زندگی سالم و خدایی را به انسان آموزش داده و تمامی اعمال و رفتاری که باعث می شود به این نوع زندگی صدمه و خدشه وارد شود را گوشزد کند.

به گزارش”صبح رابر “به نقل از  تبیان، شادی و نشاط بزرگترین موهبت الهی برای انسان می باشد.  انسان ها در زندگی خود همیشه تلاش می کنند تا کیفیت زندگی خود را بالاتر ببرند و این به معنای نهایت لذت از زندگی است و در فرهنگ قرآنی حیات طیبه و یا هنر انسان زیستن نام دارد.

گاهی آدم ها راه را به خطا می روند و به جای این که به کیفیت زندگی روی آورند، هم و غم خود را روی کمیت آن می گذارند؛ از نظر آسایش و مادیات روز به روز وسعت مالی پیدا می کنند اما دریغ از ذره ای لذت و نشاط.

امروزه هر کسی را می بینیم شاد نیست، زندگی می کند اما از زندگیش لذتی نمی برد و شادی را در میدان دید خود پیدا نمی کند.

قرآن در تمام آیات و احکام و اوامرش قصد آن را دارد که کیفیت شادی و نشاط و لذت از زندگی سالم و خدایی را به انسان آموزش دهد و تمامی اعمال و رفتاری که باعث می شود به این نوع زندگی صدمه و خدشه وارد شود را گوشزد می کند و آنان را حرام می شمارد ؛ زیرا اعمال حرام هم به جسم و هم به روح انسان آسیب جدی وارد می کند و او را بیمار می سازد.

حال شما بگویید آیا یک بیماری که مریضی صعب العلاج دارد از موهبت و نعمت زندگی لذت می برد؟ این که چگونه از زندگی نهایت بهره و سود را ببریم تا هم در دنیا و هم در آخرت زیبا زندگی کنیم و سعادت نصیبمان شود، راهی است که تنها با علم و آگاهی و تمرین و عمل  بدست می آید.

اصل اول: به رحمت خدا شاد باش
شادی خود را به هیچ کس وابسته نکن تا همیشه از آن برخوردار باشی.

وقتی با لذت های مادی و زودگذر شاد شدیم روشن است که با پایان این ها ما نیز دچار حزن و اندوه می شویم پس باید به قدرت لایزالی شاد بود که نقصان و زوال به ذات مقدسش راه پیدا نمی کند : قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ

بگو به فضل و رحمت‏ خداست که [مۆمنان] باید شاد شوند و این از هر چه گرد مى‏آورند بهتر است .(یونس/۵۸)

این آیه کریمه علت شادی به رحمت خدا را چنین بیان می کند که تمام خیر و خوبی در وجود باری تعالی جمع است و منشأ همه خیر و خوبی هاست و از خزانه غیبش به هر که بخواهد می بخشد.

وَاللّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ ؛ به هیچ کس امید نداشته باش به جز خدا زیرا یگانه داروی آرامش بخش روح و جان یاد خداست. کافی است تمرین کنید هر روز که مسائل و مشکلات روزانه ، شما را ناراحت و غمگین کرد یاد لطف و مهربانی های بی نهایت خدای تعالی بیافتید که چگونه شما را در گرداب حوادث یاد می کند و دست شما را در سختی های زندگی رها نمی کند.

اصل دوم: مثبت اندیش باش
همیشه شکرگزار باش : لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ

در تمام دوران زندگیم کسانی را دیدم که همیشه نکات منفی را می بینند و همیشه از بی پولی می نالند ، از رفتار نادرست اطرافیان گله و شکایت دارند و از زندگی خود ناراصی اند.  برای حل این مسئله دین اسلام راه کارهای مناسبی ارائه داده است؛

اولاً : انتظار نداشته باش همیشه آنچه در اطرافت اتفاق می افتد مطابق میل و خواسته ات باشد زیرا گاهی برخی از حوادث و اتفاقات به خیر و صلاح توست و خداوند حکیم و دانا بهتر از همه می داند که چه چیزی برای بنده اش خیر و صلاح است و بالعکس شاید خیلی چیزهایی که تو می خواهی برای تو شر و بدی باشد و به تو صدمه بزند و یا دین تو را نابود کند : …وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (بقره/۲۱۶)

و بسا چیزى را خوش نمى‏دارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى‏دارید و آن براى شما بد است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید.  پس اجازه نده اتفاقات ناخوشایند روحیه ات را خراب کند و مطمئن باش که با منفی نگری جسم سالمی نخواهی داشت.

سعی کن به قدر توان خود تلاش کنی و نتیجه را به حکمت خدای حکیم واگذار نمایی . مثبت اندیشی را تمرین کن و عینک بدبینی را از چشمان خود بردار، خوبی های خود و دیگران و نعمت های بیکران خداوندی را ببین و برای همه آن ها شاکر باش و نماز به جای آور.

استمرار در ۲ رکعت نماز مستحب شکر مشکلات بسیاری را در زندگی حل می کند و با این عمل می توانی خود را از اسارت زنجیر های بدبینی و منفی نگری آزاد کنی.

اصل سوم: ارتباط موثر داشته باش

ارتباطات انسان در دنیا ۴ جهت دارد: ارتباط با خدا – خود – دیگران – طبیعت.

برای هر کدام از این جهت ها راه‌های مناسبی بیان شده است . اصولا توقعات به حق و یا ناحق ما ذهن و فکر ما را ساعت ها درگیر می سازد و انرژی های ارزشمندی را هدر می دهد

از هیچ کس توقع بی جا نداشته باش؛

این امر اول بسیار سخت باشد اما اولاً: به مرور آرامش خاصی به ارمغان می آورد.

ثانیا این شما را فردی توانمند و قدرتمند می سازد که تکیه به هیچ نیرویی ندارد.

ثالثاً ذهن شما را متمرکز قدرت خدا می کند و امدادهای غیبی خدا را در زندگی به شما نشان خواهد داد.

در زندگی به جای شناور بودن شناگر باش.

کرامت و عزت نفس خود را مورد توجه خاصی قرار بده و سعی کن با هیچ حرام و اشتباهی این عزت و کرامت را خدشه دار نکنی.

زندگی خود را هدفمند ساز و برای رسیدن به اهدافت تلاش کن و مهمترین هدفت را رضای خدا قرار ده.

در ارتباط با دیگران برای این که شاد باشی باید شادی آفرین باشی و این حاصل نمی شود مگر این که در مقابل خواسته ها و گفتار دیگران انعطاف پذیر شوی و با بحث های بی نتیجه انرژی خود را هدر ندهی و قبل از مطمئن شدن در مورد هیچ کس قضاوت نکنی.

بی احترامی دیگران را با بی اعتنایی جواب ده و به جای بیزاری از انسان ها ، از رفتار های بد آن ها بیزار باش و سعی کن این معایب را از خودت دور ساز ی.

بگذار دیگران از تو، به عنوان فردی آرام و خوشرو یاد کنند.

وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا

و بندگان خداى رحمان کسانى‏اند که روى زمین به نرمى گام برمى‏دارند و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏دهند . (فرقان/۶۳)

خداوند عباد الرحمان را چنین معرفی می کند که در ارتباط با دیگران رفتارشان سراسر سلامت و امنیت است و هیچ آسیبی به دیگران نمی زنند.

پس ببخشید و فراموش کنید چرا که کینه، فقط بارتان را سنگین می کند.

منبع :alef.ir

]]>
https://sobherabor.ir/2884/%d8%b4%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%88-%d9%86%d8%b4%d8%a7%d8%b7-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%85%d9%88%d9%87%d8%a8%d8%aa-%d8%a7%d9%84%d9%87%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%86/feed/ 0
آخرین وصیت نامه شهید رجایی https://sobherabor.ir/2693/%d8%a2%d8%ae%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%88%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%b1%d8%ac%d8%a7%db%8c%db%8c/ https://sobherabor.ir/2693/%d8%a2%d8%ae%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%88%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%b1%d8%ac%d8%a7%db%8c%db%8c/#respond Thu, 13 Jun 2013 06:42:08 +0000 http://sobherabor.ir/?p=2693 به گزارش”صبح رابر” به نقل از نوید شاهد

آخرین وصیت
انفجار و شهادت
اطلاعیه خانواده شهید رجایی

 

آخرین وصیت

 

بیست روز قبل از شهادت، قبل از ترک خانه برای شرکت در جلسه‌ای مهم، همسر رجایی به او گفت: «پیشنهاد می‌کنم وصیت‌نامه جدیدی بنویسید. وصیت‌نامه قبلی را سال‌ها پیش نوشته‌اید.»

 

رجایی به یادآورد که در سال ۱۳۵۲ قبل از این‌که به زندان برود، وصیت‌نامه‌ای نوشته بود و آن‌ روز، هشت سال از نوشتن آن وصیت‌نامه می‌گذشت.

 

کمی فکر کرد. سپس کاغذی خواست تا وصیت‌نامه‌ای جدید بنویسد. او بر روی یک برگ کاغذ دفتر مشق بدون‌ این‌ که پاکنویس کند خوش خط و خوانا و بدون خط‌خوردگی و روان‌ و ساده وصیت‌نامه‌ای نوشت و آن را به همسرش داد. نکاتی که در این چند خط به آن‌ها اشاره‌ شده، بسیار قابل تأمل است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این بنده کوچک خداوند بزرگ با اعتراف به یک دنیا اشتباه، بی‌توجهی به ظرافت مسئولیت از خداوند رحیم طلب عفو و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضای آمرزش خواهی می‌کنم.

 

وصیت حقیقی من مجموعه زندگی من است. به همه چیزهایی که گفته‌ام و توصیه‌هایی که داشته‌ام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأکید می‌نمایم.

 

به کسی تکلیف نمی‌کنم ولی گمان می‌کنم اگر تمام جریان زندگی مرا به صورت کتاب در‌آورند برای دانش‌آموزان مفید باشد.

 

هر چه از مال دنیا دارم متعلق به همسر و فرزندانم می‌باشد. کیفیت عملکرد را طبق قانون شرع به عهده خودشان می‌گذارم.

 

برادرم محمدحسین رجایی وصی و همسرم ناظر و قیم باشند.

 

خدای را به وحدانیت، اسلام را به دیانت، محمد(ص) را به نبوت و علی و یازده فرزندان معصومین علیهم‌السلام را به امامت و پس از مرگ را به قیامت و خدای را برای حسابرسی به عدالت قبول دارم و از دریای کرمش امید عفو دارم.

 

این مختصر را برای رفع تکلیف و تعیین خط ‌مشی برای بازماندگان و بر حسب وظیفه شرعی نوشتم وگرنه وصیت‌نامه این‌ بنده حقیر با این همه تحولات در زندگی در این مختصر نمی‌گنجد و مکّه، حج بیت‌الله بر من واجب شده بود امکان رفتن پیدا نشد. اینک که به لقاءالله شتافتم این واجب را یکی از بندگان صالح خداوند به عهده بگیرد. ثلث اموال به تشخیص بازماندگان به «خیرالعمل» صرف شود و اگر به نتیجه قطعی نرسیدند به بنیاد شهید بدهید.

 

محمدعلی رجایی

 

 

انفجار و شهادت

 

در ساعت سه عصر، صدای انفجار مهیبی از ساختمان نخست‌وزیری برخاست. کارکنان به طرف محل انفجار دویدند. جمعیت زیادی از راه رسید. همه نگران رجایی و باهنر بودند. رجایی از چند روز قبل به فرمان حضرت امام خانواده‌اش را در یکی از واحدهای مسکونی نهاد ریاست‌جمهوری ساکن کرده بود تا دیگر مجبور به رفت‌وآمد به خانه‌اش نباشد. کمال، پسر سیزده ساله رجایی از دور شاهد شعله‌های آتش بود. او با حالی آشفته به مادرش تلفن کرد و ماجرا را با او در میان گذاشت تا همسر شهیدرجایی خودش را برساند. پیکرهای خونین و سوخته رجایی و باهنر را به بیمارستان منتقل کردند. شدت انفجار به حدی بود که ابتدا هیچ‌کس نتوانست کشته شدگان را شناسایی کند. جنازه‌ها را به بیمارستان انقلاب منتقل کرده و پیکر شهیدرجایی را در سردخانه قراردادند.
هیچ‌کس نمی‌دانست که این پیکر سوخته، بدن شهیدرجایی است. به فکر یکی از اطرافیان او رسید که از روی دندان‌ها می‌توان فهمید که پیکر سوخته، بدن شهیدرجایی است یا خیر؟ اما سوختگی آن‌چنان بود که دهان رجایی به سادگی باز نمی‌شد. لحظاتی بعد یکی از پزشکان از راه رسید و پس از شستن لب‌ها با آب اکسیژنه، دهان را باز کرد و دندان‌ها دیده‌ شد، اما باز هم کسی او را نشناخت. همسر شهید رجایی به بیمارستان آمد و در سردخانه پیکر سوخته شهید‌رجایی را شناسایی کرد.

 

با شنیدن خبر شهادت رجایی و باهنر، مردم به خیابان‌ها ریختند و ایران در سوگ رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر خود فرو رفت. با طلوع آفتاب روز نهم شهریور ماه مردم در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کرده و با سردادن شعار «رجایی، رجایی! راهت ادامه دارد!» پیکر او و شهید باهنر را تا بهشت زهرا مشایعت کردند.

 

 

اطلاعیه خانواده شهید محمدعلی رجایی رئیس‌جمهور

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

 

محمدعلی رجائی مقلد امام و فرزند ملت به عهد و پیمانی که با خدای خویش بسته بود وفا کرد و به کاروان شهدای اسلام و انقلاب اسلامی پیوست. «واوفوا بعهد الله اذا عاهدتم» رجایی این سرباز اسلام و انقلاب که طعم فقر و محرومیت را چشیده بود و هنوز نقش آثار داغ و شکنجه زندان‌های منحوس پهلوی از پیکر او محو نشده بود، در مبارزه بی‌امان خویش علیه ظلم و جور و استکبار، علیه شرک و کفر و الحاد تا پای جان ایستاد و با خون خود، نهال انقلاب اسلامی ایران را آبیاری کرد و به خدا پیوست. اینک ای امت شهیدپرور و انقلابی ایران، فرزند شما محمدعلی رجایی، که شما با رأی قاطع خود او را به ریاست‌جمهوری اسلامی ایران برگزیده و با انتخاب او به ریاست جمهوری به جریانات انحرافی و سازش‌کارانه خط بطلان کشیدید در راه انجام وظیفه‌ای که به عهده او گذاشته بودید شهید شد. او خود را به حق فرزند ملت می‌دانست و اینک خانواده‌ وی شهادت او را به امام ملت بزرگ و انقلابی ایران تبریک و تسلیت می‌گویند و تو ای امام بزرگوار، دعا کن که خدا خون این شهید را که از میان مردم محروم و مستضعف جامعه برخاست و در راه حفظ و حراست حقوق محرومان و مستضعفان جامعه و استقرار حاکمیت اسلام شهید شد از امت مسلمان و شهیدپرور ایران بپذیرد و اینک ما، همسر و فرزندان و خانواده شهید رجایی، امروز در اجتماع دانشگاه حاضر می‌شویم تا یک بار دیگر با امام و امت مسلمان انقلابی ایران در ادامه راه شهیدان تجدید بیعت کنیم. در اهتزاز باد پرچم خونین اسلام، پرطنین باد بانگ آسمانی الله‌اکبر، به امید پیروزی اسلام و مسلمین.

 

خانواده شهید محمد علی رجائی

 

]]>
https://sobherabor.ir/2693/%d8%a2%d8%ae%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%88%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%b1%d8%ac%d8%a7%db%8c%db%8c/feed/ 0
رهبری/سوم شعبان را پرتوی از عظمت قیام بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین دانستند https://sobherabor.ir/2672/%d8%b1%d9%87%d8%a8%d8%b1%d9%8a%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%b4%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8%a7-%d9%be%d8%b1%d8%aa%d9%88%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b9%d8%b8%d9%85%d8%aa-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85-%d8%a8%db%8c/ https://sobherabor.ir/2672/%d8%b1%d9%87%d8%a8%d8%b1%d9%8a%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%b4%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8%a7-%d9%be%d8%b1%d8%aa%d9%88%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b9%d8%b8%d9%85%d8%aa-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85-%d8%a8%db%8c/#respond Wed, 12 Jun 2013 20:23:52 +0000 http://sobherabor.ir/?p=2672 حضرت آیت الله خامنه ای دربخشی از سخنانشان روز با عظمت سوم شعبان را پرتوی از عظمت قیام بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین دانستند و افزودند: امام حسین علیه السلام برای بقای اسلام و باقی ماندن ظلم ستیزی بعنوان یک اصل در تاریخ بشریت با فداکاری بزرگ و تقدیم جان خود و عزیزان خود و اسارت خانواده و حرم اهل بیت علیهم السلام الگویی پرشکوه و ماندگار در مقابل همه بشریت قرار دادند.
ایشان سراسر زندگی امام حسین علیه السلام را درس و الگو خواندند و خاطر نشان کردند: البته عظمت حادثه کربلا و درخشندگی آن به قدری است که همه نورها را تحت الشعاع قرار میدهد.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: مهمترین درس قیام امام حسین علیه السلام آمادگی همیشگی برای اقامه حق و عدل، و مقابله دائم و همه جانبه با ظلم و ستم است.

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: کسی که در مسیر امام حسین علیه السلام قدم میگذارد باید آماده شهادت باشد البته حرکت در این مسیر همیشه به شهادت منجر نمی شود اما در هر حالت موجب سعادت و عزت است.

ایشان با اشاره به حرکت قاطبه ملت ایران در مسیر حرکت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خاطر نشان کردند: ملت ایران با روحیه حسینی و عاشورایی وارد میدان شد و توانست یک بنای ظلم ملّی و بین المللی را ویران و بجای آن یک بنای رفیع اسلامی را پایه گذاری کند.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: ملت ایران، این مسیر را تا به امروز ادامه داده است و پیشرفت های ملت نیز به دلیل حرکت در همین مسیر است.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تفاوت بسیار زیاد ایران ۵۷ با ایران ۹۲ و پیشرفت های چشمگیر در علم، سیاست، امنیت، امید، اعتماد به نفس و تأثیرگذاری در حوادث منطقه و جهان تأکید کردند: ملت ایران اکنون به مرحله ای رسیده است که در مسیر سعادت و عزت پیش می تازد و به فضل خدا این حرکت، پر شتاب تر خواهد شد.

ایشان همچنین با اشاره به فضیلت ماه شعبان بعنوان ماه عبادت و توسل و مناجات افزودند: باید از برکات این ماه بزرگ بویژه مناجات شعبانیه برای ارتباط بیشتر با خدا و جلب رحمت و مغفرت الهی استفاده کرد.

رهبر انقلاب اسلامی، راه عزت و عظمت ملت ایران را توکل به خدا و ارتباط با پروردگار دانستند و خاطرنشان کردند: نقش ارتباط با معدن نور و عظمت بسیار فراتر از تکیه صرف بر محاسبات مادی و دنیوی است.

حضرت آیت الله خامنه ای وضع کنونی دنیای غرب را نمونه غفلت از ارتباط با خداوند برشمردند و افزودند: با این که مستکبران عالم، دارای محاسبات مادی و دنیوی دقیقی هستند اما هر روز مشکلات و ضعف های آنها بیشتر می شود و این مشکلات روزافزون، سرانجام تمدن غرب را از پا خواهد انداخت.

]]>
https://sobherabor.ir/2672/%d8%b1%d9%87%d8%a8%d8%b1%d9%8a%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%b4%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8%a7-%d9%be%d8%b1%d8%aa%d9%88%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b9%d8%b8%d9%85%d8%aa-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85-%d8%a8%db%8c/feed/ 0
فلسفه نامگذاری سوم شعبان به نام روز پاسدار https://sobherabor.ir/2663/%d9%81%d9%84%d8%b3%d9%81%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%b4%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%be%d8%a7%d8%b3/ https://sobherabor.ir/2663/%d9%81%d9%84%d8%b3%d9%81%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%b4%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%be%d8%a7%d8%b3/#respond Wed, 12 Jun 2013 19:43:46 +0000 http://sobherabor.ir/?p=2663

چه فرخنده و مبارک است سوم و چهارم شعبان المعظم، سالروز میلاد خجسته بزرگ پاسدار دین و آزادگی، سرور و سالار آزادگان جهان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و پرچمدار دفاع از حریم ولایت، حضرت اباالفضل العباس (ع) که به واسطه رشادت‌ها و جانفشانی‌های پاسداران رشید و غیور انقلاب اسلامی و همچنین فداکاری و ایثارگری جانبازان سرافراز به نام ‌روز‌ پاسدار و جانباز نامگذاری شده است.‌

به گزارش“صبح رابر”حضرت آیت‌الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی تأکید کردند: یکی از موارد بسیار مهم و ضروری برای ادامه حرکت تکاملی و رو به جلوی انقلاب اسلامی، پرهیز از دمیدن و مشتعل کردن فضای اختلاف، هیاهو و جنجال در جامعه است و همه دستگاه‌ها و جریان‌های سیاسی و فکری باید به حفظ وحدت، پایبندی عملی داشته باشند. در این دیدار که در آستانه سوم شعبان سالروز میلاد بزرگ پاسدار اسلام حضرت سیدالشهدا علیه السلام و روز پاسدار برگزار شد، حضرت آیت الله خامنه ای با تبریک اعیاد شعبانیه بویژه سوم شعبان، نامگذاری سالروز میلاد حضرت امام حسین علیه السلام به عنوان روز پاسدار را ابتکاری پرمغز و جهت ده خواندند و افزودند: معنای واقعی پاسداری از اسلام با همه ابعاد آن، در دوران ده ساله امامت حضرت اباعبدالله علیه السلام تحقق پیدا کرد، بنابراین بازخوانی رفتار و حرکات آن حضرت در دوران امامت، ترسیم کننده مبانی و شاخص های واقعی پاسداری است.

رهبر انقلاب اسلامی در تبیین دوران ده ساله امامت حضرت سیدالشهدا علیه السلام، به سرفصل های مهم حرکت ایشان از جمله انذار، تحرک تبلیغاتی، بیدار و حساس کردن خواص، ایستادگی با جان و مجاهدت در مقابل حرکت انحرافی فوق العاده خطرناک آن زمان، و عمل براساس دستورات اسلام، اشاره و خاطرنشان کردند: حرکت و ایثار امام حسین علیه السلام و ابعاد گسترده آن بویژه فجایعی که برای خاندان آن حضرت پیش آمد، موجب ماندگاری این حرکت در تاریخ و حفظ اسلام و ارزش‌ها شد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یکی از ابعاد سخت حرکت حضرت سیدالشهدا علیه السلام را صبر ایشان در مقابل تردید افکنی‌های خواص و صاحب نامان آن دوران ارزیابی کردند و افزودند: سخت‌ترین صبر امام حسین علیه السلام ایستادگی در برابر سخنان به ظاهر مصلحت اندیشانه و وسوسه‌های افراد صاحب نفوذ و تأثیرگذاری بود که با توجیهات به ظاهر شرعی، امام را از گام گذاشتن در این مسیر منع می کردند اما حضرت اباعبدالله علیه السلام با صبر بر این تردید افکنی‌ها و با عزم و اراده، وارد میدان شدند و جریان اسلام را از انحرافی بزرگ نجات دادند.

ایشان پس از تبیین معنای واقعی پاسداری در چارچوب حرکت امام حسین (ع)، افزودند: نامگذاری سوم شعبان به عنوان روز پاسدار، بدین معنا است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌خواهد همواره در راه حضرت سیدالشهداء حرکت کند و بررسی منصفانه عملکرد سپاه از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون نیز نشان می‌دهد سپاه پاسداران حقاً و انصافاً در این راه قدم برداشته و ایستادگی کرده است.

رهبر انقلاب اسلامی لازمه ادامه حرکت رو به رشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با توجه به ویژگیها و شاخص‌های ترسیم شده برای پاسداری را، ارتقای توانایی، کیفیت و هوشمندی سپاه در همه ابعاد دانستند و خاطرنشان کردند: اگر نسل گذشته سپاه در شرایط و انگیزه های قوی اوائل انقلاب و دوران دفاع مقدس رشد و تکامل پیدا کرد، نسل جوان و جدید سپاه نیز باید از لحاظ معرفت، آگاهی، بصیرت، فداکاری، انجام درست کار و انجام به هنگام وظیفه، به مراتب بالاتر و مستحکم‌تر باشد زیرا امروز اگرچه جنگ نظامی وجود ندارد ولی جنگی ظریفتر و البته خطرناک‌تر در جریان است.

رهبر انقلاب اسلامی سپس به تشریح معنای واقعی هویت پاسداری سپاه پرداختند و افزودند: نباید از مفهوم “پاسداری از انقلابمعنایی محافظه کارانه و حفظ وضع موجود انقلاب برداشت شود.

حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه انقلاب در ذات خود یک حرکت پیش رونده و پرشتاب به سمت اهداف ترسیم شده است، خاطرنشان کردند: پاسداری از انقلاب به معنای حفظ حرکت پیش رونده و انقلابی نظام اسلامی است.

ایشان لازمه پاسداری سپاه از حرکت انقلابی و پیش رونده نظام اسلامی را دو حرکت درونی و بیرونی در سپاه پاسداران دانستند و افزودند: حرکت درونی که سپاه همواره به آن نیاز دارد دارای دو بعد معنوی و مادی است که بعد معنوی آن، توجه ویژه به ارزشها و مشخص کردن شاخص‌های ارزشی پاسداری و سنجش و ارزیابی همه فرماندهان و بدنه سپاه براساس این شاخص‌ها، به منظور پیشرفت است.

رهبر انقلاب اسلامی درخصوص بُعد مادی حرکت درونی سپاه خاطرنشان کردند: کارهای تشکیلاتی، علمی، تحقیقاتی، و آموزش‌های نظامی اجزاء بُعد مادی حرکت درونی سپاه هستند که با قرار گرفتن در کنار بُعد معنوی، یک مجموعه زنده، پرنشاط، همیشه جوان و دارای حرکت رو به جلو بوجود خواهند آورد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأکید کردند: چنین مجموعه‌ای به عنوان الگوی معنویت، بصیرت، پایبندی به اصول، فکر، تدبیر و حرکت در مسیر صحیح، می‌تواند تأثیرگذار در پیشبرد حرکت مجموعه انقلاب اسلامی باشد.

ایشان یکی از موارد لازم و بسیار مهم برای پاسداری از حرکت پیش رونده و رو به تحول نظام اسلامی را پرهیز از کارهای غیر مفید و مضر برای این حرکت دانستند و افزودند: یکی از این کارهای مضر، دامن زدن به اختلافات و مشتعل کردن فضای اختلاف و هو و جنجال است که باید همه دستگاهها و نهادهای نظام مراقب این موضوع باشند.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: باید هرچه ممکن است اختلاف‌نظرها و اختلاف سلیقه‌ها را کم کرد و در فضای بحث‌های اختلافی ندمید.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اظهار تأسف شدید از برخی بگومگوها و بحث‌های اختلافی در کشور افزودند: کسانی که به این بحث ها دامن می‌زنند، آیا خوشحالی دستگاههای تبلیغاتی بیگانه و تحلیل‌های آنها را نمی‌بینند. ابراز شادمانی دشمنان، نشان می‌دهد این موضوع یک نقطه ضعف است، بنابراین باید از ادامه آن جلوگیری کرد.

ایشان با تأکید بر لزوم تفکیک میان اختلاف‌نظر با ایستادگی یک جریان در مقابل نظام، خاطرنشان کردند: زمانی ممکن است، جریانی در مقابل انقلاب اسلامی بایستد، که در آن زمان قطعاً وظیفه همه، دفاع از انقلاب است، همانگونه که در حوادث سال ۸۸ اتفاق افتاد.

رهبر انقلاب اسلامی در همین خصوص افزودند: اما زمانی موضوع، اختلاف نظر و سلیقه است و نه ایستادن در مقابل انقلاب. در چنین شرایطی، وظیفه همه، ندمیدن در اختلاف‌نظرها و در پیش گرفتن شیوه تبیین و روشنگری در مقابل برخی افکار غلط، با در نظر گرفتن همه جوانب آن است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای خاطر نشان کردند: من با حرکت روشنگرانه، تبیین منطقی و مستدل در مقابل تفکر غلط مخالفتی ندارم اما نباید این تفکر غلط را نیز تابلو کرد تا همه از آن مطلع شوند.

ایشان تأکید کردند: هرگونه حرکت روشنگرانه باید به دور از هو و جنجال باشد زیرا جنجال، حرف منطقی را هم خراب می‌کند.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم حفظ بیش از پیش وحدت در جامعه افزودند: همه باید همچون صف واحد و دیواری نفوذناپذیر، در مقابل دشمن بایستند.

حضرت آیت‌الله خامنه ای مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به حفظ و تقویت امید، همت، تلاش و حرکت پیش روندگی توصیه کردند و افزودند: یکی از موارد ضروری در سپاه استمرار برنامه‌ریزی است.

رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تحولات منطقه، آن را بی‌سابقه و فصل جدیدی در منطقه و دنیا خواندند و تأکید کردند: در این تحولات، توده‌های مردمی با گرایش‌های توحیدی و الهی به معنای واقعی کلمه در میدان هستند و فصل جدیدی در تاریخ منطقه و جهان ورق خورده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به هراس امریکا و صهیونیستها از الگو قرار گرفتن نظام اسلامی برای مردم منطقه افزودند: امریکا و رژیم صهیونیستی هر اندازه هم که در تبلیغات و رسانه‌های خود، این موضوع و گرایش‌های اسلامی مردم منطقه را انکار کنند، نمی توانند واقعیات موجود و حقیقی را تغییر دهند.

ایشان تأکید کردند: موج بعدی حرکتی که اکنون در منطقه آغاز شده است، در کشورهایی فراتر از منطقه خواهد بود و چنین رویدادی به وقوع خواهد پیوست.

منبع :جهاد برتر

]]>
https://sobherabor.ir/2663/%d9%81%d9%84%d8%b3%d9%81%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85%da%af%d8%b0%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%b4%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%be%d8%a7%d8%b3/feed/ 0
بصیرت از دیدگاه عباس علیه السلام https://sobherabor.ir/2646/%d8%a8%d8%b5%db%8c%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d9%8a%d8%af%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d8%b3-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/ https://sobherabor.ir/2646/%d8%a8%d8%b5%db%8c%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d9%8a%d8%af%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d8%b3-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/#respond Wed, 12 Jun 2013 08:24:24 +0000 http://sobherabor.ir/?p=2646 اخلاق و فضائل, سیره عملی و رفتاری, ولادت، از کودکی تا بزرگسالی

به گزارس “صبح رابر”عباس علیه السلام از سرچشمه ی جوشان علوم پدرش علی علیه السلام بهره ها برده بود. محدث نوری رحمه الله می نویسد: روزی امیرالمؤمنین، حضرت عباس علیه السلام و زینب علیهاالسلام را که کودک بودند، در دامن خود نشاند. در آن روزها عباس تازه زبان گشوده بود و جملاتی کوتاه را می توانست بر زبان براند. علی علیه السلام به او فرمود: عباس! بگو واحد (یک) کودک شیرین زبان علی به تقلید از پدر گفت: واحد. آن گاه علی علیه السلام از او خواست بگوید: دو. ولی عباس ساکت شد و چیزی نگفت. وقتی علت را پرسید، فرمود: پدر! شرم دارم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام، دو بگویم. امیرمؤمنان پیشانی عباس را بوسید و از این رویداد بی اندازه شادمان گشت.

منبع :http://abalfazl.ommolketab.ir

]]>
https://sobherabor.ir/2646/%d8%a8%d8%b5%db%8c%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d9%8a%d8%af%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%b9%d8%a8%d8%a7%d8%b3-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85/feed/ 0
ولادت امام حسین (ع)،روز پاسدار سوم شعبان https://sobherabor.ir/2642/%d9%88%d9%84%d8%a7%d8%af%d8%aa-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%d9%8a%d9%86-%d8%b9%d8%8c%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%af%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%b4%d8%b9%d8%a8%d8%a7/ https://sobherabor.ir/2642/%d9%88%d9%84%d8%a7%d8%af%d8%aa-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%d9%8a%d9%86-%d8%b9%d8%8c%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%af%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%b4%d8%b9%d8%a8%d8%a7/#respond Wed, 12 Jun 2013 08:07:10 +0000 http://sobherabor.ir/?p=2642

به گزارش”صبح رابر”امام حسین(ع) سر سلسله شیدائیان عشق است و شیدائى را به هر کسى نمى بخشند، شیدائى حق پاداش از خود گذشتگى است
شهدا کلیدداران کعبه شیدائى هستند و کعبه شیدائى کربلاست
ما سرگردان هاى مدار نفس را چه مى رسد که از ستارگان کهکشان حسین بن على(ع) سخن بگوییم؟ ما را چه رسد که از ساکنان حریم قدس و شاهدان محفل انس سخن بگوییم.

پاسدار در لغت بمعنى نگهبان و مراقب است و پاسدار و پاسداران، آن کسانى هستند که در حساسترین لحظات تاریخ از میان خلق برمى خیزند و همچون دژى مستحکم مردانه و شجاعانه در جهت رسیدن به حق و حقیقت و حفظ آن گام برمى دارند. در تاریخ تمدن بشرى کم بوده اند آدمیانى که براى بر افراشته داشتن چراغ حق و ترویج اخلاق کریمه، تمامى هستى و آمال خود را بر سر هدف خویش بگذارند. کمربستن براى احیاى حقیقت خواهى، همتى جانانه مى طلبد که تنها از مردانى چون حسین(ع) برمى آید که آزادگى و شور حقیقت جوئى اش چنان حماسه اى آفرید که تا زمان، زمان است نامش جاودان و موجب احترام انسانهاى حق طلب است و خواهد بود.
امام حسین(ع) هنگامى که تحریف گران حقیقت و تقدیس کنندگان خشونت، از سنت وسیره پیامبر اکرم(ص) و آنچه خداوند در شریعت اسلامى و از زبان قرآن بنا نهاده بود تصویرى مغایر با واقعیت ارائه کردند، برخود تکلیف دید تا براى احیاى آن سنت از کف رفته و نهادینه کردنش در میان امت اسلام، قیام تاریخى و حماسى اش را آغاز کند و بدین ترتیب از دین پیامبر خود پاسدارى نماید. که این در حقیقت تجلى شجاعت پدرش، على(ع) بود در پاسدارى ازرسول خدا در کنار ستون حرس که بدین زیبایى دراعتلاى پرچم دین خدا پدیدار گشت. بى شک حسین (ع) تبدیل به الگوى کامل و جاودانه پاسدارى از ارزش ها براى رادمردان تاریخ گشت.
مى توان نمونه هایى از رادمردى پاسداران را در تاریخ انقلاب اسلامى ایران یافت. پاسدارانى که در دفاع از کیان و کشور خود به فداکارى پرداختند. افرادى که با روحیه شهادت طلبى، انسجام درونى و خلاقیت نظامى در صحنه هاى مختلف به نبرد پرداختند.

در طول هشت سال دفاع مقدس و فراز و نشیب هاى پس از انقلاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى از جمله نهاد هایى بود که در کنار دیگر اقشار نظامى و پاسداران گمنام ایران اسلامى با اقتدا به مولاى خود سید مظلومان علیه الصلوه و السلام، نجاتبخش ملت ایران و اسلام عزیز بوده و در پاسدارى از انقلاب و هدفهاى آن عاملى مؤثر و رکنى رکین بوده و هست.
و اکنون شما اى پاسداران عصر حاضر و انقلاب اسلامى ! به حسین بن على (ع) که به راستى پاسدار حرمت و انسانیت و احترام به حقوق آدمیان بود به پاسداران قرآن کریم و امام امت اقتدا نموده، حق پاسدارى ازاسلام و انقلاب اسلامى را به خوبى ادا کنید و از این منصب بزرگ که منصب انبیاى عظام و اولیاى خداوند تعالى است به خوبى حفاظت کنید.

اولین پیام حضرت امام خمینى( ره ) به مناسبت روز پاسدار
حضرت امام خمینى ره در سوم شعبان سال ۱۳۹۹ برابر با هفتم تیر ماه ۱۳۵۸ پیامى به مناسبت ولادت امام حسین (ع ) فرستادند و در این پیام سوم شعبان را روز پاسدار نامیدند.

بسم الله الرحمن الرحیم

روز مبارک سوم شعبان المعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسدارى از مکتب مترقى اسلام است به عموم هم میهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامى تبریک عرض و بحق باید این روز معظم را روز پاسدار بنامیم روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است، پاسدارى که هرچه داشت، در راه هدف اهدا کرد و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوت بنى امیه نجات داد… اگر فداکارى پاسداران عظیم الشان اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان رژیم بنى امیه و رژیم ظالمانه آن وارونه معرفى مى شد و زحمات نبى اکرم (ص) و اصحاب فداکارش به هدر مى رفت…همه پاسدار اسلام و حکومت حق باشید. در اینجا پاسدارى این است که این حکومت، حکومت عدل باشد و پاسدارى از عدالت باشد.پاسدارى از عدالت این است که پاسدار خودش موصوف به عدالت باشد تا بتواند پاسدارى از عدالت کند

فیض دعای سومین روز از ماه پر فیض و برکت شعبان (برگرفته از کتاب مفاتیح الجنان) را از دست ندهید.

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فى هذَا الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ

خدایا از تو خواهم به حق مولود در این روز آن مولودى که به او وعده شهادت داده شده بود

قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ بَکَتْهُ السَّماَّءُ وَ مَنْ فیها وَ الاْرْضُ وَ مَنْ

پیش از اینکه بانگش در این دنیا بلند شود و به دنیا آید آسمانها و هر که در آنها است و زمین و هرکه

عَلَیْها وَ لَمّا یَُطَاْ لابَتَیْها قَتیلِ الْعَبْرَهِ وَ سَیِّدِ الاُْسْرَهِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَهِ

بَر آن است برایش گریستند پیش از آنکه قدم در این جهان گذارد کشته اشک و آه و آقاى طائفه بشر آن کس که در

یَوْمَ الْکَرَّهِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ اَنَّ الاْئِمَّهَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشِّفاَّءَ فى

روز رجعت به یارى مدد شده و آنکه پاداش کشته شدنش این بود که امامان از نسل اویند و درمان در

تُرْبَتِهِ و الْفَوْزَ مَعَهُ فى اَوْبَتِهِ و الاْوصِیاَّءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قاَّئِمِهِمْ

تربت او است و پیروزى در زمان رجعت با او و اوصیاء از عترت او است پس از حضرت قائم

وَ غَیْبَتِهِ حَتّى یُدْرِکُوا الاْوْتارَ وَ یَثْاَروُا الثّارَ وَ یُرْضُوا الْجَبّارَ

و پس از دوران غیبتش تا اینکه انتقام گیرند و خونها را باز گیرند و خداى جبار را خوشنود سازند

وَ یَکُونُوا خَیْرَ اَنْصارٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اْختِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ

و بهترین یاران دین خدا باشند درود خدا بر ایشان در هر زمان که رفت و آمد دارد شب و روز

اَللّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ اِلَیْکَ اَتَوَسَّلُ وَ اَسْئَلُ سُؤ الَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسیَّئٍ

خدایا پس به حق ایشان به سوى تو دست نیاز دراز کنم و از تو خواهم خواستن شخص گنه کار اعتراف کننده بدکردار

اِلى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فى یَوْمِهِ وَ اَمْسِهِ یَسْئَلُکَ الْعِصْمَهَ اِلى مَحَلِّ

به نفس خویش از کوتاهی‌هایى که در امروز و دیروزش کرده و اکنون از تو پناه خواهد تا هنگام رفتن در

رَمْسِهِ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَ احْشُرْنا فى زُمْرَتِهِ

گور خدایا پس درود فرست بر محمد و عترتش و ما را در زمره او محشور گردان

وَ بَوِّئْنا مَعَهُ دارَ الْکَرامَهِ وَ مَحَلَّ الاِقامَهِ اَللّهُمَّ وَ کَما اَکْرَمْتَنا

و جاى ده ما را با او در خانه کرامت (بهشت) و جایگاه ماندن همیشگى خدایا چنانچه ما را به شناختنش

بِمَعْرِفَتِهِ فَاَکْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ وَ ارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ وَسابِقَتَهُ وَ اجْعَلْنا مِمَّنْ

گرامى داشتى هم چنان ما را به نزدیک شدن با او گرامى دار و رفاقت و سابقه داشتن با او را روزى ما گردان و بگردان ما

یُسَلِّمُ لاِمْرِهِ وَیُکْثِرُ الصَّلوهَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِکْرِهِ وَ عَلى جَمیعِ اَوْصِیاَّئِهِ

را از کسانى که تسلیم دستور اویند و هنگام بردن نامش بسیار بر او درود فرستند و بر همه اوصیاء

وَ اَهْلِ اَصْفِیاَّئِهِ الْمَمْدُودین مِنْکَ بِالْعَدَدِ الاِْثْنَىْ عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهَرِ

و خاندان برگزیده اش که یارى شده اند از جانب تو به عدد دوازده، آن ستارگان درخشان

وَ الْحُجَجِ عَلى جَمیعِ الْبَشَرِ اَللّهُمَّ وَهَبْ لَنا فى هذَا الْیَوْمِ خَیْرَ

و حجتهاى تو بر تمامى افراد بشر خدایا و ببخش به ما در این روز بهترین

مَوْهِبَهٍ وَاَنْجِحْ لَنا فیهِ کُلَّ طَلِبَهٍ کَما وَهَبْتَ الْحُسَیْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ

بخششها را و برآور براى ما در این روز هر خواهشى را چنانچه حسین را به محمد جدش بخشیدى

وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ

و فُطرس به گهواره حسین علیه السلام پناه برد و ما پناهنده به قبر او هستیم پس از شهادت او بالاى تربتش

وَ ننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ

آمده و چشم به راه رجعت او هستیم اجابت کن اى پروردگار جهانیان

پس مى خوانى بعد از این به دعاى حسین علیه السلام و این آخر دعاى آن حضرت است در روزى که بسیار شده بود دشمنان او یعنى روز عاشورا

اَللّهُمَّ اَنْتَ مُتَعالِى الْمَکانِ عَظیمُ الْجَبَرُوتِ شَدیدُ الِمحالِ غَنِىُّ َعنِ

خدایا تویى والا مکان و بزرگ جبروت و سخت نیرو و بى نیاز از

الْخَلایِقِ عَریضُ الْکِبْرِیاَّءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاَّءُ قَریبُ الرَّحْمَهِ

خلائق و داراى بزرگى پهناور و تواناى بر هر چه خواهى نزدیک مهر

صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَهِ حَسَنُ الْبَلاَّءِ قَریبٌ إذا دُعیتَ مُحیطٌ بِما

راست وعده فراوان نعمت نیکو آزمایش نزدیک هرگاه خوانده شوى محیط به هر چه

خَلَقْتَ قابِلُ التَّوبَهِ لِمَنْ تابَ اِلَیْکَ قادِرٌ عَلى ما اَرَدْتَ وَ مُدْرِکٌ ما

آفریده‌اى توبه پذیر براى آن کس که به سویت توبه کند توانا بر هر چه اراده کنى و بدست آرنده آنچه

طَلَبْتَ وَ شَکُورٌ اِذا شُکِرْتَ وَ ذَکُورٌ اِذا ذُکِرْتَ اَدْعُوکَ مُحْتاجاً

بجویى و سپاس پذیر هرگاه سپاس شوى و یاد کنى هنگامى که یادت کنند مى خوانمت نیازمندانه

وَ اَرْغَبُ اِلَیْکَ فَقیراً وَ اَفْزَعُ اِلَیْکَ خاَّئِفاً وَ اَبْکى اِلَیْکَ مَکْرُوباً

و فقیرانه به سویت توجه کنم و خائفانه به سویت پناه آرم و از غمزدگى به درگاهت گریه کنم

وَ اَسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً وَ اَتوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً اُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا

و بوسیله تو ناتوانانه کمک جویم و توکل کنم بر تو کفایت خواهانه خدایا حکم کن میان ما و میان قوم ما

[بِالْحَقِّ] فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا و نَحْنُعِتْرَهُ

زیرا به حق که ایشان ما را فریفتند و با ما نیرنگ زدند و دست از یارى ما کشیدند و با ما بى وفایى کرده ما راکشتند با اینکه ما عترت

نَبِیِّکَ وَ و َُلَْدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ الَّذِى اصطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَهِ وَ ائْتَمَنْتَهُ

پیمبر تو و فرزند حبیب تو محمد بن عبداللّه هستیم آن (بزرگوارى ) که او را به رسالت برگزیدى

عَلى وَحْیِکَ فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

و بر وحى خویش امینش ساختى پس در کار ما گشایش و فرجى عطا فرما به رحمتت اى مهربانترین مهربانان

مفاتیح الجنان، آیت الله شیخ عباس قمی

 

]]>
https://sobherabor.ir/2642/%d9%88%d9%84%d8%a7%d8%af%d8%aa-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ad%d8%b3%d9%8a%d9%86-%d8%b9%d8%8c%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%be%d8%a7%d8%b3%d8%af%d8%a7%d8%b1-%d8%b3%d9%88%d9%85-%d8%b4%d8%b9%d8%a8%d8%a7/feed/ 0
نقش بصیرت دینی در قیام عاشورا https://sobherabor.ir/2526/%d8%a2%d9%8a%d8%a7-%d8%a8%d8%b5%db%8c%d8%b1%d8%aa-%d8%af%db%8c%d9%86%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7-%d9%86%d9%82%d8%b4-%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa/ https://sobherabor.ir/2526/%d8%a2%d9%8a%d8%a7-%d8%a8%d8%b5%db%8c%d8%b1%d8%aa-%d8%af%db%8c%d9%86%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7-%d9%86%d9%82%d8%b4-%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa/#respond Tue, 11 Jun 2013 14:15:18 +0000 http://sobherabor.ir/?p=2526 به گزارش”صبح رابر” بصیرت دینی در قیام عاشورا چه نقشی دارد

چکیده
این نوشتار در بدو امر به ماهیت بصیرت نظر دارد که نه تنها در ادبیّات سیاسی رایج کشور بلکه به عنوان مفهومی فلسفی، عرفانی و حدیثی مورد توجه است و در حد توان به این سؤال پاسخ می­دهد که مراد از بصیرت به عنوان واژه­ای دینی چیست؛ سپس به نقش بصیرت در قیام عاشورا می­پردازد.
کلیدواژه
امام حسین(ع)، ابوالفضل(ع)، عاشورا، بصیرت دینی
درآمد
عقل وسیله تحصیل علم و وسیله­ ای جهت ادراک معقولات یعنی صورت­های ذهنی­ است که فرد، آنها را از عالم وجود می­گیرد و تبیین خواهد شد که بصیرت نیرویی در نفس برای کسب معرفت است که البته با عقل ارتباط دارد. انسان با تأمل عقلانی در علوم نظری و همنشینی با اهل علم و معرفت، همراه با تصفیه باطن و قطع دلبستگی به دنیا و تقویت و تربیت اراده، می­تواند به بصیرت برسد.
در واقعه کربلا، خیمه­ گاه لشکر امام حسین(ع) محل اجتماع افرادی بصیر از همه اقشار حتی بانوانی مثل ام­وهب[۱] است که وظیفه خویش و موقعیت تاریخی این قیام را به درستی درک کردند. دانستند که چه می­خواهند و برای رسیدن به هدف خویش جانفشانی نمودند.
این نوشتار بعد از تبیین مفهوم بصیرت دینی، به نقش آن در قیام عاشورا می ­پردازد. البته توجه شود که آنچه در اینجا آمده، تنها ورق زدن تاریخ نیست بلکه بیان نمودهای بصیرت و صبر در نهضت عاشوراست بلکه بالاتر، بیان این ادعا که رمز ماندگاری کربلا این است که اهل کربلا، با بصیرت کامل این راه را برگزیدند و خلاصه آنکه محور قیام عاشورا بینش دینی بوده و هدف از این قیام، تزریق پیام عاشورا در رگ خشکیده جامعه بوده است.
۱.     تعریف بصیرت
بصیرت واژه­ای عربی است که در لغت به معنای علم[۲]، عبرت[۳] و حجت[۴] و در فرهنگ قرآنی[۵]  به معنای رؤیت قلبى و ادراک باطنى[۶] است. جمع بین این معانی هم ممکن است. حجت و علم را از آن جهت بصیرت گویند که نام سبب را بر مسبب نهادند.[۷] بصیرت، نوعی عبرت و عبور کردن از ظاهر به باطن است به این صورت که در اثر تفکر، نوری در قلب شخص ایجاد می­شود که او در پرتو روشنایی آن نور، به حقیقت اشیاء پی می­برد.[۸]  همین معنا در شعر مولوی آمده است که:
چشم حس همچون کف دستست و بس
نیست کف را بر همه او دست رس
چشم  دریا  دیگرست  و   کف  دگر
کف  بهل   و  ز  دیده   دریا   نگر[۹]
در اصطلاح عرفانی، هم مراد از بصیرت همین معناست.[۱۰]
۲.  تعریف بصیرت دینی
بصیرت دینی _ یعنی بصیرتی که دین معرِّف آن است و در پرتو دین برای اشخاص حاصل می­شود[۱۱]_  با علم متفاوت است اما علم زمینه­ساز چنین بصیرتی است؛ امام­علی(ع) در توصیف علمای ربانی می­فرماید: هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ [۱۲] یعنی اینها افرادی­اند که علم به آنها هجوم کرده و به سوی آنها آمده است؛ در نتیجه حقیقت بصیرت را پیدا کرده­اند. در واقع علم همانند نوری در قلب آنها شروع به تابیدن کرده[۱۳]و دلهایشان را به سوی مفاهیم عالیه هدایت می­کند.
مثالی ساده برای آشنایی با مفهوم بصیرت دینی و تمایز آن از علم، این است که فرض کنید شخصی خاک باغش را زیر و رو می­کند و در این هنگام در­می­یابد که اگر ریشه­های علف هرزی را که در آن نزدیکی است، از خاک در نیاورد، ریشه­ها رفته رفته پیشروی کرده، سبزی­ها را از بین می­برند. این، علم و آگاهی است. آنگاه شخص می­تواند این پدیده را ببیند و از روی آن، نسبت به نحوه پیشروی گناه و تسلط آن بر خود بصیرتی پیدا ­کند.
بدین ترتیب شاید بتوان بصیرت دینی را انتباه دینی نامید. وجود آدمی با صیقل دادن آیینه دل و تخلق به سجایای اخلاقی به مرتبه­ای می­رسد که قابلیت دریافت انوار قدسی و رؤیتی شفاف­تر از قبل را پیدا می­کند. لذا از بصیرت تعبیر به روشن­دلی و روشن بینی می­شود. مولوی می­گوید:
هر کسی    اندازه    روشن   دلی                     غیب را بیند به قدر صیقلی
هرکه صیقل بیش کرد او بیش دید                   بیشترآمد به صورت او پدید[۱۴]
چنین صفای باطن و درک بالایی، نتیجه تقوای الهی[۱۵]، زهد نسبت به دنیا[۱۶]، آینده­نگری[۱۷] و تفکر[۱۸] است. انسان مؤمن در طریق دینداری، باید بارها با ریزبینی به پدیده­ها بنگرد و به عقلش رنج و سختی بدهد تا بتواند از دل حادثه­ها و تجربه­های آمیخته با ریب و ظن، با بصیرت سر­برآورد.[۱۹] به این ترتیب بصیرت همانند قطب­نما عمل می­کند تا انسان مؤمن، راه را به بیراهه نرود.[۲۰] در نتیجه کسی که دارای بصیرت و بینش دینی است با درایت و دید وسیعی که نسبت به امور پیدا کرده، در معرکه­های فتنه همانند شتر بچه­ای عمل می­کند که نه بار می­کشد و نه شیر می­دهد[۲۱] ولی کسی که صاحب بصیرت و درایت کافی در درک مسائل نباشد در دو راهی­های زندگی که دو­راهی­های سعادت و شقاوتند، خواهد ماند.
بصیرت دینی ـ که با حفظ تقوای الهی حاصل می­شود ـ به آدمی قدرت می­دهد تا به تمییز صاف از ناصاف و حق[۲۲] از باطل[۲۳] بپردازد؛ همانگونه که قرآن می­فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً [۲۴]
اى کسانى که ایمان آورده‏اید اگر از خدا بترسید، خداوند قوه تشخیص حق از باطل روزیتان مى‏کند.
انسان بصیر می­تواند در وقایع خارجی حق را که به مثابه آب صاف و پربرکت است از باطل که در حکم کف سطح آب است،[۲۵]جدا کند. باطل همچون کف _ که روی آب را می­پوشاند_ ­ بدون آنکه اصالت داشته باشد، نمود بیشتری دارد پس مایه فریب می­گردد و بر موج حق سوار می­شود و خود را به پیش می­برد؛ چنانکه عمر سعد برای تحریک مردم به قتل امام حسین(ع) می­گفت : یَا خَیْلَ اللَّهِ ارْکَبِی وَ بِالْجَنَّهِ أَبْشِرِی[۲۶] یعنی ای سواران الهی سوار شوید و بهشت بر شما بشارت باد. چنین است که حقّ با باطل آمیخته می­شود و باعث اشتباه و گمراهی می­گردد و آنگاه بصیرتی که انسان مؤمن در اثر تفکر و تدبر در خود ایجاد کرده است، چراغ راه او خواهد بود.
البته گاه غبارآلودگی فتنه چنان بالا می­گیرد که حتی مردم حقّجو هم اگر محور و معیار تشخیص نداشته باشند، منحرف می­گردند. در عرصه­ای که گمراه کنندگان، باطل را در لباس حقیقت و به صورت ناخالص و ممزوج با حق عرضه می­کنند گاه حق برای طرفداران حق هم مشتبه می­گردد،[۲۷] و در­این­صورت تنها راه رهایی از انحراف، پناه بردن به دامن صاحبان بصیرت ناب است.[۲۸]
۳.  صاحبان بصیرت ناب
در میانِ اهل بصیرت، کسانی حضور دارند که در قرآن از آنها تعبیر به اهل اعراف شده است.[۲۹] اینها کسانی­اند که در امر دین و شناخت نسبت به خداوند و صفات و اسماء الهی و آگاهی نسبت به احوال دنیا و آخرت به آگاهی و بصیرت کامل رسیده­اند.[۳۰] بزرگوارانی که بر اقامه نافله­ها[۳۱] مواظبت می­کنند و آن را وسیله تقرّب به پروردگار عالم قرار می­دهند تا در اثر انجام کارهایی که خدا دوست دارد خود آن اشخاص هم محبوب خدا قرار گیرند پس به درجه­ای می­رسند که خداوند متعال درباره آنها می­فرماید:
کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ.[۳۲]
من شنوایی او می­شوم که با آن می­شنود و بینایی او می­شوم[۳۳] که با آن می­بیند و زبان او می­شوم که با آن حرف می­زندو دست او می­شوم که با آن قدرتمندانه آنچه را که می­خواهد به دست می­آورد. اگر او مرا بخواند او را اجابت می­کنم و اگر چیزی بخواهد به او می­دهم.
اینها که چشم، گوش، دست و زبانشان خدایی شده است، در ایمان به کمال رسیده­اند و صاحبان بصیرت ناب دینی هستند. این افراد همان کسانی هستند که در قرآن از آنها تعبیر به «متوسّمین» شده است[۳۴] به این بیان که خداوند متعال برایشان علامت­ها و نشانه­هایی بر سر راه قرار داده است تا با استفاده از این علائم هم خود راه را بیابند و هم به هدایت دیگران بپردازند.[۳۵] این بزرگان راهنمای ما در تشخیص حق از باطل هستند که هیچ­گاه زمین از وجودشان خالی نخواهد بود؛ ابوبصیر از یکی از دو امام (امام محمد­باقر یا امام جعفر­صادق(ع)) نقل می­کند که فرمود:
إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَدَعِ الْأَرْضَ بِغَیْرِ عَالِمٍ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یُعْرَفِ الْحقّ مِنَ الْبَاطِل[۳۶]
خداوند زمین را یله و بدون عالم رها نمی کند وگرنه حقّ و باطل شناخته نمی شد.
اینها اولیاء الهی هستند[۳۷] که در حدیث قدسی آمده است:  اگر کسی برای خوار کردن آنها گامی بردارد گویا خود را برای جنگ با من تجهیز کرده است.[۳۸] وظیفه کسانی که در وادی کسب بصیرت گام نهاده­اند ولی هنوز به سرچشمه زلال بصیرت ناب نرسیده­اند، این است که با فهم درست، صاحبان بصیرت ناب را بشناسند و از آنها تبعیت کنند و جرعه نوش جام صاحبان بصیرت باشند.[۳۹]
در حکومت اسلامی، ولی­خدا قطب و محور است که علم و فضیلت از دامن کوهسار وجودش جاری می­شود،[۴۰] باید توجه قطب­نمای دل مؤمن به سوی انگشت اشاره ولی خدا باشد؛ چرا که ولی­خدا با نور خدا به مسائل نگاه می­کند که رسول گرامی اسلام(ص) فرمود:  اتَّقُوا فِرَاسَهَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ؛ تقوا پیشه کنید نسبت به زیرکی و تیزبینی انسان مؤمن که او با نور خدا نگاه می­کند (و حقیقت امور را درک می­نماید).[۴۱]
امام علی(ع) در سخنی، مردم را به سه دسته تقسیم کرده، می­فرماید:
النَّاسُ ثَلَاثَهٌ عَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاهٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ[۴۲]
در تفسیر کلام ایشان می­توان گفت: اگرچه جامعه ایده­آل­اسلامی، جامعه­ای است که همه اعضای آن خواص و صاحب قدرت تجزیه و تحلیل مسائل باشند و از عوام­زدگی و ظاهربینی بپرهیزند ولی به فرموده آن حضرت(ع)، سرچشمه زلال بصیرت در دست عالمان ربانی است که دیگران برای شناخت راه هدایت و نجات، باید در مقابل آنها زانوی ادب بر زمین بزنند. این علماء که مصداق اتمّ آنها ائمه(ع) هستند، نقطه اتکای جامعه اسلامی هستند و خواص و عوام جامعه باید منتظر پیام آنها بوده، درپی آنها روان ­گردند. اما دسته سوم که حتی بصیرت اطاعت از علمای ربانی را هم ندارند، جاهل و موج­نگرند به گونه­ای که امام(ع) آنها را به موجوداتی تشبیه می­کند که درپی هر آوازی به راه می­افتند و هر بادی آنها را به سویی می­برد. اینها از نور خورشید علم بهره نمی­گیرند و به ستون استواری تکیه ندارند.
در روایت است که خداوند برای همه مردم چهار چشم آفرید دو تا در سر و دو تا در دل. آنگاه برای شیعیان دو چشم دل را هم گشود تا صاحب بصیرت گردند و برای غیر(به دلیل کفرشان)، چشم دلشان را بست تا حقّ را نبینند.[۴۳]
اینگونه اشخاص که خداوند در اثر عصیانشان، فرصت معرفت را از آنها سلب کرده است، افرادی سرگردانند که گاه در مقابل افراد بصیر بلکه در مقابل ولی خدا می­ایستند و _ چنانکه در قیام عاشورا نمود گسترده آن را شاهد هستیم _ مشکلات بسیاری را به وجود می­آورند. آنگاه صاحبان بصیرت در مقابل این افراد جاهل، جلوه­های صبوری را به نمایش می­گذارند.
صاحبان بصیرت ناب در صبوری هم زبانزد خواهند بود؛ چنانکه حضرت زینب(س) پس از مصائب کربلا و در حال اسارت در مقابل ابن زیاد فاجر، محکم و استوار ایستاد و فرمود: مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلاً[۴۴] من (در کربلا) جز زیبایی ندیدم. بی­شک اگر بخواهیم همگام با زینب(س)، تصویرهای زیبای کربلا را ورق بزنیم، زیباترین تصاویر، مربوط به صبوری­هایی است که در پرتو بصیرت به وقوع پیوست. روشن است که بصیرت با صبر رابطه­ای تنگاتنگ دارد. چگونه ممکن است کسی قدرت تشخیص حق را نداشته باشد و بتواند صبوری پیشه کند؟[۴۵] ژرف­نگری و صبوری دو بازوی پرچمداران حقیقت­اند. از­این­رو امیرالمؤمنین علی(ع) سفارش فرمود: (در جنگ­های داخلی که بین گروه­های مسلمین اتفاق می­افتد) لوای جنگ تنها بر دوش کسانی قرار می­­گیرد که بینا به امور و شکیبا باشند.[۴۶]
۴.    اهل بصیرت در کربلا
یکی از حوادث تاریخ اسلام قیام عاشوراست که نمی­توان از نقش بصیرت دینی در خلق این نهضت غافل بود. بر اساس شاخصه بصیرت، امام حسین(ع) صاحب بصیرت ناب، اصحاب و بنی­هاشم که از نقطه آغاز تا پایان راه با امام خویش همراه بودند و ذره­ای در اراده آنها خلل ایجاد نشد و آنها که اگرچه دیر ولی به هر حال راه صحیح را یافتند، اهل بصیرت در کربلا هستند. نکته­ای که در قیام عاشورا می­درخشد، انتخاب آگاهانه شهدای کربلاست که ناشی از بصیرت و دینداری است. آنها می­دانستند که برای چه آمده­اند و می­فهمیدند که به کجا می­روند و لذا برای رسیدن به مقام شهادت از یکدیگر سبقت می­گرفتند.[۴۷] این نوشتار سعی در تبیین نقش بصیرت آنها در قیام عاشورا دارد.
۱-۴.       امام­حسین(ع) صاحب بصیرت ناب
تأملی در سخنان نورانی امام­حسین(ع) در طول نهضت عاشورا حکایت از حضور آن حضرت در اوج قله بصیرت دارد چرا که آن حضرت درد کم­رنگ شدن دینداری در جامعه را حس کرده و برای امر­به­معروف و نهی­از­منکر و زنده کردن سیره رسول اعظم(ص) قیام کرده است.[۴۸]آن حضرت(ع) فرمود:
أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُنْتَهَى عَنْهُ[۴۹]
آیانمی­بینید که به حق عمل نمی­شود و از باطل نهی نمی­گردد.
بررسی عمیق عوامل  کم­رنگ شدن دینداری در آن جامعه، یکی از مهمترین درس­های نهضت عاشوراست. امام­حسین(ع) با جامعه­ای روبرو است که در آن دین لقلقه زبان­ها و بازیچه دنیازدگی سیاست­بازان شده[۵۰] و تردید و تحیر نسبت به مبانی دینی عمومیت یافته و استحمار، عابدان ظاهربین را آنگونه مسخ کرده بود که همواره در یک­جا می­چرخیدند و گامی به پیش نمی­رفتند.[۵۱] در زمانی که زمام دین و حکومت به دست کسى رسید که حتّى ظواهر اسلام را هم رعایت نمى‌کرد و شُرب­خَمر و فسادهاى جنسى را به صورت علنی انجام مى‌داد.[۵۲] حاکمی که فسادش مثل چشمه‌اى که از آن آبِ گندیده تراوش کرده، همه‌ دامنه را پر مى‌کند، همه‌ جامعه‌ى اسلامى را پر می­کرد و با وجود چنین بلیه­ای به زودی بر اسلام مهر ختم زده می­شد.[۵۳] امام­حسین(ع) در چنین شرایطی تصمیم گرفت تا در مقابل جاهلیت نو[۵۴] و حزب نفاق بایستد. آن حضرت(ع) در تبیین هدف خویش از این قیام چنین می­فرماید:
أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع‏).[۵۵]
من برای سرکشی و عداوت و تبهکاری و ستمگری از مدینه خارج نشدم بلکه جز این نیست که برای اصلاح در امت جدم به پا خاستم اکنون من می­خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و بر روش جدم (رسول الله(ص)) و پدرم علی­بن­ابیطالب(ع) راه بروم.
امام حسین(ع) با بصیرت کامل خویش به مسلمانان همه اعصار نشان داد که هرگاه دستى یا حادثه‌اى، قطار جامعه اسلامی را از خط سیر کمال خارج کرد، تکلیف چیست. اگر جامعه‌ اسلامى منحرف شد و این انحراف به جایى رسید که ترس انحرافِ کلّ اسلام و معارف اسلام بود، تکلیف چیست. آنگاه که حکومت و علما و گویندگان دین فاسد مى‌شوند و قرآن و حقایق را تحریف کرده، خوبها را بد، بدها را خوب، منکر را معروف و معروف را منکر مى‌کنند، تکلیف آن است که جامعه‌ اسلامى به خطّ صحیحش بازگردانده شود. امام­حسین(ع) قیام کرد تا آن واجب بزرگ یعنی تجدید بناى نظام اسلامى و ایستادگی در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه‌ اسلامى را انجام دهد. در آن برهه از زمان این امر، تنها از طریق قیام که خودش یک مصداق بزرگِ امر به معروف و نهى از منکر است، امکان­پذیر بود.[۵۶]
در فرازی از زیارت اربعین امام­حسین(ع) می­خوانیم:
بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ.[۵۷]
(این بنده تو) خونش را نثار تو کرد تا مردم را از جهالت نجات دهد و از سرگردانی گمراهی برهاند.
این عبارت از زیارت اربعین اباعبدالله(ع) بیانگر فلسفه فداکاری امام حسین(ع) است. آن­حضرت(ع) آگاهانه و برای انجام تکلیف، راه قیام را برگزید و خطرها و مصیبت­ها را به جان خرید تا جامعه اسلامی یک­بار دیگر ـ بعد از پیامبراکرم(ص) ـ مهندسی فرهنگی گردد و دُمَل­های چرکین فساد به تیغ جراحی برداشته شود.
آگاهی بصیرانه امام حسین(ع) از مسیر و هدف، در نحوه برخورد آن امام(ع) با سختی­ها به تصویر کشیده می­شود؛ از جمله آنکه در برخی روایات آمده است که هر چه حسین­بن­علی(ع) به ظهرِ­عاشورا نزدیک­تر می­شد چهره­اش افروخته­­تر و درخشنده­تر می­شد و آرامش آن نفس مطمئنه، نمود بیشتری می­یافت.[۵۸]
۲-۴.    « ماه هاشمی» در رکاب شمس بصیرت[۵۹]
در روایاتی که در جوامع روایی[۶۰]  از ائمه علیهم‌السلام راجع به حضرت ابوالفضل­(ع) رسیده، بر خصلت بصیرت ایشان تأکید شده است. امام صادق(ع) فرمود:
کانَ عَمُّنَا العَبَاسُ­بنُ­عَلِیٍّ نَافِذَ البَصِیرَهِ صُلبَ الاِیمَانِ جَاهَدَ مَعَ أَبِی­عَبدِاللهِ وَ أَبلَی بلاءً حَسَناً وَ مَضَی شَهِیداً.[۶۱]
عموی ما عباس دارای بصیرتی نافذ و ایمانی محکم بود. او در رکاب برادر بزرگوارش اباعبدالله با دشمنان پیکار کرد و خویش را به بلای نیکویی افکند و به خوبی از عهده امتحان الهی برآمد تا شربت شهادت را نوشید.
همه‌ یاران امام حسین(ع)، صاحب بصیرت بودند؛ اما بصیرت حضرت ابوالفضل­(ع) بُرد بیشتری داشت. دیدگان نافذ او پرده­ها را می­شکافت و به اعماق حقایق راه می­یافت. او توانست با خلاصی خود از حجاب طبیعت مادی به عالی­ترین مقام بصیرت در دین راه یابد.[۶۲] دامنه بصیرت، چنان قابلیتی در قمر­بنی­هاشم ایجاد کرد که در کربلا پرچم چنین جنگی بر دوش او نهاده شد.[۶۳]
در فضیلت ابوالفضل(ع) همین بس که سیدالشهداء(ع) او را چنین خطاب می­فرماید: بِنَفْسِی أَنْتَ یَا أَخِی! برادر، جانم به فدایت![۶۴]
او اولین کسی است که در شب عاشورا بیعت خویش با مولایش حسین(ع) را تجدید کرد و عرضه داشت: هرگز تو را ترک نخواهیم کرد. آیا بعد از تو زنده بمانیم؟ خداوند هرگز چنین روزی را نیاورد![۶۵] مسلّم است آنچه که انگیزه چنین گفتاری شد، صرف برادری نیست؛ چنانکه امام صادق(ع) در زیارت آن بزرگوار می­فرماید:
أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَهِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ (ص) الْمُرْسَلِ[۶۶]
شهادت می­دهم که نسبت به جانشین رسول­اکرم(ص) در مقام تسلیم بودی، حضرتش را تصدیق نمودی و در شأن وی وفا و خیرخواهی کردی.
این فراز از زیارت و تعبیر «برای جانشین پیامبراکرم(ص) چنان کردی» نشان می­دهد که آن حضرت(ع) به علت آنکه برادرش امام واجب­الطاعه بود، در راهش جانبازی نموده است و این صفتی است که جز صاحبان بصیرت به آن آراسته نیستند.
نمونه دیگری از بصیرت نافذ حضرت عباس(ع) رد امان­نامه­ شمر بود. هنگامی­که شمر برای جدا ساختن ابوالفضل(ع) و برادرانش از حضرت سیّدالشهداء(ع) فریاد زد: خواهرزادگان من[۶۷] عبدالله، جعفر، عباس کجایید؟ قمر­بنی­هاشم(ع) و برادرانش ساکت و با کمال ادب چشم به اشاره یار داشتند تا چه حکم فرماید؛ تا آنکه اباعبدالله(ع) فرمود: جوابش را بدهید اگرچه فاسق است. آنگاه بعد از اجازه امام(ع) از خیمه بیرون آمدند و هنگامی­که شمر آنها را به گرفتن امان­نامه بشارت داد، عباس(ع) بر شمر نهیب زد و فرمود:
خدا تو و امانت را لعنت کند! آیا ما را امان می­دهی و فرزند رسول­خدا را امانی نباشد؟[۶۸] آیا به ما فرمان می­دهی که برادرمان و سرورمان حسین پسر فاطمه را رها کنیم و در اطاعت ملعونین و ملعون­زاده­ها قرار بگیریم؟[۶۹]
حضرت عباس(ع) در روز عاشورا پس از آنکه شاهد شهادت جوانان اهل­بیت(ع) بود، به برادران خود رو کرد و گفت: پسران مادرم! پیش بتازید، تا شما را ببینم که خالصانه، خدا و رسولش را یاری کرده­اید. بعد رو به برادرش عبدالله کرد و گفت: پیش برو تا تو را کشته ببینم و نزد خدایت به حساب آورم.[۷۰] ابوالفضل می­خواهد اجر شهادت برادر را درک کند و درد به خاک و خون کشیده شدن جگرگوشه­های خود را حس نماید.[۷۱]
اینک، قمر­بنی­هاشم که وجود او و شمشیرآخته­اش و پرچم در اهتزازش مایه آرامش دل خاندان ­حسین(ع) است، در مقابل خود، آل­الله را می­بیند که به خون غلطیده­اند و اهل حرم را که از عطش خویش خبر می­دهند و غربت و تنهایی حسین(ع) در میان موج دشمنان. سینه عباس(ع) تنگ شده، طاقت از دست داد و برای طلب اذن میدان به سوی برادر شتافت و لحظاتی بعد، عباس(ع) به امر برادرش حسین(ع) برای طلب آب روانه شد.[۷۲] ابوالفضل جوان[۷۳] در هوای گرم صحرای نینوا پس از جنگی خسته­کننده با انبوه سپاه دشمن، وارد شریعه فرات شد و سردی آب را با دستانش حسّ کرد. داغی خورشید، زره آهنین، خستگی و گرمای نبرد، لبهای تشنه و اینک، آب خنک. منطقی آن است تا از این آب بنوشد یا لااقل خُنُکای آن را با صورت خویش آشنا کند تا جان دوباره برای نبرد بیابد؛ اما دل نورانی­اش، عطش امام حسین(ع) و لب­های خشکیده کودکان حرم را به یاد آورد و آب ننوشید. مشک را پر از آب کرد و روانه شد[۷۴] که قوت عباس برای رفتن حاصل از بینش اوست.[۷۵] باور هوشمندانه قمر­بنی­هاشم است که آرامش را بر جان او چیره کرده است؛[۷۶] پس آنگاه با اطمینان رجزی خواند که نشان از وفا و ایثارگری ناشی از بصیرت او دارد؛ پیغامی برای همه عالم که عباس(ع) این چنین از خورشید تابان امامت، نورانیّت گرفته است[۷۷] :
ای نفس(ابوالفضل)! بعد از حسین خوار باشی. نمی­خواهم که بعد از حسین زنده بمانی
این حسین است که دل از حیات شسته (و با لب تشنه ایستاده) و تو آب سرد بیاشامی
به خدا قسم این شیوه دین من نیست.[۷۸]
وجود چنین بینشی در عباس(ع) است که تحمل درد فراقش را برای سیدالشهداء(ع) سخت می­کند و پشت برادر در فراق برادر بصیری چون عباس(ع) می­شکند.[۷۹]
۳-۴.  بصیرت در خاندان بنی­هاشم(ع)
در واقعه عاشورا همه اهل­بیت(ع) ویژگی­های اهل بصیرت را به تصویر کشیده­اند، اما به جهت اختصار، به برخی از این بزرگواران و روش ایشان اشاره می­شود:
الف_ حقّ محوری: حضرت علی­اکبر(ع) نه فقط در رکاب پدر بلکه بر مدار حقیقت نورانی امام می­گردد. بعد از آنکه اباعبدالله(ع) در عالم رؤیا از شهادت خویش مطلع شد، آیه إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ[۸۰] را خواند. علی­اکبر(ع) سبب استرجاع را پرسید و حضرت(ع) رؤیای خویش را نقل فرمود. عکس­العمل علی­اکبر(ع) درس­آموز است. وی پرسید:
_ آیا ما برحق نیستیم؟
_ چرا، سوگند به خدا که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما برحقّیم.
_ پس ما باکی نداریم که در راه حق جان بسپاریم.
ب_ شهادت­طلبی: قاسم فرزند امام حسن(ع) در شب عاشورا شهادت را از عسل شیرین­تر می­داند.[۸۱] نوجوانی چون تکه­ای از ماه،[۸۲] که برای کسب اذن میدان بر دست و بازوی عموی خویش بوسه می­زند.[۸۳] خداوند، قلب او را به سبب ایمان چنان نورانی کرد که آرزویی جز شهادت ندارد.[۸۴]
ج_ مقام رضا: عارفان بلا را نشانه لطف الهی و سبب پاکی روح می­دانند.[۸۵] این اعتقاد که خداوند هرگاه بنده­ای را دوست داشته باشد او را غرق در بلا می­کند[۸۶] نشانه وصول به مقام رضاست. عملکرد زینب(س) در واقعه عاشورا و حوادث بعد از آن، نشانه تسلیم و رضای وی در برابر اراده الهی و برخاسته از بصیرت اوست. حضرت زینب(س) آخرین سفارش برادرش سیدالشهداء(ع) را به جان می­گیرد که فرمود:
اِستَعِدُّوا لِلبَلاَءِ وَ اعلَمُوا أَنَّ اللهَ … یُعَوِّضُکُم عَن هَذِهِ البَلِیَّهِ أَنوَاعَ النِّعَمِ وَ الکَرَامَهِ فَلاَتَشکُوا[۸۷]
خود را برای بلا آماده کنید و بدانید که خدا … در عوض به شما انواع نعمت­ها و کرامت­ها را ارزانی می­کند پس شکوه نکنید.
زینب(س) هنگامیکه کنار بدن مطهر برادر خویش _سیدالشهداء(ع)_ قرار گرفت، دست­های خود را زیر بدن بی­سر برادر انداخت و به سوی آسمان بلند کرد و عرضه داشت: إِلَهِی! تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقُرْبَانَ[۸۸]
۴-۴.   بصیرت اصحاب امام حسین(ع)
حضرت اباعبدالله(ع) در شب عاشورا در وصف یارانش فرمود:
فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی[۸۹]
من یارانی وفادارتر و بهتر از یاران خودم نمی­شناسم.
با این وجود، امام(ع) می­خواهد یارانش آگاهانه راه را برگزینند؛ از­این­رو به آنها می­فرماید که بیعتم را از گردن شما برداشتم. آنها همه با درایت بهترین انتخاب را کردند و آمادگی خود را برای جانفشانی اعلام کردند.[۹۰] این باور هوشیارانه عاشوراییان است که آنها را با داشتن اطلاع از شهادت، به مقتل خویش می­کشاند. یارانی که همانند سلطان عشق _ حسین(ع) _ مرگ را چون گردنبندی بر گردن دانسته، انتظارش را می­کشند.[۹۱] آنها اهل شوخی نبوده­اند؛ اما در شب عاشورا مزاح می­کنند، غسل شهادت کرده و آخرین رازونیاز با خداوند را به همراه مراد خویش انجام می­دهند.[۹۲] یارانی که خود را وقف خدا کردند و با سختى‏هایى که در راه خدا به آنها رسید هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر در برابردشمن فرود نیاوردند و صبر و ثبات پیش گرفتند که خدا صابران را دوست مى‏دارد.[۹۳]
نتیجه گیری:
بصیرت از نظر دین، چشمی است در درون جان آدمی که انسان به کمک آن، امور الهی را درک می­کند و تا حدی اوج می­گیرد که امور عادی زندگی را الهی می­بیند.
بشر، همیشه دستخوش فتنه و شیطنت شیطانهایی است که برای تأمین هدف­ها و مطامع خود با تبلیغات همه­گیر و متراکم، توده­های مردم را در تاریکی قتلگاه جهالت قربانی می­کنند. در این هنگام تنها راه نجات از فتنه نفاق، بصیرت و روشنگری  است.
در واقعه عاشورا حسین(ع) جان خود را قربانی کرد تا بندگان خدا را از ضلالت و جهالت نجات دهد. [۹۴]
در داستان عاشورا و فضای کربلا، سه دسته افراد حضور دارند:
۱.      آنهایی که مثل حضرت عباس(ع) از ابتدا تا انتها با ولیّ خدا همراه بودند و از چشمه سار زلال بصیرت بهره بردند.
۲.      آنها که در میانه راه با چشمه معرفت آشنا شدند و به حبیب خدا پیوستند مثل زهیر­بن­قین، وهب نصرانی و حربن­یزید­ ریاحی که نحوه تقربشان و انتخاب درست و به موقع ایشان، در نوشتاری مستقل قابل بررسی است.
۳.                  آنها که از این فرصت تاریخی بهره نبردند و با وجود روشنگری سیدالشهداء(ع) و با وجود یقین به حقانیت راه، بصیرت لازم برای از دست ندادن این فرصت طلایی را نداشتند مثل طِرِمّاح­بن­حَکَم که به عنوان بحثی جداگانه قابل طرح است.


[۱] وهب جوانی نصرانی است که او و مادرش به دست امام حسین(ع) مسلمان شدند و با حضرت در کربلا حضور داشتند. پس از شهادت وهب مادرش شمشیر او را برداشت و قصد نبرد کرد. امام(ع) فرمود: ام وهب برگرد که خداوند تکلیف جهاد را از زنها ساقط کرد. (علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه­الوفاء، ۱۴۰۴ق، ۴۴/۳۲۰-۳۲۱؛ شیخ صدوق، الأمالی، کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲ش،۱۶۱-۱۶۲).
[۲] جوهری، صحاح اللغه.
[۳] فراهیدی، العین،قم، دارالهجره، ۱۴۱۰ق، ۷/۱۱۸.
[۴] ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارصادر، بی­تا، ۴/۶۵، ماده بصر.
[۵]  یوسف:۱۰۸و قیامت:۱۴ واژه بصیرت؛  آل عمران:۱۳و نور:۴۴ و ص:۴۵ و حشر:۲ واژه صاحبان بصیرت.
[۶] قرشی، قاموس قرآن، ماده (بصر)؛ راغب اصفهانی، المفردات، بیروت، دارالمعرفه، بی­تا، ۴۹؛ علامه طباطبایی(ره)، المیزان، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ق، ۲۰/۱۰۷.
[۷] قاموس قرآن، ۱/۱۹۵.
[۸] احمد نگری، دستورالعلماء، بیروت، مؤسسه الأعلمی، ۱۳۹۵ق، ۱/۲۵۱؛ شاهد بر ارتباط معنای لغوی و قرآنی آن است که برخی لغویین بصیرت را به معنای عقیده قلبی گرفته­اند.(برای نمونه: لسان العرب،۴/۶۵).
[۹] مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات ۱۲۷۹-۱۲۸۰.
[۱۰] ر.ک. به:  تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، تهران، خیام، ۱۹۶۷م، ۱/۱۲۳، البصیره؛ سجادی، مصطلحات عرفا، تهران، ۱۳۳۹ش، ۸۸-۸۹.
[۱۱] گرچه هر انسانی می­تواند از راه­های عقل، تجربه دینی و شهود عرفانی نیز بصیرت پیدا کند ولی هیچ­گاه عقلانیت اعتدالی ، در کسب بصیرت از انبیاء و اولیاء الهی بی­نیاز نیست. (خسروپناه، کلام جدید، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ش، ۳۰۳).
[۱۲] نهج البلاغه، قم، دارالهجره، ۴۹۷، خطبه ۱۴۷؛ در نقل دیگری از خصال صدوق به جای عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ عبارت عَلَى حَقَائِقِ الْأُمُورِ آمده (شیخ­صدوق، الخصال، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ق،۱/۱۸۷) که جمع بین این دو روایت، در تبیین مفهوم بصیرت کمک می­کند.
[۱۳] اشاره به سخن امام صادق(ع) که فرمود: علم نوری است که خدا در قلب کسی می­اندازد که قصد هدایت او را دارد. در ادامه روایت، امام(ع) راه رسیدن به این علم را نشان می­دهد که منحصر در عبودیت است و در مرحله بعدی آن حضرت(ع) سه راه رسیدن به حقیقت عبودیت را بیان می­فرماید. ( ر.ک. به: بحارالانوار،۱/۲۲۴-۲۲۷؛ طبرسی، مشکاه الانوار، نجف، حیدریه، ۱۳۸۵ق، ۳۲۵-۳۲۸).
[۱۴] مثنوی معنوی ، بیت ۲۹۰۸و۲۹۰۹.
[۱۵] حدید:۲۸؛ مضمون آیه این است با تقوای الهی است که خداوند برای مؤمن نوری قرار می­دهد تا با آن حرکت کند و گام بردارد.
[۱۶]امام علی(ع) فرمود: ازْهَدْ فِی الدُّنْیَا یُبَصِّرْکَ اللَّهُ عَوْرَاتِهَا زاهد در دنیا باش تا خداوند تو را به زشتی­ها بینا کند. (نهج­البلاغه، ۵۴۵، حکمت ۳۹۱؛ تمیمی آمدی، غررالحکم، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶ش، ۲۷۶، حکمت ۶۰۸۵).
[۱۷]امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: الْمُؤْمِنُونَ هُمُ الَّذِینَ عَرَفُوا مَا أَمَامَهُم انسان­های مؤمن کسانی هستند که آنچه پیش رو دارند را بشناسند. (بحارالانوار، ۷۵/۲۵، ح ۹۰).
[۱۸] حضرت علی(ع) فرمود: رَأسُ الإِستِبصارِ الفِکرَهُ اولین قدم در راه رسیدن به بصیرت، تفکر است. (غررالحکم، ۵۷،ح۵۷۸).
[۱۹] امام علی(ع) فرمود:  فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً وَاضِحاً یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَهَ فِی الْمَهَاوِی انسان بصیر کسی است که بشنود و سپس بیاندیشد. نگاه کند و ببیند. از عبرت­ها بهره گیرد؛ آنگاه راه­های روشنی را بپیماید و بدین ترتیب است که از افتادن در پرتگاه­ها دوری کند. (نهج­البلاغه، ۲۱۳، خطبه ۱۵۳).
[۲۰] برگرفته از فرازی ازسخنان مقام معظم رهبری در دیدار با مردم چالوس، ۱۵/۷/۸۸.
[۲۱] اشاره به روایت امیرالمؤمنین علی(ع) که فرمود: کُنْ فِی الْفِتْنَهِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ در فتنه همانند بچه شتر باش که نه کوهانی دارد که سواری بدهد و نه شیری دارد که دوشیده شود. (نهج البلاغه، ۴۶۹، حکمت ۱) منظور آن است جوری عمل کن که نه بار جرم دیگران را بر دوش بکشی و نه خود مجرم باشی وحتی اگر سکوت تو باعث سوء­استفاده دشمنان می­شود از آن پرهیز کن. (برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، ۲/۷/۸۸).
[۲۲] حقّ نقیض باطل و دراصل به معنای وجوب وثبوت است و بقیه معانی آن از: مطابقت با واقع، عدل، صدق و … با عنایت خاصّ به همین معناست.(لسان العرب، ۱۰/۴۹، واژه حقّ؛ العین، ۳/۶، واژه حقّق) این واژه در عرف کاربردهای مختلف دارد از جمله : راه حقّ، حکومت حقّ، اهل حقّ، امام حقّ و … . مراد از راه حقّ راهی است که فاعل را به مطلوب حقیقی و کمال نهایی و قرب الهی برساند(نمل:۷۹)، حکومت حقّ حکومت بر اساس مقررات عادلانه و منطبق با قوانبن الهی است(نور:۵۵)، اهل حقّ آنهایی هستند که حقّ را میفهمند و بدان معتقدند(قصص:۵۲-۵۳) و مراد از امام حقّ رهبری است که انسانها را به سوی کمال مطلوب انسان هدایت می کند (توبه:۳۳).
[۲۳] باطل به معنای امری است که با تحقیق، بی ثباتی اش معلوم شود مثل شرک(اعراف:۱۷۳)، دنیا پرستی(هود:۱۵-۱۶)، حرام خواری(بقره:۱۸۸) و … .
[۲۴] انفال:۲۹.
[۲۵] تشبیه حق به آب صاف و باطل به کف روی آب در آیه قرآن آمده است. )رعد:۱۷).
[۲۶]  شیخ مفید، ارشاد، ۲/۸۹؛ بحارالانوار، ۴۴/۳۹۱.
[۲۷] امام علی(ع) فرمود: وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیَجِیئَانِ مَعاً فَهُنَالِکَ اسْتَحْوَذَ الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِه اما شیطان قسمتی از حق را با قسمتی از باطل می­گیرد و با هم در می­آمیزد تا درهم عرضه شود و به این ترتیب شیطان بر دوستانش مسلط گردد. (نهج­البلاغه، ۸۸، خطبه ۵۰).
[۲۸] َ امام رضا(ع) در حدیث سلسله الذهب فرمود: یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی خداوند عزّوجلّ فرمود: ولایت علی­بن­ابیطالب(ع) دژ من هست پس هرکس در این دژ وارد شود از عذاب من در امان خواهد بود. (بحارالانوار، ۳۹/۲۴۶).
[۲۹] اعراف:۴۶ و ۴۸؛ علامه طباطبایی پس از بحث گسترده می­فرماید: اعراف یکى از مقامات عالى انسانیت است که خداوند آن را به حجابى که حائل بین بهشت و دوزخ است مثال زده و معلوم است که هر حائلى در عین اینکه مرتبط به دو طرف خود هست، طبعا از حکم دو طرف خود خارج است و از این رو فرمود: این حجاب داراى اعراف و بلندى‏هایى است و بر آن اعراف رجالى هستند که مشرف بر جمیع اهل محشر از اولین و آخرینند و هر کسى را در مقام مخصوص خودش مشاهده مى‏کنند. (المیزان، ۸/۱۳۲).
[۳۰] احسائی، شرح العرشیه، کرمان، سعادت، ۱۳۶۱ش، ۳/۲۲۰.
[۳۱] مراد از نافله در اینجا نماز، دعا و هر فعل یا گفتاری است که خداوند دوست دارد انجام شود.(همان،۳/۲۲۰).
[۳۲] کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ۲/۳۵۲؛ وسائل­الشیعه، ۴/۷۲؛ بحارالانوار، ۶۷/۲۲؛ نزدیک به همین مضمون است: شعیری، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، ۱۳۶۳ش، ۸۱.
[۳۳] در ترجمه این فراز از روایت دقت شود که مراد از سمع و بصر آنگاه که به خدا نسبت داده می­شود، گوش و چشم نیست؛ از­این­رو نفرمود: کُنتُ اُذُنَهُ  … وَ عَینَهُ. (ر.ک. به: ابن­عربی، فصوص الحکم، تهران، انتشارات الزهرا، ۱۳۶۶ش، ۵۵؛ حسن زاده آملی، تعلیقه بر شرح منظومه، قم، باقری، ۵/۵۱) برای توضیح مفهوم صفات سمیع و بصیرمراجعه کنید به: الکافی، ۱/۱۰۷-۱۰۹و۱/۱۱۷؛ توحید صدوق، ۱۸۸.
[۳۴] إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِین‏ و در این عذاب، هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است‏. (حجر:۷۵).
[۳۵] وَ إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً یَعْرِفُونَ النَّاسَ بِالتَّوَسُّم همانا خدا بندگانی دارد که با نشانه هاف راه را به مردم نشان می­دهند. (بحارالانوار، ۲۴/۱۲۳).
[۳۶] الکافی، ۱/۱۷۸.
[۳۷] مصداق اتمّ صاحبان بصیرت ناب و متوسمین، ائمه(ع) هستند. (الکافی، ۱/۲۱۸).
[۳۸] الکافی، ۲/۳۵۲.
[۳۹] برگرفته از این فراز دعای ندبه:  وَ اسْقِنَا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ ص بِکَأْسِهِ وَ بِیَدِهِ رَیّاً رَوِیّاً هَنِیئاً سَائِغاً لَا ظَمَأَ بَعْدَه (خداوندا!) ما را از حوض کوثر جدش پیامبر(ص) با جام و دست او سیراب کن چنانکه همه سیراب شویم با گوارایی و خوشی که از آن به بعد تشنگی به ما روی نیاورد.
[۴۰] (امام علی(ع)فرمود: أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ  من در گردش حکومت اسلامی همچون محور سنگ­های آسیایم (که بدون آن آسیا نمی­چرخد) و سیل­ها (و چشمه­های علم و فضیلت) از دامن کوهسار وجودم جاری است. (نهج­البلاغه، ۴۸، خطبه ۳).
[۴۱] الکافی، ۱/۲۱۸؛ وسائل­الشیعه، ۱۲/۳۸؛ بحارالانوار، ۲۴/۱۲۸.
[۴۲] نهج­البلاغه، ۴۹۶، خطبه۱۴۷.
[۴۳] ­الکافی، ۸/۲۱۵؛ بحارالانوار، ۶۵/۳۷؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، تهران، علمیه، ۱۳۸۰ق، ۲/۲۴۴؛ در همین مضمون روایت دیگری هم وارد شده که دو چشم را به امر دنیا و دو چشم را به امر آخرت نسبت داده است. (ر.ک. به: بحارالانوار، ۵۸/۲۵۰؛ الخصال،۱/۲۴۰).
[۴۴] بحارالانوار، ۴۵/۱۱۶؛ سید بن طاوس، اللهوف، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش، ۱۶۰.
[۴۵] خضرنبی(ع) در مقابل اصرار موسی(ع) به همراهی _ در حالیکه وی از پیامبران اولوالعزم است_ فرمود: وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً چگونه در مورد چیزهایى که از راز آن واقف نیستى شکیبایى مى‏کنى‏. (کهف:۶۸) مراد از «خُبراً» در این آیه علم به معنای قدرت تشخیص و تمییز است. (المیزان، ۱۳/۳۴۳).
[۴۶] وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ (نهج­البلاغه، ۲۴۸، خطبه ۱۷۳).
[۴۷] اللهوف، ۱۱۲.
[۴۸] بحارالانوار، ۴۴/۳۲۹.
[۴۹] همان، ۷۵/۱۱۶-۱۱۷؛ ابن­شهرآشوب، مناقب، قم، انتشارات علامه، ۱۳۷۹ق، ۶۸.
[۵۰] امام حسین(ع) فرمود: الدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُم دین بر سر زبان­های آنها آویزان است که آن را بر محور زندگی خود می­چرخانند. (بحارالانوار، ۴۴/۳۸۳؛ حرانی، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق، ۲۴۵).
[۵۱] امام علی(ع): الْمُتَعَبِّدُ عَلَى غَیْرِ فِقْهٍ کَحِمَارِ الطَّاحُونَهِ یَدُورُ وَ لَا یَبْرَحُ عابدان بی­علم همچون خر آسیاب­اند که همواره در یک جای می­چرخند و قدمی به پیش نمی­نهند.(بحارالانوار، ۱/۲۰۸؛ غررالحکم، ۴۱، ح۹).
[۵۲] وقتی معاویه از زیاد می­خواهد که برای یزید بیعت بگیرد، زیاد چنین نوشت: مردم چه می­گویند هرگاه آنها را به بیعت کسی دعوت کنیم که با سگ­ها و میمون­ها بازی می­کند؛ جامه­های رنگین می­پوشد و پیوسته شراب می­نوشد و شب را با ساز و آواز می­گذراند. (تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر،۱۳۷۹ق، ۲/۲۲۰).
[۵۳] عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ وقتی امت به سرپرستی مثل یزید دچار بشود باید فاتحه اسلام را خواند. (اللهوف، ۲۴؛ مقرم، مقتل الحسین، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، ۱۳۹۹ق، ۱۳۳).
[۵۴] جاهلیت نو در مقابل جاهلیت اولی(احزاب:۳۳) آورده شده است.
[۵۵] مقتل الحسین، ۱۳۹؛ بحارالانوار، ۴۴/۳۲۹-۳۳۰.
[۵۶] برگرفته از خطبه­های مقام معظم رهبری در نماز جمعه عاشورای ۱۴۱۶، ۱۹/۳/۱۳۷۴.
[۵۷] طوسی، التهذیب، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ۶/۱۱۳؛ بحارالانوار، ۹۸/۳۳۱؛ البته در برخی منابع با کمی تفاوت روایت شده است. (برای نمونه: ابن­قولویه­ قمی، کامل الزیارات، نجف، مرتضویه، ۱۳۵۶ق، ۲۹۸).
[۵۸] بحارالانوار، ۶/۱۵۴؛ شیخ صدوق، معانی­الاخبار، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش، ۲۸۸.
[۵۹] او(عباس(ع)) که در شناخت مولای خویش صاحب بصیرت است همچون ماه در پی خورشید حرکت می­کند وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها سوگند به ماه وقتى که دنبال خورشید مى‏رود (شمس:۲).
[۶۰] برای نمونه ر.ک.به: التهذیب، ۶/۶۵-۶۶؛ کامل­الزیارات،۲۵۶-۲۵۷.
[۶۱] ابن عنبه، عمدهالطالب، نجف، حیدری، ۱۳۸۰ق، ۳۵۶.
[۶۲] ر.ک. به: مقرم، قمر­بنی­هاشم، نجف، حیدریه، ۱۳۶۹ق، ۴۰-۴۴.
[۶۳] بحارالانوار، ۴۵/۴۱؛ ابی­الفرج اصفهانی، مقاتل­الطالبین، بیروت، دارالمعرفه، بی­تا، ۸۵.
[۶۴] شیخ مفید،الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ۲/۹۰؛ طبری، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۸۷۹م،۴/۳۱۵.
[۶۵] تاریخ طبری، ۴/۳۱۸؛ الارشاد، ۲/۹۱؛ اللهوف، ۹۱.
[۶۶] بحارالانوار، ۹۸/۲۷۷؛ کامل­الزیارات، ۲۵۶.
[۶۷] شمر از قبیله ام­البنین بود لذا با هم نسبت داشتند. (ر.ک. به: شهید مطهری(ره)، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۷۷ش، ۱۷/۹۸).
[۶۸] الارشاد، ۲/۸۹؛  تاریخ طبری، ۴/۳۱۵؛ بلاذری، انساب­الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق، ۳/۳۹۱.
[۶۹] اللهوف، ۸۸-۸۹.
[۷۰] مقتل الحسین، ۲۶۶؛ الارشاد، ۲/۱۰۹؛ مقاتل­الطالبین، ۸۲.
[۷۱] ر.ک. به: مجموعه آتارشهید مطهری(ره)، ۱۷/۲۴۲.
[۷۲] ر.ک. به: بحارالانوار، ۴۵/۴۱.
[۷۳][۷۳] سن ایشان در هنگام شهادت ۳۴ سال بود. (عمده الطالب، ۳۵۶؛ قمر­بنی­هاشم، ۱۸).
[۷۴] بحارالانوار، ۴۵/۴۲؛ مقتل­الحسین، ۲۶۸.
[۷۵] در روایت از امیرالمؤمنین(ع) است که فرمود: از نشانه­های مؤمن قوت او در دین است. (غررالحکم، ۹۰، ح۱۵۵۲).
[۷۶] امام صادق(ع) فرمود: دیندار می­اندیشد و در نتیجه آرامش بر جان او چیره می­شود. (شیخ مفید، الأمالی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ۵۲؛ محدث نوری، مستدرک­الوسائل، قم، مؤسسه آل­البیت، ۱۴۰۸ق، ۱۱/۱۷۵).
[۷۷] در روایت است که امام جوادالائمه(ع) فرمود: به خدا فسم نور امام در دل مؤمنین از نور خورشیدِ تابان در روز روشن­تر است. (کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ۱/۱۹۴).
[۷۸]  یَا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسَینِ هُونِی    وَ بَعدَهُ لاَ کُنتِ إِن تَکُونِی
هَذَا  الحُسَینُ  وَارِدُ   المَنُونِ       وَ  تَشرَبینَ  بَارِدَ  المَعِینِ
تَاللهِ مَاهَذَا فِعالُ دینِی
(مقتل الحسین، ۲۶۸؛ قمر­بنی­هاشم،۱۱۰؛ دربندی، اکسیر العبادات فی اسرارالشهادات (چاپ جدید از کتاب اسرارالشهاده)،بحرین، شرکهالمصطفی، ۱۴۱۵ق، ۵۰۸؛ البته در کتاب اسرارالشهادات اندکی تفاوت دیده می­شود: هیهاتَ مَاهَذَا فِعَالُ دِینِی   وَ لاَ فِعَالُ صَادِقِ الیَقینِ؛ ر.ک. به : مجموعه آثار شهید مطهری، ۱۷/۹۹-۱۰۰).
[۷۹] بحارالانوار، ۴۵/۴۲؛ محدث قمی، نفس­المهموم، بیروت، دارالمحجهالبیضاء، ۱۴۱۲ق، ۳۰۷.
[۸۰] بقره:۱۵۶.
[۸۱] نفس­المهموم، ۲۰۸
[۸۲] راوی می­گوید: نوجوانی وارد میدان شد که صورتش چون پاره­ای از ماه (نورانی و زیبا) بود. (الارشاد، ۲/۱۰۷؛ اللهوف،۱۱۵)
[۸۳] بحارالانوار، ۴۵/۳۴؛ نفس­المهموم، ۲۹۲
[۸۴]ثمره بصیرت، شهادت­طلبی و حرکت در راه خداست. در روایت است که جوانی از اهل یقین خدمت رسول اکرم(ص) آمد و از حال یقین خود و آنچه از احوال بهشتیان و جهنمیان می­دید، گزارش داد. پیامبر اکرم(ص) او را تأیید فرمود که هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ. سپس به او فرمود چه درخواستی داری؟ آن جوان تقاضا کرد که حضرتش برای او دعا کند تا به مقام شهادت برسد. روایت در ادامه دارد: چندی نگذشت که او در غزوه­ای به شهادت رسید.(الکافی، ۲/۵۳)
[۸۵] امام عارفین علی(ع) فرمود: هُوَ الَّذِی … تَّسَعَتْ رَحْمَتُهُ لِأَوْلِیَائِهِ فِی شِدَّهِ نِقْمَتِهِ او خدایی است که … رحمتش نسبت به دوستانش در شدت بلا ظاهر می­شود. (نهج­البلاغه، ۱۲۳، خطبه ۹۰
[۸۶] إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً. (الکافی، ۲/۲۵۳)
[۸۷] موسوعه کلمات الامام الحسین، قم، معهد تحقیقات باقرالعلوم، ۱۳۷۳ش، ۴۹۱؛ مقتل­الحسین، ۲۷۶
[۸۸] مقتل­الحسین، ۳۰۷
[۸۹] بحارالانوار، ۴۴/۳۹۲؛ الارشاد، ۲/۹۱
[۹۰] ر.ک. به: نفس­المهموم، ۲۰۵.
[۹۱] امام حسین(ع) فرمود: مرگ برای فرزند آدم زینت قرار داده شده است چنانکه گردنبند برای دختر جوان. (بحارالانوار، ۴۴/۳۶۶؛ اللهوف، ۶۰-۶۱.
[۹۲] ر.ک. به: مجموعه آثار، ۲۳/۵۵۱-۵۵۲.
[۹۳] اشاره به آیه: وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُواوَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ‏. (ال­عمران، ۱۴۶).
[۹۴] طوسی، التهذیب، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ۶/۱۱۳؛ بحارالانوار، ۹۸/۳۳۱؛ زیارت اربعین.

]]> https://sobherabor.ir/2526/%d8%a2%d9%8a%d8%a7-%d8%a8%d8%b5%db%8c%d8%b1%d8%aa-%d8%af%db%8c%d9%86%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%82%db%8c%d8%a7%d9%85-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%b1%d8%a7-%d9%86%d9%82%d8%b4-%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa/feed/ 0 چگونه بیست حاجت های دنیایی و آخرتی، در ماه شعبان برآورده می شود/اعمال ماه شعبان https://sobherabor.ir/2455/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%8a%d8%b3%d8%aa-%d8%ad%d8%a7%d8%ac%d8%aa-%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d8%af%d9%86%d9%8a%d8%a7%d9%8a%d9%8a-%d9%88-%d8%a2%d8%ae%d8%b1%d8%aa%d9%8a-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%a7/ https://sobherabor.ir/2455/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%8a%d8%b3%d8%aa-%d8%ad%d8%a7%d8%ac%d8%aa-%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d8%af%d9%86%d9%8a%d8%a7%d9%8a%d9%8a-%d9%88-%d8%a2%d8%ae%d8%b1%d8%aa%d9%8a-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%a7/#respond Mon, 10 Jun 2013 03:34:35 +0000 http://sobherabor.ir/?p=2455 رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد؛ بیست حاجت دنیایی و بیست نیاز آخرتی او برآوره می شود.

به گزارش”صبح رابر” به نقل از گزارش نامه، ماه شعبان، هشتمین ماه از ماههای قمری است. ماهی بسیار شریف و منسوب به سید انبیا(ص) است. از سفارشات نبی مکرم اسلام(ص) است که می‌فرمود در این ماه برای جلب محبت پیغمبر خود و برای تقرب به سوی پروردگار خود روزه بدارید که در این صورت کسی که چنین کند خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را بر او واجب می‌کند.اعیاد مختلفی در ماه شعبان قرار گرفته است که از آن جمله می‌توان به میلاد امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل و امام سجاد(ع) به ترتیب در روزهای سوم، چهارم و پنجم این ماه اتفاق افتاده است. نیمه شعبان نیز به عنوان میلاد منجی عالم بشریت، حضرت مهدی(عج) شناخته می‌شود و از این رو می‌توان این ماه را به عنوان یکی از متبرک‌ترین ماه‌های قمری شناخت.اعمال مشترک ماه شعبانبرای ماه شعبان اعمال مستحبی بسیاری در نظر گرفته شده است. از جمله این اعمال می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • روزه داشتن که در روایات، از روزه این ماه به «کفاره گناهان بزرگ» تعبیر شده است.
  • استغفار هر روز هفتاد مرتبه «استغفرالله و اسئله التوبه»
  • هر روز هفتاد مرتبه گفتن «استغرالله الذی لا اله الّا هُوَ الرَّحمنُ الرحیمُ الحیُّ القیوم، و اتوبُ اِلیه»
  • صدقه دادن، از امام صادق(ع) نقل شده که خداوند صدقه این ماه را پرورش می‌دهد و در روز قیامت، آن صدقه به اندازه کوه اُحد دیده می‌شود
  • خواندن مناجات شعبانیه در هر روز
  • هزار بار در ماه بگوید: «لآ اِلهَ الّا اللهُ، و لانعبُدُ الا ایّاهُ مُخلصینَ لَهُ الدّینَ، و لَو کَرِهَ المُشرِکونَ»
  • دو رکعت نماز در هر پنج‌شنبه این ماه ثواب بسیار دارد. برای خواندن این نماز در هر رکعت بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه توحید و بعد از سلام ۱۰۰ مرتبه صلوات فرستاده می‌شود.
  • صلوات فرستادن بر پیامبر(ص) از جمله اعمال مشترک روزهای ماه شعبان است.
  • صلوات شعبانیه (اینجا)

اهمیت روزه در ماه شعبان

برای روزه‌داران در ماه مبارک شعبان ثواب بسیار زیادی در نظر گرفته شده و انبیا و اولیا خدا همواره بر آن سفارش داشته‌اند.

  • رسول خدا(ص) درخصوص ثواب روزه روز پنج‌شنبه شعبان می‌فرمایند: در هر پنج شنبه ماه شعبان آسمانها را تزیین می کنند. ملائکه عرضه می دارند: پروردگارا! روزه داران امروز را ببخش و بیامرز و دعای آنها را اجابت کن. در ادامه فرمودند: هر کس تنها یک روز از این ماه را روزه بگیرد خداوند بدن او را بر آتش جهنم حرام می کند.
  • امام رضا(ع) نیز درباره اهمیت روزه این ماه فرمودند: رسول خدا(ص) در ماه شعبان بسیار روزه می گرفت و اگر همسران آن حضرت روزه قضایی از ماه رمضان گذشته داشتند آن را تا ماه شعبان به تاخیر می انداختند تا مبادا نیاز حضرت را رد کنند. رسول خدا(ص) مرتب می فرمودند: شعبان ماه من است و برترین ماههای خدا بعد از ماه رمضان است؛ پس هر کس یک روز از آن را روزه بگیرد من در قیامت شفیع او خواهم بود.
  • در روایت دیگری امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سه روز از شعبان را روزه بگیرد بهشت بر او واجب شده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت شفیع او خواهد بود.
  • باز در روایت دیگری رسول خدا(ص) فرمودند: شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه خداست. هر کس روزی از ماه مرا روزه بگیرد من در قیامت شفیع او خواهم بود و هر کس دو روز آن را روزه بگیرد گناهان گذشته او بخشیده می شود و اگر کسی سه روز آن را روزه گرفت به او گفته می شود اعمال خودت را از سر گیر.
  • امام باقر(ع) فرمودند: روزه شعبان، روزه پیامبران و پیروان آنهاست. پس هر کس در ماه شعبان روزه بگیرد پس به این ندای رسول خدا صلی الله علیه و آله لبیک گفته که فرمودند: خداوند رحمت کند کسی را که مرا در ماهم یاری کند.
  • رسول خدا(ص) فرمودند: هر کس روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد؛ بیست حاجت دنیایی و بیست نیاز آخرتی او برآوره می شود.
  • امام رضا(ع) فرمودند: هر کس روز اول شعبان را روزه بگیرد رحمت الهی برایش حتمی می شود و هر کس دو روز از ماه شعبان را روزه بگیرد، به طور قطع در روز قیامت، رحمت، آمرزش و کرم الهی شامل حال او خواهد شد.
  • امام صادق(ع) فرمودند: روزه شعبان، اندوخته ایست برای روز قیامت. اگر بنده ای در ماه شعبان زیاد روزه بگیرد به طور قطع خداوند متعال وضع معیشتی او را رو به راه کرده و او را از شر دشمنانش حفظ می کند. آنگاه فرمودند: کمترین پاداشی که نصیب روزه دار یک روزه شعبان می شود این است که بهشت بر او واجب می شود.
  • در باب اهمیت روزه ماه شعبان همچنین زید شَحّام می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا کسی از نیاکان شما در ماه شعبان روزه می گرفت؟ فرمودند: بله؛ در این ماه هم پدران من روزه می گرفتند هم من روزه می گیرم و هم به شیعیانم توصیه می کنم که از روزه این ماه غفلت نکنند. هر کس از شما شیعیان روزه های ماه شعبان خود را به ماه رمضان ختم کند قطعا خدا دو بهشت به او می دهد و هر شب به هنگام افطار فرشته ای از عرش او را ندا می دهد که تو پاک شدی؛ بهشت گوارای تو باد و تو را همین بس که رسول خدا صلی الله علیه و آله را بعد رحلتش شادمان کردی.
  • امام صادق(ع) نیز درباب اهمیت روزه ماه شعبان به ذکر روایتی پرداخت و فرمودند: امیرالمومنین(ع) در جلسه ای با اصحابش برای آبادی دین و دنیای مومن چهارصد نکته به آنها آموختند که یکی از آن نکات این است؛ روزه ماه شعبان وسوسه های درونی و پریشانی خاطر و آشفتگی های قلبی را از بین می برد.
]]>
https://sobherabor.ir/2455/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%8a%d8%b3%d8%aa-%d8%ad%d8%a7%d8%ac%d8%aa-%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d8%af%d9%86%d9%8a%d8%a7%d9%8a%d9%8a-%d9%88-%d8%a2%d8%ae%d8%b1%d8%aa%d9%8a-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%a7/feed/ 0
مبعث:بزرگترین روز تاریخ بشر است /توحید، اصلی ‏ترین و مهم ‏ترین پیام بعثت است. https://sobherabor.ir/2365/%d8%aa%d9%88%d8%ad%d9%8a%d8%af%d8%8c-%d8%a7%d8%b5%d9%84%d9%8a-%e2%80%8f%d8%aa%d8%b1%d9%8a%d9%86-%d9%88-%d9%85%d9%87%d9%85-%e2%80%8f%d8%aa%d8%b1%d9%8a%d9%86-%d9%be%d9%8a%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d8%b9%d8%ab/ https://sobherabor.ir/2365/%d8%aa%d9%88%d8%ad%d9%8a%d8%af%d8%8c-%d8%a7%d8%b5%d9%84%d9%8a-%e2%80%8f%d8%aa%d8%b1%d9%8a%d9%86-%d9%88-%d9%85%d9%87%d9%85-%e2%80%8f%d8%aa%d8%b1%d9%8a%d9%86-%d9%be%d9%8a%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d8%b9%d8%ab/#respond Sat, 08 Jun 2013 04:52:02 +0000 http://sobherabor.ir/?p=2365 به گزارش”صبح رابر”ماجرای بعثت حضرت پیامبر، با نقل ‏های متفاوتی روایت شده است. چه سخنی رساتر و شیرین ‏تر از بیان امام هادی(ع) که می ‏فرماید: «هنگامی که محمد(ص) تجارت شام را ترک گفت، هر روز به کوه حرا می‏ رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار می ‏نگریست و از آن چه می ‏دید، به یاد عظمت خدای آفریننده می ‏افتاد و آن‏ گاه با روشنی خاصی به عبادت خداوند مشغول می‏ شد. چون به چهل سالگی رسید، خداوند، دل او را بهترین، روشن ‏ترین و خاضع‏ ترین دل ‏ها یافت. در آن لحظه‏ ها، جبرئیل به سوی او آمد و بازوی او را گرفت و تکان داد و گفت: بخوان. گفت: چه بخوانم؟ جبرئیل گفت: ای محمد! بخوان به نام پروردگارت که آفرید. پس جبرئیل، رسالت خود را به انجام رسانید و به آسمان‏ ها بالا رفت و محمد نیز از کوه فرود آمد. در این هنگام، خداوند، کوه‏ ها، صخره ‏ها و سنگلاخ‏ ها را به سخن آورد، به گونه‏ای که به هر کدام می‏ رسید، ادای احترام می ‏کردند و می‏ گفتند: السلام علیک یا حبیبَ اللّه‏، السلام علیک یا ولی اللّه‏، السلام علیک یا رسولَ اللّه‏».(۱)

مهم ترین پیام بعثت

 

توحید، اصلی ‏ترین و مهم ‏ترین پیام بعثت است. فراگیری این اصل چنان گسترده است که اسلام به نام دین توحید شناخته می ‏شود. در قرآن کریم، اصل توحید، ساختار کلی همه آیات است و نخستین پیام همه پیامبران پیشین نیز اصل توحید بوده است: «پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم، مگر آن که به وی وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس تنها مرا پرستش کنید».(انبیاء: ۲۵)
از سوی دیگر، توحید فقط راه‏ حلی برای بحران‏ های دوران جاهلیت نبوده است. توحید، شعار محض نیست. توحید؛ یعنی نفرت و دوری و نفی همه طاغوت‏ ها. توحید؛ یعنی تکیه نکردن به هیچ قدرتی جز قدرت و عظمت الله. با این مفهوم، انسان قرن ۲۱، بیش از هر زمان دیگر به این اصل حیاتی نیاز دارد. بشر امروز، با طاغوت ‏ها و بت‏ های درونی و بیرونی خود، از هر گونه پیشرفت و سعادت واقعی بازمانده است. توحید؛ یعنی نپذیرفتن هیچ‏ گونه بی ‏عدالتی. با این وصف، از شخصی ‏ترین رفتار انسان تا قانون‏ گذاری برای حکومت جهانی، جایگاه اجرای اصل توحید است. بدون توحید و مبارزه با قدرت‏ های بیگانه، تمدن امروز نه تنها ارزشی ندارد، بلکه سرعت سقوط انسان را چند برابر خواهد کرد.(۲)

 

بعثت در کلام حضرت فاطمه(س)

 

«پروردگار بزرگ، به پایان همه کارها دانا بود و بر دگرگونی‏ های روزگار در محیط بینا و به سرنوشت هر چیزی آشنا. محمد(ص) را برانگیخت تا کار خود را به اتمام و آن چه را مقدر ساخته به انجام رساند. پیغمبر که درود خدا بر او باد، دید که هر فرقه‏ای دینی گزیده و هرگروه در روشنایی شعله‏ای خزیده و هر دسته به بتی نماز برده و همگان یاد خدایی را که می ‏شناسند از خاطر سترده‏اند. پس خدای بزرگ تاریکی ‏ها را به نور محمد روشن ساخت و دل ها را از تیرگی کفر بپرداخت و پرده ‏هایی را که بر دیده ‏ها افتاده بود، به یک سو انداخت.» (۳)

 

جهان قبل از بعثت در کلام امام علی(ع)

 

خداوند، پیامبر اسلام را هشدار دهنده جهانیان مبعوث فرمود تا امین وحی الهی باشد. آن ‏گاه که شما ملت عرب، بدترین دین را داشتید و در بدترین خانه زندگی می ‏کردید و میان غارها، سنگ ‏های خشن و مارهای سمّی خطرناک و فاقد شنوایی، به سر می ‏بردید. آب ‏های آلوده می‏ نوشیدید و غذاهای گلو آزار می ‏خوردید. خون یکدیگر را می‏ ریختید و پیوند خویشاوندی را می ‏بریدید. بت ‏ها میان شما پرستش می ‏شد و مفاسد و گناهان شما را فرا گرفته بود. خدا، پیامبر اسلام را زمانی فرستاد که مردم در فتنه ‏ها گرفتار شده، رشته ‏های دین پاره شده و ستون‏ های ایمان و یقین ناپایدار بود. … راه رهایی دشوار می ‏نمود و پناه ‏گاهی وجود نداشت. چراغ هدایت، بی ‏نور شده و کوردلی همگان را فرا گرفته بود. خدای رحمان معصیت می‏ شد و شیطان یاری می‏ گردید. ملت ‏ها در خواب عمیقی فرو خفته بودند. فتنه و فساد، جهان را فرا گرفته بود. اعمال زشت رواج یافته بود. آتش جنگ همه‏ جا زبانه می ‏کشید و دنیا، بی ‏نور و پر از مکر و فریب گشته بود. هوا و هوس بر مردم چیره شده بود. … نادانی ‏های جاهلیت، پست و خوارشان کرده بود و در امور زندگی سرگردان بودند و بلای جهل و نادانی دامن گیرشان بود.(۴)

 

مولفه های جاهلیت در کلام امام علی(ع)

 

سال ‏های طولانی بر مردمی گذشت که بر اثر دوری از مکتب پیامبران، در منجلاب گمراهی و فساد غوطه‏ور بودند، نه امنیت جانی داشتند، نه امنیت مالی و ناموسی. سایه شوم جهل و تعصب همه جا را تاریک کرده بود. ظلم و بیداد گری و لجاجت و انواع جنایات هولناک، همه را به ستوه آورده بود؛ به گونه‏ای که به فرموده علی(ع) «میوه درخت جاهلیت فتنه و آشوب و غذای مردمش مردار گندیده، لباس زیرینشان ترس و وحشت و لباس رویینشان شمشیر بود. آب حیات انسانی در زمین فرو رفته بود و منارهای هدایت، کهنه و فرسوده شده و پرچم‏ های گمراهی و تیره ‏بختی آشکار گردیده بود»(۵)

 

هدف از بعثت در کلام امام علی(ع)

 

خداوند، حضرت محمد را به حق برانگیخت تا بندگان خود را از پرستش دروغین بت ‏ها رهایی بخشد و به پرستش خود راهنمایی کند و آنان را از پیروی شیطان نجات دهد و به اطاعت خود کشاند.
پس خداوند، رسولان خود را در میان مردم برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی به سوی آن ها فرستاد تا از مردم ادای عهد و پیمان فطرتی را که با پروردگارشان بسته بودند، بخواهند و نعمت فراموش شده او را به ایشان یادآوری کنند و با تبلیغ دلایل روشن، وظیفه رسالت را انجام دهند و نیروی عقل‏ های مردم را که زیر غبار کفر و شرک و گمراهی پنهان شده بود، برانگیزانند و به کار اندازند و آیات بزرگ الهی را به ایشان بنمایانند. خدای سبحان برای وفای به وعده خود و کامل گردانیدن دوران نبوت، حضرت محمد را مبعوث کرد؛ پیامبری که از همه پیامبران، پیمان پذیرش نبوت او را گرفته بود. نشانه ‏های او شهرت داشت. و تولدش بر همه مبارک بود.(۶)

 

بعثت در کلام امام خمینی(ره)

 

حادثه‏ای بزرگ ‏تر از بعثت رسول اکرم(ص) نشده است و تصور هم ندارد که بشود؛ زیرا که بزرگ ‏تر از رسول اکرم(ص) در عالم وجود نیست، غیر از ذات حق ‏تعالی و حادثه‏ای بزرگ ‏تر از بعثت او هم نیست. پیغمبر اکرم اهل عربستان است، لکن دعوتش مال عربستان نبوده، محصور نبوده به عربستان؛ دعوتش مال تمام عالم است. اصل آمدن پیغمبر برای آموزش و پرورش بوده است. آیات را تلاوت کند… نفوس را تطهیر کند.
پیغمبر اسلام می‏ خواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند، می‏ خواست تمام ممالک دنیا را تحت یک کلمه توحید قرار دهد.(۷)

 

هدف از بعثت در کلام امام خمینی(ره)

 

«بعثت رسول خدا برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه این که مردم بتوانند با قدرت‏ های بزرگ مقابله کنند. بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را، تمام این ‏ها را از ظلمت ‏ها نجات بدهد. ظلمات را به کلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به ‏جای او نور عمل بیاورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد… و راه او را به ما فهمانده است، فهمانده است که تمام مردم، تمام مسلمین برادر هستند و باید با هم وحدت داشته باشند، تفرّق نداشته باشند».(۸)

 

انگیزه های بعثت در کلام امام خمینی(ره)

 

«انگیزه بعثت، نزول وحی… و نزول قرآن است و انگیزه تلاوت قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس مصفّا بشوند، از این ظلماتی که در آن‏ ها موجود است تا این که بعد از این ‏که مصفّا شدند، ارواح و اذهان آن ‏ها قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند. انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیان ‏ها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفّا کنیم… اگر این توفیق برای همگان حاصل شد، دنیا یک نوری می‏ شود نظیر نور قرآن و جلوه نور حق». (۹)

 

برکات بعثت در کلام مقام معظم رهبری

 

مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه‏ خامنه‏ای ـ دام ظله العالی ـ ، بعثت پیامبران را از حوادث بی‏ نظیر عالم و دارای آثاری ماندگار برای حیات بشر برشمرده و می ‏فرمایند: «هیچ حادثه‏ای از قبیل انقلاب‏ های بزرگ، مرگ‏ ها و حیات ‏های ملّت ‏ها، پدیدآمدن اشخاص بزرگ، از بین رفتن اشخاص بزرگ ظهور مکتب‏ های گوناگون، اهمیتش برای بشریت به اندازه بعثت ‏های انبیا نیست. هم‏ چنان که امروز شما می‏ بینید، ماندگارترین شکل ‏های فکر و ذهن آحاد بشر، همان شکل‏ هایی است که ادیان به آن ها داده‏اند و تا ابد هم همین‏ طور خواهد بود. اگر چه امروز بسیاری از کسان در عالم هستند که مستقیما خود را در پرتو اشعه بعثت نبی‏ اکرم قرار نداده‏اند، یعنی غیرمسلمان‏ ها، اما همان ‏ها هم از برکات این بعثت، تاکنون منتفع شده‏اند».(۱۰)

 

بعثت در کلام مقام معظم رهبری

 

مقام معظم رهبری، حضرت آیت‏اللّه‏ خامنه‏ای درباره بعثت چنین فرموده است: «مسأله بعثت و پدید آمدن این حادثه، مهم ‏ترین مسأله‏ای است که در طول عمر طولانی بشریت، برای او اتفاق افتاده است. در سرنوشت انسان و تاریخ بشر، هیچ حادثه‏ای به قدر این حادثه مؤثر نبوده و هیچ لطفی از طرف پروردگار، به عظمت این لطف، بر انسان‏ ها وجود نداشته و امروز آن ‏چه از شعار ما در دنیا مطرح است، همان پیام‏ ها و شعار های بعثت است. مثل شعار عدالت اجتماعی، آزادگی، علم و دانش، ترقی و تعالی».(۱۱)

 

ماه فرو ماند از جمال محمّد
سرو نباشد به اعتدال محمّد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمّد
وعده دیدارِ هرکسی به قیامت
لیله «اسرا» شب وصال محمّد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع، در ظِلال محمّد
عرصه گیتی مجال همّت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمّد
و آن همه پیرایه بسته جنّت فردوس
بو که قبولش کند، بلال محمّد
هم چو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نِعال محمّد
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
پیش دو ابروی چون هلال محمّد
چشم مرا، تا به خواب دید جمالش
خواب نمی‏گیرد از خیال محمّد
«سعدی» اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمّد بس است و آل محمّد

 

منبع: سایت حوزه

 

 

]]>
https://sobherabor.ir/2365/%d8%aa%d9%88%d8%ad%d9%8a%d8%af%d8%8c-%d8%a7%d8%b5%d9%84%d9%8a-%e2%80%8f%d8%aa%d8%b1%d9%8a%d9%86-%d9%88-%d9%85%d9%87%d9%85-%e2%80%8f%d8%aa%d8%b1%d9%8a%d9%86-%d9%be%d9%8a%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d8%b9%d8%ab/feed/ 0
حضرت امام خمینى قدّس سرّه : نماز یک کارخانه انسان سازى https://sobherabor.ir/2222/%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ae%d9%85%d9%8a%d9%86%d9%89-%d9%82%d8%af%d9%91%d8%b3-%d8%b3%d8%b1%d9%91%d9%87-%d9%86%d9%85%d8%a7%d8%b2-%d9%8a%d9%83-%d9%83%d8%a7%d8%b1%d8%ae/ https://sobherabor.ir/2222/%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ae%d9%85%d9%8a%d9%86%d9%89-%d9%82%d8%af%d9%91%d8%b3-%d8%b3%d8%b1%d9%91%d9%87-%d9%86%d9%85%d8%a7%d8%b2-%d9%8a%d9%83-%d9%83%d8%a7%d8%b1%d8%ae/#respond Sat, 01 Jun 2013 05:39:37 +0000 http://sobherabor.ir/?p=2222 به گزارش”صبح رابر”

سیّد بن طاووس ؛ (۵۸۹ – ۶۶۴ ه‍ .ق ):
نماز ترا به این مى خواند در پیشگاه مالک زندگان و مردگان حضوریابى ، پس با دلى آکنده از رغبت ، و ضمیرى مالامال از شرف ، به نماز برخیز و هر کارى را که خدایتعالى تو را به اشتغال به آن معذور نمى دارد ترک کن ، چه اشتغال به چنان امورى مخالف با مولا و سبک شمردن فرمان او جل جلاله باشد و خطرى است سهمگین که از کیفر آن ایمن نمى توان بود. و مشنو که گویند به تاءخیر انداختن وقت نماز دشوار نیست. پس به نماز برخیز، با کمال اشتیاق ، با رغبتى از سر عشق ، و با عشقى به کمال ، در نماز به خداى حىّ هستى بخش ، روى سخن داشته باش و مقام خود را که بنده اى از یاد مبر، و از ستایش ذات پاکش کوتاهى مکن .

 کشف المحّجه ، سیّد بن طاووس ، ص ۲۱۲.

 نماز و شیعه

علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبائى ؛ فرمود:
کُرُبن معتقد بود که در دنیا یگانه مذهب زنده و اصیل که نمرده است مذهب شیعه است. روزى به هانرى کربن گفتم : در دین مقدّس اسلام تمام زمینها و مکانها بدون استثناء محل عبادت است ، اگر فردى بخواهد نماز یا قرآن بخواند یا سجده کند یا دعا کند در هر جا مى تواند، بنابراین اگر فردى از مسیحیان در وقتى از اوقات حالى پیدا کرد مثلاً در نیمه شب در خوابگاه منزل خود است و خواست خدا را بخواند چه مى کند؟ او باید صبر کند تا روز یکشنبه ، کلیسا را باز کنند، این معنى قطع رابطه بنده است با خدا.
در پاسخ گفت : بلى این اشکال در مذهب مسیحیت هست .
همچنین روزى به کربن گفتم : اگر در دین مقدس اسلام ، انسان حاجتمند حالى پیدا کند، طبق همان حال و حاجت خدا را مى خواند امّا در دین مسیح ، خدا اسماء حسنى ندارد اگر شما مثلاً حالى پیدا کردید چه خواهید کرد؟! در پاسخ گفت : من در مناجاتهاى خود صحیفه مهدّویه علیه السّلام را مى خوانم . کربن کراراً صحیفه سجّادیه را مى خواند و گریه مى کرد.

 مهر تابان ، ص ۴۸.

حقیقت نماز

سخن ابو حامد امام محمّد غزالى ( ۴۰۵ – ۵۰۵ ه‍ .ق ) در مورد حضور قلب در نماز:
ظاهر نماز چون کالبد است و وى را حقیقتى است که آن روح نماز است .
ظاهر نماز: مانند طهارت تن و جامه و جاى پاک ایستادن و روى به قبله آوردن و چشم از جایگاه سجود فراتر بردن است این همه صورت نماز است و این صورت را حقیقتى است که آن روح نماز است . اگر اصل روح نباشد نماز همچون آدمى مرده باشد و کالبدى بى جان . اصل روح نماز، خشوع است و حاضر بودن دل در جمله نماز، که مقصود نماز راست داشتن دلست با حق تعالى ، و تازه کردن ذکر حق تعالى بر سبیل تعظیم ، چنان که حق تعالى گفت : « وَ اَقِمَ الصَّلوه لِذَکْرِى ، نماز بپاى دار براى یاد کرد مرا » رسول خداصلّى اللّه علیه و آله فرمود :کسى که نصیب وى از نماز جز رنج و درماندگى نیست . و این آن است که به ظاهر نماز کند و به دل غافل ، و باز رسول خداصلّى اللّه علیه و آله رمود: که بسیار بنده بود که نماز کند و از نماز وى بیش از ده یک یا شش یک ننویسند و آن مقدار نویسند از نماز هر کسى که به دل در آن حاضر باشد. و فرمود: نماز چنان کن که کسى را وداع خواهى کرد یعنى خود را و هواى خود را وداع کن ، بلکه هر چه جز حق است آن را وداع کن و همگى خود به نماز ده ، و براى این بود که عایشه گوید که رسول خداصلّى اللّه علیه و آله با ما حدیث مى کردى و ما نیز با وى ، چون وقت نماز در آمد گفتى که هرگز ما را نشناخته است از مشغولى که بودى به عظمت حق تعالى !…
کیمیاى سعادت ، محمد غزالى ، ص ۱۴۱ و ۱۲۰

شاگرد نماز

شیخ بو على سینا مى نویسد: من بخواندن دروس مشغول بودم و اقسام فلسفه را مجدداً مطالعه مى کردم در تمام این اوقات شبى را تا صبح نخوابیدم در روز هم جز به تحصیل علم به چیزى توجه نداشتم . و به همین طریق پیش مى رفتم تا حقیقت هر مسئله براى من مسلم مى شد و هرگاه من در مسئله اى حیران بودم و یا نمى توانستم قضیه را بفهمم به مسجد پناه مى بردم و نماز مى گذاردم و خالق کل را ستایش مى کردم و معمّاى من حل و مشکل برطرف مى شد. با این شکوه باز در سروده اى گوید:
دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موى ندانست ولى موى شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره اى راه نیافت .

 زندگى ابوعلى سینا، ص ۲۹ و ۲۸

گویا پروردگارت را مى بینى

 حکیم و محدث بزرگ ملاّ محسن فیض کاشانى ؛ (۱۰۰۷ – ۱۰۹۱ ه‍ .ق ):
چون براى نماز آماده شدى مى بایست که قلبت نزد نماز بوده و از هر وسوسه اى فارغ باشد و ببین که در پیشگاه چه کسى ایستاده اى و با که سخن مى گویى و شرم دار از اینکه با مولایت با دلى غافل و قلبى ممّلو از وسوسه هاى دنیائى و … سخن بگویى . و بدان که او بر باطن تو مطلع بوده و به قلبت ناظر است ، و نمازت باندازه خشوع و تواضع و تضرع و زارى تو پذیرفته مى گردد. در نماز چنان به عبادت حق روى آور که گویا پروردگارت را مى بینى …

منهاج النجات ، ملا محسن فیض کاشانى ص ۸۸

نماز یک کارخانه انسان سازى

حضرت امام خمینى قدّس سرّه :
در اسلام از نماز هیچ فریضه اى بالاتر نیست . نماز پشتوانه ملت است . سیّد الشهداء در همان ظهر عاشورا که جنگ بود، و همه در معرض خطر بودند، وقتى یکى از اصحاب گفت که ظهر شده است فرمود که : یادم آوردید نماز را و خدا تو را از نماز گزاران حساب کند. و ایستاد در همان جا نماز خواند. نگفت که ما مى خواهیم جنگ بکنیم ، خیر، جنگ را براى نماز کردند. امیرالمؤ منین وقتى که یکى مسئله اى ، یک چیزى از او پرسیدند در همان بحبوحه جنگ ایستاد و جواب داد. حالا… من شمشیر براى این مى زنم . جنگ در اسلام یک چیزى نیست که خودش یک مطلبى باشد، یک چیزى باشد یک طرحى باشد. جنگ براى این است که آن زباله هایى که هستند آنهایى که مانع از پیاده شدن اسلام هستند، آنهایى که مانع از ترقى مسلمین هستند، آنها را از بین راه بردارند. مقصد این است که اسلام را پیاده کنند و با اسلام انسان درست کنند. نماز یک کارخانه انسان سازى است ، فحشا و منکر را نماز، نماز خوب فحشاء و منکر را از یک امتى بیرون مى کند.

 صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۱۴۸.

نماز ارتباط صمیمانه میان انسان و خدا

مقام معظم رهبرى حضرت آیت ا… خامنه اى :
نماز و نیایش ، ارتباط صمیمانه اى است میان انسان و خدا، آفریده و آفریدگار. نماز، تسلابخش و آرامشگر دلهاى مضطرب و خسته و بستوه آمده و مایه صفاى باطن و روشنى روان است . پیمان و انگیزه تحرک و بسیج و آمادگى است ، در حالى صمیمانه و دور از رنگ و فریب ، براى نفى هر بدى و زشتى است و تدارک هر نیکوئى و زیبائى .
برنامه اى است براى بازیافتن و آگاه ساختن خویش ، و کوته سخن ، رابطه اى و استفاضه اى مداوم است . با سرچشمه و پدیده آورنده همه نیکى ها، یعنى خدا… یکى از عملهایى که سرشار از انگیزه یاد خداست و مى تواند انسان را یکسره غرق در یاد خدا کند، و مى تواند بیدار باش و به خویش آورنده باشد، و مى تواند همچون شاخص و علامتى ، رهروان راه خدا را بر روى خط مستقیم بدارد و از گیجى و گمى حفظ کند و مى تواند از لحظه اى غفلت زندگى آدمى مانع شود، نماز است .
انسان از لابلاى مشغولیتهاى فکرى که او را احاطه کرده است به ندرت مى تواند به خود و هدف زندگى و گذشت لحظات و ساعات و روزها بیندیشد چه بسا روزها که شب مى گردد و روزهاى دیگرى که آغاز مى شود. و هفته ها و ماهها که مى گذرد و انسان به آغاز و پایان آن توجه نمى یابد و گذشت زندگى و معنا یا بطالت آن را احساس نمى کند.
نماز یک زنگ بیدارى و یک هشدار در ساعات مختلف شبانه روز است . به انسان برنامه مى دهد و از او تعهد مى خواهد، به روز و شبش معنا مى دهد. و از گذشت لحظه ها حساب مى کشد. در آن هنگام که انسان مشغول و بى خبر از طى زمان و انقضاى عمر است او را مى خواند و به او مى فهماند که روزى گذشت و روزى آغاز شد.
باید فعالیت کنى مسئولیت بزرگترى بر عهده بگیرى و کار مهمترى انجام دهى به دلیل آن که بخشى از عمر، از فرصت عمل ، به سر آمد باید پیشتر تلاش کرد و بیشتر رفت زیرا هدف بزرگ است ، مگر تا فرصت از کف نرفته به آن دست یافت …

 از ژرفاى نماز، حضرت آیت ا… سیّد على الحسینى الخامنه اى ، رهبر معظم انقلاب ، ص ۱۱ و ۱۰ و ۷.

نماز اوج بندگى

حضرت آیت ا… بهاءالدینى ؛ (۱۲۸۷ – ۱۳۷۶ ه‍ .ق ):
نماز معراج است اگر انسان صادقانه باشد و حرفهایى را که در نماز مى زند دروغ نباشد، این نماز معراج است وقتى انسان مى گوید: « إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ » بنده هیچ موجودى غیر از خدا نیستم ، استعانت به غیر از خداى تعالى ندارم و در تمام حوایج ، علوم ، اقتصاد، سلامت و شفا، پناهگاه من خداى تعالى است . اگر انسان موجودى باشد که غیر خدا را عبادت نکند و به ما سوى الله استعانت نجوید، نماز معراج اوست . معارف اخلاق ، عبادات ، صوم و صلاه و حج ، براى این است که انسان به این مرحله برسد… این عروج و معراج اوست . ولى خدا باید توفیق دهد، تا کسى بتواند خود را به این مرحله برساند… نماز معراج است ولى مؤ منى که راستگو باشد وقتى مى گوید: « إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ » دروغگو نباشد. اگر روزى صد مرتبه انسان این دروغها را بگوید به جاى این که صعود پیدا کند، سقوط مى کند. عروج نتیجه صداقت انسان است . اگر صادقانه گفت : « إِیّاکَ نَعْبُدُ » آن وقت منبع علم و حکمت و قدرت مى شود و تمام برکات الهى بر این موجود نازل مى شود ولى ورود به این مرتبه خیلى مشکل است و بدون توفیقات و تاءییدات الهى نمى توان آتشهاى دنیا را تحمّل کرد.

 نردبان آسمان ، مجموعه درسهاى اخلاق آیت ا… بهاء الدین ره ، درس ۶۲ ص ۲۶۷.

نماز، همه اش نماز

آیت ا… اراکى ؛ (۱۳۱۲ – ۱۴۱۵ ه‍ .ق ):
« اِنَّ الصَّلاه عَمُودُ الدّین اِنْ قُبِلَتْ، قُبِلَ ماسِواها وَ اِنْ رُدَّتْ، رُدَّ ما سِواها. وَ هِىَ تَنهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْکَرِ .»
براى هر عضوى از اعضاى بدن وظیفه اى است ، در ابتدا که قیام و قعود و رکوع و سجود باشد که چهار تا بیشتر نیست . براى هر یک وظیفه است ، از فرق سر تا نوک پا، براى چشم ، براى گوش ، کف ، دستها، سر زانو، حتى نوک انگشتها، هم وظیفه و حکمى است . این چنین وظایف و احکامى در هیچ دین و مذهبى وجود ندارد. هیچ نیست و بالاتر از همه این اعضاء مغز و سر و مخ انسان است ، وقتى که مى گوید « إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ»باید متوجه باشد که مقابل چه کسى ایستاده است . مقابل خانه اى ایستاده که خانه خداست . باید متوجه باشد که تمامى اعضاء از مغز سر تا نوک پا در عبادت او باشد. در بندگى او، خضوع و خشوع او باشد. و دست خضوع به طرفش دراز کنند… روح روان ، مغز سر و کلّه اش با آن خدایى که در مقابل خانه اش ایستاده است شفاهاً لب به لب دارد، صحبت مى کند. باید بفهمد که با چه کسى دارد حرف مى زند. اگر این کار را کرد مى شود: « تَنْهى عَنِ الْفَحشاءِ وَالْمُنکَر». اگر هر شبانه روز پنج بار اینکار را کرد مى شود: « تنهى عن الفحشاء و المنکر». به این خاطر گفته است :« ان قبلت قبل ماسواها و ان ردت ، ردّما سواها». همه اش نماز است ، نماز، نماز همه اش نماز، نماز، نماز است .

 یادنامه آیت ا… العظمى اراکى ، ص ۳۲۲.

نماز چیست ؟

سخن شهید آیت ا… دکتر محمّد حسین بهشتى رحمه اللّه (۱۳۰۷ – ۱۳۶۰ ه‍ .ش ):
این ایستادن و خم شدن ، این نشستن و به خاک افتادن ، و با هر یک کلماتى گفتن چه معنا دارد؟ در آن لحظه که آدمى به کمال و شکوه بى نهایت آفریدگار جهان مى اندیشد، سراپا شیفته آن مى شود، دل و جانش به خضوع و خشوع و فروتنى مى گراید، با آهنگ فطرت در برابر آن همه کمال و عظمت سر تعظیم فرود مى آورد، رکوع و سر به زمین مى ساید، سجود و زبان به ستایش مى گشاید، حمد و تسبیح .
و در آن لحظه که انسان خود را به کمک یک نیروى برتر از ماده نیازمند مى یابد، دل به سوى آفریدگار دانا و توانا و مهربان جهان مى آورد، راز و نیاز خود را با او در میان مى نهد و او را به کمک مى خواند، دعا این است نماز ما و نیایش روزانه ما، به سوى خدا، خداى یکتا، خداى پر مهر. نیایشى که هر فرازش ، بیانگر اصلى از اصول جهان بینى اسلام ، و هر حرکتش ، نمایشگر پیوند عمیق انسان اسلام با خداست . نیایشى که انسان را به سوى خدا، به سوى راه او، و به سوى رهبران او مى کشاند. او را به همه شایسته کاران روى زمین ، در طول تاریخ ، در گذشته و آینده و حال ، پیوند مى دهد. و صف او را از صف ستمگران و تبهکاران و گمراهان جدا مى سازد تا در راه راست خدا استوار بماند و به بیراهه نیفتد. اینک تو اى انسان جستجو گر عصر ما برخیز، برخیز تا با شور و نشاط، به نیایشى چنین زنده و سازنده بپردازیم ، و خود را از هر چه جز حق و حقیقت است پیراسته سازیم.

 نماز چیست ، شهید آیت ا… دکتر سیّد محمد حسین بهشتى (ره )، ص ۱۰.

صورت اجتماعى نماز

علامه محمد اقبال لاهورى نویسنده و شاعر و فیلسوف پاکستانى (۱۸۷۷ – ۱۹۳۸ م ):
انتخاب جهت واحدى در اسلام براى نماز، براى آن است که وحدت احساسى میان جماعت نمازگزاران حاصل شود، و شکل کلى نماز و عبادت چنان است که احساس مقام یا برترى نژادى را در میان عبادت کنندگان بر مى اندازد، و روح تساوى اجتماعى را به جاى آن مى نشاند و تقویت مى کند. تصور کنید که اگر چنان شود که در زمان ما همه فرق مسلمین ، روزانه براى نماز شانه به شانه در کنار یکدیگر در یک صف بایستند، چه انقلاب روحى عظیمى حاصل خواهد شد! از یگانگى من جهان شمولى که همه من ها را آفریده و نگاهدارى مى کند، وحدت اساسى نوع بشر نتیجه مى شود. تقسیم نوع بشر به نژادها و ملتها و قبیله ها، بنا به گفته قرآن ، تنها براى شناختن و شناخته شدن است . صورت اجتماعى نماز در اسلام ، گذشته از جنبه ادراکى و معرفتى آن ، براى این است که وحدت اساسى نوع بشر، با ویران شدن سدّ و بندهایى که میان انسانى و انسان دیگر موجود است ، به صورت حقیقتى از زندگى پدیدار شود و پایدار بماند.

 احیاى فکر دینى ، علامه اقبال لاهورى ، ص ۱۰۹.

]]>
https://sobherabor.ir/2222/%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%ae%d9%85%d9%8a%d9%86%d9%89-%d9%82%d8%af%d9%91%d8%b3-%d8%b3%d8%b1%d9%91%d9%87-%d9%86%d9%85%d8%a7%d8%b2-%d9%8a%d9%83-%d9%83%d8%a7%d8%b1%d8%ae/feed/ 0