اینک گفته شود مردم در زمان امیرالمومنین علی علیه السلام فقط گرفتار جنگ شدند کلامی ناجوانمردانه و به دور از انصاف است زیرا حضرت در تمام جنگهایی که در زمان خلافتش به آن ها مبتلا شد در هیچکدام خود آغاز گر جنگ نبود بلکه این جنگها به او تحمیل شد و ایشان مجبور شدند برای حفظ نظام اسلامی جهاد کنند.
علی علیه السلام حکومتی را به دست گرفت که در اثر سوء مدیریت و فسادی که توسط خلفای قبل دامنگیر امت اسلامی شده بود دچار هرج و مرج و قانون گریزی و بی نظمی و فساد عجیبی شده بود که سر و سامان دادن به این امور امری طاقت فرسا بود و این امر از بحرانهایی که به جهت عدالت آنحضرت و رفع این امور بر آن بزرگوار وارد شد به روشنی دیده می شود.
به هر حال على (ع) در خلافت چهار سال و نه ماهه خود اگر چه نتوانست اوضاع درهم ریخته اسلامى را کاملا به حال اولى که داشت برگرداند ولى از سه جهت عمده موفقیت حاصل کرد:
۱- به واسطه سیرت عادله خود، قیافه جذاب سیرت پیغمبر اکرم (ص) را به مردم، خاصه به نسل جدید نشان داد، وى در برابر شوکت کسرایى و قصیرى معاویه در زى فقرا و مانند یکى از بینواترین مردم زندگى مىکرد. وى هرگز دوستان و خویشاوندان و خاندان خود را بر دیگران مقدم نداشت و توانگرى را به گدایى و نیرومندى را به ناتوانى ترجیح نداد.
۲- با آن همه گرفتاریهاى طاقت فرسا و سرگرم کننده، ذخایر گرانبهایى از معارف الهیه و علوم حقه اسلامى را میان مردم به یادگار گذاشت.
مخالفین على (ع) مىگویند: وى مرد شجاعت بود نه مرد سیاست زیرا او مىتوانست مانند خلفای قبل در آغاز خلافت خود، با عناصر مخالف، موقتاً از در آشتى و صفا در آمده آنان را با مداهنه راضى و خشنود نگهدارد و بدین وسیله خلافت خود را تحکیم کند سپس به قلع و قمعشان بپردازد.
ولى اینان این نکته را نادیده گرفتهاند که خلافت على یک نهضت انقلابى بود و نهضتهاى انقلابى باید از مداهنه و صورت سازى دور باشد. مشابه این وضع در زمان بعثت پیغمبراکرم (ص) نیز پیش آمد و کفار و مشرکین بارها به آن حضرت پیشنهاد سازش دادند و اینکه آن حضرت به خدایانشان متعرض نشود ایشان نیز کارى با دعوت وى نداشته باشند ولى پیغمبراکرم (ص) نپذیرفت با اینکه مىتوانست در آن روزهاى سخت، مداهنه و سازش کرده موقعیت خود را تحکیم نماید، سپس به مخالفت دشمنان قد علم کند. اساساً دعوت اسلامى هرگز اجازه نمىدهد که در راه زنده کردن حقى، حق دیگرى کشته شود یا باطلى را با باطل دیگرى رفع نمایند و آیات زیادى در قرآن کریم در این باره موجود است.
گذشته از اینکه مخالفین على در راه پیروزى و رسیدن به هدف خود از هیچ جرم و جنایت و نقص قوانین صریح اسلام (بدون استثنا) فروگذارى نمىکردند و هر لکه را به نام اینکه صحابى هستند و مجتهدند، مىشستند ولى على (ع) به قوانین اسلام پایبند بود.
۳- گروه انبوهى از رجال دینى و دانشمندان اسلامى را تربیت کرد که در میان ایشان جمعى از زهاد و اهل معرفت مانند: اویس قرنى و کمیل بن زیاد و میثم تمار و رشید هجرى، وجود دارند که در میان عرفاى اسلامى، مصادر عرفان شناخته شدهاند و عدهاى مصادر اولیه علم فقه و کلام و تفسیر و قرائت و غیر آنها مىباشند.
همچنین از على (ع) در فنون مختلف عقلى و دینى و اجتماعى نزدیک به یازده هزار کلمات قصار ضبط شده و معارف اسلام را در سخنرانیهاى خود با بلیغترین لهجه و روانترین بیان ایراد نموده وى دستور زبان عربى را وضع کرد و اساس ادبیات عرب را بنیاد نهاد. وى اول کسى است در اسلام که در فلسفه الهى غور کرده به سبک استدلال آزاد و برهان منطقى سخن گفت و مسائلى را که تا آن روز در میان فلاسفه جهان، مورد توجه قرار نگرفته بود طرح کرده و در این باب بحدى عنایت به خرج مىداد که در بحبوحه جنگها به بحث علمى مىپرداخت. (شیعه در اسلام ص ۴۴، علامه سید محمد حسین طباطبائى)
منبع: پرسمانی