به گزارش ” صبح رابر“؛ به نقل از «تهران پرس»:
یکم- مورخ ۱۱۳۵ه. ق
سلسله صفوی به شاه سلطان حسین رسیده است؛ تاریخ او را فردی ترسو و راحتطلب توصیف کرده است. افغانها با فرماندهی محمود افغان علیه حکومت مرکزی ایران، یعنی اصفهان، شورش میکنند و این شهر را محاصره میکنند. گفته شده است که شاه سلطان حسین دستور داد دروازههای شهر را بر روی افغانهای مهاجم باز کنند. به دست خود تاج شاهی را بر سر محمود افغان گذاشت. ولی آنچه نصیب مردم اصفهان از چنین تسلیم ذلتباری شد قتل و غارت بود و نصیب شاه بزدل، زندانی شدن و در عاقبت کشته شدنش.
دوم- مورخ ۱۱۹۲ ه.ق
پس از شکست قوای قاجار در جنگ با روسها در منطقه قفقاز، و با واسطهگری و شیطنت انگلیسیها، فتحعلی شاه قاجار با روسها قرارداد صلحی امضا کرد که در تاریخ به نام معاهدنامه گلستان معروف شد. به واسطهی این معاهده که به امضای میرزا ابوالحسن ایلچی به عنوان نماینده ایران رسید؛ قره باغ، گنجه، شکی، شروان، قوبا، دربند، باکو، داغستان و ایالتهای شرقی گرجستان یعنی کاختی و کارتلی از ایران جدا شدند.
سوم- مورخ ۱۲۰۶ ه.ق
پس از عهدنامه گلستان، دوره دوم جنگهای ایران و روسیه آغاز شد. نیروهای نظامی قاجار در این دور از جنگها نیز بار دیگر شکست خورند. در این میان روسها که خود را مغرور از فتح جنگ میدیدند برای سپاه ایران ضرب الاجلی تعیین کردند که اگر تا پنج روز دیگر تکلیف صلح مشخص نشود عازم تهران خواهند شد. حکومت ضعیف و بزدل قاجارها بار دیگر تن به امضای عهدنامهای داد که ترکمانچای نام گرفت و این ننگ به نام فتحعلی شاه قاجار در تاریخ ایران ثبت شد. در ترکمنچای، ایروان و نخجوان از حکومت ایران سلب و به روسیه واگذار شد. ایران حق کشتیرانی در دریای خزر را از دست داد و ملزم به پرداخت ۱۰ کرور تومان به عنوان غرامت به روسیه شد.
چهارم- مورخ ۱۲۷۳ ه.ق
افغان ها با تحریک انگلیسیها چشم طمع به هرات به عنوان یکی از شهرهای خراسان بزرگ دوخته بودند. ناصرالدین شاه قاجار دستور تصرف هرات را صادر کرد. با محاصره هرات، انگلیسیها تعدادی از بنادر و جزایر جنوب ایران را اشتغال کردند. قاجارها وقتی اوضاع را اینچنین دادند با انگلیسیها به پای میز مذاکره رفتند و معاهدهی پاریس را امضا کردند؛ معاهدهای که قبول کردند که هرات از ایران برای همیشه جدا شود.
پنجم- مورخ ۱۳۵۰ ه.ش
عربستان به دنبال جدایی بحرین از خاک ایران برآمد. نقش آفرینی انگلیسیها و آمریکایی ها سبب شد شاه ایران با ذکر دلایلی ساده لوحانه تن به استقلال بحرین بدهد. شاه ایران در توجیه کار خود گفت: «اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن میگویند. به لحاظ اقتصادی مجمع الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند. زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست.»
با چنین تصمیم بزدلانهای عملا حکومت وهابی سعودی توانست تسلط خود را بر بحرین با جمعیت بیش از ۸۰ درصد شیعی تثبیت کند و این کشور تبدیل به محل استقرار ناوگان پنجم دریایی آمریکا شود.
ششم – مورخ ۱۳۸۱ ه.ش
پس از تشکیل دولت اصلاحات در دوم خرداد ۷۶، مجلس ششم هم با اکثریت اصلاح طلب شکل گرفت. پس از حملهی آمریکا در سال ۱۳۸۰ به عراق و تهدیدهای بوش، رییس جمهور وقت آمریکا مبنی بر حمله به ایران و قرار دادن ایران در لیست محور شرارت، طی نامهای به رهبر انقلاب با امضای ۱۲۷ نفر از نمایندگان اصلاح طلب خواستار نوشیدن جام زهر از سوی ایشان شدند. در این نامه آمده است « شاید دوره کنونی از این لحاظ بی مانند باشد که شکافهای سیاسی و اجتماعی با تهدید خارجی و برنامه آشکار دولت ایالات متحده آمریکا (به عنوان قدرتی که در برابر خود مانعی نمی بیند) برای تغییر نقشه ژئوپولتیک منطقه همزمان شده و نظام ناچار به کنش و واکنش در برابر این برنامه است.»
با چنین مقدمهای که نشان می دهد رعب و وحشت حملهی احتمالی آمریکا به ایران اصلاح طلبان را فراگرفته بود از رهبر انقلاب می خواهند که «اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود و بی تردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه، از سوی ملت با همان پاداشی مواجه می شود که امام عزیز راحل روبرو شد.»
هفتم- مورخ ۱۳۸۱ ه.ش(۲۰۰۳ م)
هم زمان با تلاش وقیحانه مجلس ششم برای تحمیل جام زهر تسلیم شدن در مقابل آمریکا، دولت خاتمی نیز در نامهای محرمانه به کاخ سفید، که بعدها معروف به نامه سال ۲۰۰۳ میلادی شد، به آمریکایی ها تعهد داد که در ازای «خروج نام ایران از محور شرارت» و «فروش قطعات هواپیما به ایران» از سوی امریکا، فعالیتهای هستهای خود را شفاف کند و از خلع سلاح حماس و حزبالله حمایت کند.
نخستین بار ۲۵ سپتامبر سال ۲۰۰۶ (۵ مهر ۸۵) بود که شبکه چهار رادیو بی.بی.سی از ارسال نامه دولت خاتمی خبر داد. در گزارش رادیو بی.بی.سی به زمینههای ارسال این نامه نیز اشاره شده بود. «آوریل ۲۰۰۳ میلادی، در شرایطی که تانکهای امریکایی در خیابانهای بغداد حرکت میکردند، این نگرانی در تهران شدت میگرفت که شاید پس از عراق نوبت ایران باشد.»
صادق خرازی که از طراحان این نامه به کاخ سفید بوده است بعدها بیان کرد که« ما برای اعتمادسازی اقدام به نگارش این نامه کردیم… در سال ۲۰۰۳ دیوار بیاعتمادی بلندی میان ایران و امریکا وجود داشت و هر لحظه ممکن بود امریکا به ما حمله کند(!). به همین خاطر به پیشنهاد من دولت هشتم نامهای به امریکا نوشت و همراهیاش با برخی سیاستهای خاورمیانهای امریکا مثل سازش در فلسطین و لزوم تبدیل حزبالله لبنان به یک حزب سیاسی و شفاف سازی فعالیتهای هستهای ایران را اعلام کرد … اما دیوار بیاعتمادی میان ایران و امریکا به قدری بلند بود که امریکاییها حتی نامه را بررسی نکردند.»
هشتم- مورخ ۱۳۹۲
محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه در سخنرانی جنجالی در دانشگاه تهران ضمن مهم دانستن قدرت مردم، توان دفاعی کشور را زیر سئوال میبرد. ظریف میگوید« غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند بلکه از مردم ایران میترسند. آیا شما فکر میکنید که آمریکا نمیتواند سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد؟ واقعا شما فکر میکنید که آمریکا از سیستم نظامی ما میترسد. »
بعد از این اظهارنظرات بود که رهبر انقلاب بدون نام بردن از ظریف فرمودند «یک وقتى یکى از مسئولین کشور دربارهى مسائل نظامى یک نظرى داده بود که خب مطابق واقع نبود؛ بنده گفتم یک “تور نظامى” براى مسئولین کشور قرار بدهید؛ بیایند یک خردهاى در محیط¬هاى نظامى گردش کنند، حقایقى را، واقعیّاتى را ببینند، معلومات¬شان نسبت به موجودىِ نظامى کشور بالا برود.»
نهم- مورخ ۱۳۹۴
در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری رهبر انقلاب هشداری تکان دهنده نسبت به ترکیب مجلس آینده دادند. «اگر مجلس مرعوب غرب باشد، مرعوب آمریکا باشد، دنبال حاکمیّت جریان اشرافیگری باشد، ریلگذاری او در این جهت ها خواهد بود؛ کشور را بدبخت خواهند کرد.»
مجلسی که اگر ترکیبی از شاه سلطان حسین ها و فتحعلیشاهها و محمد رضاشاهباشد جز بدبختی برای کشور عوایدی نخواهند داشت و کار جمهوری اسلامی تمام خواهد شد؛ انذاری که رهبر انقلاب بارها داده اند که:
«اگر آن روز که شاه سلطان حسین در مقابل افغان ها با این بهانه که اگر تسلیم نشویم و دروازه اصفهان را در مقابل هجوم آنها باز نکنیم، ممکن است عدّهای کشته شوند، بر مردان غیوری که در اصفهانِ آن روز بودند – چه انسان¬های غیرتمند سپاهی و چه مردم عادّی – تکیه می¬کرد و می¬گفت من در مقابل دشمن تسلیم نمی شوم، قطعاً عدّه کمتری از ملت ایران، از مردم اصفهان و از مردمی که در حمله افغان ها از دست رفتند، کشته میشدند و ملت ایران آن ذلّت و ننگ را هم تحمّل نمی کرد.» ؛ «اما شاه سلطان حسین ضعیف بود. اگر جمهوری اسلامی دچار شاه سلطان حسینها بشود، دچار مدیران و مسئولانی بشود که جرأت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمی¬کنند، در مردم خودشان احساس توانائی و قدرت نمی کنند، کار جمهوری اسلامی تمام خواهد بود.»