پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

12:49:35 - شنبه 18 اردیبهشت 1395
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
روایت امام خمینی (ره) از خائن‌هایی که به دنبال ترویج زبان انگلیسی بودند
اینطور جلوه داده بودند که آدم اگر بخواهد پیشرفته باشد، وقتی صحبت می‌کند در هر چند کلمه، دو سه تا کلمه انگلیسی هم باشد. خائن‌های داخلی ما را اینطور داشتند بزرگ می‌کردند.

به گزارش “ صبح رابر“؛ به نقل از شبکه اطلاع رسانی آرمان کرمان ؛ امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب اسلامی دیدگاه قابل تاملی در باب تسلط فرهنگ بیگانه بر کشور خصوصاً زبان خارجی داشتند که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌شود.

یقیناً بر همه مسئولان حال و آینده کشور خصوصاً افرادی که ادعای پیروی از خط امام دارند، واجب است که در تصمیم گیری درباره توسعه ابزارهای غرب از جمله زبان در جامعه به فرامین امام خمینی (ره) عمل کنند.

***

در رژیم سابق تمام چیزها خصوصاً فرهنگ و هنر محتوایش عوض شده بود. یعنی کسی که نام سینما را می‌شنید خیال می‌کرد که آنجا باید مرکز فساد و سوء اخلاق و مرکز مخالفت با همه چیز باشد و یا کلمه تئاتر در ذهن انسان چیز مبتذلی بود که از آن بهره فساد برده شود، هکذا همه چیز دیگر. و عمده این است که ما ذهن این جوان‌ها و حتی پیرها و روشنفکر نماها را آماده کنیم که ما خودمان آدم هستیم و اینطور نیست که در همه چیز دست مان را پیش دیگران دراز کنیم و حتی اخلاق و زبانمان را نیز از آن‌ها یاد بگیریم. در حالی که عده‌ای زبان خودشان را کنار گذاشته و ارزش را به چند کلمه انگلیسی در کتابی دانند، با اینکه با زبان خودشان همان مطلب را می‌شود فهماند.

اگر در کتابی چند کلمه خارجی نباشد، آن کتاب را بدون ارزش می‌دانند. آن‌ها می‌خواستند که تمام وجود ما در اختیارشان باشد که هر طوری خواهند عمل کنند و شما تابلوها را دیده بودید که اکثراً از دوافروشی گرفته تا کتاب فروشی و غیره دارای اسم‌های خارجی بودند و اینهمه به خاطر این بود که ما فرهنگ خودمان را فراموش کنیم و عده‌ای هم به نام فرهنگ ایران باستان از اسلام فرار می‌کردند، که چندی پیش عده‌ای از این‌ها که در خارج اجتماع کرده بودند یکی از حرف‌هایشان این بود: تعجب است که ما باید روزانه هفده مرتبه رو به کعبه عرب‌ها دولا راست بشویم و نماز بخوانیم و اگر ما از عرب‌ها فرهنگ ایران را بگیریم جز شتر چیزی نمی‌ماند در صورتی که اروپائی‌ها و دانشمندان اروپا هم قائل به این مطلب‌اند که تمدن اسلام مقدم بر سایر تمدن‌هاست. و در سابق به هر یک از ایرانیان از کودکی تزریق می‌شد که باید همه چیز از اروپا گرفته شود و ارزش‌های انسانی به هر چه بیشتر فرنگی شدن است و باید از سر تا پا فرنگی شویم. و این آقایان نمی‌نشینند مقایسه کنند که در تمام مسائل بین فرهنگ اسلام و فرهنگ دیگر چه تفاوت‌هایی است. و آیا به صرف اینکه اسلام از عرب آمده ما باید با آن مخالفت کنیم و آیا این همان نژاد پرستی نیست که اروپائی می‌خواهند به وسیله آن ما را به استعمار بکشند و بین طوایف عرب و عجم و ترک جدائی بیندازند؟

بنابر این مدت‌ها باید زحمت بکشیم و باور کنیم که خودمان دارای یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزش‌های اسلامی هستیم و اگر امروز کمبود نیروی انسانی هست به خاطر همین است که افکار به آن طرز تفکر عادت کرده بود.

۱۷/۸/۱۳۶۲

***

یکی از امور دیگری هم که باز من گفته‌ام این است که ما را جوری بار آورده بودند که یا باید فرنگی مآب باشیم یا هیچی. یک نفر جوان، یک نفر خانم اگر سرتاپایش فرنگی مآب است، این معلوم می‌شود خیلی عالیمقام است و اگر چنانچه مثل سایر مسلمان‌ها است، این خیلی عقب افتاده است. عقب افتادگی و جلو رفتن را به این می‌دانستند که فرنگی مآب باشد، یعنی فرض کنید فرم لباسش چه جور باشد، فرم کفشش چه جور باشد، یا مثلاً هر چه که از خارج می‌آید صرف بکند. مصرفی بار آوردند ما را، برای همین جهت ما را مصرفی بار آورده‌اند.

امثال تقی‌زاده که در این ایران یک وقتی قدرت داشته‌اند، تقی‌زاده گفته بود که ما باید سرتاپامان انگلیسی باشد یا فرنگی باشد و باید اینطور باشیم تا اینکه آدم بشویم. آدم بودن را به کلاه و کفش و لباس و بزک و امثال ذلک می‌دانستند. و آن چیزی که تعلیمات انبیا بود که انسان را با تقوا، قدرت تقوا، قدرت انسانیت، با علم، با عمل، آن‌ها را اینطور می‌دانستند، میزان انسانیت را تقوا و علم می‌دانستند، این‌ها به جوری کرده بودند که بین ماها اینطور بین خودشان اینجور نیست، بین ماها اینطور جلوه داده بودند که آدم اگر بخواهد پیشرفته باشد زبان و حرف وقتی می‌زند به حرف خود مادریش نزند، وقتی صحبت می‌کند در هر چند کلمه، دو سه تا کلمه انگلیسی هم باشد، دو سه تا کلمه فرض کنید که اروپایی هم باشد. این تمام این‌ها چیزهایی بود که به ما تزریق کرده بودند، خائن‌های داخلی زیادتر و الهام هم می‌گرفتند از خائن‌های خارجی و ما را اینطور داشتند بزرگ می‌کردند. اگر یک مدت دیگری این ایران خدای نخواسته به دست این رژیم فاسد باقی مانده بود، ما دیگر هیچ باید باشیم، از بین تمام رفته باشیم.

۱۷/۱۲/۱۳۶۰

***

تا این ملت از این غربزدگی بیرون نیاید استقلال پیدا نمی‌کند. تا این نویسنده‌های ما کتاب‌هایشان به این وضع است که هر مطلبی که مال خودمان هست وقتی بخواهند بیان بکنند استشهاد به قول فلان خارجی می‌کنند، فلان غربی می‌کنند، تا از این وابستگی شماها در نیائید استقلال پیدا نمی‌کنید. تا این خانم‌ها (شما را نمی‌گویم شما توده هستید، آن خانم‌هارا می‌گویم) تا این‌ها توجهشان به این است که فلان چیز باید، فلان مد از غرب به اینجا بیاید، فلان زینت باید از آنجا به اینجا سرایت بکند، تا یک چیزی آنجا پیدا می‌شود اینجا هم تقلید می‌کنند، تا از این تقلید بیرون نیائید نمی‌توانید آدم باشید و نه می‌توانید مستقل باشید. اگر بخواهید مستقل باشید، اگر بخواهید شما را به اینکه یک ملتی هستید بشناسند و بشوید یک ملت، از این تقلید غرب باید دست بردارید. تا در این تقلید هستید، آرزوی استقلال را نکنید. تا این نویسنده‌های ما، نویسندگان ما، همه حرفهایشان غربی است، این را دست از آن برندارند، امید نداشته باشند که ملتشان مستقل بشود. تا این اسم‌هائی که در خیابان‌ها و در داروخانه‌ها و در کتاب‌ها و در پارچه‌ها و در همه چیزتان، فقط مساجد است که اسماء خارجی را ندارند آن هم برای اینکه روحانیون تا حالا به حسب نوعشان آنجور نشده‌اند و الا همه چیز باید یک اسم غربی داشته باشد هم آنهائی که می‌نویسند اسم غربی می‌گذارند، هم شما که می‌خواهید بخوانید، اینهائی که می‌خواهند بخوانند تا یک اسم آنطور نباشد به آن اقبال نمی‌کنند. والذین کفروا اولیاء هم الطاغوت آنهائی که کافر هستند، کفران نعمت خدا را می‌کنند.

۱۷/۶/۱۳۵۸

***

این‌ها با تبلیغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده کردند که همه چیز خودمان را، همه مفاخر خودمان را یادمان رفت، برای خودمان دیگر چیزی قائل نیستیم. همین چند روز پیش از این یک آقایی که من او را نمی‌شناسمش آمد اینجا نشست همچو تند تند هی شروع کرد گفتن که آقا ما محتاجیم به آن‌ها، محتاجیم به آن‌ها، ما از آن‌ها باید همه چیز بگیریم، من اصلاً جوابش را ندادم لکن یک همچو مغزهایی است. ما تا نفهمیم که محتاج به آن‌ها نیستیم، نفهمیم که آن‌ها محتاج به ما هستند، نه ما محتاج به آن‌ها، نمی‌توانیم اصلاح بشویم. شرق همه چیز دارد فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است فرهنگ غرب از شرق رفته است همه چیزش از غرب بهتر است فقط تهی‌اش کردند از خودش، فقط تبلیغات دامنه‌داری که به وسیله نوکرهای این‌ها که الان هم موجودند در مملکت ما، الان هم با صورت‌های مختلف در مملکت ما موجودند و مع الاسف اشخاصی دامن می‌زنند به اینکه. این‌ها را بزرگ کنند، این‌ها ما را از خودمان تهی کردند به طوری که ما خیال می‌کنیم هر چیز هست از آنجاست. ما تا خودمان را پیدا نکنیم، تا شرق خودش را پیدا نکند، تا آن گمشده پیدا نشود، نمی‌توانیم سر پای خودمان بایستیم. باید از مغزهای ما اسم غرب زدوده شود. در مقابل آنوقت که هر خیابانی که می‌خواستند بیشتر ترویجش کنند خیابان روزولت، خیابان نمی‌دانم زهر مار هی از آن‌ها هر دواخانه‌ای که می‌خواستند بیشتر مشتری پیدا کند یک اسم خارجی رویش می‌گذاشتند. هر دوائی را که می‌خواستند دوا را خودشان درست می‌کردند لکن می‌خواستند ترویج بشود، یک اسمی از آن‌ها رویش می‌گذاشتند. هر پارچه‌ای را که می‌بافتند، اصفهان پارچه می‌بافت لکن اسم آن‌ها را رویش می‌گذاشت. ما همه چیزمان را باختیم. حالا دزدها را بیرون کردیم اما خودمان را پیدا نکردیم باید خودمان را پیدا کنیم. شرق باید در غرب را ببندد، در غرب را به روی خودش ببندد. تا غرب راه به اینجا دارد شما به استقلال خودتان رسید و تا این غربزده‌هایی که در همه جا موجودند از این مملکت نروند یا اصلاح نشوند شما به استقلال نخواهید رسید، این‌ها نمی‌گذارند. ما باید خودمان را پیدا کنیم تا بتوانیم سر پای خودمان بایستیم و بفهمیم ما هم موجودی هستیم.

۷/۸/۱۳۵۸

***

شما این مظهرهای خودتان را از یاد نبرید، روشنفکرهای ما و نویسندگان ما، نویسندگان ما و تمام طبقه عالم و روشنفکر توجه به مفاخر خودشان داشته باشند، اینقدر طرف غرب سجده نکنند کتاب بنویسند. شما مطلب خودت داری، چه کار داری فلان کس چه گفته؟ جهنم. چرا استشهاد به یک قول اجنبی می‌کنی تا روح جوان‌های ما را افسرده کنی و این‌ها را از قالب خودشان بیرون بکنی. شماملت هم بنابر این بگذارید که اگر یک داروخانه‌ای اسم خارجی داشت از او چیزی نخرید تا اسمش را عوض کند. اگر یک کتابی، این دانشگاهی‌های عزیز ما، این‌ها هم توجه به این معنا بکنند که اگر یک نویسنده‌ای در هر کتابی شروع می‌کند از دیگران در کتابش استشهاد کردن، این کتاب را نخوانید. نخوانند این کتاب را. اگر اینطور بکنید و مشتری‌ها کنار بروند (این‌ها می‌خواهند مشتری پیدا کنند) اگر مشتری‌ها کنار بروند، این‌ها هم دست بر می‌دارند از این کارها. وقتی متاعی مشتری نداشت دیگر عرضه نمی‌شود. شما بنابر این بگذارید که این چیزهائی که دارد شما را می‌کشد به طرف غرب و مفاخر شما را زیر پا می‌گذارد و به جای او مطالب غربی را می‌نشاند، شما هم اعراض کنید از او، پشت کنید به این.

۱۷/۶/۱۳۵۸

***

ما حالا باید بعد از اینکه تمدن از شرق طرف غرب رفته است شرق تمدن را صادر کرده به غرب، حالا ما به واسطه یک کارهای ناشایسته ای باید عقب افتاده باشیم و دستمان را طرف غرب دراز کنیم باید شرق سرپای خودش بایستد و خودش را بیابد، تبلیغات زیاد اسباب این شده است که شرق خودش را گم کرده، خودمان را گم کردیم، هر چیز صحبت می‌شود گوید باید شما ببینید اسمائی که در اینجا متعارف بود می‌گذاشتند، داروخانه اسمش اروپائی باشد خیابان هم باید اسم یکی از اروپائی‌ها یا امریکائی‌ها تویش باشد، هر جا می‌رفتی باید این باشد. اجناس هم که درست می‌کردند، خود ایران جنس می‌بافت باید این کنارش خط انگلیسی باشد، یا خط لاتین باشد و بگویند از انگلستان آمده است این، گم کردیم ما خودمان را، باید پیدا کنیم خودمان را، خودمان را باید از همه این خیابان‌ها، از همه این داروخانه‌ها، از همه این مؤسسات، این اسماء نحس خارجی‌ها زدوده بشود تا اینکه کم کم افکار متوجه خودمان بشود که ما خودمان دارا هستیم اینجا، فرهنگ دارد شرق، فرهنگ غنی دارد، کسی که فرهنگ غنی دارد چرا برود سراغ دیگران و از دیگران بخواهد فرهنگ را بگیرد و دیگران هم به ما فرهنگ نمی‌دهند نا فرهنگی می‌دهند، دیگران به ما نخواهند یک مطلبی که به درد ما بخورد به ما بدهند آن‌ها چیزهائی که به درد خودشان می‌خورد به ما دهند، شواهد زیاد است در اینکه هر چه به درد خودشان می‌خورده است اینجا فرستادند در صورتی که آن چیزها ممکن است تباه کند ما را، باید اگر ما بخواهیم استقلال پیدا کنیم – گم کردیم ما خودمان را – باید از این غربزدگی بیرون برویم، خیال نکنیم همه چیز آنجاست و ما هیچ نداریم، خیر، ما همه چیز داریم و فرهنگمان فرهنگ غنی است، باید پیدایش کنیم این فرهنگ را

۶/۸/۱۳۵۸

منبع:مشرق

انتهای پیام/

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب