تجدیدنظرطلبان با انتشار این روزنامهها و روزنامههای در دست انتشار دیگر در تیراژ کم، سعی در القای برخورداری از پایگاه اجتماعی و جایگاه متکثر و متنوع در افکارعمومی دارند، اما به جز آنکه بخشی از فضای دکههای روزنامهفروشی را با مطالب و تیترهای یکسان پر کنند، هنر دیگری به دست نیاوردهاند.
مصطفی میرزاباقری برزی– “روزنامه” نشریهای است که به طور مرتب تهیه، چاپ و پخش میشود و در دسترس مردم قرار میگیرد. روزنامه نه بیانیه و نه اطلاعی برای روشن ساختن افکار مردم است، بلکه به نشر اخبار و اطلاعات در زمینههای گوناگون و انتقاد و صلاحاندیشی در امور عمومی میپردازد.
واژه روزنامه در متون کهن فارسی به کار رفته و منظور از آن، بیان رویدادهای مهم درباره پادشاهان و شرح زندگانی وزیران و بزرگان بوده و در یک نسخه منتشر میشده است. این واژه تا روزگار آغازین دوره قاجار نیز به همین مفهوم بوده، چنانکه مجموعههایی از این روزنامهها در زبان فارسی موجود است که آخرین مجموعه مستقل از این نوع، روزنامه میرزامحمد کلانتر شیراز در شرح رویدادهای زندیان، و روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه است.
اولین روزنامه چاپی ایران، در دوره سلطنت محمدشاه قاجار توسط میرزا صالح شیرازی کازرونی در تهران تاسیس شد و ارومیه اولین شهرستانی است که در تاریخ روزنامهنگاری ایران صاحب روزنامه شد.
مطبوعات زنجیرهای
“مطبوعات زنجیرهای” اصطلاحی است که به برخی از روزنامهها در سال های دولت اصلاحات و در زمان ریاست جمهوری محمدخاتمی اطلاق شد.
این تعبیر از آنجا رایج شد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با اتخاذ سیاست تساهل و تسامح به حمایت از روزنامههای مختلف پرداخت و بدینترتیب با تعطیلی قانونی روزنامههای هم فکر و هم خط و البته منحرف با وزارت ارشاد، در فاصله کوتاهی همان کادر با همان سیاست، فقط با تغییر نام روزنامه مجوز انتشار گرفتند و در واقع به نوعی به قانون دهن کجی میکرد که این تغییر نام روزنامه اما هدف مشترک آنها که به طور هماهنگ و هدایت شده به دنبال دگرگونی و تغییر شعارهای انقلاب اسلامی بودند باعث شد به آنها روزنامههای زنجیرهای گفته شود.
در دهه ۱۳۷۰ کارتل مطبوعاتی حزب کارگزاران تصمیم به انتشار روزنامه همشهری گرفت و از چهرههایی مانند “احمد ستاری”، “ماشالله شمس الواعظین” (سردبیر روزنامههای زنجیره ای) دعوت به همکاری کرد و باید گفت که نطفه روزنامههای زنجیرهای دوران اصلاحات با پولها و بودجه های دولت کارگزاران گذاشته شد.
روزنامه همشهری در دهه ۱۳۷۰ اولین جرقههای تجدیدنظرطلبی ایدئولوژیک را زد و چاپ مقاله “وکالت یا ولایت فقیه؟” نوشته “مهدی حائری یزدی” یکی از اولین چالش های این روزنامه با ماهیت انقلاب اسلامی ایران بود. همان گفتمان فکری که شمس الواعظین و تیم او در ماهنامه “کیان” با محوریت عبدالکریم سروش دنبال میکردند، در صفحات اندیشه روزنامه همشهری نیز دنبال میشد و ابتدای دهه ۱۳۸۰ ضمیمه های “همشهری جهان” و “همشهری دیپلماتیک” در اختیار فعالان روزنامههای زنجیرهای مانند “محمد قوچانی” از متهمان دادگاه فتنه ۱۳۸۸ و سردبیر ماهنامه مهرنامه قرار گرفت و “سعید حجاریان” نیز مقالاتش در همشهری چاپ می شد.
زمانی که در اردیبهشت ۱۳۷۹ مقام معظم رهبری برخی مطبوعات داخلی را “پایگاه های دشمن” توصیف کردند و برخی نشریات زنجیرهای تعطیل شدند، حزب کارگزاران که مدیریت روزنامه همشهری را برعهده داشت، نشریه خود را در اختیار عوامل این پایگاه های دشمن گذاشت. جالب است که روزنامه نگاران نشریات زنجیرهای از تندروترین مخالفان آقای هاشمی رفسنجانی بودند و بیشترین حملات را در جریان انتخابات مجلس ششم به ایشان کردند، اما فائزه هاشمی رفسنجانی نیز در هنگام انتشار روزنامه “زن” از همین افراد استفاده کرد و “ابراهیم نبوی” را به سردبیری روزنامه اش برگزید که نبوی پس از بازداشت و محاکمه از ایران گریخت و اکنون با رسانه های اروپایی و آمریکایی علیه جمهوری اسلامی کار می کند.
مطبوعات زنجیرهای از سال ۷۶ به بعد با ابزار رسانه و همنوایی در بیان مطالبی سازمان یافته به دنبال القای هدفهای از پیش طراحی شده خود بودند که متاسفانه هماکنون نیز همان سیاست ها در روزنامههای زنجیرهای کنونی نیز به نوعی دیگر دیده میشود.
این روزنامهها در پی القای این هداف بودند: القای ناتوانی دین و نظام اسلامی در اداره حکومت، القای خسته شدن مردم از انقلاب و روحانیت، حمله به احکام اسلام و قانون اساسی، القای شبهات در اصل ولایت مطلقه فقیه، القای فقدان دشمن خارجی، تضعیف بسیج و نیروهای ارزشی انقلاب، نشر و ترویج مواضع اپوزویسیون خارج و داخل، ایستادگی در برابر قانون با شعار قانون گرایی، دفاع از سکولاریسم و ترویج فمنیسم
در این راه اگر روزنامهای نیز توقیف میشد، با توجه به مجوزهای فراوانی که از معاونت وقت مطبوعاتی وزارت ارشاد گرفته شده بود، دیگر روزنامهها به سرعت به میدان میآمدند و بدین ترتیب به طور علنی قانون دور زده میشد و به همین علت بود که تعبیر “روزنامههای زنجیرهای” برای وصف وضعیت مطبوعات تندروی وابسته به احزاب دوقلوی حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بکار گرفته میشد.
ساختارشکنی و حمله به مبانی دینی از خصوصیات بارز مطبوعات وابسته به جریان اصلاحات مانند جامعه، توس مشارکت، نوروز، آریا، نشاط ، بیان، آزاد، آوا، صبح امروز، سلام، خرداد، نوسازی، حیات نو، هممیهن و … بود که در این مسیر برخی از نویسندگان دوران پهلوی نیز به میدان آمدند و همه جانبه به خطوط قرمز جمهوری اسلامی یورش بردند.
حملات روزنامه های زنجیره ای به اندیشه های دینی و نظام جمهوری اسلامی تا جایی شدت گرفت که رهبر معظم انقلاب در سخنرانیهای متعددی هشدارهای فراوانی در این رابطه دادند و از “شبیخون فرهنگی در پوشش مطبوعات” سخن گفتند.
به هر حال باید قبول کرد که در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران، رسانه های فارسی زبان داخلی و خارجی در توافقی نهان و آشکار به سر میبرند که این توافق از سال ۷۶ و آغاز دوران موسوم به اصلاحات رنگ جدی و واقعیتی عینی یافت و پدیده نشریات زنجیرهای ثمره همان دوران و مقطع منحوس و مصداقی از واقعیت جنگ نرم علیه ایران و نظام دینی مان قابل معرفی است که هماکنون هم این نوع روزنامهها به پیروی از همان سیاستها همچنان در حال انتشار هستند.
به عنوان مثال اگر به رصد تیترهای صفحات اول روزنامههای زنجیرهای کنونی مانند بهار، آرمان، شرق، اعتماد، مردمسالاری، ابتکار، قانون، آفتابیزد و …. از شروع رای اعتماد مجلس به هیات دولت بپردازیم٬ کلیدواژههایی را به وفور در این روزنامههای زنجیرهای مییابیم که نشان از تلاش هماهنگ و برنامهریزی شده گروهی از بزرگان آنها در بالا و نوچه های آنها در پایین برای تخریب شخصیت مخالفان دارد که پرکاربردترین این واژه ها “افراطی” و “تندرو” است.
این روزنامهها حتی در برخی موارد به علت نداشتن ذوق و یا خبرنگار و سردبیر حرفهای! به انتشار یک تیتر مشترک میپردازند.
مثلا روزنامههای زنجیرهای شرق، آفتابیزد، بهار، ابتکار و مردمسالاری روز گذشته (۳۰ مهر) در انعکاس بیانیه دیرهنگام موسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره)، در تیتر یک خود از یک تیتر مشابه استفاده کردند که نادر بودن چنین اتفاقی در حرفه روزنامهنگاری با ادبیات و زبان بسیار منعطف فارسی، نشان از اتاق فرمان مشترک این روزنامههای زنجیرهای دارد که حتی ذوق ارسال چند تیتر متنوع برای روزنامههای تحت زنجیر خود ندارد.
این روزنامههای زنجیرهای هیچکدام موسسه نشر و تنظیم و بیانیهنویسی حمید انصاری را مورد نقد قرار ندادهاند، که چرا زودتر از این و پس از مشاهده هتک حرمت امام و خانواده شهدا برای نوشتن بیانیه دست به قلم نشده و حالا که نیروهای انقلاب و خانواده شهدا به اعتراض برخاستهاند، بیانیهای داده که وجه غالب آن اعتراض به نیروهای انقلاب است.
نکته حائزاهمیت و موجب تاسف درباره این زنجیرهای فکر و عمل کردن آن است که تجدیدنظرطلبان با انتشار این روزنامهها و روزنامههای در دست انتشار دیگر در تیراژ کم، سعی در القای برخورداری از پایگاه اجتماعی و جایگاه متکثر و متنوع در افکارعمومی دارند، اما به جز آنکه بخشی از فضای دکههای روزنامهفروشی را با مطالب و تیترهای یکسان پر کنند، هنر دیگری به دست نیاوردهاند.
تاسفبارتر آنکه برخی اطرافیان دولت “تدبیر و امید” نیز به این پایگاه خیالی تکیه میکنند، ولی باید از رییس جمهوری محترم خواست فضای مجازی اطراف خود را به فضایی حقیقی برای پیشبرد کار و پیشرفت امور تبدیل کند.
به نظر میرسد که همان افراطیون اصلاحطلب سالهای نه چندان دور که امروزه ردای اعتدال به تن کردهاند، با پررویی تمام برای بازگشت به میدان سیاست کشور، به جای عذرخواهی از خیانتهای گذشته خود، روش فرار به جلو را انتخاب کردهاند و با آویزان شدن به شعال اعتدال، دیگران را به افراطیگری متهم میکنند تا کارنامه سیاه خود را بپوشانند و حواسها را به جای دیگری معطوف سازنند، غافل از اینکه مردم ما دچار آلزایمر سیاسی نشده اند و رفتار، گفتار و حمایتهایشان از فتنه ۸۸ را فراموش نکردهاند.
انتهای پیام/