پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

14:00:13 - شنبه 21 خرداد 1401
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
روایتی عاشقانه از زائر راه دور
جای جای شهرم هنوز عطر رضوی دارد مشقی عاشقانه که این زائر راه دور نوشته؛ خواندنش خالی از لطف نیست.

به گزارش صبح رابر ؛ این روزها بند دخیل بسته ام از راه دور با دعای تو، ای آشنای غریب، ای عصمت هشتم، ای غریب الغربا، ای شمس الشموس و ای مولای من! کوچه های‌ رابر چند روزی است با کاروان رضوی زیر سایه خورشید، هنوز بوی پرچم عطرآگین تو را دارد.

هر روز کبوتر دلم، بهانه کنان به سوی حرم تو پر می‌کشد و به سوی دانه های‌ مِهری می‌رود که برایش سفارش کردید.

رازهاى بزرگ دلم را بر ضریحت دخیل بسته ام تا چاره اى برای دل تنگ و بغض آلوده خود که عمری است از طواف تو جا مانده است زائرم آقا! از راه دور سلام، ای صاحب سرزمین طوس دلم را روانه بارگاهت کردم که هر لحظه و ثانیه از تو جان می گیرد و در پیشگاه شکوه تو جان می دهد.
تشنه دیدار پنجره فولاد ام ، یک سلام و یک دیدار آن آیینه را دیگر بار مى شوید، جان تشنه را سیراب مى کند، دیده را روشنایى مى بخشد. زمزمه های دلدادگی، نوای یا رضا را ساز کرد و هر بار که ضرب عشق بر ضربان دل و قلبم زد و چشمانم به باران دلتنگی نشست، خواستم خانه دلم فقط و فقط از آن تو باشد اما افسوس فرصت نشد.

به یاد دارم ذوق وشوق پیوستن به کاروان رضوی زیر سایه خورشید در این بحبوحه حرکتی از جهاد تبیین را با این حال و هوای معنوی و دل انگیز چه عاشقانه بیعت ماندگار و پیمان استوار امام و امت را تداعی بخشیده است.

کاش امسال خدا رزق مان را بنویسد برات کرببلا زیرا بهشت قطعه ای از سرزمین توست.

زائر راه دورم آقا ! چشم به چشمان تو دارم ، گوشه چشمی بنما بر دل ما، در مسیر زندگی تمنای نگاهت دارم میدانم در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند هر چند راه و رسم شیدایی را به جا می آورم.

دوست دارم رسم خادمی که حاجت روا شده بگیرم، حیف است از رسم خادمی فرمانده شهیدی که روایت دلدادگی‌اش به ثامن‌الحجج(ع) زبانزد بود نگویم ؛ از زمانی که لباس خدمت بر تن سردار دل‌ها نشست، عشق به حضرت، او را از همه تعلقات دنیوی رهاند و لباس خدمت به این مضجع شریف همچون جامه اخلاص، او را متواضع‌تر از هر زمان دیگری جلوه داد.

هر زمان که توفیق تشرف پیدا می‌کرد مانند کبوتران بر گرد ضریح می‌چرخید تا رسم خادمی را ادا کند.حاج قاسم تنها فرد غیرروحانی بود که در مراسم غبارروبی حرم مطهر امام رضا (ع) حضور پیدا کرد زمانی که به داخل مضجع مطهر حضرت امام رضا (ع) ورود پیدا کرد، چنان گریه کرد که بقیه را هم به گریه انداخت و در واقع آن لحظه حاج قاسم خودش نبود و حس عجیبی داشت.» یاد و خاطره این خادم با اخلاص امام رضا (ع) که فدایی راه اهل‌بیت (ع) شده بود، را گرامی میداریم .


کبوتر گونه می آیم زدستت دانه می خواهم

دوایی از نگاهت بر دل ویرانه می خواهم

سلامت می دهم هر آن ز هرجایی که قسمت شد

زانوارت برای قلب خود پیمانه می خواهم
شکسته بال می ایم به سوی پنجره فولاد

برای دردهایم از ضریحت شانه می خواهم

غباری دل پریشانم مسیرم گنبد زردت

برای خستگیها بستری شاهانه می خواهم

به وقت مردنم جز تو نباشد ملجا ئی دیگر

برای قبر خود از دامنت بیعانه می خواهم

غزل اورده ام باخود برایت شعر می خوانم

زصهبای طهورت هدیه ی جانانه می خواهم

دلم ماند وخودم رفتم نگاهت بر ندار ازمن

زسقا خانه ی چشمت صفای سینه می خواهم

دلم ماند وخودم رفتم دگر باره بخوان من را

کبوتر گونه می ایم زدستت دانه می خواهم.

انتهای پیام//

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب