پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

5:32:42 - سه شنبه 9 تیر 1394
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
بوی نفس گیر گلوله های شیمیایی توان نفس رزمندگا ن را نگرفت
افلاطون حمزه جواران یکی از قربانیان سلاح های شیمیایی است که می گوید :مدت دو روز بود که در شلمچه با دشمن درگیر بودیم ، دشمن که از استقامت بی نظیر رزمندگان به ستوه آمده بود با شدت گرفتن گرمای ظهر ، برای اینکه توان رزمندگان را سلب کند ، آتش سنگین انواع گلوله های شیمیایی را بر سر ما فرو می ریخت.

به گزارشصبح رابر هشتم تیرماه، روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی است در چنین روزهایی بود که در اوج وحشیگری استکبار جهانی ملت مظلوم ایران مورد حمله شیمیایی قرار گرفته و قربانی شعارهای دروغین حقوق بشر آمریکایی شدند.

۰۰۷-۳۰۰x212

درد چشم ها و کم سو شدن تدریجی آنها ، خِس خِس سیه ، تاول های هر از چند گاهی بر جای بدن ، تنگی نفس و کم آوردن اکسیژن ، حساسیت های عجیب و غریب به محیط اطراف ، امراض ناشناخته ی ناشی از استنشاق گازهای سمی و درد های نهفته و دیرین جانبازان مظلومی است که آنها را به ظاهر سالم می پنداریم ،شرمسار این همه متانت و اخلاصشان می شوید طوری حرف می زنند که انگار هیچ اتفاقی برای آنها نیفتاده . می گوید : « ما در راه خدا جنگیده ایم .« یاد همان روزگاران به خیر ، چه روزگاری بود.»

آتش سنگین انواع گلوله های شیمیایی برای سلب توان رزمندگان

افلاطون حمزه جواران رزمنده هشت سال دفاع مقدس یکی  از قربانیان سلاح های شیمیایی است که می گوید :مدت دو روز بود که در شلمچه با دشمن درگیر بودیم درگیری بسیار شدیدی وجود داشت در روز دوم ، دشمن که از استقامت بی نظیر رزمندگان به ستوه آمده بود با شدت گرفتن گرمای ظهر ، برای اینکه توان رزمندگان را سلب کند ، آتش سنگین انواع گلوله های شیمیایی را بر سر ما فرو می ریخت و هواپیمای دشمن پشت خط را نیز با راکت های شیمیایی بمباران می کرد ، گرمای سوزان شلمچه ، آتش سنگین ، خستگی شدید ، بوی نفس گیر گلوله های شیمیایی توان رزمندگا ن را گرفته بود اما این عزیزان همچنان مقاومت می کردند و یک خودرو لندکروز پر از جنازه شهدا ، جلوی سنگر در کنار دژ ایستاده بود .

از برادر بزرگترم خواستم که دعا کند شهید شوم

بر اثر بمباران شیمیایی، پوست بدنم به شدت می سوخت و تاب و توان را از من گرفته بود در همین اثنا در کنار دژ دراز کشیدم ، خوابم برد . در خط ، پخش شده بود که من به شهادت رسیده ام لذا برادر بزرگترم فتحعلی برای روشن شدن صحت و سقم این خبر به محل استقرار ما آمده بود ، مرا که در کنار دژ دیده بود از خواب بیدارم کرد و خواست به درون سنگر بروم ولی گفتم به دلیل سوزش شدید پوست بدنم می ترسم بر اثر گرمای درون سنگر و عرق کردن ، بر شدت سوزش افزوده می شود و از او خواستم که دعا کند شهید شوم .

نگاهی به جنایات های این چنینی آمریکا در کنار هزاران جنایت علیه ملت ایران اثبات می کند که چرا مردم آمریکا همواره خود نیز نسبت به آمریکا بی اعتماد هستند.
انتهای پیام /

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب