پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

10:23:30 - یکشنبه 22 اسفند 1395
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
شهید گمنامی که می خواست جسدش را مادرش نبیند
مادر شهید علیجان میرشکاری در حالی که دستش می لرزید با چشمان پر از اشک گفت : خود شهید موقع رفتنش گفته بود می خواهم مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها ) گمنام باشم، مادرم جسدم را نبیند.

به گزارش “صبح رابر“؛شهدایی بودند که عاجزانه از خداوند درخواست کردند پیکرهاشان در کوهها و بیابانها غریبانه بر زمین بماند تا مقتدای راستین صدیقه اطهر (س) باشند. پیکرهای مطهری که بدن های قطعه قطعه شان همچون سرور شهیدان، در بیابانها باقی ماند تا سندی شود بر مظلومیت یاران خمینی.

DSC00274

به همراه امام جمعه شهرستان رابر و  هنزاءٰ،رئیس کمیته امداد شهرستان رابر و  هنزاء به دیدار مادر شهید مفقود الاثر علیجان میرشکاری رفتیم  که سالهاست چشم انتظار بازگشت پیکرفرزندشهیدش است.

پای صحبت‌های این مادر صبور و ایثارگرمی‌نشینیم تا خاطراتی از فرزندش و چگونگی تحمل سال‌ها فراق و حرف‌هایی که با خانوادهای شهید گمنام  دارد را برای مان روایت کند.

photo_2017-03-11_22-43-25
این مادر شهید که اسوه صبر و استقامت است می گوید:۳۰ سال  چشم انتظار  بازگشت پیکر فرزند شهیدم هستم ، از جنگ ۳۰سال می گذرد از این سالها ، ۲سال هم  خواب نداشتم داغ فرزند خیلی سخت است  هر شب و روز  از خداوند متعال می خواهم یکبار فرزند شهیدم  را به خواب ببینم.
مادر شهید علیجان میرشکاری دارای ۷ فرزند؛ ۲ دختر و  ۵ پسراست که پنجمین فرزندش در راه خدا شهیدشد.

photo_2017-03-11_22-44-00

این مادر بزرگوار می گوید: شهید  ۱۸سال داشت در عملیات کربلای ۵ کمک آرپی جی زن بود و  در هم آن عملیات هم  شهید شد ۱۲ روزاز رفتنش نگذشته بود که خبر مفقود شدنش را برایم آوردند.

شرف خانم در حالی که دستش می لرزید با چشمان پر از اشک گفت : خود شهید موقع رفتنش گفته بود می خواهم مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها ) گمنام باشم، مادرم جسدم را نبیند.

وی افزود: من هیچکس را  ندارم نه  مادر و نه خواهری جز ۶ بچه این دو دخترم هم  لال هستند؛ خدایا! راضیم به رضای تو.

مادر شهید گفت: وقتی شهید رفت  پدرش خواب و خوراک نداشت، همیشه متکای شهید را زیر سرش میگذاشت تا بخوابد.

photo_2017-03-11_22-43-35

عروس این خانواده می گوید: شهید در خانه ما درس می خواند  خودش  علاقه زیادی به جبهه داشت  با اینکه پدر و مادر شهید ۲بار رفتند او را از بسیج  آوردند اما رفت خیلی طولی نکشید ۱۲ روز بعد؛ خبر شهید شدن را آوردند، فکر می کردیم  جسدش در  بیمارستان است اما سه ماه تمام بیمارستان های شهرها و مزار شهدا را  گشتیم  اما هیچ جا  نبود هنوز هم  چشم انتظار بازگشت اوهستیم.

وی از خواب شهید می گفت : شهید مثل برادرم بود، شب خوابش را دیدم ۵ نفرند؛ چفیه هم بر گردنشان بود، دخترم کوچک بودبهش گفتم : مامان زهرا تو که گفته بودیدی شهید را  ندیدی الان در خانه مان نشسته است  همین  راکه گفتم از خواب بیدار شدم .

برادر شهیدمی گوید : خواهرم خدیجه هر شب قبل از خواب عکس شهید را می بوسد، تا عکس شهید را نبوسد به رختخواب نمی رود.

زندگینامه شهیدعلیجان میر شکاری بیستم اسفند ۱۳۴۷ در روستای سر مشک از توابع شهرستان رابر به دنیا آمد پدرش ماشاالله دامدار بود و مادرش شرف نام داشت تا سوم متوسطه درس خواند به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت ششم بهمن ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید پیکر وی تا مدتها در منطقه بر جا ماند مزار  نمادین این شهید والامقام در گلزار شهدای کهنوج واقع شده است.

 

اگرچه در زمین گمنام هستند، اما در آسمان، در بلندترین معارج جبروتی، میان عرش نشینان کسی از ایشان مشهورتر نیست و آنچنان که در احادیث گفته اند شأنشان شأن انبیاست.

انتهای پیام /

 

  1. ناشناس   اسفند ۲۲, ۱۳۹۵  

    عالی بود

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب