دختر نوجوان ما تا چه حد می تواند معلم مرد خود را رازدار تنش ها و فشارهای روحی خود بداند؟ آیا چنین معلمی در جایگاه و صلاحیت این رازداری قرار می گیرد؟ با وجود آگاهی به دلبستگی های افراطی دختران در این سن و نیز گرایش آن ها نسبت به محبت از جانب جنس مخالف چگونه انتظار داریم با حضور معلمان مرد سلامت روانی و تربیت دینی دختران مان به خطر نیافتد؟
به گزارش ” صبح رابر” به نقل از بوتیا ،؛ نقد و بررسی میزان تاثیرات تعلیم توسط جنس مخالف شاید به زعم بسیاری متحجرانه باشد و یا از نظرگاه بعضی دیگر بزرگ نمایی یک امر بسیار ساده و قابل هضم. اما آیا واقعا چنین است؟ شاید بهتر باشد برای نشان دادن عمق اهمیت این مسئله ی به ظاهر متحجرانه، به ابعاد تعلیم، ملزومات آن و مخاطب شناسی یک سوی این جریان یعنی دانش آموزان بپردازیم.
مخاطب شناسی در تعلیم یکی از مهمترین ملزومات آموزش است. به دلیل پر رنگ بودن حضور معلمان مرد در دبیرستان های دخترانه به بررسی رفتاری دختران در این مقطع سنی می پردازیم.
دوران نوجوانی در دختران دوران شکل گیری شخصیت است. بنابراین نوجوان سعی می کند با ریز شدن در رفتار اطرافیان و قرار دادن خود در موقعیت شغلی و اجتماعی افراد مختلف شالوده های شخصیتی خود را بنا کند. اما نکته قابل توجه در گزینش های افراطی نوجوان است. چنانکه نوجوان اطرافیان خود را یا سیاه و یا سفید مطلق می بیند و آنچه به دنبال این گزینش های افراطی روی خواهد داد، گرایش های افراطی است.
او به راحتی دل می بندد و اعتماد می کند. چنانچه شاهدیم دختران به یکی از کادر آموزشی مدرسه خود علاقه مند می شوند و سعی می کنند با نوشتن نامه، دادن کارت پستال و یا هدیه دادن توجه و علاقه خود را به او نشان دهند؛ اما بزنگاه خطر در دل بستن های کورکورانه و اعتمادهای پر خطر به افراد نا اهل است.
از دیگر خصلت های بارز این دوران شور و شعف و بروز استعدادها و احساسات درونی به همراه هیجانات بسیار است. نوجوان باید بتواند در محیطی سالم و به دور از خطرات تربیتی شور و هیجانات خود را در گروه همسالانش به ظهور و بروز برساند تا بتواند انرژی نهفته در درون خود را آزاد سازد. همچنین دوران نوجوانی در دختران، دوران ایجاد پایگاه های محبتی پایدار است. دختران با ایجاد گروه های دوستی و گسترش روابط خود در بیرون از مدرسه، گره های محبتی با دوستان شان را مستحکم می کنند و در بسیاری از موارد این روابط تا بعد از ورود آن ها به دانشگاه نیز ادامه دارد.
اما آخرین و مهمترین نکته قابل اشاره در این مجال؛ دوران نوجوانی به عنوان آغاز و یا شاید بهتر باشد بگوییم گلوگاه بلوغ جنسی در دختران است و رفتار پر رنگ در این برهه علاقه مندی آنان به ارتباط گیری و تجربه یک رابطه عاطفی با جنس مخالف است.
بر این اساس وظایف معلم در برخورد با این بحران ها و رفتارهای خاص چه خواهد بود؟
معلم باید شخصیتی قابل دسترس و معقول برای الگوگیری دانش آموز داشته باشد که از لوازم آن پرهیز از برخوردهای افراطی و مدیریت فضای احساسی کلاس برای جلوگیری از دلبستگی های کورکورانه است. دانش آموز باید شخصیت یک انسان معقول و متعادل ـ به دور از آرمان گرایی های آسیب زننده ـ را در معلم خود ببیند و بتواند رفتار معلم خود را به عنوان الگویی از رفتار ایده آل اجتماعی در جامعه در ذهن خود ثبت و ضبط کند. دانش آموز در بسیاری از
موارد معلم خود را محرم رازها و سنگ صبوری برای بیان فشارهای روحی خود می داند و معلم باید بتواند در این مشاوره و رازداری همانند یک آینه، نمایی از حقیقت های پیشروی نوجوان را به دور از ناامیدسازی و یا امید بخشی کاذب به وی نشان دهد. قابل ذکر است که بسیاری از این فشارهای درونی نشات گرفته از موقعیت خاصی است که نوجوان در آن قرار گرفته ـ یعنی بلوغ جنسی ـ که خود باعث بروز تنش ها وحساسیت های روحی در وی می شود.
اما سوال اینجاست: آیا معلم مرد می تواند نمایی از سبک زندگی و رفتار اجتماعی یک دختر در جامعه آینده را به وی نشان دهد؟ دختر نوجوان ما تا چه حد می تواند معلم مرد خود را رازدار تنش ها و فشارهای روحی خود بداند؟ آیا چنین معلمی در جایگاه و صلاحیت این رازداری قرار می گیرد؟ تکلیف دختر نوجوان ما برای بروز هیجانات خود در مدرسه و کلاس آن هم در حضور یک دبیر مرد چیست؟ باید برای حفظ حیای خود بر شور و هیجان اش سرپوش بگذارد و یا پرده ها دریده شوند؟ با وجود آگاهی به دلبستگی های افراطی دختران در این سن و نیز گرایش آن ها نسبت به محبت از جانب جنس مخالف چگونه انتظار داریم با حضور معلمان مرد، سلامت روانی و تربیت دینی دختران مان به خطر نیافتد؟ اگر نوجوان دختر ما در گزینش های افراطی اش، دبیر مرد خود را برگزید و شیفته او شد چه کسی پاسخ گوی تبعات ناشی از آن خواهد بود؟
کاری از گروه سبک زندگی باحجاب