به بهانه ۲۶ مرداد که شاهد بازگشت آزادگان سرافرازی بود که پس از تحمل سال های اسارت خود در اردوگاه های عراق پای به میهن اسلامی گذاشته و به آغوش خانوادههای خود بازگشتند که یکی از آزادگان سرافراز مختار افروغ برادر شهید احمد افروغ ، از آزادگان سال ۱۳۶۹ که به مدت ۴ ماه در جبهه بود،گفتگویی با خبرنگار ” صبح رابر داشت ،که خواندنش خالی از لطف نیست :
اعزام به جبهه در تاریخ ۱۴/۰۹/۱۳۶۱ در سن ۱۴ سالگی شدم در عملیات والفجر مقدماتی در تاریخ ۱۸/۱۱/۱۳۶۱ و عملیات والفجر ۱ در تاریخ ۲۱/۰۱/۱۳۶۱ شرکت داشتم و در روز ۲۲/۰۱/۱۳۶۱اسیر شدم ، منطقه اسارتم فکه شر هانی ( شهرک زبیدان عراق) بود.
تاریخ اسارت: ۲۲/۰۱/۱۳۶۲
تاریخ آزادی: ۰۱/۰۶/۱۳۶۹
نحوه اسارت:
ساعت ۱۰ شب وارد عملیات والفجر یک شدیم و تا خط سوم عراق پیشروی کردیم و تعداد زیادی اسیر و غنیمت گرفته شد .
بعد با توجه به خوب عمل نکردن پشتیبانی ها یمان ما محاصره شدیم و تا خط دوم عراق نیروهای عقب نشینی کرده بودند که فرمانده گردان ما سردار شهید خانعلی سیرفر شهید شد و فرمانده گروهان هم موفق به خبر دادن به ما که ساعت ۳ شب عقب نشینی بوده است و تداد زیادی شهید و اسیر از جمله من که از ناحیه پای راست تیر خورده و فاصله زیادی دویدم ولی عراقی ها مرا به اسارت بردند .
از اسرائی که در آن دوران با من بودند و یادم می آید ،دکتر علی رضا شیخ حسینی که در حال حاضر در بیمارستان فاطمه الزهرا مشغول به خدمت هستند به مدت هشت سال و نیم در جبهه بودند و جزء ۲۳ نفر اطفال در پیش صدام ملعون بردند ، علی رضا جهانشاهی ، عباس حیدری ، زمان الله حیدری ،منصور حسینخانی ، علی حسینخانی ، امراله حسینخانی بودند .
خاطره ای از دوران اسارت :
بامقاومت در زندان توانستیم بر دشمن بعثی در کشور خودشان پیروز شویم
در سال ۱۳۶۴ در اردوگاه رمادی ۲ بچه ها بعد از صلوات و عجل فرجهم می گفتند که عراقیها با آن مخالفت می کردند به ما می گفتند بر دن اسم امام زمان (عج) در عراق ممنوع است بعثیها همان داعش جدید ند که ساخته و پرداخته آمریکا و صهیونیستها می باشند بچه ها مقاومت کردند و صلوات را بلند تر و عجل فرجهم را بلند تر گفتند تا اینکه عراقیها تصمیم گرفتند ، ارشدهای (زندان ها ) را هر روز با کابل و با اتو کتک کاری می کردند ، هر وقت می گفتند ارشد بیرون برای تنبیه بیا ید ، بچه ها افتخاری می رفتند و بخاطر گفتن ( وعجل فرجهم ) کتک می خوردند . بعد از ۳ روز اعتصاب غذا کردیم هیچ چیز نمی خوردیم هر چه کتک می زدند فایده ای نداشت ، بالاخره فرمانده عراقی ها مجبور شد در جمع اسرا حضور پیدا کرد تا خواسته هایمان را بگوییم ، گفت شما چه خواسته ای دارید ما گفتیم ( وعجل فرجهم ) جزء شعائر دینی ماست و هیچ ضرری به شما ندارد ، گفت این شعائر در عراق ممنوع است و بچه ها گفتند سربازها بی رویه بچه ها را کتک می زنند بلاخره راضی شد و گفت وعجل فرجهم بگوئید، اما یواش .
در بخش دیگر سخنان خود گفت : عراقی ها گفتند توهین به مقامات کشوری ما نباشد شما رهبرتان را دوست دارید و ما هم رهبرمان را دوست داریم ، دستور داد که کسی حق توهین به مقامات دو کشور را ندارد .
از آن به بعد سرباز عراقی گفت :شما یک جمهوری اسلامی کوچک در این اردوگاه درست کردید فقط پرچم ایران را کم دارید، با مقاومت در زندان توانستیم بر دشمن بعثی در کشور خودشان پیروز شویم.
انتهای پیام /