عباس نداف زاده
به گزارش“صبح رابر”انتخابات عرصه خبرهای گوناگونی است که گاهاً جامعه را از حالت رخوت و سستی گذشته خارج و جریانی از شادابی و نشاط را ارزانی اجتماع می کند. در این میان اما شنیدن برخی از اخبار علاوه بر جذابیت آنها، گاهاً تحلیل هایی را در ذهن ملت ایجاد می کند. چند روزی بود که خبرها حکایت از اجماع دو کاندید مطرح در جرگه اصلاح طلبان می کرد هرچند برخی این که هردو در این جرگه باشندرا هم رد می نمودن و تنها عارف را کاندیدای اصلاح طلب معرفی می کردند. به هر حال روحانی خود در جرگه راست سنتی و عضو جامعه روحانیت می باشد ولی با ابزار نمودن گفتمان خاتمی و منتسب نمودن خود به هاشمی، پلکانی را برای تصاحب کرسی قدرت اتخاذ نموده است. حال اینکه این خبرها به جایی رسید که همگان منتظر کنارکشیدن عارف به نفع روحانی بودند که این هم باز در درون اصلاح طلبان با شدت هرچه بیشتر مورد انتقاد قرار گرفت و طوفان بی میلی نسبت به روحانی از بطن این گروه برخواست.ولی در هر حال همه گمانه زنی ها به پایان رسید و جناب دکتر عارف با تمام تلاشی که برای پیروزی نموده بود از گردونه رقابت خارج شد و استعفا داد و علت آن را خواسته سیدمحمد خاتمی رهبر اصلاحات دانست و عملا به نفع چه کسی کنار می رود را بازگو ننمود.
شاید اگر با دید ریز بین به این قضیه نگاه کنیم، نکاتی را به چشم خواهیم دید که خبرهای چندان خوشایندی برای هواداران اصلاح طلب نباشد:
۱- روحانی گزینه اول و آخر هاشمی در انتخابات بود و کنار نرفتن او با وجود اینکه آیت الله نیز در ثبت نام ها شرکت نموده بود، حکایت از پیش بینی هاشمی بری رد صلاحیت می کرد. پس گزینه هاشمی بودن یعنی گزینه کارگزاران و کارگزاران یک طیفی برآمده از راست سنتی است حال آنکه اصلاح طلبان برخواسته از دیدگاه چپ و حمایت تشکل ها و احزای مجامع چپ اندیش است.حال چون هر دو رقیب مشترکی چون اصول گرایان دارند، در ظاهر به یک شکل جلوه نموده اند ولی حقیقت این است که اختلافات آنها بسیاری است. حال قضیه این است که امروز این هاشمی بوده است که گوی رقابت را از سیدمحمد خاتمی ربوده و قطعاً با وعده و وعیدهایی گزینه خود را به کرسی نشاند و شاید اینگونه بگوییم که اصلاح طلبان در مقابل کارگزاران لاجرم شکست را پذیرفتند و برای همیشه از بودن در نظام حذف شدند.
۲- مجمع روحانیت نیز بعد از ۲۶ سال با کنار رفتن عارف عملا زیر بیرق و چتر جامعه روحانیت رفت. موسوی خوئینی ها چطور حاضر به پذیرفتن یک چنین ننگی شده است جای تعجب بسیار دارد.قطعا این شکست هیچ گاه فراموش نمی شود.
۳- از کجا تضمین وجود دارد که با روی کار آمدن روحانی، هرچند امروز با شعارهای پوپولیستی از جنس اصلاح طلبان دل برخی را فریفته است، اصلاح طلبان ورودشان به عرصه قدرت مهیا شود.کارگزاران خود قشر کمی نیستند که فرصتی برای حضور دوم خردادی ها مهیا شود. هرچند ممکن است در لایه های دست چندم نظام حضور اصلاح طلبان را ببینیم ولی بودن در راس قدرت خیالی واهی خواهد بود.
۴- با وجو کنار کشیدن عارف، این خیال برای روحانی که تمام ستادهای عارف در اختیار او قرار گیرد نیز تصوری باطل است و با حقیقت سنخیتی ندارد چرا که در برخی استانها ستادها به سوی کاندیداهای اصول گرا روی آورده و پشت به روحانی نموده اند. این نشان از آن دارد که روحانی به عنوان یگانه کاندیدای اصلاح طلبان از دید خود طرفداران شناخته نیست هرچند محمد خاتمی این قضیه را اعلام نموده است ولی واقعیت چیز دیگری را نشان می دهد.
۵- در نهایت فرصت بسیار عالی و نادر در اختیار اصلاح طلبان برای حضور در صحنه قدرت و فعالیت وجود داشت که خود آنها با پشت پا زدن به این قضیه، عملاً همه چیز را سوزانده و خود را در منجلاب انفعال غرق خواهند نمود.روحانی نه رای مورد نظر برای پیروزی دارد و نه اقبالی هم من بعد بر اقبالاتش افزوده می شود، هرچه باشد وی یک راست سنتی و پرورش یافته همین مکتب است و صحبتهای ظاهری و عوام فریبانه وی تاثیری در بین اصلاح طلبان نخواهد داشت.