مخملباف در دهه شصت یکی از پرکارترین سینماگران بعد از انقلاب بود. آنان که دستی در سینما دارند معتقدند در بین آثار او کمتر میتوان شباهتی پیدا کرد. تنوع سلیقه و دیدگاه در تک تک فیلمهای او دیده میشود و منتقدان هیچگاه نتوانستند شخصیت سینمایی مخملباف را بشناسند.
به گزارش “صبح رابر” اولین بار در دوران نوجوانی با فیلم توبهی نصوح نام محسن مخملباف را شنیدم. موضوع این فیلم که در مورد حیات پس از مرگ و تلاش نقش اول فیلم بعد از زنده شدن دوباره، برای جبران گناهانش بود نشان از یک فیلم صد در صد مذهبی و دینی داشت. لذا تصویری که از کارگردان در ذهن ما بوجود آمد تصویر یک انسان متدین و معتقد به آموزههای دینی بود.
مخملباف در دهه شصت یکی از پرکارترین سینماگران بعد از انقلاب بود. آنان که دستی در سینما دارند معتقدند در بین آثار او کمتر میتوان شباهتی پیدا کرد. تنوع سلیقه و دیدگاه در تک تک فیلمهای او دیده میشود و منتقدان هیچگاه نتوانستند شخصیت سینمایی مخملباف را بشناسند. چون او در هر فیلم دیدگاهش ۱۸۰ درجه تغییر کرده است. رفتارهای ضد ایرانی آقای مخملباف در فتنهی سال ۸۸ و حمایتش از کودتای مخملی نشان از عدم تعادل فکری او و جدا شدن از انقلاب داشت. او با فرارش از کشور و پناه بردن به شبکههای ضد انقلاب و حمایت از دشمنان قسم خوردهی ایران خود را به طور کامل از دامان ملت ایران جدا کرد.
وی که ریاست ستاد میر حسین موسوی را در خارج به عهده داشت بعد از انتخابات ریاست جمهوری و اقدامات براندازانه علیه نظام اسلامی از جمله افراد فعال علیه نظام بوده و با اطلاعیهها و سخنرانیها و دیدارهای متعدد تلاش نموده در خدمت نظام سلطهی جهانی و علیه انقلاب و اسلام اقدام کند و این یعنی نهایت سرسپردگی او به لیبرالیسم و جداشدن کامل از انقلاب. او با ساختن فیلمی به نام “باغبان” به افراد سادهلوحی که مخملباف و امثال او را وفادار به اصل نظام میدانستند و تفکرات آنان را اصلاح طلبی مینامیدند ثابت کرد که او از وادادگانی است که این روزها ، رسما و علنا در خدمت بهائیت و صهیونیزم قرار گرفته است.
در همان سالهایی که مخملباف سنگ انقلاب را به سینه میزد و در حوزهی هنری به سر میبرد، بودند افرادی که افکار او را میشناختند و از نیات پلید و تفکر التقاطی او آگاه بودند. شهید آوینی از کسانی بود که به خوبی او را شناخته بود و آیندهی او را پیشبینی کرده بود.
شهید آوینی سقوط مخملباف به دامن شیطان را پیشبینی نموده و در نقد فیلم دستفروش وی مینویسد:
« فیلم “دستفروش ” (آینهی نابهخود مخملباف) نشان میداد که دیگر میان او و تفکر دینی هیچ پیوندی نمانده است و هرچه هست به تلنگری فرو خواهد ریخت و مخملباف نیز در پرتگاهی خواهد افتاد که بسیاری دیگر فرو غلطیده بودند و البته در عمق این پرتگاه، آغوشی شیطانی هم باز است که بازماندگان از قافلهی حق را میبلعد.»
سید آوینی محتوای فیلمهای مخملباف را نهیلیسم و سیاهاندیشی معرفی کرده و از اینکه امکانات در اختیار چنین فلیم سازانی قرار میگیرد انتقاد میکند.
محسن مخملباف همانطور که شهید آوینی پیشبینی کرده بود به واسطهی افتادن در دامن مکتب لیبرالیسم ، زندگی در غرب را بر زندگی در وطن ترجیح داد چرا که روح او دیگر با دین و دینداری سازگاری نداشت و نمیتوانست در جامعهای با حاکمیت دینی کنار بیاید. مخملباف در طول اقامت در اروپا اقدام به ساخت فیلمهایی کرد که جز سیاهنمایی از جامعهی ایرانی و اسلامی چیزی نداشت و این عملکرد چون به اهداف سلطهی جهانی غرب کمک میکرد موجب شد که وی بارها مورد تقدیر غربیها قرار گیرد. ۳۳ جایزه به فیلمهای محسن مخملباف در جشنوارههای مختلف جهانی، حاصل خدمت به فرهنگ لیبرالیسم و همسویی با ضد انقلاب توسط وی بود.
سخنان محسن مخملباف بعد از ساختن فیلم «سکس و فلسفه » نشان از اوج انحراف اخلاقی و عمق سقوط او به ورطهی فرهنگ منحط غرب دارد آنجا که او در اظهار نظری عجیب، ضعف سینمای ایران را عدم وجود سکس و خشونت دانسته و در مورد سانسور در سینمای ایران چنین میگوید:
« سکس،خشونت و سیاست در سینمای ایران سانسور شده است، به همین دلیل فیلمسازان ایرانی سبک شاعرانهای را توسعه بخشیدهاند که باعث ضربه به سینما شده است»
افکار التقاطی او و هم پیاله شدن این فیلمساز لندن نشین با افرادی همچون عطاءالله مهاجرانی( وزیر ارشاد دولت اصلاحات و از حامیان فرقه ضالهی بهائیت و ارتباط با اسرائیل) او را به جایی رساند که اکنون با افتخار از غیر متدین بودنش و مدح فرقهی ساختگی بهائیت سخن میگوید او با سفر به اسرائیل و ساخت فیلم سفارشی باغبان به بهانهی حمایت از صلح و دوستی در جهان به آخر خط رسیده و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. این کار او یعنی دفاع از وطن فروشی و خیانت به ارزشهای اسلامی ایرانی. او کمر همت بسته است تا در خدمت بهائیت و صهیونیزم باشد و این همان آیندهی شومی است که در انتظار او و دیگر وطن فروشان وجود دارد. یعنی آخر خط.
خیانتهای این فرقه- بهتراست بگوییم شبکهی جاسوسی- به ایران و اسلام از ابتدا تا حال، آن قدر واضح و روشن است که نیاز به گفتن ندارد. تاریخ خود گواه بسیاری از این خیانتهاست. وجود بیتالعدل در اسرائیل ( ایستگاه آخر وطنفروشان ) تحت حمایت جنایتکاران غربی دلیل غیر قابل انکاری است بر خائن بودن سران این فرقه و دشمنی آشکارشان با اسلام و ایران.
آقای مخملباف! دفاع از صهیونیزم و حمایت از بهائیت یعنی پشت کردن و خیانت به ملتی که ۳۰ سال است در آتش کینهتوزی دشمنان اسلام و ایران بالاخص اسرائیل جنایتکار میسوزد و جوانان بسیاری را در این راه فدا کردهاست.
یادداشت/ طاهره همتی سراپرده