آیا آمریکا تحمل افزایش قیمت نفت پس از تحریم ایران را دارد؟ آثار تحریم چه تأثیری بر کشورهای واردکننده دارد؟ آیا عربستان توانسته است کاهش صادرات نفت ایران را جبران نماید؟ آیا آمریکا با تحریم ایران برای کنترل بازار نفت موفق عمل نموده است؟ بیداری اسلامی چه تأثیری بر کشورهای واردکننده دارد؟
تحریم در ادبیات سیاسی و اقتصادی به قطع روابط و فشار اجتماعی از طریق انزوای سیاسی و اختلال اقتصادی گفته میشود. در هر گونه تحریمی، دو طرف وجود دارد که عبارت است از کشور (یا کشورهای) تحریمشده و کشور (یا کشورهای) تحریمکننده. اساساً تأثیر تحریمها هنگامی مشخص میشود که تغییراتی در تصمیمگیریها، روابط و عملکرد دولتها به وجود بیاید. بنابراین هدف از تحریم تغییر است نه تخریب و نابودی.
تحریمها، همان طور که بر کشور (یا کشورهای) تحریمشده اثر میگذارد، کشور (یا کشورهای) تحریمکننده را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. از این رو، یکی از مسائلی که در جریان تحریمهای نفتی غرب علیه ایران مطرح است، میزان تأثیر این تحریمها بر بازار جهانی نفت خام و همین طور تحریمکنندگان ایران است.
در گزارش حاضر، تحقیق در زمینهی تأثیر تحریمها بر کشورهای غربی با محوریت ایالات متحدهی آمریکا انجام شده است. متغیرهای قیمت جهانی نفت خام، میزان تولید، واردات و ذخایر نفت آمریکا مورد بررسی قرار میگیرد.
وضعیت آمریکا
تولید نفت آمریکا از سال ۲۰۱۰ روند صعودی خود را آغاز کرده است و از متوسط ۵.۵ میلیون بشکه در روز، در ابتدای سال ۲۰۱۰، به ۷.۵ میلیون بشکه در روز در اوایل ۲۰۱۳ میرسد.
مطابق با شکل ۱، سطح تولید آمریکا از ابتدای سال ۲۰۱۱ افزایش قابل توجهی داشته است. در سال ۲۰۱۱،[۱] افزایش تولید به مقدار ۰.۵ میلیون بشکه در روز و در سال ۲۰۱۲ به مقدار ۱ میلیون بشکه بوده است. همزمان با افزایش تولید داخلی نفت در ایالت متحده، بازار نفت شاهد کاهش واردات نفت آمریکا از دیگر کشورها بوده است که در شکل ۲ نشان داده شده است. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت این مقدار افزایش تولید، به منظور جبران کاهش واردات نفت صورت گرفته است.
شکل ۱ تولید نفت آمریکا در دورهی زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳
در واقع، از ابتدای سال ۲۰۱۱ و با وقوع بحرانهای کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، به طور طبیعی، باید واردات نفت کاهش مییافت؛ اما با مراجعه به شکل ۲، که واردات نفت آمریکا را به تصویر کشیده است، مشخص میشود که متوسط واردات نفت آمریکا از ابتدای جولای ۲۰۱۲ کاهش یافته است. این تاریخ دقیقاً آغاز اجرای تحریمهای اتحادیهی اروپا علیه ایران است. حال این سؤال مطرح میشود که چرا آمریکا در این شرایط واردات نفت خود را کاهش داده است و با جابهجایی بازار موافقت کرده است؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است به قیمت نفت و تأثیر آن بر تصمیمگیریها توجه کرد. تغییرات قیمت نفت در دورهی اخیر، خصوصاً سه سال گذشته، نشان داده است که کشورهای مصرفکننده و واردکنندهی نفت، اگرچه میتوانند در بلندمدت قیمتهای بالاتر را تحمل کنند، اما در کوتاهمدت به صنایع گوناگون این کشورها فشار وارد میآید و موجب تضعیف مواضع سیاسی آنها میشود. (به عنوان مثال، سخنرانی رئیسجمهور آمریکا در اجلاس آیپک، در سال ۲۰۱۲، نمونهای از ضعف ایالات متحده در تحمل قیمتهای بالاتر است.) بنابراین، آمادگی بازار نفت برای تحریم ایران بدین معناست که کشورهای واردکنندهی نفت بتوانند نفت وارداتی خود را با کشور دیگر جایگزین کنند.
جایگزینی نفت ایران با دیگر کشورها به معنای جابهجایی بازار است؛ چرا که در حال حاضر کشورهای صادرکنندهی نفت تعهداتی را در قبال مشتریان خود دارند و برای فروش به مشتریان جدید یا افزایش مقدار فروش به مشتریان قدیمی باید بخشی از بازار خود را جابهجا کنند.
بنابراین، با توجه اصل عرضه و تقاضای نفت خام در دنیا، باید عرضهی نفت افزایش یابد تا به دلیل کاهش عرضهی ایران، قیمت نفت افزایش چشمگیری پیدا نکند. پس آمریکا تمام ظرفیت خود را به کار گرفته است تا تعادل بازار نفت به هم نخورد.
شکل ۲ کل واردات نفت آمریکا در دورهی زمانی ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳
پس از بررسی کل واردات نفت آمریکا، میزان واردات عمدهی نفت به تفکیک مبادی وارداتی بررسی میشود تا بتوان جابهجایی بازار نفت را مشاهده کرد. همان طور که در شکل ۳ ملاحظه میشود، سه صادرکنندهی اصلی نفت به آمریکا به ترتیب عبارتاند از: کشورهای کانادا، عربستان و ونزوئلا. طبق شکل ۳، صادرات عربستان به آمریکا از ابتدای ماه ژوئن ۲۰۱۲ کاهش یافته است؛ یعنی کاهش صادرات نفت عربستان به آمریکا دقیقاً یک ماه پیش از اجرایی شدن تحریمهای اتحادیهی اروپا آغاز شده است و تا مارس ۲۰۱۳ ادامه یافته است. بنابراین، میزان واردات نفت از عربستان از ۱.۵ میلیون بشکه در روز به ۱ میلیون بشکه کاهش یافته است. همین موضوع نشان میدهد تبلیغات رسانههای غربی، مبنی بر توانایی عربستان برای جبران کاهش عرضهی ایران، بیاساس بوده و عربستان برای جبران بازار ایران مجبور به کاهش صادرات به آمریکا شده است. همین روند کاهشی برای دیگر صادرکنندگان وجود دارد. واردات از کانادا نیز در ابتدا کاهش یافته است، اما از اواخر ۲۰۱۲ روند برگشته است و افزایشی شده است. این بدان معناست که آمریکا، برای تأمین تقاضای خود، کانادا را جایگزین برخی صادرکنندگان خاورمیانه کرده است.
شکل ۳ واردات عمدهی نفت آمریکا به تفکیک کشورها در دورهی زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳
تمامی مطالب فوق نشان میدهد که ایالات متحده تمام ظرفیت خود را برای کنترل بازار نفت به کار گفته است؛ اما با مراجعه به قیمتهای نفت خام برنت و غرب تگزاس، مشاهده میشود که در این امر به طور کامل موفق نبوده است.
طبق شکل ۴، قیمت نفت برنت و غرب تگزاس همواره نزدیک یکدیگر بودهاند و نوسانات آنها روی یکدیگر تأثیر گذاشته است و عموماً از یک روند تبعیت میکردند. اما از ابتدای ماه نخست سال ۲۰۱۱ میلادی، همزمان با شروع بیداری اسلامی (تحولات تونس و مصر)، قیمت نفت برنت روند صعودی و قیمت نفت غرب تگزاس روند نزولی خود را آغاز کرد. وقوع این روند طبیعی و قابل پیشبینی بود؛ چرا که بیداری اسلامی در کشورهایی اتفاق افتاده بود که صادرکنندگان اصلی نفت به اروپا بودند و بنابراین کشورهایی که تحت تأثیر تحولات بیداری اسلامی مجبور به کاهش واردات شدند کشورهای اروپایی بودند. در نتیجه، قیمت نفت برنت افزایش یافت.
اختلاف قیمت در دو بازار لندن و نایمکس نشاندهندهی تحولات این دو بازار است. در برخی مواقع، این قیمتها به هم نزدیک و در برخی مواقع از همدیگر دور شدهاند. دلایل و نتایج کاهش یا افزایش اختلاف این دو قیمت تحلیل جداگانهای نیاز دارد که در این گزارش مجال آن وجود ندارد.
پس از تصویب تحریم ایران توسط اتحادیهی اروپا، قیمت برنت طی دو ماه از ۱۱۱ دلار در هر بشکه تا ۱۲۶ دلار در هر بشکه افزایش پیدا میکند و پس از آن کنترل میشود. در ادامه، قیمت نفت برنت و غرب تگزاس در زمان اجرایی شدن تحریمها در کمترین مقدار خود از اوایل ۲۰۱۱ قرار دارند و پس از اجرایی شدن تحریمها هر دو قیمت افزایش مییابند. در طول دورهی پس از اجرای تحریمها، علیرغم تلاشهایی که در جهت کنترل و کاهش قیمت انجام گرفته است، اما قیمتها هنوز به سطح قبلی برنگشتهاند. این موضوع تأثیر تحریم ایران و افزایش هزینههای غرب و هزینههای کشورهای جهان را به خوبی نشان میدهد.
موضوع مهم دیگر آن است که ضریب تأثیر وضعیت ایالات متحده از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بیشتر از قبل شده است. علت این امر هم در جابهجایی بازارهای نفت است؛ بدین معنا که کاهش عرضهی نفت عراق تأثیر بیشتری بر روی قیمت نفت غرب تگزاس میگذارد. دلیل این ادعا در روند نزولی اختلاف قیمتهای برنت و غرب تگزاس است. کاهش اختلاف قیمتها نشان از آن است که وقایع پیشآمده موجب شده است که کنترل بازار داخلی برای ایالات متحده سختتر شود و در اتفاقات سال ۲۰۱۳، قیمت نفت غرب تگزاس به برنت نزدیکتر شود و در روند افزایشی ماه ژوئن (به دلیل کاهش عرضهی لیبی، سودان جنوبی و عراق) شدت بیشتری داشته باشد.
شکل ۴ قیمت نفت برنت و غرب تگزاس و اختلاف آنها در دورهی زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳
با نگاه به میزان ذخایر ایالات متحده، موضوع روشنتر میشود. کاهش عرضه در چند کشور خاورمیانه و آفریقایی موجب افزایش قیمت شدید در آمریکا میشود و ایالات متحده، برای جبران بازار خود، اقدام به تزریق ذخایر راهبردی نفت به بازار میکند؛ ولی با این وجود، نمیتواند جلوی افزایش قیمت را بگیرد و در نتیجه قیمت نفت غرب تگزاس به قیمت برنت نزدیکتر میشود.
شکل ۵ ذخایر نفت آمریکا در دورهی زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳
در پایان، متذکر میشود که تحلیل وضعیت کشورهای تحریمکننده و دیگر کشورهای جهان برای تصمیمگیری در مورد اقدامات آتی به شدت مورد نیاز است. در همین راستا، این نیاز وجود دارد تا در گزارشهای دیگر وضعیت کشورهای اروپایی و پارامترهای دیگر اقتصادی ایالات متحده بررسی و تحلیل شوند.(*)
پینوشت:
[۱]منظور از سال ۲۰۱۱ ابتدای ژانویهی ۲۰۱۱ تا ابتدای ژانویهی ۲۰۱۲ است.
یاسر کنعانی؛ کارشناس اقتصادی