به گزارش”صبح رابر”فرازهایی از فرمایشات مقام معظم رهبری بهمناسبت هفته دولت و آغاز به کار دولت یازدهم بهشرح ذیل منتشر میشود:
مقام معظم رهبری: مهمترین وظیفه رئیسجمهور، گشایش اقتصادى و ایجاد غنا در کشور و ارتقاى فرهنگ و فکر و عمل دینى مردم است.
هویت انقلاب؛ جهتگیرى آن
انقلاب هویتش، معنایش به شعارهاى انقلاب است، به جهتگیرىهاى انقلاب است، به ارزشها و مبانى انقلاب است.(۱)
چالش اصلى انقلابها؛ تغییر جهتگیرى
چالش اصلى همه تحولات بزرگ اجتماعى ــ از جمله انقلابها ــ صیانت از جهتگیرىهاى اصلى این انقلاب یا این تحول است. این مهمترین چالش هر تحول عظیم اجتماعى است که هدفهایى دارد و بهسمت آن هدفها حرکت و دعوت مىکند. این جهتگیرى باید حفظ شود. اگر جهتگیرى بهسمت هدفها در یک انقلاب، در یک حرکت اجتماعى صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد؛ در جهت عکس اهداف خود عمل خواهد کرد، لذا شما در قرآن ملاحظه مىکنید که در سوره مبارکه هود، خداى متعال به پیغمبرش مىفرماید: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لاتطغوا انّه بما تعملون بصیر». پیغمبر(ص) را امر مىفرماید به استقامت. استقامت، یعنى پایدارى، راه را مستقیم ادامه دادن، در جهت درست حرکت کردن.
تغییر جهتگیرىها و منحرفشدن از راه اصلى ــ که هویت اصلى هر انقلابى به آن جهتگیرىها است و در واقع، سیرت انقلابها همین جهتگیرىهاى اصلى است ــ بهکلى راه را عوض مىکند و این انقلاب به هدفهاى خود نمىرسد. اهمیت این قضیه از این باب است که تغییر جهتگیرىها تدریجى است، نامحسوس است؛ اینجور نیست که از اول کار، این تغییر جهتگیرى با ۱۸۰ درجه اتفاق بیفتد؛ اول با زاویههاى خیلى کوچکتر، این تغییر شروع مىشود، هرچه ادامه پیدا مىکند، فاصله راه اصلى ــ که صراط مستقیم است ــ با این انحراف، روزبهروز بیشتر مىشود. این یک جهت است.(۲)
لزوم صبر و استقامت بر جهتگیرى نظام اسلامى
در مجموعه دستگاه دولت ــ دولت بهمعناى عام ــ یعنى مجموعه دستگاه حکومت، اعم از قوّه مجریه، قوّه قضائیه و دستگاههایى که هرکدام بهنحوى در کار اداره کشور دخالت دارند، باید این احساسِ وجدانىِ درونىِ جهتگیرى بهسمت آرمانهاى اسلامى، همواره زنده باشد.(۳)
ما باید نگذاریم نظام جمهورى اسلامى از این جهتگیرى زاویه پیدا کند و منحرف شود.(۴) یکى از بىصبرىهایى که ما گاهى اوقات از خودمان نشان مىدهیم یا شاهد هستیم که بعضى نشان مىدهند، بىصبرى در مقابل حفظ آرمانها و اهداف انقلاب است. بهنظر من این از همه مهمتر است؛ جهتگیرى نظام اسلامى؛ بایستى بر آن پاى فشرد و بر سر آن پایدارى کرد. صبر، اینجا بیش از جاهاى دیگر معنا مىدهد.(۵) یکى از چیزهایى که ما لازم داریم، استقامت و پایدارى است. استقامت، یعنى مسیر و جهتگیرى را گم نکنیم و مرتب خطاها را اصلاح کنیم و از اینکه به ما بگویند خطا کردهاید، بدمان نیاید.(۶)
وظیفه رهبرى: منحرفنشدن نظام از جهتگیرى خود
رهبرى در کارهاى اجرایى کشور هیچ دخالت مستقیمى نمىکند؛ نه در قوّه مجریّه، نه در قوّه قضائیّه و نه در قوّه مقنّنه. مهمترین کار رهبرى عبارت است از تعیین سیاستهاى کلان کشور، یعنى آن چیزهایى که جهتگیرى کشور را مشخّص مىکند که همه قوانین، مقرّرات و عملکردها باید در این جهت باشد. حضور رهبرى در همه بخشهاى کشور، بهمعناى حضور سیاستهاى رهبرى است که باید بادقّت اجرا شود.(۷)
مدیریت انقلاب ــ که همان رهبرى باشد ــ مسئولیت حفظ جهتگیرى انقلاب و نظام را دارد؛ باید مواظب باشد انقلاب و نظام از آرمانها منحرف و منصرف نشود، فریب دشمن را نخورد و راه را عوضى نرود.(۸) مسؤولیت رهبرى در نظام جمهورى اسلامى این است که مراقب باشد نگذارد جهتگیرى نظام اسلامى تغییر کند و از سمت هدفها منحرف شود.(۹)
جهتگیریهاى کلان دولت
در زمینه جهتگیرىهاى کلى و کلان دولت، توصیه من این است که این جهتگیرىها را با شدت، با حدت و با تعصب حفظ کنید. از این جهتگیرىها انصراف پیدا نکنید: جهتگیرى دین، جهتگیرى اخلاق، جهتگیرى عدالت، جهتگیرى خدمت، جهتگیرى مقابله و مبارزه با استکبار و زورگویان عالم. رشد روزافزون فهم و سواد و بلوغ سیاسى مردم موجب شده است که این چیزها را بیشتر بخواهند. امروز براى مردم مسأله استکبارستیزى، روشنتر و واضحتر و مطلوبتر از سالهاى قبل و اوائل انقلاب است. امروز مردم خیلى چیزها را به چشم خودشان مشاهده کردهاند، بهوضوح تجربه کردهاند، لذا خیلى چیزها برایشان روشن است. مسأله خدمترسانى همینجور است، مسأله مبارزه دائم براى پیشبرد کشور همینجور است؛ اینها باید جهتگیرىهاى کلى شما باشد، یعنى اینها را از دست ندهید و رها نکنید.(۱۰)
الف. تسهیل زندگى براى مردم
یکى از چیزهایى که در جهتگیرىهاى کلى دولت باید مورد نظر باشد، تسهیل زندگى براى مردم است. زندگىکردن را براى مردم باید آسان کرد. این یک سرفصل مهم است که اگر چنانچه انسان این را باز کند، خواهیم دید که بسیارى از خواستههاى اقتصادى، بسیارى از کارکردهاى مربوط به دولت، همین دولت الکترونیک، تا برسیم به مسأله فعالکردن روستاها، جلوگیرى از مهاجرت، اینها همهاش تحت همین عنوان آسانکردن زندگى براى مردم است، که مردم بتوانند راحت زندگى کنند، بتوانند با امنیت زندگى کنند. اینکار در بخشهاى مختلف تأثیر مىگذارد.(۱۱)
ب. مسأله سند چشمانداز
یکى از مواردى که بهنظر ما باید در جهتگیرىهاى کلى دولت مورد توجه قرار بگیرد، مسأله سند چشمانداز است. این سند چشمانداز یک کار اساسى بود که در کشور انجام گرفت؛ بررسى شد، مطالعه شد، جوانبش سنجیده شد. آنچه که در این سند هم آمده، شعار نیست. با توجه به امکانات و واقعیات، این سند تنظیم شده. این سند در واقع نقشه راه بیستساله ما است.
از این بیست سال، پنج سالش(۱۲) گذشت. یکوقت مىبینیم این بیست سال با یک چشم به هم زدنى تمام شد. باید ببینیم چقدر جلو رفتیم. یکى از کارهایى که باید انجام بگیرد، همین است؛ باید ببینیم چقدر ما توانستیم از این نقشه را بهسمت آن هدفها طى کنیم، و الّا اگر چنانچه این توجه و این ذُکر را نداشته باشیم، یکوقت چشم باز مىکنیم، مىبینیم فرضاً ده سال یا دوازده سال از این زمان گذشت، ما هنوز آن راهى را که باید در این مدت طى کنیم، طى نکردیم؛ در بقیه این مدت هم طىکردن آن راه امکان ندارد. بنابراین بایستى یک تقسیمبندى صحیحى انجام بگیرد بین تلاشها و فعالیتهایى که باید بشود و بین این مسیرى که ما تا آن اهداف داریم، تا در هر برههاى از زمان، بهتناسب امکان آن برهه، پیشرفت کرده باشیم. بهنظر من بایستى این را یکجا بررسى کرد. اینکار هم برعهده دولت است؛ این را بررسى کنید.(۱۳)
ج. مسأله دهه پیشرفت و عدالت
یکى از چیزهاى دیگرى که در مورد جهتگیرىها مهم است، همین مسأله دهه پیشرفت و عدالت است که ما گفتیم این دهه، دهه پیشرفت و عدالت باشد. از این دهه هم تقریباً دو سالش سپرى شده. البته انسان مصادیق پیشرفت را در همین کارهاى گوناگون ملاحظه مىکند، لیکن عدالت چهجورى تأمین مىشود؟ یعنى واقعاً یک مقیاسى لازم است، یک معیارى لازم است براى اینکه ببینیم عدالت در بخشهاى مختلف ــ بخشهاى فرهنگى، بخشهاى آموزشى، بخشهاى اقتصادى ــ مراعات شده یا نه؟ فرض کنید در بخش آموزش و پرورش یا در بخش آموزش عالى، معیار عدالت چیست؟ چگونه عدالت تأمین مىشود؟ این باید مشخص شود تا بتوانیم آن معیار را در برنامهریزىها داخل کنیم و در مقام عمل و در مقام اجرا، به آن عدالت مورد نظر برسیم. تا ندانیم، تعریف نکنیم، نمىشود. بنابراین تعیینکردن شاخص و معیار براى عدالت در بخشهاى مختلف، خودش یک چیز مهمى است. فرض کنید در صرف بودجههاى گوناگون ــ (مثلاً) در بخش فرهنگ ــ رعایت عدالت به چیست؟ چگونه مىشود انسان خاطرجمع شود که در صرف این بودجهها رعایت عدالت شد یا نشد؟ اینها معیار و شاخص لازم دارد.(۱۴)
د. برنامههاى پنجساله
یکى از چیزهاى دیگرى که باز در این جهتگیرىها لازم است، برنامههاى پنجساله است که حالا این برنامه پنجم در دست ملاحظه و بررسى مجلس است و امیدواریم که همکارى واقعى بین دولت و مجلس انجام بگیرد. اگر چنانچه فرض کنیم که دولت یک چیزى را تهیه کرده و بر همان اساس هم پافشارى دارد، مجلس هم تغییرات اساسىاى روى این بدهد، انسجام برنامه بههم مىخورد، یا اگر فرض کنیم که تغییراتى در برنامه پنجم صورت بگیرد که این تغییرات ناشى از نگاه یکپارچه و نگاه کلان به کشور نباشد، بلکه ناشى از نگاه به یک بخش یا نگاه به یک منطقه باشد، باز هم انسجام برنامه بههم مىخورد. انسان وقتى بخشى یا منطقهاى نگاه کند، یک چیزهایى بهنظر او بزرگ و درشت مىنماید. واقعاً هم همینجور است، نیاز هم واقعى است، اما وقتىکه انسان با نظر مجموعى نگاه مىکند، همان نیازى که در جاى خود درشت هم هست، مىبینیم رنگ مىبازد و کوچک مىشود، چون در مقایسه با بقیه کارهایى که باید انجام بگیرد و امکانات محدودى که هست، طبعاً این نیاز نمىتواند اولویت داشته باشد. باید اینجورى به برنامه نگاه کرد. نباید نگاه بخشى یا نگاه موضعى و محلى و منطقهاى بر برنامه حاکم باشد.
حالا این از آنطرف بود؛ از اینطرف هم آنچیزى را که دولت تهیه کرده و داده، قابل تغییر و نقد بداند. باید جورى بشود که هم مجلس، هم دولت از جایگاهى که خودشان را در آن قرار دادهاند، انعطاف داشته باشند؛ بتوانند حرکت کنند که به هم برسند تا برنامه، برنامه منسجمى از آب در بیاید که مورد اتفاق دولت و مجلس باشد تا عملى شود.(۱۵)
ه. تقویت عقیده و عمل دینى مردم
ریاست در جامعه اسلامى، ریاست مادى محض و صرف نیست؛ اداره امور زندگى مردم هست، همراه با هدایت. تا آنجایى که مىتوانیم، باید راه هدایت مردم را باز کنیم و مردم را هدایت کنیم. خیلى از ابزارهاى هدایت در اختیار دستگاههاى حکومتى است؛ حالا یک نمونهاش صدا و سیما است و نمونههاى فراوان دیگر هم دارد. یک نمونه وزارت ارشاد است، یک نمونه وزارت علوم است، یک نمونه وزارت آموزش و پرورش است؛ اینها همه دستگاههاى خدماتىِ هدایتى است. ما از اینها چگونه استفاده مىکنیم؟ باید در جهتى حرکت کنیم که مردم متدین بار بیایند، متدین عمل بکنند، به مبانى دینى معتقد بشوند، عملاً پایبند بشوند؛ جهتگیرى ما در همه زمینهها باید این باشد.(۱۶)
و. اهتمام به عدالت اجتماعى
اهتمام به مسأله عدالت اجتماعى در کشور، نباید یک لحظه کاستى بگیرد. البته این قضیه، قضیه شعارى نیست، با گفتن هم مسأله تمام نمىشود؛ همه دستگاهها باید تلاش کنند. همین کارهایى که امروز در کشور انجام مىگیرد، همه لازم است و باید انجام گیرد؛ منتها جهت اینها باید جهت تأمین عدالت اجتماعى باشد. از مسئولان اجرایى، تا مسؤولان قضایى، تا قانونگذاران، تا روحانیان، تا گویندگان، تا روزنامهنگاران، تا روشنفکران و دیگران، همه باید این را وظیفه خودشان بدانند. اگر جهتگیرىِ عدالت اجتماعى در کشور ضعیف شود، هرکارى در کشور انجام گیرد، بهزیان طبقات ضعیف و عامّه مردم و بهسود یک عدّه معدود زرنگها و گردنکلفتها و دستوپادارها و قانوندانهاى قانونشکن که راههاى قانون را بلدند و قانونشکنى را هم مىدانند، تمام خواهد شد.(۱۷) جهت تلاشها باید در جهت خدمت به قشرهاى محروم ملت باشد که هم استحقاق بیشترى دارند و هم در طول این چند سال، وفادارى عمدهاى نشان دادهاند. باید جهتگیرى برنامهها، در خدمت اینها باشد.(۱۸)
ز. استکبارستیزى
اگر ما براى جامعه انقلابى و اسلامى، به دیپلماسى انقلابى و اسلامى قائل هستیم، باید در درجه اول، جهتگیرى اسلامى حفظ شود و گستاخى و شجاعت در مقابل تهدیدهاى دشمنان و قدرتهاى بزرگ و نیز حاکمیت عقل و منطق بر تصمیمگیرىها و حرکات مورد توجه قرار بگیرد. این، خط درست دیپلماسى است.
براى خیلىها که بین انقلابىگرى و برخورد منطقى منافات مىبینند، عمل انقلابى همراه با تشکیلاتى منطقى و دقیق و حسابشده، قابل جمع نیست. ما مشاهده مىکنیم که اینها مىتواند با هم جمع شود. انقلابىگرى به این نیست که ما آن جایى که نباید پرخاش کنیم، بىخودى پرخاش کنیم. انقلابىگرى به آن است که ما مواضع اسلامى و انقلابى را قاطعانه و بدون رودربایستى و مرعوبشدن و خامشدن در مقابل برخى از چهرههاى امیدبخش کاذب حفظ کنیم.
وقتى توانستیم خط روشن مواضع انقلابى و اسلامى را دقیقاً حفظ کنیم و مرعوب قدرتها نشویم و با کسى رودربایستى نداشته باشیم و فریب نخوریم، در حقیقت به ممشاى انقلابى و اسلامى توجه کردهایم.
سیاست خارجى ما نسبت به گذشته هیچ تفاوتى نکرده و نمىکند. ما در گذشته هم تصریح کردهایم و الآن هم مىگوییم که براى ایجاد ارتباط سالم و دور از تکلف و تحمیل، آمادهایم با هر کشورى ــ بهجز چند استثنا که دلایل خاص و واضح خودش را دارد ــ ارتباط داشته باشیم. دولتهاى استثناشده مثل دولت نامشروع صهیونیستى است که در این مراوده، اصولاً در طرف مقابل کسى وجود ندارد و اینکه هست، غیرقانونى است.
آمریکا از مصادیق و مواردى است که ما ارتباط با او را قبول نداریم و رد مىکنیم. سؤال مىشود تا کى؟ پاسخ این پرسش را، هم امام(ره) و هم همه کسانى که دراینباره صحبت کردهاند، گفتهاند: تا وقتىکه سیاستهاى مبنى بر زور و ظلم و فشار و خصومت با جمهورى اسلامى و حمایت از دشمنان جمهورى اسلامى و پشتیبانى بىقید و شرط از دولت صهیونیستى خاتمه پیدا کند. امام(ره) فرمودند: «تا وقتىکه آدم بشود»، یعنى این روشهاى غلط را اصلاح بکند.(۱۹)
امروز آمریکا و صهیونیزم مظهر استکبارند، استکبار ــ از هر دولتى و از هر نظامى سر بزند ــ آفتِ براى بشریت است. معناى استکبارستیزى، دشمنىکردن با دولتهاى دنیا نیست؛ معنایش دشمنىکردن با استکبار است. ستیزه با این حالت، یک حالت مطلوب اسلامى است.(۲۰)
ثبات در برنامهریزیها در جهت سند چشمانداز
در همه برنامهریزیها، سند چشمانداز در نظر باشد و این را در همه سطوح ملاحظه کنند. ثبات در برنامهریزى، شرط موفقیت است. اگر ثبات در برنامهریزى و استمرار در جهت درست نباشد ــ که البته این حرکت در طول راه تصحیح هم خواهد شد، لکن جهتگیرى یکى است و استمرار دارد ــ سازندگى و پیشرفت کشور به نتیجه نخواهد رسید. بیست سال را در نظر بگیرید. هر سال ما یک برنامه داریم ــ برنامه یکساله که با بودجه به مجلس داده مىشود ــ که اگر بنا باشد جهتگیرى منظم نباشد، امکان دارد تناقض در این برنامهها، اصلاً کارهایى را هم که انجام مىگیرد، خنثى کند. ما برنامههاى پنجساله درست کردهایم ــ در همه دنیا معمول است ــ اما اگر برنامه پنجساله امروز در جهت مقابل برنامه پنجساله دیروز یا در جهت مقابل برنامه پنجساله فردا باشد، این کارها همدیگر را از بین خواهد برد و اصلاح هرگز صورت نخواهد گرفت، چون فعالیتها همدیگر را خنثى مىکنند و نتیجه، ضایعشدن سرمایههاى ملى است. ما براى اینکه این اتفاق نیفتد، برنامه بلندمدت کلىِ عام را بهعنوان سند چشمانداز تهیه کردیم. این، برنامه کلىِ بیستساله است. برنامهها زیر این سقف باید شکل بگیرند؛ برنامههاى پنجساله در این جهت باید حرکت کنند. هر دولتى سر کار مىآید، این جهت را حفظ کند؛ آنوقت برنامهها مىشوند مکمل هم. البته دولتها همه یکجور نیستند؛ بعضیها کند کار مىکنند، بعضیها تند کار مىکنند، بعضیها همه نیرویشان را به صحنه مىآورند، بعضیها آنجور نیستند، بعضى ممکن است اشتباهات بکنند، بعضى نکنند؛ اینها همهاش قابل اصلاح است؛ ولى جهتگیرى باید یکى باشد. بنابراین در همه برنامهریزیها این را هم ملاحظه کنید.(۲۱)
عمده وظایف رئیسجمهور
وظایف فراوانى بر عهده رئیسجمهور است. عمده این وظایف دو چیز است. البته از همه ظرفیتها و قابلیتها و استعدادهایى که در این کشور وجود دارد، باید استفاده شود. همه نیازهاى این کشور ــ نیازهاى امروز، حتّى زمینه نیازهاى فردا ــ باید در تصمیمگیرىها دیده شود. باید عدالت، محور و اساس باشد. باید امنیتِ همهجانبه مورد توجّه باشد؛ امنیت اجتماعى، امنیت اقتصادى، امنیت فرهنگى، امنیت آبرویى. مردم در نظام جمهورى اسلامى باید احساس کنند که جان و مال و فرزندان و ناموس و فکر و عقیده و سرمایهگذارى و فعّالیت اقتصادىشان برخوردار از امنیت است. بهداشت مردم، عزّت و هویّت ملى مردم، ارتقاى علمى کشور، کارآمدى دستگاه ادارى و فسادزدایى از آن، در قانون اساسى وجود دارد. اینها وظایف مهمى است که باید وجهه همّت قرار گیرد. البته همه این وظایف در چهار سال ریاست جمهورى قابل عمل نیست؛ بسیارى از اینها در بلندمدّت محقّق مىشود و در دورههاى متعدّد، افرادى باید این کارها را پىبگیرند تا به نتایجى برسد؛ منتها جهتگیرى باید اینها باشد.
در میان اینها دو چیز از همه مهمتر است که در برنامهریزیها باید به این دو چیز اهمیت بدهد: یکى از این دو چیز عبارت است از گشایش اقتصادى و ایجاد غنا در کشور ــ رفع مشکلات و اصلاح امور اقتصادى ــ دیگرى ارتقای فرهنگ دینى.(۲۲)
الف. گشایش اقتصادى و ایجاد غنا در کشور
مسأله اقتصادى در امنیت و فرهنگ و عزّت و برجستگى حرف سیاسى در کشور و در حضور جهانى تأثیرگذار است. مسأله اقتصادى بسیار مهم است. در اسلام پرداختن به امور اقتصادى مردم جزو اوجب واجباتِ حکومتها است. پیغمبر اکرم(ص) ــ طبق روایت ــ فرمود: «کاد الفقر ان یکون کفرا». مضمون این حرف، آن است که ما آمدهایم به مردم ایمان بدهیم. اگر نتوانى نانشان را بهراحتى به دستشان برسانى، ایمانشان از آنها گرفته خواهد شد. واقع قضیه هم همین است. مسأله فقرزدایى و روانکردن کار اقتصادى در کشور، از جمله مسائل بسیار مهم است.(۲۳)
ب. ارتقاى فرهنگ و فکر و عمل دینى مردم
دوم هم ارتقاى فرهنگ و فکر و عمل دینى است که این سرچشمهاى نیروزا براى همه فعّالیتها است. اگر ایمان مردم مستحکم شد، از آنها موجوداتى آسیبناپذیر، خستگىناپذیر، فعّال و پرنشاط بهوجود مىآورد، اما وقتى ایمان ضعیف شد، همه آفتها بهدنبالش مىآید. پس تقویت ایمان مردم هم یکى از دو کار اصلىاى است که دولت و رئیسجمهور باید به آن همت گمارند.(۲۴)
۱) ۱۴/۳/۱۳۸۷
۲) ۱۴/۳/۱۳۸۹
۳) ۱/۶/۱۳۶۹
۴) ۱۷/۲/۱۳۸۴
۵) ۱۹/۶/۱۳۸۷
۶) ۲۱/۹/۱۳۸۰
۷) ۸/۸/۱۳۸۰
۸) ۲۲/۲/۱۳۸۲
۹) ۱۷/۲/۱۳۸۴
۱۰) ۸/۶/۱۳۸۹
۱۱) همان
۱۲) این سخنرانى مربوط به سال ۱۳۸۹ مىباشد.
۱۳) ۸/۶/۱۳۸۹
۱۴) همان
۱۵) همان
۱۶) ۱۸/۶/۱۳۸۸
۱۷) ۲۵/۴/۱۳۷۶
۱۸) ۲۲/۶/۱۳۶۸
۱۹) ۳۱/۵/۱۳۶۸
۲۰) ۲/۶/۱۳۸۷
۲۱) ۹/۴/۱۳۸۶
۲۲) ۲۸/۲/۱۳۸۰
۲۳) همان
۲۴) همان.
منبع:دانا