صهیونیسم سراغ قدرت اقتصادی ای رفت که با رفتن اش شخص یا نهاد دیگری نتوانند آن مسیر را طی کنند، انحصار تجارت الماس با یهود است، مدیریت خلق ثروت مولد و خیلی از فعالیت های اقتصادی دیگر سبب شده است که قدرت چانه زنی یهود از قدرت های سیاسی رهبران آمریکا و اروپا بیشتر باشد
قدرت طلبی آن قدر مردم جهان را به کام خود خواهد بلعید که در نهایت صبر و طاقت مردم را خواهد گرفت. انچه در آمریکا رخ می دهد بیشتر از آنکه یک اتفاق باشد یک پروژه است، پروژه ای که در نهایت قدرت آشکار به دست صهیونیست بیفتد.
اگر از نقش صهیونیسم در معادلات جهانی غافل باشیم کف ظاهر امور را خواهیم دید و مسائل را جوری ارزیابی خواهیم کرد که صهیونیست می خواهد ارزیابی کنیم، هدف اصلی صهیونیسم جهانی شدن است، جهانی شدن به معنایی که خود مسلط بر جهان باشد و کره ی زمین مفعول او و او سوژه ی کره ی زمین باشد.
صهیونیسم فقط دشمن مردم فلسطین نیست، صهیونیسم دشمن مردم آمریکا و اروپا هم است او دشمنی اش را زمانی به مردم آمریکا و اروپا نشان خواهد داد که قدرت ظاهری را گرفته باشد او فعلا به مردم آمریکا و اروپا نیاز دارد.
صهیونیسم امروز قدرت پنهانی دارد او از قدرت های ظاهری ای که خود از آنها حمایت می کند استفاده می کند و از طریق حاکمیت بر قدرت های سیاسی آشکار، سیاست های دلخواه خود را انجام می دهد… او فعلا صبر می کند و به صورت پنهانی به کار خود ادامه می دهد ولی این شیوه ی او همیشگی نیست. او دنبال آن است که مردم آمریکا و اروپا را به دولت های خود بدبین کند و در نهایت با در دست داشتن رسانه های بزرگ آنچنان بر اندیشه های مردم سوار شود که در نهایت مردم اروپا و آمریکا به سمت او بیایند و این گونه قدرت آشکار به او داده شود.
صهیونیسم از قرن ۱۸ به فکر افتاده است برای خود پروتوکل نوشته است حزب درست کرده است او پایگاه خود را در ابتدا در انگستان قرار داده بود… انقلاب صنعتی اول ارتباط بسیاری با فعالیت های حزب جدید او داشت و به نوعی سعی بر آن داشته است که مدیریت خلق ثروت مولد را از آن خود بکند که تا کنون موفق نیز شده است. در پروتوکل های رهبران صهیونیسم آمده است که انقلاب فرانسه کار ما بوده است اگر این طور باشد نشان از حاکمیت سیاسی صهیونیسم بر اروپا از سالهای خیلی دور را دارد.
مدیریت شرکت های چند ملیتی از طریق واگذاری سهام این شرکت ها در بورس تغییر نمی کند این مدیریت است که پاداش مالکان را تعیین می کند و مالکان حقی در تعیین مدیریت ها ندارند آنها فقط دارندگان برگه های کاغذی هستند که انتظار دارند به آنها سودی برساند، این سخنان گالبرایت است .
صهیونیسم برای رسیدن به اهداف خود برای خود حزبی درست کرد و در کشورهایی که نهادهای قدرت مند مانند فئودال وجود نداشت، رشد کرد و حاکمیت سیاسی و اقتصادی را ازآن خود کرد مانند انگلستان و فرانسه … صهیونیسم نتوانست بر آلمان و ژآپن فاقد آید چرا که حکومت آنها پرقدرت و فاشیستی بودند و زمین داران قدرتشان خیلی بیشتر از آن بود که حزب صهیونیسم بتواند آنها را از بین ببرد برای همین بود که در جنگ جهانی آلمان و ژآپن باید از بین می رفتند!
صهیونیسم سراغ قدرت اقتصادی ای رفت که با رفتن اش شخص یا نهاد دیگری نتوانند آن مسیر را طی کنند، انحصار تجارت الماس با صهیونیسم است، مدیریت خلق ثروت مولد و خیلی از فعالیت های اقتصادی دیگر سبب شده است که قدرت چانه زنی صهیونیسم از قدرت های سیاسی رهبران آمریکا و اروپا بیشتر باشد.
مشکلاتی که امروز کشورهای آمریکایی و اروپایی با آن مواجه هستند برنامه ای است طراحی شده توسط صهیونیسم برای در دست گرفتن قدرت توسط آنها.
راه مبارزه با صهیونیسم کاهش قدرت سیاسی اقتصادی اوست. برای کاهش قدرت اقتصادی باید قدرت سیاسی پنهان او را کاهش داد . صهیونیسم با لابی گری خیلی بالایش آمریکا را اداره می کند که هر چه این قدرت لابی گری اش کاهش یابد قدرت اقتصادی اش نیز کاهش می یابد… برای همین است که اسرائیل از ارتباط آمریکا با ایران در هراس است چرا که ایرانیان اولاً جهانی فکر می کنند ( مانند اسرائیل ) و دوما ایرانیان نیز چون لا مکان و لا زمان هستند قدرت لابی گری بالایی دارند که می تواند قدرت سیاسی پنهان اسرائیل را کاهش دهند.
و من الله کل امور خیر..
محمد شهاب؛کارشناس ارشد اقتصاد
انتهای پیام/