پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

19:04:48 - دوشنبه 18 اردیبهشت 1402
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
بهترین عمر من در مدرسه و رده درس با بچه‌ها بود
فاطمه زهرا عطایی اعظم دبیر علوم‌تجربی گفت: بهترین عمر من در مدرسه و رده درس با بچه‌ها بود و همین باعث سرزندگی و سرحالی من در زندگی می‌شد خیلی بچه‌ها را دوست دارم و بچه‌ها هم به همچنین. خیلی خوشحالم که علاوه بر تدریسی که دارم درس زندگی هم به آنها می‌دهم.

به گزارش “صبح رابر”؛ به بهانه روز معلم و هفته عقیدتی سیاسی در سپاه پاسداران به دیدار معلمی که رکورددار بیشترین رتبه‌ها در عرصه‌های مختلف علم و پژوهش دارا بود؛ رفتیم، معلم نمونه منطقه‌ای سال ۸۸، رتبه برتر درس‌پژوهی استانی سال ۹۴، رتبه سوم کشوری جشنواره راهبرهای یاددهی و یادگیری سال ۹۵، رتبه اول کشوری جشنواره نوآوری و فرایند آموزش سال ۹۶، رتبه سوم استانی جشنواره معلم پژوهنده سال ۹۶، معلم پژوهشگر برتر استانی سال ۹۸، معلم راهنما موفقیت دانش‌آموزان در جشنواره خوارزمی سال ۱۴۰۰، درج مقاله با عنوان انشا و نویسندگی در نشریه ماهنامه آموزشی استان، رتبه‌های ورزشی و کوهنوردی، فرمانده مقاومت علمی بسیج، رتبه برتر قرآنی، تألیف کتاب، اینها تنها گوشه‌ای از کارکرد و نقش تربیتی و هدایتگری فاطمه زهرا عطایی اعظم دبیر علوم‌تجربی در مدرسه نمونه دولتی باسابقه ۳۰ سال خدمت است.

 خبرنگار صبح رابر با همراهی فرمانده حوزه مقاومت بسیج حضرت زینب (س) و فرمانده حوزه دانش‌آموزی شهرستان رابر پای صحبت‌های این معلم محبوب نشسته که در ادامه می‌خوانید:

  از خودتان و شغل معلمی برایمان بگویید؟

 فاطمه زهرا عطایی اعظم دبیر علوم‌تجربی هستم و امسال سال آخر کاری به‌غیراز تدریس در مدرسه به‌عنوان مسئول شب نیز خدمت می‌کنم. همچنین خواستند دروس مدرسه نمونه دولتی را رایگان تدریس کنم بدون مزد، حقوق و اضافه‌کار برای بچه‌ها نیز از دل‌وجان کار می‌کنم.

 بهترین عمر من در مدرسه و کلاس درس با بچه‌ها بود و همین باعث سرزندگی و سرحالی من در زندگی می‌شد خیلی بچه‌ها را دوست دارم و بچه‌ها هم به همچنین. خیلی خوشحالم که علاوه بر تدریسی که دارم درس زندگی هم به آنها می‌دهم فقط تدریس نیست؛ ارزش‌های اسلامی که متأسفانه در سال‌های اخیر تا حدودی توسط دشمنان تضعیف شده به آنها یادآور می‌شوم و فکر می‌کنم بهترین رسالتی که ما داریم همین که اولاً یک الگوی اسلامی برای دانش‌آموزان باشیم؛ چون بچه‌ها خیلی معلمان را قبول دارند و خیلی تأثیرگذار برای بچه‌ها باشیم سعی کنیم که یک اثر خیلی خوبی در زندگی برای بچه‌ها بگذاریم؛ چون اگر یک دانش‌آموزی هدایت شود همین تا آخر عمرمان بس است.

 سال‌های زیادی در آموزش‌وپرورش به‌عنوان معلم راهنمای تحقیقات و پژوهش دانش‌آموزان شرکت و دانش‌آموزان زیادی را در امر تحقیق و پژوهش یاری رساندم.

مادرم معلم علوم و پدرم هم معلم بود؛ حقیقتش خیلی علاقه داشتم داروسازی قبول شوم؛ اما به معلمی هم علاقه داشتم، سر جلسه امتحان کنکور من دو برگ را با هم بردم در انتخاب رشته‌ای که داشتم رتبه ۲ تربیت‌معلم قبول شدم. آن‌قدر علاقه‌مند به تربیت‌معلم و رشته معلمی شدم که همان موقع خود هم احساس کردم یک معلم موفقی خواهم شد؛ چون که سال اول کارمان یک روستای دورافتاده‌ای از بافت به نام گوشک بود وقتی که بازرس از طرف اداره آموزش‌وپرورش داشتم همه بچه‌ها سؤالات را بلد بودند، دانش‌آموزی نبود که بلند شود و سؤالات جواب ندهد، حتی گفتم از سایر پایه‌ها هم بازدید کنید؛ گفتند: مشت نمونه خروار است، از همان موقع بود که وارد عرصه تعلیم‌وتربیت شدم سعی کردم یک معلم خوبی باشم و اخلاص شهید مطهری که در کار تعلیم‌وتربیت شاخص بود سعی من این بود در آموزش‌وپرورش این اخلاص را داشته باشم.

یادی از معلم پایه اول دبستانم خانم اباذری کنم یادشان به خیر از بافت به رابر می‌آمد خیلی معلم خوبی بود، یادم هست روز معلم یک هدیه با مامانم گرفتیم و به خانه معلم رفتیم و هدیه‌مان را تقدیمش کردیم.

 از هدایایی که دریافت کردید برایمان تعریف کنید؟

 معلم راهنمایی هستم هر درسی یک معلم دارد، هیچ‌وقت توقع نداریم که به ما هدیه دهند همیشه هم به دانش‌آموزانم گفتم؛ بهترین هدیه‌ای که به ما می‌دهید همان درس‌خواندن آنهاست، یک سال در کرمان مدرسه ابتدایی پایه ششم را تدریس می‌کردم دو کلاس داشتم که بیشتر بچه‌ها به هم هدیه دادند، من می‌بایست ماشینم را بیاورم و پر از هدیه ببرم خانه، دوباره روز بعدی، دوباره روز بعدی، همه‌اش هدیه بود و هدایا را به مدرسه شبانه‌روزی تاج‌الدینی رابر که تدریس داشتم تقدیم کردم برای بچه‌هایی که در مسابقات امتیاز می‌آورند؛ این هدایا به بچه‌ها دهند.

 هدیه روز معلم را به مادرم که معلمم بود تقدیم کردم مامانم معلم علوم راهنمایی بود هدیه‌ای که گرفتم وقتی کلاس سوم ابتدایی بودم از طرف اداره کل در کلاس ما آمدند معلمان «راحله تاج‌الدینی» مرخصی بود و آن روز «سلطنت خدادادی» به‌جای معلمان کلاس ما آمده بود، وقتی که از طرف اداره کل آمدند هر سؤالی پرسیدند هیچ‌کس جواب نداد و همه را من جواب دادم و معلم خدادادی به معلممان گفته بود دانش‌آموز عطایی تمام سؤالات را جواب داده، روز بعد یک کادویی خیلی قشنگی را سر صبحگاه آوردند یک‌دفعه اسم من را خواندند؛ گفتند این هدیه از طرف معلمتان «راحله تاج‌الدینی» است وقتی من هدیه را باز کردم دیدم خدای من از اول زندگی پیامبر (ص) تا آخر چند جلد کتاب روی‌هم و کتاب موش و گربه روی کتاب‌ها بود این واقعاً برای من شیرین بود.

در مسابقات قرآن یک سری در دوران دانش‌آموزی رتبه اول استانی کسب کرده بودم؛ ولی متأسفانه حقم ضایع شد مسابقه حضوری بین من و رتبه دوم گذاشتند در صورتی من اول شده بودم هم کتبی و شفاهی و دیگر نیاز به مسابقه حضوری نبود؛ اما مسابقه حضوری را بین من و رتبه دوم ناحیه ۲ کرمان گذاشتند من به‌خاطر استرس یک زنگی را دیر زدم من را دوم و او را رامسر برای رتبه اول استانی بردند آنجا هم هدیه به هم دادند و خاطره خیلی خوشی از آنجا نداشتم؛ چون حقم رتبه اول بود.

 از دیگر موفقیت‌های خود برایمان بگویید؟

 یکی از موفقیت‌های من ادامه تحصیل بعد از ازدواج بود که لیسانس و فوق‌لیسانس را با به‌دنیاآمدن بچه‌هایم اخذ کردم و پرورش گل‌وگیاه و توسعه آن تا حد فروش به بازار و موفق به اخذ مدارک هنری پاک‌سازی پوست صورت زنانه و آرایشگری و پیرایشگری از اداره فنی حرفه‌ای شدم و زمینه ازدواج فرزندانم را فراهم کردم وهم اکنون دو عروس دارم.

 موفق به تألیف کتاب شدم همکارانی که تازه شروع به کار در شغل معلمی شدند؛ اینکه تجربه ۳۰ سال کاری‌ام برای آموزش بهتر روش‌های نوین تدریس را به همکارانم ابلاغ کنم یک کتاب نوشتم و برای دروس علوم‌تجربی پایه هفتم، هشتم و نهم هر چه را که احساس می‌کردم برای تدریس یک معلم و موفقیتش در تدریس برای دانش‌آموزان مفید است؛ در این کتاب آوردم.

 همچنین از سن ۱۷سالگی عضو ستاد نمازجمعه رابر بودم تا الان که حدود ۴۸ سال دارم؛ خدمت کردم و افتخار این دارم جزو اعضای ستاد نمازجمعه شهرستان هستم و به مدت چندین سال در ستاد نمازجمعه کرمان و همچنین ستاد تبلیغات اسلامی کرمان شرکت داشته به علت اینکه سال اخیر از کرمان به رابر آمدیم؛ فعالیتم کمتر شده است.

 و همچنین کارت بسیج فعال دارم یک‌سال به سمت عقیدتی و سیاسی بسیج منصوب شدم و سالهای بعد هم به‌عنوان فرمانده مقاومت بسیج بودم، در دو سال اخیر هم به‌عنوان فرمانده مقاومت بسیج علمی ابلاغ گرفتم که مشغول به کار هستم.

 از ارتباط خود با دانش‌آموزان و حال و هوای کلاس برایمان بگویید؟

 من چون به کار و رشته تدریسم علاقه خیلی زیادی دارم همیشه هم سر کلاس می‌گویم؛ بهترین لحظات عمرم من در کلاس وقتی هست که تدریس می‌کنم و آن‌قدر موقع تدریس عشق به کار و دانش‌آموزانم می‌ورزم که یک‌لحظه یاد خانه و زندگی‌ام نمی‌افتم.

 همه سعی من این است؛ تا جایی که می‌توانم سر کلاس درس مفهوم علمی را به بچه‌ها برسانم که سر کلاس یاد بگیرند و اصلاً دوست ندارم دانش‌آموزانم در خانه کتاب‌ها را حفظ کنند، دوست دارم مفهومی یاد بگیرند همین امر باعث شده به علت زیاد ایستادن سر کلاس دیسک کمر بگیرم که فقط به‌خاطر ایستادن خیلی زیاد هست؛ اما نگران نیستم؛ چون در راه علم هست؛ اشکال ندارد.

به نظر شما بچه‌ها چه اندازه از شما الگو گرفتند و می‌گیرد؟

 من معلمی هستم که همیشه سعی می‌کنم پنج تا ده دقیقه از وقت کلاس را برای بچه‌ها بگذارم و حرفم را می‌زدم در زمینه نماز اول وقت، حجاب، اخلاق، دوست‌یابی خوب در مورد اینکه چه‌کار کنند یک شخصیت اجتماعی خوبی پیدا کنند، در زمینه پیشرفت علمی در مورد همه اینها صحبت می‌کردم اتفاقاً سال گذشته بود، دیدم گوشی‌ام زنگ خورد یکی از دانش‌آموزانی که ۱۰ سال پیش من معلمش بودم با من تماس گرفت و گفت: “مرا می‌شناسید من دانش‌آموز پایه ششم شما در کرمان بودم می‌خواستم به شما بگم آن‌قدر شما با صحبت‌های که برای ما می‌کردید، ارزش‌های اسلامی را یاد گرفتیم بچه‌ها خیلی‌ها چادری و باحجاب و نمازی شدند که من به همین خاطر به معلمی علاقه پیدا کردم، خدا می‌داند به‌خاطر شما من دانشگاه فرهنگیان را انتخاب و رشته ریاضی زاهدان قبول شدم فقط به‌خاطر اینکه روی بچه‌ها تأثیرگذار باشم. ما هر چه داریم از شما داریم “؛ آن‌قدر من خوشحال شدم از آن وقت بیشتر تشویق شدم بچه‌ها را بیشتر راهنمایی می‌کنم و اگر آنها را نسبت به اول سال مقایسه کنید آن بچه‌های که اصلاً برای نماز حضور پیدا نمی‌کردند حال همراه من برای نماز می‌ایستند و نماز می‌خوانند سعی می‌کنم همان‌طور که خداوند خواسته در راه هدایت باشم دانش‌آموزانم هم در راه هدایت طرف خودم بیاورم.

 معلم الگوی بچه‌ها هست بچه‌ها قشنگ به معلم نگاه می‌کنند یک نکته خیلی مهمی که باعث شده بچه‌ها خیلی تأثیرپذیر باشند اینکه فقط حرف نباشد، حرف و عمل با هم باشد، وقتی می‌گوییم؛ نماز اول وقت، معلم نباید تنها یک جایی نماز بخواند باید در جمع بچه‌ها باشد و بچه‌ها ببیند معلمان نماز اول وقت می‌خواند و نماز برایش از درس مهم‌تر است.

  امام راحل رضوان‌الله تعالی علیه فرمودند: بالاترین فریادها نماز است وقتی بر نماز تأکید می‌شود؛ یعنی از درس هم مهم‌تر است ما باید درس کلاسمان را برای نماز اول وقت تعطیل کنیم.

   در مورد حجاب اسلامی که متأسفانه یک سری از فرهنگ‌های غربی وارد کشورمان و جامعه اسلامی‌مان شده ما معلمها خیلی وظیفه مهم و خطیری در ارشاد بچه‌ها داریم، ما باید تمام توطئه‌های آنها را تضعیف کنیم و در حقیقت در یک جبهه دیگر بر علیه مزدوران و دشمنان کار می‌کنیم که نگذاریم فرهنگ اسلامی از جامعه اسلامی رخت ببیند، باید با دل‌وجان مواظب این فرهنگ باشیم.

تعریف شما از معلم موفق چیست؟

 باور کنید من نه‌تنها در جمع کلاس تک‌به‌تک فردی در اتاق مشاوره بچه‌ها را می‌برم و با آن‌ها صحبت می‌کنم اولاً می‌پرسم چرا بدحجاب شدید؟ چرا حجاب خود را کنار گذاشتید، برایشان دلیل می‌آورم و آیه قرآن و کتاب به آنها معرفی می‌کنم، کتاب زن در اسلام و کتاب حجاب شهید مطهری را مطالعه کنید و متوجه می‌شوند چقدر حجاب خوب و ارزش زن چقدر والاتر است و واقعاً تشویق می‌شوند و بعضی‌ها هم به‌تدریج نه یک‌دفعه حجاب را رعایت می‌کنند، دانش‌آموز باید خودش حجاب را درک کند؛ بلکه نه‌تنها در مدرسه، بیرون از مدرسه هم در مهمانی‌ها، بازار هم این دانش‌آموز بتواند حجاب خود را رعایت کند نه فقط جلوی معلم، سعی دارم در فرصت‌های که پیش می‌آید بچه‌ها را راهنمایی و ارشاد کنم.

  معلم موفق را باید از چند جنبه نگاه کرد معلم موفق فقط کسی نیست تدریس خوب داشته باشد، اول‌ازهمه معلم باید آراسته باشد پوشش خیلی خوب و مطابق با ارزش‌های اسلامی تمیز و مرتب باشد، معلم باید منظم و سروقت در کلاس حاضر شود این الگویی برای بچه‌ها می‌شود.

 معلم باید برای کارش برنامه‌ریزی داشته باشد و بفهمد از این فرصتی که دارد چگونه نهایت استفاده را ببرد وقت اضافه نیاورد که به بطالت بگذرد، معلم باید دانش‌آموزش را بشناسد، تفاوت‌های فردی بچه‌ها بشناسد درهرصورت نباید نگاه یکسان به بچه‌ها داشته باشد و از همه یک توقع داشته باشد معلم باید سر کلاس استرس بچه‌ها را کم کند.

  معلم موفق کسی هست استرس بچه‌ها را کم کند خودم آزمون‌های زیادی می‌گیرم و بچه‌ها لذت می‌برند از آزمون قبل از امتحان نمی‌گویم چه آزمون می‌گیرم بعضی وقت‌ها امتحان خودسنجی یعنی خودتان برگه را تصحیح و ببینید اشکالات خودتان را پیدا کنید.

بعضی وقت‌ها دگرسنجی یعنی دیگری برگه بچه‌ها را بسنجند و بینند دوستشان چه‌کار کردند، بعضی امتحانات مشارکتی و گروهی هست که بچه‌ها به‌صورت گروهی با همکار می‌کنند این‌گونه دانش‌آموزان ضعیف در گروه شرکت و نمره بالایی می‌گیرند خیلی خوشحال می‌شوند مثل بچه‌های دیگر پیشرفت کردند و آزمون‌های متنوع دیگر.

 معلم موفق معلمی هست که سر کلاس بیان و سواد خوبی داشته و از بچه‌ها ارزشیابی کند با تکنیک‌های تدریس خوب و روش‌های نوین باید خوب درس را به بچه‌ها بفهماند تا در کلاس درس را یاد بگیرند.

 یکی از دانش‌آموزانم گفت: خانم عطایی! من از علوم بیزار بودم نه‌تنها این دانش‌آموز چند دانش‌آموز دیگر هم همین را گفتند که ما از علوم بیزار بودیم وقتی از دبستان به راهنمایی آمدیم با تدریس و تکنیک‌های درسی شما، ما عاشق علوم شدیم که درخشش آنها را در رشته‌های داروسازی و پزشکی شاهد بودم.

معلم تیز هوشان مدارس می‌گویند: بچه‌های رابر از دیگر بچه‌ها خیلی بالاتر هستند، یکبار مدرسه نمونه دولتی اباصالح دبیر شیمی دعوت کردند که با بچه‌ها فوق‌برنامه کار کنند من خودم در دفتر بودم دبیر شیمی بعد از جلسه اول آمد در کلاس گفت: لذت بردم از بچه‌های کلاس که هم بچه‌های خوبی بودند و هم معلم خوبی داشتند این بچه‌ها به‌اندازه بچه‌های دوم دبیرستان من شیمی بلد هستند.

 شیرین‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین خاطره خودتان برایمان بگویید؟

 “شیرین‌ترین خاطره که فراموش‌نشدنی خاطره‌ام شده یک روز نمی‌دانم مهدکودک یا دانش‌آموز بودم از معلمم خیلی یک‌لحظه خوشم آمد، مامانم یک‌عالمه پسته به من داده بود بعد من پسته‌ها را برداشتم با اصرار زیاد همه را به معلمم دادم، زنگ‌تفریح که شد گرسنه‌ام شدم، دیدم پسته ندارم خوراکی‌ام به معلمم دادم، رفتم دفتر مدرسه، پدرم آن زمان معلم کلاس پنجم بود، شروع به گریه‌کردن کردم و گفتم “خانم معلمم پسته‌هایم را خورده، من گرسنه‌ام هیچی ندارم بخورم، آن‌قدر گریه کردم همان خانم معلم خوراکی از توی دفتر مدرسه به هم داد”.

 در مورد جنایت سبزوار برایمان بگویید؟

  متأسفانه خبر بسیار دردناکی بود که وقتی شنیدیم شهید الداغی از شهر سبزوار به رحمت ایزدی پیوستند روحشان شاد و خداوند به خانواده‌شان صبر دهد این مشکلاتی که در جامعه ما به وجود آمده باید از خودمان بپرسیم چرا جامعه اسلامی جولانگاه این افراد مزدور و پست شده هتک حرمت به دختران ایران می‌کنند.

 متأسفانه وقتی از طرف غرب و آمریکا و اسرائیل، سعی در کم‌رنگ کردن ارزش‌های اسلامی ما دارند خیلی از جوانان گول می‌خورند فکر می‌کنند برنامه‌های آنها به نفع دختران ما هست و فکر می‌کنند واقعاً بدحجابی، بی‌حجابی همان آزادی هست. بعضی‌ها پیرو این افکار شدند و زمینه برای این هتک حرمت‌ها آغاز شود، چرا باید دختران مادر جامعه ما امنیت نداشته باشند منشأ این بی امنیتی از کجاست؟ چرا باید آن جوان لاابالی این‌قدر راحت چاقو زیر لباسشان پنهان کند؟ چرا باید به اینها آزادی داده شود مقصر اصلی مشکلات جامعه اسلامی کیست؟

اگر جلوی آزادی آنها گرفته می‌شد قانون محکم‌تر عمل می‌کرد، ما شهیدانی مثل شهید الداغی و شهدای دیگر را نداشتیم که جلوی چشم ما پرپر شوند، درود و سلام می‌فرستیم به روح ایشان و دیگر شهدایی که در این راه به شهادت رسیدند که برای دفاع از ناموسشان که فرقی نمی‌کرد انگار دختر خودشان بودند دیدند در یک جبهه جنگی انگار قرار گرفته‌اند و مثل کار داعشی‌ها انجام می‌دهند؛ فکر نمی‌کنند من رزمنده نیستم نه‌تنها ایشان بلکه از تمام جوانان اسلامی توقع داریم که برای امنیت دختران جامعه اسلامی؛ امنیت ناموس این کشور، برای امنیت عفیف‌های این کشور مقابله کنند تا جوانان ما بهتر بتوانند در این کشور قدم به عرصه جامعه بگذارند و بتوانند پیشرفت علمی داشته باشند با امنیت کامل بتوانند درس بخوانند و پیشرفت کنند.

 پیگیری قانون اگر تعداد آمران به معروف و نهی‌ازمنکر را بیشتر می‌کردند خیلی بهتر بود. یادم هست زمانی من دبیرستانی بودم جزو نیروهای امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر رابر بودیم از طرف سپاه ماشین می‌آمد یک گروه خانم و یک گروه آقا سوار ماشین می‌شدیم از بالای شهرمان پیاده قدم‌به‌قدم همه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌کردیم حال این‌گونه افراد باید تربیت شوند وقتی بدانند یک گروه امربه‌معروف می‌کنند مردم یاد می‌گیرند و جنبه کلی و عامیانه پیدا می‌کنند.

 چقدر خوب است هر نهاد و منطقه‌ای، هر مدرسه و اداره‌ای برای خود یک گروه امربه‌معروف و نهی از منکری داشته باشد و جلسات در حد جلسه و اطلاع‌رسانی نبود فقط عملی انجام می‌شد؛ مسئولان پیگیری کنند

  امنیت خود را مدیون شهدا می‌دانیم، چرا ما جلوگیری نمی‌کنیم، هر بانک و اداره‌ای، همه مکان‌های سیاحتی، گردشگری، و کاری و تفریحی جلوگیری می‌کردند از افراد بی‌حجاب و بدحجاب آنها را تضعیف می‌کردند در عوض ارزش‌های اسلامی را بالا می‌بردند، مثلاً خانم‌های که بدحجاب بودند امکانات برای آنها محدود می‌کردند باید ارزش‌های اسلامی را تشویق کرد.

 وقتی که مردم در جنگ نرم از یک چیزی لذت ببرند دشمن یک‌سری ضد ارزش‌ها را زیبا جلوه می‌دهند و جوانان به‌طرف آن زیبایی‌ها کشیده می‌شود اگر ما بتوانیم بر خلاف آنها در جبهه مقابل آنها ارزش‌های اسلامی را طوری زیبا جلوه بدهیم و روی آنها کار کنیم، جوانان به‌طرف ارزش‌های اسلامی کشیده می‌شوند و ارزش‌های اسلامی باید در جامعه اسلامی زیبا جلوه کنند، همین امر باعث گرایش جوانان به‌سوی این ارزش‌ها خواهد بود.

 در پایان این گفتگوی شنیدنی از این معلم محبوب تجلیل شد.

انتهای خبر/

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب