پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

13:05:13 - سه شنبه 4 مهر 1402
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
پدر شهید هاشمی:
پوشیدن لباس سبز پاسداری انتهای آرزوی پسرم بود
پدر شهید هاشمی گفت: شهید هاشمی حاضر نبود لباس سبز پاسداری را با هیچ پست و مقامی عوض کند، او عاشق شهادت بود، زمانی که با او خلوت می‌کردم بارها می‌گفت چرا من هم مانند دوستانم شهید نمی‌شوم.

به گزارش “صبح رابر”؛ به نقل از سرویس اجتماعی راه آرمان، به‌‌مناسبت فرا رسیدن عروج آسمانی شهید سید حمیدرضا هاشمی فرمانده اطلاعات سیستان و بلوچستان، سید علی هاشمی پدر این شهید عالی‌قدر در گفتگویی صمیمانه با خبرنگار راه آرمان اظهار کرد: وصف خصوصیات این شهید بزرگوار کار سختی است چرا‌که به دلیل مشغله کاری بالا، دیدار با ایشان به‌سختی میسر میشد.

وی افزود: شهید هاشمی پس از پایان دوران تحصیل خود در دانشگاه نجف‌آباد اصفهان، لباس مقدس پاسداری را به‌تن کرد، تعهد به خدمتی که داشتند این اجازه را به ما نمی‌داد که بیش از ۱۰ روز در سال او را ببینیم، گاهی همین دیدار مختصر هم به‌دلیل مشغله زیاد لغو می‌شد.

پدر شهید هاشمی ابراز کرد: بارها به او گفته بودم که از دوری ناراحت نیستم و رضایت من این است که وظیفه خود را به درستی و در بهترین حالت انجام دهید.

وی عنوان کرد: شهید هاشمی متولد انقلاب، سال ۱۳۵۷ بود، خوشبختانه در خانواده ما رزمنده و پس از آن شهید زیادی وجود دارد، از‌این‌رو شهید هاشمی الگوی خود را همین رزمندگان و شهدا قرار داده بود.

پدر شهید هاشمی تصریح کرد:این الگو پذیری و علاقه به‌گونه ای بود که این شهید اسم مستعار خود را هم‌نام پسر‌عمه شهید خود انتخاب کرده بود، ایشان همه وقت خود را با این شهید بزرگوار همراه بود.

وی یادآور شد: مادر این شهید بزرگوار نقش عجیبی در تربیت سید حمیدرضا داشت، این بانوی بزرگوار که چندین سال قبل دار‌ فانی را وداع گفت، بیش از نیمی از شب‌های عمر خود را صرف عبادت خداوند و شب‌زنده‌داری کرد، او را به‌خوبی با مکتب شهادت آشنا کرده بود.

پدر بزرگوار این شهید اذعان کرد: روحیه مبارزه و دفاع از وطن از همان بچگی با او بود و از همان دوران در نظر داشت وقتی‌که بزرگ شود به جبهه برود و با دشمن بجنگد.

وی ادامه داد: هفته گذشته در شمال کشور یادواره برای گرامیداشت شهدا برگزار شد که امسال شهید هاشمی هم به این شهدا افزوده شده بود، در مقایسه با سال های قبل جمعیتی حدود ۳ برابر افزوده شده بود که تنها دلیل آن مردم‌داری و با مردم بودن حمیدرضا بود.

هاشمی تصریح کرد: همه از اخلاق و رفتار شایسته حمیدرضا صحبت می‌کردند، با آن‌که اختلاف فکری عمیقی با برخی داشت اما جاذبه او بیشتر از دافعه بود و همیشه سعی در مردم‌داری داشت.

پدر بزرگوار این شهید یادآور شد: حس آزادی‌خواهی و خودداری از ظلم کردن به دیگران از کودکی با او بود، همان‌گونه که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: اول باید شهید باشی تا به شهادت برسی»، صادقانه می‌گویم رفتار او به‌گونه بود که می‌بایست به شهادت برسد.

وی ابراز کرد: شهید هاشمی حدود ۶ ماه در بنیاد شهید مشغول به‌کار بودند، پس از پایان دوران تحصیل خود سردار باقری مدیر‌کل وقت بنیاد شهید خیلی تلاش برای جذب او کردند اما حمیدرضا یک کلام می‌گفت من می‌خواهم لباس سبز سپاه را بر تن کنم.

هاشمی خاطرنشان کرد: روزی که در سپاه پذیرفته شد، روی پای خود بند نبود و بسیار خوشحال بود، پس از این‌که مشغول به‌کار شد با عشق و علاقه به کار خود ادامه داد و با دل و جان شیفته انقلاب بود.

پدر شهید هاشمی عنوان کرد: زمانی که در تهران خدمت می‌کرد، فرمانده او سردار طباطبایی بود که در سوریه شهید شد، آن زمان اجازه نمی‌دادند که اعلام کنند در سوریه شهید شده است و در نهایت اعلام شد که ایشان در شرق کشور به‌شهادت رسیده است.

وی افزود: سید حمیدرضا با من تماس گرفت و گفت که حتما در مراسم شرکت کنم، بسیار از مظلومیت این شهید ناراحت بود و گفت من نمی‌توانم مظلومیت این سردار را که در بدترین نقطه دنیا شهید شده را ببینم و بگویم در شرق کشور شهید شده است.

هاشمی اذعان کرد: این شهادت دوستان به‌گونه ای بر او تاثیر گذاشته بود که به‌گفته دوستانش وقتی تیر از کنار گوش او رد شد و گوش را سوزانده بود، بسیار گریه می‌کرد که چرا گلوله به سر او اصابت نکرده و می‌گفت کاری کرده‌ام که لیاقت شهادت نداشتم.

پدر این شهید بزرگوار یادآور شد: آخرین بار که برای دیدار او به زاهدان رفتم، پیش از اینکه برای بازگشت به ایستگاه راه‌آهن برویم، با ما تماس گرفت و گفت کاری برایش پیش آمده و نمی‌تواند ما را همراهی کند اما ظهر آمد و ما را برای رفتن بدرقه کرد.

وی ادامه داد: سه بار برگشت و دست من را بوسید، همسر من به این رفتار شک کرد و گفت حمیدرضا حال عجیبی دارد، همه احساس کرده بودیم اتفاقی در‌حال رخ دادن است و شاید این آخرین دیدار باشد.

هاشمی بیان کرد: روز قبل از شهادت با من تماس گرفت و بسیار ناراحت بود، از او پرسیدم کسی از دوستانت شهید شده گفت نه، اتفاقی بدتر از شهادت دوستانم رخ داده است.

پدر شهید هاشمی گفت: چند دختر در خیابان ایستاده بودند و توهین‌های بسیار رکیکی به سپاه کرده بودند، حمیدرضا می‌گفت در تمام مدت عمرم همچین توهینی به سپاه را نشنیده بودم و دیگر نمی‌توانم تحمل کنم و با حالت گریه خداحافظی کرد و فردای آن روز به‌شهادت رسید.

وی افزود: روزی که حمیدرضا شهید شد، برادر و خواهر او از تلویزیون خبر را شنیده بودند، من در محوطه مجتمع مشغول پیاده‌روی بودم، آنها یکی از همسایگان را مامور کردند تا مرا سرگرم کند تا به خانه نروم.

هاشمی خاطرنشان کرد: برادران سپاه را دیدم که وارد محوطه شدند، فرزندانم آمدند و گفتند که حمیدرضا تیر به پایش خورده و زخمی شده، همسر او تنهاست و ما می‌رویم زاهدان، من هم با آنها همراه شدم.

پدر این شهید گرامی تاکید کرد: خواستم با خودری شخصی خود بروم که برادران سپاهی ممانعت کردند و در‌نهایت با خودرو سپاه راهی زاهدان شدیم، در راه شنیدم که تیر به کتف او اصابت کرده و اصلا فکر شهادت او را نمی‌کردم.

وی ادامه داد: همین که به زاهدان رسیدیم، وارد منزل حمیدرضا شدم فهمیدم که او شهید شده است، از پشت به او تیراندازی کرده بودند و هدف مستقیم قلب او بود، تلاش پزشکان هم بی‌نتیجه ماند و در‌نهایت حمیدرضا به آرزوی دیرینه خود رسید.

هاشمی ابراز کرد: پس از اینکه خبر شهادت حمیدرضا را شنیدم در ابتدا دو رکعت نماز شکر خواندم، نمازی غریب که تاکنون به‌مانند آن را نخوانده بودم، اگرچه یقین داشتم روزی او شهید خواهد شد.

پدر این شهید عالی قدر تصریح کرد: روزی دو رکعت نماز برای عاقبت‌بخیری و سعادت حمیدرضا می‌خواندم، او عاقبت بخیر شد و به بزرگ‌ترین آرزوی خود رسید.

وی تاکید کرد: حمیدرضا پس از استخدام در سپاه اولین بار که به مشهد مشرف شد، دو خواسته از امام رضا (ع) داشت که هر دو آنها یعنی شهادت و همسر خوب برآورده شدند.

هاشمی افزود: گاهی در فراق حمیدرضا اشک می‌ریزم دلیل آن شهید شدن او نیست بلکه دلم از آن می سوزد که اگر اکنون زنده بود، بیشتر می‌توانست به این نظام خدمت کند.

پدر این شهید گرامی یادآور شد: تا زمانی که انقلاب ما زنده باشد و سایه رهبر معظم انقلاب بر سر ما باشد، دشمن داریم، شهدای ارزنده ای همچون شهید بهشتی و شهید سلیمانی را در این مدت تقدیم انقلاب کرده‌ایم که هرگز جای خالی آنها پر نمی‌شود.

وی افزود: شهید هاشمی حاضر نبود لباس سبز پاسداری را با هیچ پست و مقامی عوض کند، او عاشق شهادت بود، زمانی که با او خلوت می‌کردم بارها می‌گفت چرا من هم مانند دوستانم شهید نمی‌شوم.

هاشمی اذعان کرد: حمیدرضا در تلاش بود تا خود را از متعلقات دنیایی دور کند، او از دنیا رهیده بود و می‌دانست روزی او هم به‌شهادت خواهد رسید.

این پدر شهید بیان کرد: شهید هاشمی به‌شدت ولایی بود، گاهی که با هم صحبت می‌کردیم او می‌گفت من مطمئنم رهبر معظم انقلاب ارتباطاتی ماورای تصور ما دارند چرا که سخنانشان گاهی از نظر علمی با هم جور در نمی‌آید اما اتفاق می‌افتد.

وی در پایان خاطرنشان کرد: این شهید بزرگوار بارها و بارها گفتند اگر صدها و هزاران نفر از ما کشته شود، نباید خم به ابروی امام خامنه‌ای بنشیند، او در تلاش بود تا در مسیر ولایت حرکت کند.

انتهای خبر

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب