پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

19:04:44 - سه شنبه 26 دی 1402
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
اولین شهید شهرستان رابر که در چنین روزی به شهادت رسید
شهید شهدوست شمس‌الدینی بیست شش دی‌ماه ۱۳۵۹ در مصاف با گروه‌های ضدانقلاب در منطقه پیرانشهر پس از تحمل شکنجه‌هایی که آثار آن بر بدنش پیدا بود به فیض عظمای شهادت نائل آمد و اولین شهید شهرستان رابر بود که در روستای گنجان آرامید.

،شهید شهدوست شمس‌الدینی، مردادماه سال ۱۳۴۳ در خانهٔ عشایری به دنیا آمده نامش را شهدوست نهادند. دوران کودکی را به همراه خانواده پنج‌نفره با مشکلات زندگی عشایری پشت سر گذاشت و در چهارسالگی مادرش را از دست داد. پدرش در سن شش‌سالگی او را به مکتب‌خانه فرستاد تا خلاءدرس و مدرسه که ارمغان حکومت شاهنشاهی برای کودکان عشایر بود، خلل کمتری در پیشرفت شهدوست داشته باشد. فراگیری قرآن، پیشاپیش باعث انس او به قرآن تا پایان عمرش گردید.
 
 
 شهدوست دوشادوش پدر، او را در امور زندگی یاری می‌کرد، تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی و غائله کردستان، روح بی‌قرارش او را به جبهه کشاند.
 
 چند خاطره از زبان دوستان و هم‌زمان شهید شهدوست
 
 شهدوست سواد کافی برای خواندن و نوشتن نداشت؛ ولی ساعتی از امام خمینی (ره) صحبت می‌کرد او ادبیات ولایت‌مداری و ولایت‌پذیری را خوب درک کرده بود سربازی او با تمام‌وکمال و همراه بصیرت و آگاهی بود .
 
 پدر برای شهدوست نامه نوشت بود: وقتی بچه بودی مادرت به رحمت خدا رفت. من برایت هم مادر بودم و هم پدر، چه شب‌ها که برایت خواب بیداری کشیدم، چه رنج‌ها که برایت به جان خریدم. تو ارزان به دست من نیامده‌ای و کسی را غیر تو من ندارم تمنا می‌کنم هر چه زودتر بر گرد. خیلی چشم براهم. می‌دانستم شهدوست کسی نیست که از این جملات به‌راحتی بگذرد برایم مهم بود نظرش چیست؟ ازش پرسیدم چه کاری می‌خواهی بکنی؟ آیا برمی‌گردی؟ هنوز حرفم تمام نشده بود محکم گفت هرگز با دستش به‌طرف کربلا اشاره کرد می‌گفت راه ما به این طرف است. نه من راهم را انتخاب کرده‌ام حتماً به این طرف خدا، هم رفت .
 
 مدتی که مهاباد بودیم شهید شبستری از فرصت استفاده کرد یک کلاس سوادآموزی برای بچه‌ها راه انداخت. شهدوست یکی از سوادآموزان پروپاقرص او بود. او به‌محض اینکه حروف را شناخت این‌گونه تمرین می‌کرد. سلام بر امام خمینی، رهبر عزیزم تمرین روزهای بعد شهدوست: سلام بر نخست‌وزیر محبوب شهید رجایی عزیز و در ادامه مرگ بر بنی‌صدر. مرگ بر مخالفین امام
 
 شهدوست آخرین فرزند خانواده بود و پدرش به او علاقه فراوانی داشت به دلیل اینکه شهدوست در کودکی مادرش را ازدست‌داده بود برای او مادری هم کرده بود و رنج بیشتری برایش متحمل شده بود و وابستگی نسبت به او با دیگر بچه‌ها مضاعف بود. برای همین وقتی شهدوست می‌خواست به جبهه برود مخالفت می‌کرد حتی بزرگان و ریش‌سفیدان و دوستان نزدیک شهدوست که روی او تأثیرگذار بودند را واسطه کرد تا شهدوست را متقاعد کنند جبهه نرود، فایده نداشت. او فقط می‌گفت آنهایی که امروز در جبهه می‌جنگند و خون می‌دهند آنها هم دلسوز دارند، پدر دارند، زندگی دارند.
 
 و سرانجام بیست شش دی‌ماه ۱۳۵۹ در مصاف با گروه‌های ضدانقلاب در منطقه پیرانشهر پس از تحمل شکنجه‌هایی که آثار آن بر بدنش پیدا بود به فیض عظمای شهادت نائل آمد و اولین شهیدی بود که در روستای گنجان آرامید.
 ۲۶ دی‌ماه مصادف با شهادت شهید شهدوست شمس الدینی برای شادی روحش صلوات

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب