وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در روز پژوهش سخنانی مهم درباره توقفناپذیری تکثر و توسعه تکنولوژیهای ارتباطی بیان کرد که با منطق همخوانی دارد؛ اما در مقابل آنچه جنتی مطرح نمود، چه میتوان اندیشید تا در آینده نزدیک که دیگر روشهای کنونی مقابله با امواج ماهواره و اینترنت، کارکردش را از دست میدهد و کار از دست ناظران خارج میشود، بتوان همچنان شاهد بازگشت عموم مردم به منابع داخلی بود؟
به گزارش ” صبح رابر” به نقل از «تابناک»، بحث بر سر نوع و میزان دسترسی آزاد به نسلهای تازه رسانهای با روی کار آمدن دولت یازدهم و در راستای شعارهایی که توسط این دولت در دوران انتخابات ریاست جمهوری سر داده شده بود، وارد فضای متفاوتی شد. رئیس جمهور و وزیر فرهنگ و ارشاد دولت یازدهم، به طور خاص در این زمینه نقش پررنگی داشتهاند و اظهارنظرهایشان، زمینه را فراهم ساخته تا در این باره مباحثی از زوایای گوناگون از همه سطوح و طبقات مطرح شود.
همین امر باعث شده تا امکان شناخت فضای بسیار گسترده رسانههای نو و میزان قدرت عمل کشورمان ـ چه در سطح حاکمیتی و چه در سطح مردمی ـ بیش از گذشته فراهم باشد و تنها یک نگاه قالب به صورت پیدرپی تنها از دریچه تهدید به رسانههای نوظهور ننگرد؛ نگاهی که پیش از این درباره رادیو و در دهههای بعدی پیرامون ویدئو نیز بود و مرور زمان نشان داد این عرصهها میتواند فرصت برابر بهرهبرداری برای کشورمان را نیز به فراهم آورد.
در همین رابطه علی جنتی سه شنبه در مراسم روز پژوهش که در پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات برگزار شد، گفت: «جامعه ما به تدریج دچار سقوط اخلاقی میشود و بسیاری از ارزشهای مهم جامعه اسلامی به سوی کمرنگ شدن میرود. در گذشته برخی اقدامات در کشور انجام میشد که امروز خندهدار به نظر میرسد. کاری نکنیم که پنج سال دیگر به کارهای خود بخندیم… ضریب استفاده از ماهواره ۷۱درصد مردم تهران را شامل میشود. رسیدگی به این موضوع ضرورت عرصه علم و فناوری روز است که باید ببینیم با آسیبهای این شبکهها چگونه مقابله کنیم».
وی تأکید کرد: «در آینده نزدیک، دو هزار شبکه ماهوارهای روی تلفنهای همراه به آسانی توسط قابل دریافت خواهد بود… آیا برای مقابله با این پیشرفتها هم از پارازیت استفاده خواهیم کرد یا راهکاریهای دیگری داریم؟ برای مقابله با این آسیبها، نیاز به روشهای عملی و درستی است که پژوهشگران باید این روشها را در قالبی که هم برای مردم و هم برای دولتپذیرفته باشد، تدوین کنند. در گذشته اقداماتی مانند ممنوعیت استفاده از ویدئو در کشور انجام میشد که امروز به نظر کارهای خندهدار به حساب میآید و شاید پنج سال دیگر هم با بررسی اقدامات امروز خود همین احساس را داشته و به آن بخندیم….»
آنچه مسلم است، این که گفتههای وزیر فرهنگ و ارشاد درباره شتاب و ابعاد توسعه رسانههای تصویری ـ که ممیزی آنها در اختیار کشورمان نیست و امکان محدودسازی آن نیز با ابزارهای کنونی وجود ندارد ـ با واقعیتهای دنیای فناوری تطابق دارد و چه بسا در سالهای آتی، اساساً اینترنت ابزاری باشد که هر شخص مستقل امکان دسترسی به آن را داشته باشد و عملاً فیلتر بازدهیاش به صفر برسد. با این اوصاف، منطق ایجاب میکند، در این زمینه، راهکاری اصلی و نه جانبی مورد توجه قرار گیرد.
در همین راستا چنین گمان میرود که راهکارهای عملی برای حفظ مخاطب پیرامون رسانههای داخلی، تمرکز مییابد و مهمترین رسانه در این زمینه، صداوسیماست؛ رسانهای که نه تنها هنوز نتوانسته از خطوط قرمز خود بکاهد، بلکه بر شمار آنها نیز سال به سال افزوده شده و لیست آنهایی که مقابل دوربین رسانه ملی قرار نمیگیرند، سال به سال رو به فزونی است و متأسفانه بسیاری از این چهرهها مخاطبان وسیعی دارند که مجموع اینها منجر به ریزش مخاطب میشوند.
هنوز ساز به تلویزیون نیامده و حتی موسیقی سنتی جایگاه مشخصی در تلویزیون ندارد و این مجموعه یکی از معدود مجموعه شبکههای جهان است که شبکهای تصویری حول محور موسیقی ندارد؛ امری که در «رادیو آوا» و «رادیو پیام» در حال وقوع است و اتفاقاً حجم انبوهی از مخاطبان را به خود جلب کرده و متأسفانه به دلیل ممنوعیت بدون منطق نمایش سازهای مختلف در تلویزیون، این امر تصویری تحقق نیافته است! اتفاقاً یکی از بزرگترین نقاط قوت رسانههای رقیب همین موسیقی است.
دوبله و پخش سریالهای روز جهان ولو آنکه آمریکایی باشند نیز امری است که در تلویزیون رخ نمیدهد و یا بسیار نادر است، حال آنکه فیلمهای هالیوودی به وفور نشان داده میشود و این پرسش را پیش میآورد که چه تفاوتی میان فیلم و سریال آمریکایی است که یکی ممنوع و دیگری مجاز است؟!
از این رفتارهای سلیقهای میتوان صدها مورد برشمرد که اگر مرتفع شود، میلیونها مخاطب ایرانی، شبکههای داخلی را به شبکههای ماهوارهای ترجیح خواهند داد، ولی به رغم این حضور پررنگ شبکههای ماهوارهای و دسترسی آسان از طریق اینترنت به آخرین فیلمها و سریالها، هنوز تغییر مشی رخ نداده است.
همین امر در دیگر حیطههای فرهنگی نیز وجود دارد و بیشتر نهادها و دستگاههای متولی حوزه فرهنگ نیز در قیاس با رسانه ملی کارنامه درخشانی ندارند و نمیتوانند مدعی باشند حرکت اساسی را در تغییر وضعیت فرهنگ کشورمان به ثمر رسانهاند. فضای رسانهای و تولید برنامه نیز باید به مراتب بازتر از شرایط کنونی باشد، والا اساساً محصولات تولید داخل کشور، توان مقابله با معادلهای خارجی را نخواهند داشت. اگر نیاز به بازنگری در حوزه فرهنگ باشد، وقت چندانی نمانده و چه بسا چند سال بعد، هر کس تلفن همراهی داشت، به اینترنت بدون فیلتر و صدها شبکه ماهوارهای دسترسی داشته باشد؛ بنابراین باید امروز دست به کار شد که آن زمان دیگر کار جدی نمیتوان کرد.