در میان قاموسها، گلواژهاى که در راس برترینها قرار دارد و بسیار جاذب، دلگشا و زیباست، واژه وحدت و اتحاد است. اتحاد، نخ تسبیحى است که مهرهها را در کنار هم نگه مىدارد، و ارتباط منظمى بین آنها برقرار مىسازد، و آنها را از پراکندگى و دورافتادگى و گم شدن حفظ مىکند؛ اگر آن نخ پاره شود، انسجام مهرهها گسسته شده، و هر کدام به جایى فرو خواهد افتاد . وحدت عامل مهم حرکتبخش براى انقلابها بوده و انسانها را در گذر پیشرفت به سوى پیروزىها، از دست اندازها و گردنههاى صعب العبور، عبور مىدهد، به ناتوانىها توان بخشیده و دشوارىها را آسان مىکند و ناممکنها را ممکن مىسازد.
اصولا نمىتوان بین اسلام و رهبرى اسلامى با مساله وحدت، جدایى فرض کرد، چرا که اسلام منهاى وحدت و یا ولایت منهاى وحدت، هم چون شیر مثنوى است که چنین شیرى را خدا نیافریده است. بر همین اساس امیرمؤمنان على (ع) در سخنى مساله رهبرى اسلامى را چنین ترسیم کرده و در خطبه ۱۴۶ نهج البلاغه مىفرماید: «و مکان القیم بالامر مکان النظام من الخرز یجمعه و یضمه: فان انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب؛ جایگاه زمامدار در حکومت، جایگاه رشته است که مهره ها را جمع می کند و به هم می پیوندد، و اگر رشته بگسلد، مهره ها پراکنده شده هر یک به جایی می رود».
وحدت مسلمانان، توان آنان را در برابر دشمنان، صدها و هزارها برابر مىکند، درست مانند سدهاى بزرگى که در نقاط مختلف جهان ساخته شده و مبدا بزرگترین نیروهاى صنعتى است و سرزمینهاى وسیعى را زیر پوشش روشنایى و آبیارى قرار داده است. این قدرت عظیم چیزى جز نتیجه به هم پیوستن دانههاى ناچیز باران نیست. بنابراین اتحاد و انسجام دانههاى باران باعث ایجاد سدهاى عظیم با آن همه توانایىها شده است. وقتى که از دانههاى باران در پرتو وحدت و به هم پیوستگى چنان آثار اعجازآمیز بروز کند، قطعا اتحاد و انسجام مسلمانان آثار و برکات اعجاز آمیز بیشترى در پیشرفت اهداف عالى انسانى و جلوگیرى از مقاصد غیر انسانى استعمار خواهد داشت و موجب سربلندى و عزت و اقتدار بىنظیر خواهد شد.
ارزش وحدت و اتحاد از دیدگاه قرآن
حفظ وحدت در صدر اسلام، موجب انسجام و فشردگى مسلمانان شد. آنها در پرتو همین همدلى و هماهنگى توانستند بر خیل دشمنان مختلف فائق آیند و به امتیازات فوقالعاده دست یازند، چرا که قرآن به آنها فرموده بود: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا واذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا; و همگى به ریسمان خدا (قرآن و اسلام و هرگونه وسیله رحمت) چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمتخدا را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید» (آل عمران، آیه ۱۰۳). قرآن تفرقه و اختلاف را در ردیف عذابهاى آسمانى عنوان کرده و مىفرماید: «قل هو القادر على ان یبعث علیکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم باس بعض; بگو خداوند قادر است که از بالا یا از زیر پاى شما، عذابى بر شما بفرستد، یا به صورت دستههاى پراکنده شما را با هم بیامیزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما به وسیله دیگرى بچشاند» (انعام/ آیه ۶۵).
قرآن به تفرقه افکنان هشدار داده و آنها را جداى از اسلام و دشمن مسلمانان معرفى کرده و با قاطعیت مىفرماید: «ان الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا لست منهم فی شىء انما امرهم الى الله؛ همانا کسانى که آیین خود را پراکنده ساختند، و به گروههاى گوناگون تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطهاى با آنها ندارى، سر و کار آنها تنها با خدا است» (همان، آیه ۱۵۹). قرآن، گروه گرایى و پراکندگى را از برنامههاى مشرکان دانسته، و مسلمانان را به شدت از آن نهى کرده و به انسجام تحت پوشش توحید دعوت فرموده و با صراحت مىفرماید: «و لاتکونوا من المشرکین من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا؛ از مشرکین نباشید، از کسانى که دین خود را پراکنده ساختند، و به دستهها و گروهها تقسیم شدند» (روم، آیات ۳۱ و ۳۲).
حفظ اتحاد در بیان پیامبر (ص) و امامان (ع)
در گفتار پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) با تعبیرهاى جالب و عمیق به مساله وحدت و برادرى ترغیب شده و از هرگونه پراکندگى و تفرقه نهى گردیده است و در بعضى از این موارد به دلیل آن نیز اشاره شده است، به عنوان نمونه، نظر شما را به چند گفتار از آنها جلب مىکنیم: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «المسلمون ید على من سواهم؛ تمام مسلمانان مانند یک دست در برابر بیگانگان متحد هستند» (علاء الدین بن على المتقى، کنزالعمال، حدیث۴۴۱) و نیز فرمود: «المسلمون کالرجل الواحد اذا اشتکى عضو من اعضائه تداعى له سائر جسده؛ مسلمانان نسبت به همدیگر هم چون یک مرد هستند که هرگاه عضوى از اعضاى او دردمند شود، اعضاى دیگر او نیز احساس درد مىکنند» (همان، حدیث۷۵۹). نظیر این مطلب با اندکى تفاوت از امام صادق (ع) نقل شده آنجا که فرمود: «المؤمن اخو المؤمن کالجسد الواحد، ان اشتکى شیئا منه وجد الم ذلک فی سائر جسده؛ مؤمن برادر مؤمن است، مانند پیکرى که هرگاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاى دیگر هم احساس درد کند» (محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج۲، ص۱۶۶).
امیرمؤمنان على (ع) در فرازى از یکى از خطبههایش خطاب به مسلمانان چنین فرمود: «و الزموا السواد الاعظم، فان یدالله مع الجماعه، و ایاکم والفرقه، فان الشاذ من الناس للشیطان، کما ان الشاذ من الغنم للذئب؛ و با انبوه مردم همراه گردید که دست خدا با جماعت (حق طلب) است. و از تفرقه و تکروی بپرهیزید که مردم تکرو بهره شیطان شوند، چنانکه گوسفند تکرو بهره گرگ گردد»(نهج البلاغه، خطبه۱۲۷). امام على (ع) به قدرى نسبت به گروهک خوارج که موجب تفرقه در میان سپاه آن حضرت شدند و با شعارهاى فریبنده براى خود دسته جدا کرده بودند، اظهار بیزارى مىکند که به دنبال سخن فوق مىفرماید: «الا من دعا الى هذا الشعار فاقتلوه، ولو کان تحت عمامتى هذه؛ هوش دارید، هر کس به این شعار (تفرقه) فراخواند او را بکشید هر چند زیر این عمامه من باشد» (نهج البلاغه، خطبه۱۲۷).
از این بیانات چنین استفاده مىشود که رعایت حفظ اتحاد، ارزش بسیار عمیق و مهمى است که پیامبر (ص) و امامان (ع) ما را به آن دعوت کردهاند، و به عکس گناه تفرقه افکنى و پراکندگى به قدرى بزرگ است که به منادیان و پدید آورندگان آن به شدت هشدار داده شده، تا مسلمانان با اظهار تنفر از آنها و از هرگونه تفرقهافکنى، عوامل اختلاف را از جامعه خود طرد کرده و براى حفظ وحدت خود، از هیچ گونه کوششى دریغ ننمایند. وحدت و یک پارچگى اثر معجز آمیزى در پیشرفت اهداف، و سربلندى و پیروزى اجتماعات دارد، و در بقاى نظام و انقلاب اسلامى، پس از مساله اصل اسلام ناب، و اصل ولایت و رهبرى صحیح، هیچ موضوعى هم چون اتحاد و انسجام اقوام و ملتها اثربخش نیست، وحدت کلمه و همدلى و همرنگى مسلمانان صدر اسلام، شاگردان پیامبر (ص) اثر به سزایى در پیشرفتها و فتوحات شگفتانگیز اسلام داشت، چرا که آنها به سخن پیامبر (ص) دل داده بودند که فرموده بود: «المؤمن للمؤمن کالبنیان یشید بعضه بعضا؛ افراد با ایمان نسبت به یکدیگر همانند اجزاى یک ساختمانند که هر جزیى از آن، جزء دیگر را محکم مىکند» و نیز فرمود: «المؤمنون کالنفس الواحده ؛ مؤمنان همچون یک روح هستند» (ابوالفتوح رازى، تفسیر ابوالفتوح، ج۲، ص۴۵۰).
وحدت و انسجام در پیروزى انقلاب اسلامى، نقش اساسى داشت، امام خمینى – قدس سره – منادى وحدت بود، و همواره به آن سفارش مىکرد، و به تفرقه افکنان هشدار مىداد، و آسیبرسانى به هم پیوستگى ملت را گناه بزرگ مىشمرد. آرى نقش دین اسلام در ایجاد وحدت و برادرى، و نقش وحدت و برادرى در پیشبرد اهداف به قدرى براى دشمنان و استعمارگران، مهم و گران بود، که براى نفوذ خود به کشورهاى اسلامى بیشترین سعى خود را براى ایجاد تفرقه نمودند، و با تز «تفرقه بینداز و حکومت کن» وارد میدان شدند، و در این راستا خسارتهاى جبران ناپذیرى به اسلام و مسلمانان وارد ساختند، چرا که آنها راز و رمز پیروزىهاى چشمگیر مسلمانان در ابعاد گوناگون را همان فشردگى و انضباط و به هم پیوستگى آنها مىدانستند.
«وحدت»، از مقدماتى است که اساس و انسجام و پویایى یک نظام را تشکیل داده و رمز ماندگارى آن مىباشد. با مراجعه به کلمات علىعلیه السلام چنینمىتوان استنباط نمود که: «اتحاد» امرىفطرى و طبیعى مىباشد و انسان با روحیه نوع دوستى پدید آمده است. بنابراین آنچه که باید به ریشهیابى آن پرداخت، «اختلاف» است، چرا که «اتحاد» ریشه در فطرت انساندارد.
در خطبه ۱۱۳ نهج البلاغه آمده است: «انما انتم اخوان على دین الله، مافرق بینکم الا خبث السرائر و سوء الضمائر. فلاتوازرون و لاتناصحون، و لاتباذلون ولاتوادون؛ شما بر اساس دین خدا برادران یکدیگرید، چیزی جز آلودگی درون ها و بدی نیت ها شما را از هم جدا نکرده، به همین دلیل یکدیگر را یاری نمی دهید، و خیرخواهی هم نمی کنید و به بیکدیگر بذل و بخشش ندارید، و با هم دوستی نمی ورزید».
گرچه وحدت گرایى، فطرى است اما امور فطرى نیازمند پرورش و توجه مىباشد و بىتوجهى و عدم اهتمام به آن، موجب اینمىشود که شکوفا نگردد و یا در معرض تندبادهاى روزگار قرار گیرد، به همین جهت امیرالمؤمنین علىعلیه السلام براى تقویت این امر فطرى در بین امت پیامبر بسیار تلاشمىنمودند و خود را مشتاقترین شخص به وحدت اسلامى به شمار مىآوردند: «لیس رجل – فاعلم – احرص علىجماعه امه محمدصلى الله علیه وآله و الفتها منى ابتغىبذلک حسن الثواب; و.. .کرم المآب؛ بدان هیچ کس از من بر اتحاد و همبستگىدر امت محمدصلى الله علیه وآله حریصتر نیست، من دراین کار خواستار پاداش نیکو…و بازگشت به جایگاه نیکو هستم» (نامه ۷۸ نهج البلاغه). با مطالعه سخنان امام علىعلیه السلام مىتوان به برخى از دلائلى که ایشان براساس آن بر مقوله وحدت تاکید مىنمودند، دست یافت از جمله:
۱ – وحدت ملى بسترى براى ریزش فیضالهى
از دیدگاه حضرت علىعلیه السلام خداوند در طول تاریخ بشرى هیچ نعمتى را با وجود اختلاف، به قوم و امتى عنایت ننموده است: «و ان اللهسبحانه لم یعط احدا بفرقه خیرا ممن مضىو لاممن بقى؛ خدای سبحان به هیچ کس از کسانی که در گذشته اند، و کسانی که باقی مانده اند از راه تفرقه خیری نرسانده است» (خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه). نه تنها اختلاف مانع نزول فیضهاى الهىمىشود حتى باعثسلب نعمتهاى موجود نیز مىگردد. چنان که امام علىعلیه السلام با اشاره به سرانجام قوم بنىاسرائیل، چنین بیان مىکنند که چگونه با رسوخ تفرقه بین آنها دوستىها و مهربانىها رخت بربست و پراکندگى و اختلاف سبب جنگ آنها علیه یکدیگر گردید و این اختلافات سبب شد که خداوند، لباس عزت و فراوانى نعمتش را از آنان برگیرد. از نگاه امام علىعلیه السلام وحدت و با هم بودن است که سبب یارى خداوند مىشود چرا که «یدالله مع الجماعه؛ دستخدا با جماعت است».
۲ – وحدت ملى و پیروزى در صحنههاىمختلف
پیروزى و گسترش اسلام در سالهاى اولیه بعثت نتیجه همبستگى و وحدت مسلمانان بود. این ایمان و اتحاد بود که آنان را چنان تربیت کرده بود که فارغ از هر نوع دسته بندى و قوم سالارى، تحت لواى نبوىصلى الله علیه وآله، براىاعتلاى کلمه «لااله الاالله» جانفشانىمىنمودند و به برکت همین وحدت بود که خداوند پیروزىهاى روز افزون را بر مسلمانان عنایت مىداشت. این که اتحاد باعث پیروزى مىشود، یکقانون عام و قطعى است؛ به طورى که اگر درجبهه حق «اختلاف» و در جبهه باطل «اتحاد» حاکم باشد، به طور قطع پیروزى از آن اهل باطل خواهد بود، به همین جهت حضرت علىعلیه السلام خطاب به لشکریان خویش مىفرمایند: «والله لاظنان هولاء القوم سیدالون منکم باجتماعهم على باطلهم و تفرقکم عن حقکم؛ به خدا سوگند من گمان دارم که این گروه به زودی (ارتش معاویه) قدرت را از چنگ شما بیرون آورند زیرا که آنان بر باطلشان اتفاق دارند و شما در حق خود تفرقه دارید» (خطبه ۲۵ نهج البلاغه).
۳ – وحدت ملى و ماندگارى انقلاب
حضرت علىعلیه السلام براساس تجربه تاریخىخویش، راز تداوم انقلاب را پرهیز از اختلاف و ایجاد همبستگى و اتحاد ملت دانسته و مىفرمایند: «فالزموا کل امر لزمت العزه بهشانهم و زاحت الاعداء له عنهم و مدتالعافیه به علیهم و انقادت النعمه له معهم، و وصلت الکرامه علیه حبلهم من الاجتنابللفرقه و للزوم للالفه و التعاض علیها والتواصىبها؛ به هر کاری که برایشان عزت آورد، و شر دشمنان را از آنان دور کرد، و بر مدت عافیت و سلامتی آنان افزود و نعمت ها را در اختیارشان گذاشت، و کرامت و بززگواری را به ریسمانشان بست که همان پرهیز از تفرقه، و چسبیدن به الفت و تشویق و سفارش یکدیگر به آن بود» (نهج البلاغه/ خطبه ۱۹۲). یعنى از تفرقه و پراکندگى اجتناب ورزیدند و بر الفت و همگامى همت گماشتند و یکدیگر را برآن توصیه کردند. و در جاى دیگر ایشان وحدت را سبب قوت و قدرت و رفع نابسامانىهاى امت دانستهاند: «فانه لم یجتمع قوم قط على امر واحدالااشتد امرهم و استحکمت عقدتهم… لمیمتنع قوم قط الا دفع الله عنهم العله، وکفاهم جوائح الذله و هداهم الى معالمالمله» به طور قطع تاکنون ملتى بر آرمان خاصى وحدت پیدا نکرد، مگر آن که قدرت گرفت و همبستگى آنان قوت یافت و هیچ ملتى قدرت و عزت نیافت مگر آن که خداوند نابسامانى را از آنان برداشت و بلاى ذلت را از آنان دفع نمود و آنان را به نشانههاى دین راهنمایى کرد.
۴ – وحدت ملى پشتوانه اجراى حق وعدالت
فقدان اتحاد و وحدت در هرجاى جامعه باعث هرج و مرج در آن نظام مىگردد و هنگامى که هرج و مرج و ناامنى در کشور حاکم گردد، اجراى حق و عدالت میسر نخواهد بود. حضرت علىعلیه السلام مىفرمایند: «فقلنا: تعالوا نداوى، لایدرک الیوم باطفاءالنائره و تسکین العامه حتى یشتد الامر ویستجمع، فنقوى على وضع الحقفىمواضعه؛ گفتیم: بیایید چیزی را که امروز (به آسانی) قابل دسترسی نیست با خاموش کردن آتش فتنه و فرونشاندن خشم عموم درمان کنیم تا کارها به سامان رسد و انتظام یابد، آن گاه بتوانیم حق را در جای خود قرار دهیم» (نهج البلاغه، نامه ۵۸).
هیچ عاقلى از تفرقه و اختلاف تمجید و طرفدارى نمىکند، آرمان وحدت از آرمانهاى فراجناحى فراملیتى، فرامذهبى و آرزوهاى بینالمللى جامعه بشرى است. در دنیاى تشیع، عالم اسلام، مستضعفان و کل بشریت، همه در اعماق فطرت از جنگ و جدال و دوگانگى و اختلاف و تفرقه و خصومت نفرت دارند و خواهان همفکرى و همگرایى و همکارى و ارتباط و تعاون هستند. در اینکه شیطان بزرگ و شیاطین داخلى و انگیزههاى شیطانى، عامل اصلى تفرقه و جدایى فرزندان قرآن و اسلام است و سیاستهاى فرعون برنامهریزى و جهت بخشى و اجرا و نظارت و تحکیم و تقویت«مبانى»، «روشها» و «انگیزه» هاى اختلاف را بر عهده دارد، هیچ مسلمان بیدار و هوشیارى تردید ندارد. گویى وحدت «آرمان شهرى» است که گرد و غبار جاهطلبى، جهل و غرور و … جاده و مسیر آن را پوشانده است گویى اتحاد فرزندان اسلام، مدینه فاضله آسمانى است که پرواز هواپیماها و اقمار زمین بدانجا لغو شده است و شاید هم اتحاد «جزیره»ى سعادت بشریت است که کشتىها و ناخدایان زمینى هنوز آن را کشف نکردهاند. حقیقت این است که خداى مهربان سمت و سو و راه و رسم دستیابى به وحدت را به ما آموخته و عطش دستیابى به این«آب حیات» را در درون ما به ودیعت نهاده است.
بشنو از نى چون حکایت مىکند*** از جداییها شکایت مىکند
قرب و رضاى الهى مقصد اعلاى جامعه بشرى و عشق حقپرستى نیروى حرکت مقدسانسانى است. انسان در پرتو «ایمان» به «عبادت» مىرسد و در سایه عبادت به «تقوا» دست مىیابد و ایمان و تقواى الهى محور اصلى وحدت اجتماعى است. عبادت «الله» زیربناى «آزادى» از زنجیرهاى جهل و جور و جیره است و بدون ایمان قرآنى و تقواى الهى، بشر در زندان معروف «زر و زور و تزویر» مىمیرد. از دیدگاه اسلام و تشیع، «قرآن» کتاب راهنماى وحدت و هماهنگى و معرفت و محبت اهل بیت(ع) محور و مدار حرکت اجتماعى است. در قلمرو تفکر و اندیشه، «ایمان» حبلالمتین یگانگى جامعه بشرى است. (واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا؛ و همگی به رشته الهی در آویزید و پراکنده نشوید، آل عمران/ ۱۰۳). ایمان واحد، قرآن واحد و رهبرى واحد اضلاع مثلث «وحدت» است. وحدت تنها در سایه جهانبینى مشترک، قوانین مشترک ورهبرى مشترک امکانپذیر است و این سه عامل بزرگ اتحاد جهانى از آسمان فرود آمده و خداى جهانآفرین آن را در اختیار بشر قرار داده است و سرانجام هم، انسانها، با ایمان و عبادت الهى و پذیرش قرآن و حکومت جهانى حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پیش نیازهاى «وحدت جهانى» را فراهممىآورند.
راهکارهاى تقویت وحدت اسلامى
۱- برگزارى برنامههاى گفتگوى علمى بین عالمان متعهد و مستقل شیعه و سنى درمورد اختلاف نظرهاى فقهى و سیاسى مثل ربا، کنترل موالید، موسیقى، حد و مرز ارتباط با کفار و … ،
۲- برگزارى سمینارهاى همفکرى در زمینه چگونگى مقابله با فرهنگ مهاجم غربى بین حوزه و دانشگاه،
۳- تاسیس نهادى حوزوى و نه دولتى براى نظارت و کنترل برداشتهاى نادرست و جلوگیرى از تحریف معنوى قرآن و سنت،
۴- تاسیس مرکزى براى شناخت و معرفى دقیق اهل بیت(ع) و شبههزدایى از زندگى آنان و جلوگیرى از تحریف سیماى عترت(ع)،
۵- گسترش فرهنگ انس با قرآن و حدیث به جاى مسابقات فوتبال و شطرنج و … در میان قشر جوان و نوجوان،
۶- اهتمام به خودسازى و تقویت مساجد و نماز و زیارت و توسل و دعا و عبادت،
۷- دفاع از آزادى اندیشه و بیان در چارچوب قرآن و سنت و مقابله با توهین و تحقیر دین و انبیاء و اصول تفکر اسلامى،
۸- حمل گفتار و رفتار مؤمنین بر صحت و پرهیز از اتهام بیجا و طى مراحل امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى،
۹- تفاهم و گفتگو باواژهها و اصطلاحات فرهنگ اسلامى و خوددارى از حضور و شرکت در مجامعى که با اصطلاحات و فرهنگ غیرمکتبى در مورد اسلام و مسلمین سخن مىگویند،
۱۰- احیاى روحیه خودباورى و نفى غربزدگى حاکم بر اغلب جوامع اسلامى،
۱۱- خرافهزدایى و پاکسازى فرهنگ دینباوران از خرافه و دروغ و پیرایههاى تفرقهانگیز،
۱۲- افزایش ارتباطات و دید و بازدید علمى بین حوزه و دانشگاه و مراکز فرهنگىدنیاى اسلام،
۱۳- توجه به دشمن اصلى و مقابله با وابستگان فکرى، سیاسى و افشاى مزدوران کفر جهانى در دنیاى اسلام،
۱۴- معرفى تلاشهاى وحدتآفرین انبیاء و معصومین(ع) و اسوههاى وحدت اسلامى به نسل جوان دنیاى اسلام و امثال این اقدامات راهکارهاى وحدت و استقرار اخوت اسلامى است. براى تحقق وحدت، گروهى از ما در عقیده و برخى در عمل، جمعى هم در هر دو بخش، گروهى از مسلمانان جامعه ما به خداشناسى بیشتر نیاز دارند و گروهى دیگر به مردمشناسى. خداشناسى عامل تقویت توحید عملى است و مردمشناسى زمینه توفیق در عدالت اجتماعى. شرک عقیدتى به ظلم اجتماعى مىانجامد و ظلم به کفر. قرب به خدا عامل اصلى وحدت انسانهاست و تقرب به آمریکا و شیطان با آرمان بلند تقریب بین مذاهب اسلامى و اتحاد عالم اسلام فرسنگها فاصله دارد.
منبع : کتابخانه ظهور
|
|