حکمتهای نهجالبلاغه خود الگوی عملی عدالت، زهد و شجاعت بوده است
نمایش جلوهای از وحدت و ایمان به خاندان نبوت در رابر
جشن شب ولادت امام رضا علیهالسلام در رابر
گلباران گلزار شهدای روستای قنات ملک زادگاه سردار دلها
دستبند پلیس رابر بر دستان خردهفروشان مواد مخدر
نوروز علوی با تمسک به روحیه اهلبیت و شخصیت امیرالمؤمنین(ع) محقق میشود
هشدار پلیس به رانندگان زیر سن قانونی
مدارس شهرستان رابر تا ۲۸ اسفندماه دایر است
رویداد فرهنگی ادبی رد پای عشق در شهرستان رابر برگزار شد
عشایر ایل بچاقچی و اهالی روستای قنات ملک برگزیدگان دوستدار کتاب کشور شدند
تمدید مهلت ارسال آثار به جشنواره شجره طوبی
اعلام جزئیات مراسم تحویل سال در حرم مطهر امام رضا(علیهالسلام)
پویش ملی «زندگی با آیهها»
برپایی ۱۵ بازارچه نوروزی صنایعدستی در استان کرمان
برگزاری محفل انس با قرآن کریم در محضر رهبر انقلاب
اعمال شب اول ماه مبارک رمضان
به گزارش ” صبح رابر” رایج ترین اصطلاحات بومی و عامیانه مردم شهرستان رابربه شرح ذیل :
بُن کتک = دارکوب
کِلوو = پوست سبز بادام یا گردو را کندن
پاپتی = پای برهنه
روزه اش سیاه شده = دور افطار کردن
دستی = آسیاب دستی
کُتینه = چوبی که با آن لباس می شورند
پوزه = صورت
لُوس = لب
لُپ = گونه
ملال = مژه
پُت = مو
تِک = شکم
کُول = شانه ، کتف
لِنگ = پا
قِلَم پا = ساق پا
پنج = ناخن
کِپَل = باسَن
تیلنگ = خوشه- قطعه ای از خوشه انگور
شروک = دکمه
(نیفه) = دور کمر شلوار
سیخ شلوار = فاق شلوار
بیژامه = شلوار راحتی ( زیر شلواری )
کُوُش = کفش
اوشا = جایی برای نگهداری حیوانات
دم پشت = عقرب
جهیزورجلون = چیدن جهیزیه عروس برای تماشا
(مَدرافه)مَرّافه = خواستگاری رفتن
مرکدخدایی = کسی که مهریه را تعیین میکند
ایشوم = ایل ، طایفه
گپ = گفتگو
چیکدون = چینه دان مرغ
قوایو = کهنه و پوشک بچه
موریک = مورچه
کاربافو = تارعنکبوت
مامنو = جانور افسانه ای برای شب عید نوروز
زمحریر = سرمای خیلی شدید
دختر زنینه = بچه دختر
وازاده = نوه فردی
کتُ کُپار = له شده و به هم خورد
میخو = میخک یا قلمفر
بش کاره = زراعت با آبیاری باران (دیمی کاری)
دال = عقاب
بستو یا مفرشو = کیسه ای برای نگهداری قند خورد شده
گرجین =خرمن کوب قدیمی
مزحکه = مسخره
کله گذاشته = به مردن یا خوابیدن اطلاق می شود
ریق رحمت را سر کشید = مرد
غافلو=یک نوع مرض صعب العلاج
دق =سکته
اُستین = رعد و برق
دکارت = ابزار قیچی مانند برای چیدن پشم و کرک گوسفندان
نریون = اسب یا چهارپا نر
مادیون = ماده چهار پا
خین = خون
شتیل کرده = تقلب کرده
کُودُون = شومینه محلی که در آن آتش درست می کنند
نو خواسته = جوان سر حال
پیشیل = خارو خاشاک که روی لبه اتاق یا روی سر دیوار خانه های گلی می گذارند
غلیف ، کماجدون = قابلمه
کاشی = ظروف آلومینیومی یا رویی
اوخوری = لیوان آبخوری
کُچ = سه پایه سنگی برای اجاق
سکُچ = سه پایه فلزی برای روی آتش
کرداک = نوعی کفش
چوری= جوجه
چریک = جوجه مرغ
لَل=جوجه پرنده
مادرکی = مادر پرنده
بِیُم:صبح زود – هنگام طلوع سحر
وَخِه : برخیز ، بلند شو
زِی باش:زود باش
شو : شب
صبر:عطسه
ناشتایی : صبحانه
چاشت : نهار
لیش : لجن
از رو بردن : سرپرستی کردن
کِلِک:چوب دو حلقی که زیر چیزی می زنند
پلاس : سیاه چادر











