می گن شاه خیلی به مردم خدمت کرد . راه آهن هایی که ما الان داریم . سینماها . پارک ها . و … همش از خدمات شاه و پدرش هست (ما در شیراز زندگی می کنیم می گن رضا شاه فرهنگ رو اورده به ایران . ایرانی ها که بلد نبودن لباس بپوشن. یه داستان هایی نقل می کنند که رضا شاه با مردم نشست و برخاست داشته و مردم دوست بوده است؟
در مورد پیشرفت های دوران پهلوی باید بگوییم که اگر در این دوران، به ظاهر پیشرفتهایی هم صورت گرفته، به دلیل وارداتی بودن فاقد ارزش است و نمیتواند پایدار و ریشهای باشد. اصلاحات زمانی ریشهای و پایدار است که از دل جامعه به صورت خودجوش برآید، نه اینکه به صورت زائدهای اجباری به جامعه پیوند بخورد. نتیجه این پیوند اجباری چیزی جز تباهی منابع نیست. اصلاحاتی که دیگران برای ما انجام دهند اولاً از روی دلسوزی نیست و هیچگاه منابع مطلوب را در اختیار ما قرار نمیدهند و حداکثر کاری که انجام میدهند در اختیار گذاشتن منابع دست چندم و بعضاً از رده خارج است. ثانیاً این اصلاح به گونهای طراحی خواهد شد که وابستگی ما را به دنبال داشته باشد. این اصلاحات چنانکه تاریخ نیز نشان داد، در بسیاری از موارد جامعه ایران را به یک جامعه نیمهصنعتی وابسته تبدیل نمود. صنعتی که هم از نظر منابع اولیه، هم از نظر متخصص، و هم از نظر بازار فروش به دیگران وابسته بود و مسائل زیربنایی ما را حل نکرد و به صورت اصلاحاتی ظاهری واقع شد. غیر از اینکه به اعتقاد بسیاری، این اصلاحات نه در راستای نیازهای واقعی کشور که به منظور سامان دادن وضعیت استعمار در ایران بوده است. به عنوان نمونه، در مورد راهآهن ایران گفته شده نیاز واقعی کشور به ایجاد خط راهآهن در مسیر غرب به شرق و در راستای جاده ابریشم به عنوان مهمترین شاهراه مبادلاتی ایران بود، در حالی که راهآهن ایجادی در دروه رضاخان در راستای اهداف نیروهای نظامی انگلستان در جنگ جهانی اول بوده است. مسیر جنوب شمال راهآهن به منظور انتقال نیرو و تجهیزات ارتش انگلستان به روسیه در جهت مقابله با حملههای آلمان صورت گرفت.
نکته مهمی که در مورد حاکمیت پادشاهی پهلوی در ایران وجود دارد این است که ایران به مانند هند نبود که استعمار به صورت مستقیم بتواند در آن حضور داشته باشد و منابع و ذخائر آن را به گونه علنی به تاراج ببرد. ایران به دلیل منابع فکری و فرهنگی قوی و نیز قدرت سیاسی اجتماعی روحانیون، به عنوان مدافعان حریم هویت و منافع ملی ایران، مانع از این میشد که استعمار بتواند به صورت مستقیم و علنی به تاراج منابع و امکانات بپردازد، لذا برای تاراج لازم بود اقدامات به صورت غیر علنی و توسط دستنشاندگان اجرا شود. به این منظور تصمیم جامعه استعماری بر این قرار گرفت که تحت عنوان اصلاح امور، فردی را در ایران به قدرت برساند و جامعه ایران را با امور ظاهری فریب داده تا در پرتو آن هم به مطامع خود برسند و هم به راحتی منابع ملی را به تاراج ببرند. این نکتهای است که هم در دوره رضاخان موجب انحراف جامعه ایران شد و هم امروز برخی از افراد جامعه ما را به قضاوتهای اینچنین میکشاند به گونهای که نتوانند مرز خدمت و خیانت را تشخیص دهند.
مسائل زیر به عنوان نمونهای از اقدامات دوران پهلوی است که نسبت به آن توضیحاتی ارائه میشود شاید بتواند این مرز و خط را بیشتر نشان دهد.
۱. بازگشت کشور به نظام استبدادی از نوع وابسته آن؛ حکوت رضاخانی بدون هیچ تردید جامعه ایران را به یک حکومت نظامی خشن و استبدادی تبدیل کرد. این امر به گونهای واضح است که حتی طرفداران این رژیم نیز نمیتوانند آن را انکار کنند. ترورهای وسیع حکومت رضاخان و فرزند وی نسبت به مخالفان امری نیست که با مبانی یک نظام مطلوب سازگار باشد چه رسد به جامعه دینی ایران.
۲. بیتوجهی به منافع و منابع ملی، همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد حکومت پهلوی در راستای خدمت اجانب و استعمار روی کار آمد، بنابراین منطقی است که نسبت به منابع ملی ایران نیز بیتوجه باشد. به عنوان نمونه یکی از پیمانهایی که در دروان رضاخان بین ایران و همسایگان آن بسته میشود، پیمان سعدآباد است. از نتایج این پیمان ازدست رفتن بسیاری از نقاط حساس و استراتژیک کشور بود. اروند به نفع عراق، بلندیهای استراتژیک آرات به نفع ترکیه، و … وجه المصالحه ایران و دیگران بود که به واسطهگری انگستان منعقد شد.
۳. اسکان عشایر : یکی از اقدامات تأمل برانگیز دوران پهلوی نابودی و اسکان عشایر بود. این امر علاوه بر اینکه موجب نابودی صنعت دامداری و کشاورزی و جایگزینی نفت به جای آن، که خود مایه وابستگی دیروز و حتی امروز ما بود، موجب شد امنیت مرکزی ایران نیز از بین برود. نیروهای ایلات و عشایر در ایران هماره به عنوان نیروهای غیر رسمی نظامی عمل کرده و موجب تأمین امنیت مناطق مرزی و مرکزی ایران از تهاجمات بودند. سرکوب و اسکان ایشان باعث از بین رفتن این نیروی امنیتی عظیم شد و جامعه ما را از نظر امنیتی با چالشهای بسیاری مواجه کرد. در نقلی تاریخی آمده است که روزی یکی از وابستگان سفارت انگلستان در ملاقاتی با رضاخان، نسبت به از بین بردن عشایر که با عملیاتی نظامی و خشن صورت گرفت تشکر میکند. او در این باره میگوید: قبل از سرکوب عشایر اگر میخواستیم چیزی از ایران ببریم، باید به هزاران نفر از عشایر رشوه میدادیم و در نهایت هم موفق نمیشدیم یا اگر موفق میشدیم چندان بهرهای برایمان نداشت. رضاخان از وی میپرسد که امروز چه میکنید؟ وی در جواب میگوید دیگر با حضور شما لازم نیست به هزاران نفر رشوه بدهیم، هرچه بخواهیم میبریم. ( به نقل از کتاب شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی) این امر نشاندهنده این است که در این دوران خواسته شده به واسطه فعالیتهای ظاهری منابع عظیم ما به تاراج رود.
۴. نابودی فرهنگ بومی: یکی از اقدامات مهم و مخرب دوره پهلوی، از بین بردن فرهنگ بومی و ملی جامعه ایران و تمسک به فرهنگ غربی بود. رضاخان و همکاران فرهنگی وی به قصد پیشرفت دست به نابودی فرهنگ ملی و سنتهای عظیم تاریخی ایران زدند. در این دوران بود که کسانی این ندا را سر میدادند که اگر میخواهید پیشرفت کنید باید از فرق سر تا نوک ناخن پا فرنگی شوید. حال اگر واقعاً به پیشرفت دست مییافتیم، حرفی نبود، ولی پیشرفت ما محدود شد به همین تغییر ظاهری و غربی شدن از فرق سر تا نوک پا در قالب لباس و پوشش. نکته حائز اهمیت این است که مگر فرهنگ ما چه مشکلی داشت که میخواستیم به جای آن دست به دامان مدرنیسم شویم. امری که تنها باعث از میانرفتن سنتهای پویا و خلاق جامعه ایران شد و جامعه ما را تا مدتها از داشتههای غنی خود محروم ساخت. این امر تنها به برکت انقلاب اسلامی بود که شکسته شد و ما در این دوران سعی کردیم به فرهنگ اصیل خود نزدیک شویم. توجه به فرهنگ و اندیشه دیگران زمانی مفید است که ما بدانیم از دیگران چه میخواهیم و چه نمیخواهیم. به معنی بهتر دست به انتخاب بزنیم و برای ارتقاء سنتهای خود و تکامل آن از تجربههای دیگران بهرهمند شویم. اما اگر قرار بر این باشد که اندیشههای دیگران بخواهد جایگزین داشتههای ما شود دیگر امیدی به پیشرفت نیست. زیرا میوه هر درختی باید متناسب با ریشه آن باشد.
۵. یکی از مسائلی در مورد دوران پهلوی حائز اهمیت است، مقاومت این نظام در برابر حرکتهای ملی ایرانیان بود. جریان مخالفت با نهضتهای دینی و ملی جامعه ایران همچون نهضت ملی شدن صنعت نفت، در کودتای ۲۸ مرداد نمونهای از این امر است. چگونه میتوان یک نظام سیاسی را نظامی اصلاحگر و به دنبال پیشرفت در نظر گرفت، در حالی که در برابر این حرکتهای ملی و نوگرایانه مقاومت دارد.
اگر بخواهیم فهرستی اجمالی از خیانت های شاه به کشور و مردم را ارائه بدهیم می توان به این امور اشاره نمود :
۱. وابسته نمودن کامل کشور به قدرتهای بزرگ بویژه امریکا در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی ،فرهنگی و…؛ بگونه ای که کشور در دوره پهلوی ، حیات خلوت و منطقه نفوذ این قدرتها و حافظ منافع آنها محسوب می شد، از لحاظ سیاسی ایران در آن زمان بر اساس دکترین نیکسون ،نقش ژاندارم منطقه را ایفا می کرد و منافع امریکا در منطقه را تامین می نمود و بر این اساس در اواسط دهه ۱۳۵۰ ایران به بزرگ ترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شد از سال ۱۹۵۰ تا زمان سقوط شاه ارزش قراردادهای خرید تجهیزات و خدمات نظامی ایران از آمریکا به حدود ۲۰ میلیارد دلار رسید تصویب و اجرای طرح مصونیت قضایی اتباع امریکایی در ایران ، ورود هزاران متخصص نظامی آمریکایی و سلطه آنها بر ارتش ، مداخله شاه در عمان و ارسال تجهیزات نظامی از سوی ایران به مراکش ، اردن و زئیر در گیری نظامی ایران در سومالی بخشی از برنامه هایی بود که به دستور آمریکا و در راستای منافع بین المللی این کشور تحقق یافت و ایرانیان را بیش از پیش به وابستگی شاه به آمریکا معتقد ساخت( جمعی از نویسندگان ،انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، قم : نشر معارف ، ۱۳۸۴، ص۱۰۷و۱۰۶) از نظر اقتصادی نیز کشور کاملاٌ وابسته به امریکا بود به عنوان نمونه آمریکا ۴۰ در صد سهام کنسرسیوم نفتی را به دست آورد و به سرمایه گذاری های گسترده در ایران پرداخت البته این روابط ماهیتی امپریالیستی داشت برای مثال ایران در برابر هر دلاری که از تجارت با آمریکا به دست می آورد دو دلار برای کالاهای امریکایی می پرداخت ( انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن ، ص ۱۰۶) باری روبین در کتاب جنگ قدرتها درباره وابستگی همه جانبه و بی اختیاری شاه در برابر قدرتهای خارجی و سلطه آنها بر کشور می نویسد: ماموران سیاسی نظامی انگلیس و آمریکا عملا در همه کارهای حکومت ایران دخالت می کردند ( ۲۵ گفتار درباره انقلاب اسلامی , تهران :شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی , نشر هماهنگ , ۱۳۸۲, ص ۳۰۶) بطور کلی شاه در سالهای حکومت خود به خواست و حمایت دولتمردان آمریکا بیش از مردم خود چشم دوخته بود و رابطه شاه و دولت آمریکا فراتر از رابطه دو دولت دوست بود او معتقد بود تا هنگامی که آمریکایی ها از وی حمایت کنند ، می تواند هر چه بخواهد بگوید و هر کاری که بخواهد انجام دهد از این رو چنین دولتی را نمی توان سرنگون کرد( ماروین زونیس ، شکست شاهانه ، ترجمه عباس مخبر ،تهران : طرح نو ,۱۳۷۴, ص ۳۵۹)
۲- بی اعتمادی به ارزشها ، سنت ها و معتقدات جامعه که عمیقاً ریشه مذهبی داشت و تلاش برای از بین بردن ارزشهای مذهبی مسلط بر جامعه و جایگزینی آنها با ارزشهای غربی که از این جمله می توان به تغییر تاریخ اسلامی به تاریخ شاهنشاهی، برگزاری جشن های سلطنتی پر هزینه و گزاف,نفوذ و اشتغال گسترده بهائیان و صهیونیستها در پستهای کلیدی و حساس دولتی اشاره نمود ( ر.ک به؛ ظهور وسقوط سلطنت پهلوی ، حسین فردوست ، تهران : موسسه اطلاعات ،۱۳۸۰و کتاب پشت پرده تخت طاووس ، مینو صمیمی ، تهران : موسسه اطلاعات ، ۱۳۷۴)
۳- ترویج روز افزون فساد وبزهکاری در میان مردم بویژه جوانان , شاه تا توانست در کشور به گسترش فساد و بی بند باری در کشور کمک کرد در حالی تعداد کتابخانه ها , ورزشگاهها در کشور بسیار محدود بودو در هر کوی وبرزن مراکز فحشاء , قمار و شراب فروشی وجود داشت و تهران پایتخت کشور شیعی ایران پر از مشروب فروشی و کارخانه های شراب سازی و مراکز قمار و فحشاء شده بود ( ر.ک.به: پشت پرده تخت طاووس و ظهور وسقوط سلطنت پهلوی )
۴- ابتذال و از بین بردن شخصیت و کرامت اخلاقی و اجتماعی زنان و تخریب کانون خانواده؛ زن در دوره حکومت شاه فقط یک وسیله عیاشی , شهوترانی بود و ارزش زن تا حد یک کالا تنزل پیدا کرده بود چیزی که امروزه در غرب شاهد آن هستیم. رواج فرهنگ برهنگی و بی بندوباری زنان و تنزل کرامت آنان وترویج فحشاء از کوشش های رژیم شاه در این جهت بود ( ر.ک. به: پشت پرده تخت طاووس , مفاسد اخلاقی خاندان پهلوی, شهلابختیاری , تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی )۵-تشدید بی عدالتی و تبعیض در جامعه وشکاف طبقاتی و ضربه به اقتصاد کشور و تخریب صنعت کشاورزی کشور و تشویق به مهاجرت از روستاها به شهرها , تک محصولی شدن اقتصاد کشور و ووابستگی شدید اقتصادی به آمریکا نیز از جمله خیانتهای شاه به مردم و کشور محسوب می گردد ( ر.ک.به رویش , در آمدی بر کارآمدی نظام جمهوری اسلامی , علی اکبر کلانتری , قم: نشر معارف و کتاب ۲۵ گفتار پیرامون انقلاب اسلامی و سیمای پهلوی , ژرار دو ویلیه ترجمه عبدالرحیم میهن یار , تهران : به آفرین ) یکی از عوامل مهم کمتر توسعه یافتگی ایران ناشی از فساد رژیم ستم شاهی پهلوی در ابعاد مختلف و وابستگان آنها می باشد. فساد وابستگان رژیم، وابستگى به غرب و وجود درآمدهاى نفتى منشاء انواع تخریبها در نظام اقتصادى ایران شده که آثار بسیارى از آنها همچنان تداوم یافته است و مىتواند منشاء آسیبهاى براى آینده انقلاب اسلامى ایران گردد.اهم مواردى که با بحث این مقاله مرتبط است عبارت است از: الف) انتخاب غلط استراتژى توسعه براى ایران منظور از استراتژى توسعه، انتخاب و تدوین اصول کلى حرکت براى ایجاد تحولات در ساختارها، نهادها و اجراى طرحهاى بزرگ اقتصادى و اجتماعى به منظور تسریع در پیشرفت و سازندگى کشور است. اگر در روند سازندگى کشورهایى که طى دو و سه دهه اخیر خود را از مرز یک کشور عقب افتاده به کشورهاى توسعه یافته رساندهاند مطالعهاى صورت گیرد، الگویى از استراتژى آنها استخراج مىگردد که کم و بیش مراحل زیر را در بردارد: ۱.اصلاحات وسیع همراه با اولویت دادن در تخصیص منابع به نظامهاى آموزشى و تربیتىخود، که از رهگذر آن تحولات زیر را در نسل جدید خویش ایجاد کردهاند: ـ ریشه کنى بى سوادى و افزایش معلومات عمومى جامعه، ـ گسترش علم، پژوهش و تحقیق، خلاقیت و نو آورى، ـ ایجاد همبستگى شدید ذهنى بین نسل جوان و منافع ملى کشور، ـ ایجاد آمادگى براى کار و تلاش بیشتر همراه با کاهش توقع و انتظار، ـ ایجاد آمادگى براى قانون پذیرى، نظم پذیرى، مشارکت جمعى در سازندگى کشور، ـ ایجاد نگرش و رفتار اقتصادى مناسب براى توسعه، با کاهش مصرف و آمادگى ذهنى براى پس انداز و سرمایه گذارى براى ساختن آینده، ۲.تلاش سازمان یافته براى دستیابى به علم و تکنولوژى جدید و بومى سازى آن در چارچوب نیازهاى جامعه خودى، ۳.حرکت در چارچوب برنامهاى منظم براى آماده سازى زیر ساختها و زیر بناهاى اقتصادى، ۴.قدرتمند ساختن دولت براى بازسازى بخش خصوصى فعال در فعالیتهاى اقتصادى در چارچوب مصالح ملى. در ارزیابى عمومى از اقدامات این کشورها مشاهده مىگردد که اولویتها و توجهات، عمدتا متوجه بهبود نقش انسانها در توسعه است و لذا شروع اصلاحات با نهادهاى آموزشى و فرهنگى است و به موازات آن، نهادها و ساختارهاى اجرایى را اصلاح کردهاند و به طور طبیعى از حاصل کیفیت بخشیدن به توانمندى انسانها و اصلاح ساختارها و نهادهاى اجتماعى زمینه براى تداوم توسعه اقتصادى فراهم شده و امکان کسب مالیات براى ساخت زیر بناهاى جدید فراهم گردیده است. اما آنچه در طول حیات رژیم گذشته در ایران اتفاق افتاد، حرکتى از انتها بود.بدین معنا که منابع درآمدى نفت این فرصت را فراهم ساخت که از طریق دلارهاى نفتى اولویت اقدامات توسعهاى رژیم گذشته از طریق ساخت فیزیکى جامعه شروع شود، بدون آنکه توجه کافى به کار آمد سازى انسانها از طریق نظامهاى آموزشى و فرهنگى بشود و تلاش سازمان یافته و پیگیرى براى اصلاحات نهادى در ساختارهاى مختلف اجرایى صورت پذیرد. این اتفاق از آنجا حادث مىگردد که معمولا مسئولان حکومتى کشورهاى جهان سوم ابتدا باظاهر کشورهاى پیشرفته آشنا مىشوند و اگر منابع درآمدى برون زایى مثل نفت، الماس و غیره داشته باشند، امکان این را مىیابند که با اجراى طرحهاى عمدتا فیزیکى و به اصطلاح چشم پرکن، ظاهر جامعه را تغییر دهند و احساس کاذب پیشرفت را از طریق دستگاههاى تبلیغاتى در بین مردم خودشان القا نمایند.متأسفانه این اتفاق تلخ در رژیم گذشته در ایران رخ داده و انواع مشکلات را براى جامعه ایران به یادگار گذاشته است.توجه شود که اگر درآمد برون زایى مثل نفت نباشد، حتى حکومتهاى وابسته کشورهاى جهان سوم براى ادامه حیات خود ناچار مىشوند از طریق کارآمد کردن نظامهاى فرهنگى، آموزشى خود و اصلاح ساختارهاى اجرایى، امکان صنعتى شدن و به وجود آمدن بنگاههاى اقتصادى و خدماتى مدون را فراهم سازند تا زمینه دریافت مالیات براى ادامه حکومتشان فراهم گردد.به هر حال وجود درآمدها حاصل از صدور نعمت نفت خام در کنار وابستگى و فساد رژیم شاهنشاهى آثار نامطلوب زیر را در جامعه ما به ارث گذاشته است: ۱.ایجاد یک نظام بزرگ دولتى مصرف کننده منابع و مخرب در سازندگى و توسعه کشور، à[۱]…۲.بزرگ شدن ابعاد نظامهاى آموزشى و تربیتى بدون آنکه اصلاحات لازم و متناسب سازى آن با شرایط جامعه ایران صورت گیرد و در نتیجه انتقال آثار فرهنگى غلط در کل جامعه، ۳.به وجود نیامدن نظام آموزش عالى مناسب براى حل مسائل جامعه خودى، ۴.عدم شکل گیرى نهاد برنامهریزى مناسب براى تدوین برنامههاى توسعه همه جانبه و پایدار در کشور، ۵.به وجود نیامدن نظامهاى آمارى، اطلاعاتى براى شناخت تحولات جامعه در ابعاد مختلف به عنوان پشتوانه براى نظامهاى برنامه ریزى، ۶.به وجود نیامدن نظامهاى نظارتى و ارزشیابى، ۷.عدم شکل گیرى بخش خصوصى سالم و فعال و در خدمت منافع ملى، ۸.تخصیص غلط منابع اقتصادى به نفع افرادى که در کارهاى فیزیکى جامعه ایفاى نقش مىکنند و به ضرر افرادى که در کارهاى نرم افزارى و علوم انسانى فعالیت مىنمایند، ۹.عدم انتقال علم و تکنولوژى مناسب به ساختارهاى مختلف : اقتصادى، سیاسى، مدیریتىو فرهنگى، ۱۰.عدم ایجاد نهادهاى تحقیقاتى و مطالعاتى مناسب براى شناخت واقعى مسائل جامعه، ۱۱.رشد نا متعادل و توسعه ناموزون مناطق مختلف کشور، ۱۲.ناشناخته ماندن بسیارى از خصوصیات فرهنگى، رفتارى اقشار مختلف جامعه براى مسئولین، .۱۳ناشناخته ماندن بسیارى از منابع و مزیتهاى نسبى کشور، ۱۴.فیزیک گرایى و ظاهر بینى افراطى در مفهوم سازندگى در بین مسئولان و مردم، ۱۵.توسعه مصرف گرایى مبتنى بر واردات کالاهاى صنعتى و مصرفى خارجى، ۱۶.توزیع نامتعادل استعدادهاى درخشان بین علوم مختلف مورد نیاز جامعه، ۱۷.عدم ایجاد یک نظام مالیاتى کارآمد، ۱۸.عدم شکل گیرى ساختار نظارت عمومى مردم بر تصمیمگیرى مدیران اجرایى و دستگاههاى دولتى به دلیل مشارکت نداشتن در تأمین هزینههاى دولتى، ۱۹.از بین رفتن حساسیت در مورد مصرف بیت المال و اموال عمومى در فرهنگ رفتارى تصمیم گیرندگان و مردم، ۲۰.تخریب نظام قضاوت جامعه نسبت به عناصر حکومت و دولت . (منبع:آسیبشناسى انقلاب اسلامى ،کتاب: راه انقلاب، ص ۱۸۵،نویسنده مقاله: مهندس حسن بنیانیان) از اواسط دهه ۱۳۴۰ شاه کنترل قدرت را در دست داشت.پایههاى سلطه او، بر صحنه سیاسى کشور تحکیم یافته بود.ارتش، نیروهاى انتظامى و ساواک در برخورد با مخالفان، وفادارى خود را نسبتبه او اثبات کرده بودند، اجراى برنامههاى رفورم، پیشرفتهاى اقتصادى را نوید مىداد. از لحاظ سیاستخارجى و موقعیتبین المللى، شاه در شرایط مطلوبى قرار داشت، شرکتهاى صنعتى و تجارى غرب، براى سرمایه گذارى به ایران روى آورده بودند، واشینگتن، دوستشاه و متحد ایران بود، شورویها برنامههاى رفورم رژیم ایران را تایید مىکردند. پروفسور م.س.ایوانف، تاریخ ایران نوین، ترقیات اقتصادى و تحولات در زمینه آموزش و زندگى اجتماعى ایران، صفحات ۲۳۶ تا ۲۶۵. اسرائیلیها شاه را مىستودند. در زمینه مدرنیزه کردن ساختار اقتصادى و کشاورزى ایران، ظاهرا کارهایى صورت گرفته بود، شاه نوید مىداد که استاندارد زندگى مردم ایران، از استاندارد زندگى مردم کشورهاى اروپاى غربى بالاتر خواهد رفت و در پایان قرن بیستم، ایران در زمره یکى از پنج کشور پیشرفته صنعتى جهان در خواهد آمد. Rouleau; Iran Mith and Reality, The Gardian, OCT.24,1966. ولى بین این وعدههاى پر سر و صدا، در مقایسه با آنچه انجام شده بود، فاصله زیادى به چشم مىخورد و این تفاوت مردمى را که چشم امید به نتایج انقلاب شاه و مردم داشتند، رفته رفته نومید مىساخت. در حقیقت آنچه طى یک دهه تحت عنوان مدرنیزاسیون صورت گرفت، نه پیشرفت اقتصادى و اجتماعى بود، نه مدرنیسم، بلکه شبه مدرنیسمى بود که پشتوانه آن فقط به عواید نفتبستگى داشت. Homa Katouzian : The Political Economy of Modern Iran. pp.274/94. (بخش عمده این کتاب به فارسى ترجمه شده است.) هنگامى که کشور، به رغم محمد رضا شاه در آستانهدروازههاى «تمدن بزرگ» قرار داشت، وضع مسکن در تهران و بسیارى از شهرهاى بزرگ ایران به صورت یک مشکل بزرگ در آمده بود.سرویس حمل و نقل، و دیگر خدمات شهرى بسیار نامناسب بود. بخشى از سیل مهاجرین روستاها، که براى یافتن کار به تهران و دیگر شهرها روى آورده بودند، به طور موقت در کارهاى ساختمانى جذب شده بودند، و بقیه سیگار فروشى، بلیط بخت آزمایى فروشى، نوکرى و حتى گدایى مىکردند. در استراتژى توسعه اقتصادى شاه، کمتر به تکنولوژى پیشرفته غرب و بیشتر به واردات تسلیحات و جنگ افزار توجه شده بود. کالاى عمده صادراتى ایران نفتبود و همه چیز به درآمد نفتبستگى داشت.عایدى حاصل از نفت که در اواسط دهه ۱۳۴۰ حدود ۵۰۰ میلیون دلار بود، در سال ۱۳۵۵، از ۲۰ میلیارد (چهل برابر) تجاوز کرد.به همین ترتیب واردات کشور از ۵۶۰ میلیون دلار در سال ۱۳۴۱، به بیش از ۳ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۱ و ۴۰۰/۱۸ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۶ رسید. همچنین رشد عواید نفتبه سقوط سهم صادرات غیر نفتى انجامید، به طورى که در سال ۱۳۵۶ سهم صادرات غیر نفتى به ۲ درصد کاهش یافت.به بیان دیگر، در آستانه دروازههاى «تمدن بزرگ» صادرات کالاى کشاورزى و صنعتى ایران تنها ۲ درصد کل صادرات کشور بود. همان کتاب، صفحات ۲۴۰ تا ۲۶۲. در زمینه بهداشت و فرهنگ، طى دهه ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۳ نیز اقداماتى صورت گرفته بود، تعداد پزشکان سه برابر و میزان سواداندوزى از ۲۶ درصد در سال ۱۳۴۳ به ۴۲ درصد، در اوائل دهه ۱۳۵۰ ترقى کرده بود، همچنین اعتبار براى هزینههاى آموزش عالى از ۶/۷ درصد در سال ۱۳۴۳ به ۱۳ درصد در سال ۱۳۴۹ افزایش یافته بود. دکتر ابراهیم گرانفر، اقتصاد در حال توسعه و برنامه ریزى نیروى انسانى، ۱۳۵۱، صفحه ۱۶۳. ولى این نکته نیز حقیقت داشت که ایران طى یک دهه گذشته از لحاظ کمبود پزشک، کمبود امکانات بهداشتى و بیمارستانى، یکى از کشورهاى عقب مانده خاورمیانه محسوب مىشد.افزون بر این ۶۸ درصد بزرگسالان کشور همچنان بى سواد باقى مانده بودند، کمى بیش از ۴۰ درصد اطفال در مدارس ابتدایى درس مىخواندند.براى ۰۰۰،۲۹۰ دیپلمه متقاضى تحصیلات عالى، سالانه ۰۰۰،۶۰ محل وجود داشت و حد نصاب کسانى که تحصیلات عالى داشتند، کمتر از دیگر کشورهاى خاورمیانه بود. در مورد برنامه اصلاحات ارضى تعداد ۰۰۰،۶۳۸،۱ خانوار کشاورز صاحب زمینشده بودند.شرکتهاى تعاونى روستایى، تسهیلاتى براى کشاورزان فراهم کرده بودند.تعداد تراکتورها شانزده برابر شده و سطح اراضى زیر کشت، به بیستبرابر رسیده بود، با این حال، کمبودهاى آشکار به چشم مىخورد، شرکتهاى تعاونى سرمایه کافى براى کمک به کشاورزان نداشتند، عمده سرمایه و امتیازات مالى و امکانات مربوط به کشاورزى در اختیار شرکتهاى زراعى و کشت و صنعت قرار مىگرفت. بیش از ۹۰ درصد روستاها، فاقد روشنایى (برق) بودند و مهمتر از اینها اکثریت کشاورزانى که استحقاق دریافت زمین داشتند، از دریافت زمین محروم مانده بودند و یا مقدار زمینى که به آنها واگذار شده بود به اندازهاى که با کار در آن حداقل معاش خود را تامین کنند نبود. کنترل قیمت محصولات کشاورزى مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت روستاییان بدون زمین به شهرها، بى توجهى دولتبه مازاد محصولات کشاورزى، به عنوان منبعى براى تامین غذا و صادرات و تامین درآمد، به دلیل استفاده از عواید نفت، از اهم مسائلى بود که موجب پایین آمدن سطح محصولات کشاورزى گردید.در نتیجه، ایران از اواسط دهه ۱۳۵۰ ناگزیر از وارد کردن غله و دیگر فراوردههاى کشاورزى شد.در سال ۱۳۵۰ ارزش کل تولید کشاورزى ایران، بالغ بر ۳/۱۷۲ میلیارد ریال بود، در صورتى که کل مصرف روستاییان ۶/۱۷۹ میلیارد ریال بود.به بیان دیگر، مصرف روستاییان ۳/۷ میلیارد ریال بیش از کل تولید کشاورزى ملکتبود! The Political Economy of Modern Iran, p.229. در زمینه استاندارد زندگى مردم شهر نشین نیز پیشرفتهاى قابل توجهى صورت گرفته بود، ساختمانهاى جدید و آپارتمانهاى مدرن، فراوانى کالاى مورد نیاز، بخصوص یخچال، تلویزیون، اتومبیل سوارى، نشانه تغییر کیفیت زندگى شهرنشینان بود.کارگران از بیمه درمانى، بیمه بى کارى و سهیم شدن در سود کارخانجات بهره مىبردند ولى در مقابل، تعداد خانوادههایى که فقط در یک اطاق زندگى مىکردند، طى ده سال (۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶) افزایش یافته بود و از ۳۶ درصد به ۴۳ درصد رسیده بود.در سال ۱۳۵۶ بیش از ۴۲ درصد ساکنان شهر تهران، محل سکونت مناسب نداشتند.تهران با بیش از ۴ میلیون جمعیت از سیستم حمل و نقل شهرى مناسب در مقایسه با دیگر پایتختهاى کشورهاى خاورمیانه، محروم بود، طبقات پایین کارگر، مانند دستفروشان، کارگران ساختمانى، وکسانى که در کارگاههاى کوچک و نظایر آن کار مىکردند، از برنامه رفاه اجتماعى استفاده نمىکردند، زیرا واجد شرایط مقررات بیمه نبودند.بدینسان، صدها هزار تن کسانى که از روستاها براى یافتن کار به تهران و شهرستانها روى آورده بودند، در فقر و فاقه و بلاتکلیفى به سر مىبردند. طى ده سال آخر حکومتشاه، درآمد ناویژه ملى قوس صعودى داشت، ولى مردم ایران از این درآمد به نحو برابر بهرهمند نشدند. ثروتمندان به مراتب بیش از طبقات متوسط پایین سود بردند و ثروتمندتر شدند، فساد با ابعاد وسیعى در ارکان مملکت، همگام با استبداد پیش مىرفت.برادران و خواهران شاه و وابستگان آنها، از سهامداران عمده بسیارى از شرکتهاى داخلى، یا واسطه معاملات بین دولت و شرکتهاى خارجى بودند و از این رهگذر، صدها میلیون دلار به جیب زدند.روزنامه نیویورک تایمز در شماره ۱۰ ژانویه ۱۹۷۹ به استناد گفته یکى از منابع بانکى در آمریکا نوشت «….فقط اوراق بهادار متعلق به شخص شاه بیش از یک میلیارد دلار است و تنها طى دو سال آخر، مبلغى بین ۲ تا ۴ میلیارد دلار از سوى خانواده سلطنتى ایران به آمریکا منتقل شده است.» محمد رضا شاه، در سالهاى اول دهه ۱۳۵۰ بى اعتنا به انتقاد مخالفان و مطبوعات در رؤیاى «تمدن بزرگ» و با تکیه به پشتیبانى واشینگتن، خود را رهبر انقلاب شاه و مردم و محبوب ملت مىدانست. وى در زمستان ۱۳۵۳ در مصاحبه با خبرنگار روزنامه گاردین گفت: «مردم ایران، با قلب و روحشان، پشتسر پادشاه خود ایستادهاند» . Gardian, January 14, 1974. جشنهاى ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهى در پاییز سال ۱۳۵۰ محمد رضا شاه، سالگرد ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهى ایران را با شکوه کم نظیرى در محل پرسپولیس (تخت جمشید) جشن گرفت.در این جشن بیست پادشاه و امیر عرب، پنج ملکه، بیست و یک شاهزاده، شانزده رئیس جمهورى، سه نخست وزیر، چهار معاون رئیس جمهورى و دو وزیر خارجه از ۶۹ کشور شرکت کردند.از جمله مدعوین نیکلا پادگورنى، رئیس جمهورى اتحاد جماهیر شوروى، مارشال تیتو، از یوگوسلاوى، یحیى خان از پاکستان، و.و.گیرى از هندوستان، ملک حسین پادشاه اردن و امپراتور هیلاسلاسى، از اتیوپى بودند.اسپیرو آگنیو معاون ریچارد نیکسون به نمایندگى ایالات متحده در مراسم شرکت داشت. گذشته از مقامات مزبور، دهها تن از شخصیتهاى علمى، هنرى، صنعتى، فرهنگى و نمایندگان رسانههاى خبرى جهان و نیز نخبگان ایرانى، در جشنى که یک هفته طول کشید حضور یافته بودند مدعوین در ۳ چادر عظیم و ۵۰ چادر بزرگ که در خارج تهیه شده بود، پذیرایى شدند.براى تامین روشنایى محل از تهران و شیراز ۶۰۰۰ مایل کابل کشى و ۲۰ مایل حلقه گل زینتى، شامل ۱۳۰۰۰۰ لامپ چراغ مصرف شده بود.در میهمانیهاى رسمى، ۵۰۰ تن میهمان حضور داشتند.غذا شامل تخم بلدرچین با خاویار، خوراک خرچنگ، کباب بره با قارچ، طاووس بریان انباشته از جگر غاز، و دسر شامل تمشک تازه محصول فرانسه با لعاب انجیر و تمشک مخصوص بود.ماکس بلوئه، فرانسوى که با ۲۵۹ سر آشپز، آشپز و پیشخدمت، از ده روز پیش از برگزارى مراسم جشن از فرانسه آماده بود، سرپرستى پذیراییها را به عهده داشت.رستوران ماکزیم پاریس، غذا و مشروب، از جمله ۲۵۰۰۰ بطرى شراب مخصوص تهیه دیده بود. در مراسم جشن پرسپولیس ۶۰۰ روزنامه نگار، عکاس و فیلمبردار از اکناف جهان به تخت جمشید آمده بودند، بیش از یک میلیون کلمه خبر به سراسر دنیا مخابره کردند.شبکه تلویزیونى NBC از ایالات متحده آمریکا، مراسم جشن را با استفاده از ماهواره، براى دهها میلیون بیننده آمریکایى پخش کرد.مردم ایران نیز قسمتهایى از مراسم را از تلویزیون تماشا کردند.به نقل از: (James A.Bill.op.cit.,pp.149 -184) مراسم جشن در نهایت گشاده دستى و اسراف انجام گرفت و هزینه آن بیش از ۲۰۰ میلیون دلار برآورد شد مدعوین در ۳ چادر عظیم و ۵۰ چادر بزرگ که در خارج تهیه شده بود، پذیرایى شدند.براى تامین روشنایى محل از تهران و شیراز ۶۰۰۰ مایل کابل کشى و ۲۰ مایل حلقه گل زینتى، شامل ۱۳۰۰۰۰ لامپ چراغ مصرف شده بود. در میهمانیهاى رسمى، ۵۰۰ تن میهمان حضور داشتند.غذا شامل تخم بلدرچین با خاویار، خوراک خرچنگ، کباب بره با قارچ، طاووس بریان انباشته از جگر غاز، و دسر شامل تمشک تازه محصول فرانسه با لعاب انجیر و تمشک مخصوص بود.ماکس بلوئه، فرانسوى که با ۲۵۹ سر آشپز، آشپز و پیشخدمت، از ده روز پیش از برگزارى مراسم جشن از فرانسه آماده بود، سرپرستى پذیراییها را به عهده داشت.رستوران ماکزیم پاریس، غذا و مشروب، از جمله ۲۵۰۰۰ بطرى شراب مخصوص تهیه دیده بود. در مراسم جشن پرسپولیس ۶۰۰ روزنامه نگار، عکاس و فیلمبردار از اکناف جهان به تخت جمشید آمده بودند، بیش از یک میلیون کلمه خبر به سراسر دنیا مخابره کردند.شبکه تلویزیونى NBC از ایالات متحده آمریکا، مراسم جشن را با استفاده از ماهواره، براى دهها میلیون بیننده آمریکایى پخش کرد.مردم ایران نیز قسمتهایى از مراسم را از تلویزیون تماشا کردند.به نقل از: (James A.Bill.op.cit.,pp.149 -184) . شاه، با برگزارى این جشن پر سر و صدا، مرحله تازهاى از سلطنتخود را آغاز کرد.شاید این کار نشانهاى بود از بیمارى بزرگ پندارى او، زیرا در همان اوان که میلیونها دلار صرف هزینه خرید و ارسال مشروب، گل و غذا، از اروپا شد، و هنگامى که میهمانان در تخت جمشید، جگر غاز و خاویار مزمزه مىکردند، هزاران ایرانى در ایالات سیستان و بلوچستان، حتى در روستاهاى فارس گرسنه بودند. مؤلف در سال ۱۳۳۵ در معیتسرلشگر میرجلالى فرمانده سپاه جنوب، در شهرستان خاش شاهد این حقیقت تلخ و شرم آور بود، میر جلالى ضمن بازدید تنها مدرسه شهر، از مدیر آن که مرد ژنده پوشى بود پرسید، بچهها کجا هستند.مدیر جواب داد ساعت تفریح آنهاست، عدهاى براى علفخورى به صحرا رفتهاند! در چنین شرایطى صدها تن از شخصیتهاى معروف از اکناف جهان به پرسپولیس آمده بودند تا شاهد پیشرفتهاى ایران باشند و شاه را ستایش کنند.در پرسپولیس، محمد رضا شاه، بر سر مزار کورش نطقى ایراد کرد و گفت: «….کوروش بزرگ! شاه شاهان، شاه هخامنش، شاه سرزمین ایران، من شاهنشاه ایران، از جانب خود و ملتم، بر تو درود مىگویم! …کورش! شاه بزرگ شاهان، آزادهترین آزادگان، قهرمان تاریخ ایران و جهان! آسوده بخواب، زیرا ما بیداریم و پیوسته بیدار خواهیم ماند..» روزنامهها، آذر ۱۳۵۰. مدعوین جشن ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهى، صدها تن میهمانان خارجى و گروهى از نخبگان مورد اعتماد دستگاه بودند ولى مردم ایران به آنجا راه نداشتند.همه راههائى که به پرسپولیس و تخت جمشید منتهى مىشد به وسیله نیروهاى نظامى و امنیتى بسته شده بود.صدها تن، زن و مرد ایرانى، که نسبتبه آنها سوء ظن مىرفت، دستگیر شده و یا تحت نظر قرار داشتند. به رغم کوششها و هزینه سنگینى که براى هر چه با شکوهتر جلوه دادن جشنها به کار رفت، مطبوعات آمریکا مطالب انتقاد آمیزى پیرامون بىنظمیهاى آن نوشتند و برخى شاه و رژیم او را به باد حمله گرفتند. دنباله انتقاد به محافل و شخصیتهاى سیاسى کشیده شد.جورج بال، معاون سابق وزارت امور خارجه آمریکا گفت «چه مناظر پوچ و زنندهاى! فرزند یک سرهنگ فوج قزاق، در کشورى که درآمد سرانه مردم آن ۲۵۰ دلار در سال است، مانند یک امپراتور جشن بر پا کرده و با ادعاى رفورم و نوگرایى، البسه و پوشاک دوران استبداد باستانى را به نمایش گذاشته است» George W.Ball; The Past has another Pattern; Memories, (New York; W.W. Norton, 1982) , p.435. (سپهبد فریدون سنجر، معاون عملیاتى فرمانده نیروى هوایى که از افسران خوشنام آن نیرو به شمار مىرود، و در مراسم جشنهاى ۲۵۰۰ شاهنشاهى، میهماندار یکى از سران کشورهاى مدعو بوده است، مواردى از بى تربیتىها را در آن مراسم، براى مؤلف نقل کرد، از جمله گفت، در اولین روز و شب مراسم براى میهمانداران، که حدود ۵۰ تن افسر از درجه سرتیپ به بالا بودند، غذا و محل استراحت پیش بینى نشده بود و هیچ کس خود را مسئول این بى تربیتى نمىدانست.) محمد رضا شاه که از انتقادات مطبوعات خارجى پیرامون بى نظمیهاى جشنها به خشم آمده بود، در مصاحبهاى که با خبرنگار روزنامه لوموند به عمل آورد گفت: «…اینها دیگر چه گله و شکایتى دارند؟ ما براى برخى از سران کشورها و میهمانان، دو بار ضیافت و میهمانى برگزار کردیم [….] به هر حال، این بزرگترین اجتماع کشورهاى جهان در تاریخ بود» .مصاحبه با خبرنگار لوموند، به نقل از گاردین، ۱۶ اکتبر ۱۹۷۱. آیت الله روح الله خمینى، طى بیانیهاى که از تبعید (عراق) منتشر کرد، جشن شاهنشاهى را محکوم نمود و از مردم ایران خواست علیه رژیم غارتگر پهلوى تظاهرات بر پا کنند.آیت الله، با اشاره به تظاهرات دانشجویان ایرانى و مضروب شدن آنها به وسیله پلیس و مامورین امنیتى گفت «تنها گناه این دانشجویان نشان دادن مخالفتبا جشنهاى ۲۵۰۰ ساله بود.ما، به این جشنها نیاز نداریم، براى گرسنگان کارى بکنید.ما نمىخواهیم بر روى نعش ملت ما جشن بر پا کنید» . Iran Report. Autumn, 1971,p.1. ( منبع:تاریخ سیاسى بیست و پنجساله ایران، ج ۱، ص ۳۴۵ ، نویسنده: غلامرضا نجاتى )
همچنین در این زمینه ر.ک کتاب «رویارویى انقلاب اسلامى ایران و آمریکا»، جمیله کدیور، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۴. براى آگاهى بیتشر ر.ک: ۱- چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى در ایران، محمد باقر حشمتزاده، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، صص ۱۳۲ – ۱۴۵. ۲- آخرین انقلاب قرن، (مجموعه مقالات)، عباس زارع، نشر معارف، ۱۳۷۹، ص ۲۳۹، مقاله بستر اقتصادى انقلاب ایران. ۳- جرعهى جارى (سى مقاله پژوهشى پیرامون انقلاب اسلامى ایران) به اهتمام على ذوعلم، مقاله تحلیلى بر ریشههاى اقتصادى، سیاسى انقلاب ایران، نوشته عبدالرحیم گواهى، ص ۱۶۱ .
منبع : بوتیا