به گزارش”صبح رابر”جهانیان هرگاه پادشاه یک کشور عربی ثروتمند را که در جهان اسلام جایگاه مهمی دارد بر صفحهی تلویزیون مشاهده کنند و گفتار و رفتار او را با منطق محکم و اندیشه ژرف آیتالله خامنهای مقایسه کنند، به سادگی درمییابند که با وجود همهی تبلیغات و غوغای رسانهای علیه رهبر ایران، ایشان یک نمونه بینظیر و اصیل است.
دکتر «ریاض الاخرس» در یادداشتی اختصاصی به نقل از برهان به بررسی دلایل اهتمام بازیگران بینالمللی به شخصیت رهبر ایران پرداخته است.
«در میان رهبران جهان، شاید هیچ کس به اندازهی آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، ناشناخته و در عین حال، برای همه مهم نباشد.» (بنیاد بینالمللی صلح کارینگی)
پدیدهی قابل توجه در ایران، که از مرزهای این کشور فراتر رفته و منطقه و حتی سراسر جهان را در بر گرفته، آن است که تمامی بیانات و سخنان رهبر ایران، چه در زمان حیات حضرت امام خمینی، رهبر فقید جمهوری اسلامی، و چه رهبر فعلی، آیتالله سید علی خامنهای، در کانون توجه و دقت جهانیان قرار دارد.
سخنان و تصریحات رهبر جمهوری اسلامی نه فقط برای سران و رهبران سیاسی و دینی، بلکه برای طیفهای گستردهای از اقشار اجتماعی و محافل علمی جهان دارای اهمیت است، اما برای بررسی دقیقتر علل و اسباب این امر، در این نوشتار، تنها سیاستمداران و فعالان رسانهای منطقهای و بینالمللی را مورد توجه قرار میدهیم و علت توجه فزاینده به اظهارات و مواضع رهبر ایران را تنها از نگاه به این قشر بررسی میکنیم.
حقیقت آن است که «رهبری» ایران نیز همچون «نظام» جمهوری اسلامی ایران، در تمامی کشورهای جهان معاصر، منحصربهفرد و بیمانند است و نظیری برای آن یافت نمیشود.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، برای رهبر اختیارات گستردهای قائل شده است و در چندین اصل از متن قانون اساسی، که به مسائل مهم سیاسی و نظامی ارتباط دارد، اختیارات رهبر را ذکر کرده است. فصل هشتم از این قانون، به بررسی ویژگیها و نحوهی انتخاب رهبر و جزئیات این موضوع میپردازد. برای مثال، در بند سوم اصل ۱۰۹ قانون اساسی، دارا بودن «نگرش صحیح سیاسی و کفایت اجتماعی و اداری و تدبیر و شجاعت و توان لازم برای رهبری»، به عنوان ویژگیهای رهبر ذکر شده است. اصل ۱۱۰ نیز به وظایف و اختیارات رهبری میپردازد.
بر اساس نظریهی ولایت مطلقهی فقیه ـکه تجربهی انقلاب اسلامی، صحت و واقعگرایی و ضرورت آن را ثابت کردـ رهبر دارای اختیاراتی است که این اختیارات در شرایط عادی، در چارچوب قانون اساسی قرار دارد، اما هر گاه قانون اساسی از حل مشکل و معضلی ناتوان باشد، رهبر وظیفهی ارائهی راهکارهای شرعی و قانونی برای حل آن را به عهده دارد که در این حالت، تصمیم رهبر به عنوان راهکار قانونی، قوای سهگانه را در بر میگیرد و حتی قانون اساسی را هم پوشش میدهد؛ چرا که بنا بر نص صریح قانون اساسی، رهبر وظایفی بر عهده دارد که میتوان آن را فراتر از قانون اساسی دانست.
پیش از ورود به بحث، لازم به ذکر است که وجود رهبری با دو بُعد دینی و سیاسی در جامعهی ایران، پدیدهی نوظهوری نیست، اما میتوان گفت که حضور رهبر دینی در رأس هرم سیاسی، دینی و نظامی کشور به شکل کنونی، رویکرد جدیدی است که همراه با برپایی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت و تاریخچهی آن به حدود سالهای ۱۳۵۷ بازمیگردد؛ آن گاه که امام خمینی (رحمت الله علیه) پایههای نهضت مبتنی بر اسلام ناب را در برابر طاغوت سرکش ایران، که از سوی امپریالیسم غرب و در رأس آنها آمریکا و بریتانیا و نیز اذناب مرتجع و صهیونیست آن دو در منطقه حمایت میشد، مستحکم کرد. رهبریِ تاریخیِ امام خمینی، مهمترین نقش را در پیروزی انقلاب اسلامی داشت؛ انقلابی که پیش از پیروزی، مدتی طولانی، قریب به پانزده سال، به ظاهر در محاق قرار گرفته بود.
اما پیروزی انقلاب ایران، تنها راز درخشش رهبری آن نبود، بلکه ثبات و پایداری و موفقیتهای مستمر انقلاب ایران در ایجاد حکومتی به معنای حقیقی، جایگاه و نقش رهبری را بیش از پیش آشکار کرد. دوران رهبری امام خمینی در دههی نخست پس از پیروزی انقلاب، اهمیت و نقش رهبر در گفتمان سیاسی ایران را مشخص نمود.
با نگاهی به موفقیتهای درخشان انقلاب اسلامی ایران در دوران کوتاه پس از پیروزی تا به امروز، اهمیت رهبری در روند انقلاب و در بالندگی جامعهی ایران آشکارتر میگردد؛ به ویژه اگر فشارها، محاصرهی اقتصادی و جنگ را هم در نظر بگیریم. مقایسهی سرنوشت ناگوار و اندوهبار انقلابهای تونس، مصر، یمن و بحرین در فاصلهی دو سال از آغاز این انقلابها، این حقیقت را بهتر جلوهگر میکند. در واقع تنها تفاوت مهم انقلابهای منطقه با انقلاب ایران، وجود یک رهبر «حقیقی» در انقلاب ایران و عدم حضور چنین رهبری در دیگر کشورها بود و کشورهای اروپایی و آمریکا با نفوذ از همین روزنه توانستند آن انقلابها را ناکام بگذارند یا روند تحولات آنها را چنان که میخواهند، به پیش ببرند.
آیتالله خامنهای، در زمان پذیرش مسئولیت رهبری انقلاب، از لحاظ فقهی و دینی یک مجتهد به شمار میآمد که با توجه به این امر، رهبری ایشان عمق و ژرفای بیشتری یافت و رویارویی با تهدیدات موجود را سادهتر کرد. پذیرش افکار، اندیشهها و فتواهای ایشان و روی آوردن بخش عمدهای از جهان تشیع به تقلید فقهی از ایشان، گواهی بر این مدعاست. |
امام خمینی (رحمت الله علیه) توانست رهبری منحصربهفرد خود را به بهترین شکل به اجرا گذارد؛ آن هم در مرحلهای که همهی قدرتهای جهانی با تمام قوا برای ناکام گذاردن او به صحنه آمده بودند و برای ساقط کردن نظام تحت رهبری او، بهکارگیری همهی روشهای ممکن و استفاده از تمامی عوامل فشار را در دستور کار قرار داده بودند. این در حالی بود که امام (رحمت الله علیه)، پس از تشریح ابعاد نظری حکومت اسلامی و تبیین جلوههای شرعی و فقهی آن ـکه امروزه ولایت فقیه نامیده میشودـ توانسته بود چنین حکومتی را در عرصهی عمل و اجرا نیز به صحنه بیاورد.
رهبری انقلاب و ادارهی روند آن توسط امام خمینی، نقش بسیار مؤثر و مهمی در همهی موفقیتها و پیروزیهای آن و تحکیم پایهها و بازسازی ساختار ازهمگسیختهی حکومت داشت؛ حکومتی که در طول دورهی پیروزی انقلاب و وقایع پیش و پس از آن، از جمله اعتصابات و مشکلات اقتصادی و بحرانهای داخلی و درگیریها در گوشهوکنار کشور، از هر سو بر پیکرهی نهال نوپای انقلاب ضربات سهمگین وارد میکرد.
در چنین شرایطی، دوست و دشمن اعتراف میکردند که رهبری انقلاب، در موفقیت کشور و هدایت کشتی انقلاب در میان امواج بیامان طوفانها و خطرات و رساندن آن به ساحل امن و امان، نقش محوری و راهبردی داشته است.
اما به همان اندازه که نقش انقلاب در هدایت آن مهم و سرنوشتساز بود، در لحظهی تاریخی انتقال این مسئولیت از امام راحل به رهبر پس از ایشان، نگرانیها نیز افزایش مییافت؛ چرا که نهال انقلاب هنوز نوپا بود و نقش رهبری در آن، بسیار اهمیت داشت و گزینههای پس از امام (رحمت الله علیه) نامشخص بودند و موفقیت چنین انتخابی، که برای نخستین بار انجام میشد، در هالهای از ابهام قرار داشت.
همچنان که نگرانیها در این خصوص افزایش مییافت، سرعت انتخاب رهبر و سادگی این فرآیند بسیار امیدبخش بود و آیندهای روشن را نوید میداد و در عمل نیز رهبری و زعامتِ پس از امام، که در شخصیتی چون حضرت آیتالله خامنهای متجلی شد، موفقیتهای چشمگیری از خود نشان داد و چه بسا در زمان حاضر، کسی این جرئت را به خود ندهد که آن را با موفقیتهای دورهی امام خمینی مقایسه کند، اما بیگمان در آینده، تاریخ چنین قضاوتی خواهد کرد؛ به ویژه آن گاه که موفقیتهای بینظیر دو دههی اخیر در جمهوری اسلامی را در نظر آوریم که نویدبخش ادامهی مسیر انقلاب و تثبیت آن و ظهور آثار مثبت و پیامدهای مؤثر آن در بخشهای گستردهای از منطقه و جهان است.
حقیقت آن است که رهبر کنونی انقلاب اسلامی، آیتالله خامنهای، ویژگیها و تواناییهای متعددی را در خود گرد آورده است که ایشان را به شخصیتی منحصربهفرد در داخل و خارج ایران مبدل میکند. از لحاظ ویژگیهای رهبری، صفاتی چون حکمت، تدبیر، دوراندیشی و شجاعت در ایشان وجود دارد. در بُعد اخلاقی نیز از ویژگیهایی همچون عدالت و انصاف، زهد و پرهیز و دوری از دنیا و هوای نفس در شخصیت ایشان مشاهده میشود، اما نباید ویژگیهای سیاسی ایشان را هم از نظر دور بداریم؛ چرا که همین ویژگیها، ایشان را به عاملی تأثیرگذار و نقشآفرین در منطقه و جهان تبدیل کرده و امکان درک صحیح و عمیق از متغیرهای سیاسی و منطقهای و بینالمللی و شناخت دقیق معادلات حاکم بر منطقه و جهان را برای ایشان فراهم آورده است.
با وجود دروغپردازیها و پنهانکاریهای نظام امپریالیسم جهانی و دشمنان جمهوری اسلامی برای مخفی کردن موفقیتهای رهبر جمهوری اسلامی و محدود کردن آن به مسائل سیاسی و به ویژه پروندهی هستهای جمهوری اسلامی، باید گفت که ابعاد مختلف شخصیت رهبر انقلاب ایران به شکل فزایندهای در حال آشکار شدن است.
ویژگیها و صفات متعدد و گوناگونی که در آیتالله خامنهای گرد آمده، به گونهای است که نظیر آن را در میان رهبران جهان عرب و دنیای اسلام و حتی جهان غرب، به ندرت میتوان یافت و همین امر موجب شده است که رهبر ایران به نمونهای قابل توجه و بینظیر از یک رهبر اصیل اسلامی مبدل شود؛ چنان که جهانیان هر گاه پادشاه یک کشور عربی ثروتمند را که در جهان اسلام جایگاه مهمی دارد بر صفحهی تلویزیون مشاهده کنند و گفتار و رفتار او را با منطق محکم و اندیشهی ژرف آیتالله خامنهای مقایسه کنند، به سادگی درمییابند که با وجود همهی تبلیغات و غوغای رسانهای علیه رهبر ایران، ایشان یک نمونهی بینظیر و اصیل است.
از نخستین ویژگیهای رهبر انقلاب اسلامی، سن و سال ایشان است. وی در اواخر دههی ششم از عمر خود این مسئولیت را پذیرفت و پیش از آن، فرصت کافی برای تصدی مناصب مختلف و کسب تجربهی علمی، فکری، سیاسی و دینی را داشت؛ اما در عین حال این سن، با توجه به مراحل مختلف حیات علمی و اجرایی یک رهبر دینی در ایران، دورهی «جوانی» به شمار میآید.
امام خمینی (رحمت الله علیه) نیز هدایت انقلاب مردم ایران را قبل از پیروزی آن، در سنوسالی مشابه بر عهده گرفت؛ اما با توجه به اینکه پیروزی انقلاب بیش از ۱۵ سال به طول انجامید، امام خمینی (رحمت الله علیه) عملاً در حالی رهبری جمهوری اسلامی را عهدهدار شد که در اواخر دههی هشتم از عمر خود به سر میبرد و از لحاظ زمانی، فرصت چندانی نداشت که پایههای انقلاب نوپا را محکم کند؛ آن هم در شرایطی که پیچیدگیها، مشکلات و بحرانها از هر سو انقلاب را احاطه کرده بود.
آیتالله خامنهای، در زمان پذیرش مسئولیت رهبری انقلاب، از لحاظ فقهی و دینی یک مجتهد به شمار میآمد که با توجه به این امر، رهبری ایشان عمق و ژرفای بیشتری یافت و رویارویی با تهدیدات موجود را سادهتر کرد. پذیرش افکار، اندیشهها و فتواهای ایشان و روی آوردن بخش عمدهای از جهان تشیع به تقلید فقهی از ایشان، گواهی بر این مدعاست.
اما مهمترین و بارزترین جلوه از ابعاد رهبری آیتالله خامنهای ـکه ایشان را بیش از پیش در کانون توجه جهانی قرار دادـ این بود که ایران و دنیای اسلام در دورهی رهبری ایشان، مراحلی سخت و سرنوشتساز را پشت سر میگذاشت که اگر نگوییم مهمتر از تحولات دورهی پیروزی انقلاب بوده است، کمتر از آن هم نیست. اگر در مرحلهی رهبری امام خمینی دو تحول بسیار مهم، یعنی پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی را شاهد بودیم، در دورهی رهبری آیتالله خامنهای هم حوادث و تحولات سرنوشتسازی در منطقه و جهان رخ داده است. حزم و دوراندیشی سیاسی ایشان، در زدودن آثار و پیامدهای جنگ تحمیلی و بازگرداندن اسرا بسیار مؤثر بود و پس از آن نیز مرحلهی بازسازی و سازندگی را شاهد بودیم که تحولات عمده را در عرصهی سیاسی، دینی و اجتماعی داخل و خارج ایران در پی داشت و رهبری انقلاب، در این مرحله توانست خود را به عنوان یک عامل مؤثر و نقشآفرین در تمامی عرصهها مطرح کند؛ به گونهای که جامعهی ایران، هم از لحاظ کمّی و هم از لحاظ کیفی (نخبگان و اقشار مختلف)، به این حقیقت اذعان داشتهاند.
در موضوعات خارجی نیز نقش رهبری حکیمانهی ایشان در هدایت و کنترل وقایع کاملاً محسوس بود. نخست، جنگ عراق و کویت و حمله آمریکا به عراق اتفاق افتاد که مرحلهای بسیار حساس بود و حتی نخبگان سیاسی ایران در اتخاذ موضع صحیح دچار شکاف و اختلاف شده بودند و موضع رهبر ایران، در آیندهی سیاسی این کشور و عبور موفقیتآمیز از آن تنگنا، نقشی تعیینکننده داشت؛ چرا که کوچکترین خطا در موضعگیری در آن مرحله میتوانست به نابودی ایران و حتی منطقه منجر شود.
نباید ویژگیهای سیاسی آیتالله خامنهای را از نظر دور بداریم؛ چرا که همین ویژگیها، ایشان را به عاملی تأثیرگذار و نقشآفرین در منطقه و جهان تبدیل کرده و امکان درک صحیح و عمیق از متغیرهای سیاسی و منطقهای و بینالمللی و شناخت دقیق معادلات حاکم بر منطقه و جهان را برای ایشان فراهم آورده است. |
پس از آن، پیروزی بزرگ مقاومت اسلامی لبنان و آزادی جنوب این کشور از اشغال صهیونیستها، نقطهی عطف دیگری بود که تحولی بزرگ در معادلات استراتژیک جهان به وجود آورد. در ادامه نیز ایستادگی خیرهکنندهی مقاومت در جنگ ۳۳روزه و نیز مقاومت غزه در جنگ ۲۲روزه و نیز حملهی اخیر صهیونیستها، آن پیروزیها را تثبیت کرد.
در این میان، سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، بارها بر این امر تأکید کرده که راهنماییها و ارشادات آیتالله خامنهای مهمترین نقش را در پیروزیهای پیدرپی مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین و دیگر مناطق داشته است.
اما از آنجا که موفقیتهای تاریخی ملتها و امتها را نمیتوان در بازههای زمانی کوتاه، چون هفته و ماه و حتی سال، به سنجش درآورد، باید گفت که سیاستهای رهبر ایران در ارشاد و هدایت و پیشبرد اهداف انقلاب در داخل و خارج ایران تا جایی امتداد یافت که بیداری اسلامی را در پهنهی جهان عرب به دنبال داشت و بیتردید این یکی از جلوهها و پیامدهای مهم انقلاب اسلامی ایران است؛ انقلابی که چندین دهه قبل درخشیدن گرفته بود.
گروهها و هیئتهای مختلفی در کشورهای سهیم در روند بیداری اسلامی، بر این حقیقت تأکید کردهاند که نگرش و بینش رهبر انقلاب ایران و تشخیص دقیق روند وقایع در کشورهای مختلف و توطئههای دشمنان برای غلبه بر روند بیداری اسلامی، که از مدتها قبل توسط آیتالله خامنهای پیشبینی شده بود، موجب بهت و حیرت نخبگان این کشورها شده است.
از سوی دیگر، رهبر انقلاب ایران پیش از دیگران به موضوعات اصلی بیداری اسلامی توجه کردند و یادآور شدند که آنچه غرب تحت عنوان «بهار عربی» در صدد مصادره کردن آن بود، در واقع بیداری فزایندهای همانند انقلاب اسلامی ایران است که غرب برای در امان ماندن از آن و تهی کردن آن از محتوای اصلی، نامهای فریبنده بر روی آن مینهد تا آن را از مسیر اصلی خارج سازد.
رهبر انقلاب ایران، علاوه بر آنکه پیش از دیگران در مورد خطر توطئهها و دسیسهها برای غلبه بر موج بیداری اسلامی هشدار داد، با دقت نظر خاص خود بر این نکته نیز تأکید کرد که بیداری اسلامی، یک روند طایفهای، مذهبی یا نژادی یا برضد هیچ یک از مؤلفههای داخلی امت اسلام نیست؛ بلکه بیداری امتی است که خواهان رسیدن به حقوق اساسی و هویت و زندگی شرافتمندانه و برخورداری از حق تعیین سرنوشت هستند و برضد طاغوتیان سرکش و مزدوران امپریالیسم و آمریکا در منطقه قیام کردهاند.
ایشان همچنین اتهامات و دوگانگی معیارهای غرب را در برخورد با برخی نظامهای دستنشانده، از جمله رژیم بحرین، یادآور شدند و از سوی دیگر، علت هجمهی همهجانبهی نظام امپریالیسم به حکومت سوریه (به عنوان حامی مقاومت فلسطین و لبنان و همپیمان انقلاب اسلامی) تحت لوای دروغین بهار عربی را تبیین کردند و آن چیزی نیست جز اینکه سوریه، با تمام قوا، در برابر زیادهخواهی غرب و رژیم صهیونیستی ایستادگی میکند.
آنچه در این مختصر ذکر شد، تنها گوشهای از علل و عواملی بود که رهبر انقلاب ایران و مواضع و سخنان ایشان را در توجه جهانیان قرار داده است.
اگر در مرحلهی رهبری امام خمینی دو تحول بسیار مهم، یعنی پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی را شاهد بودیم، در دورهی رهبری آیتالله خامنهای هم حوادث و تحولات سرنوشتسازی در منطقه و جهان رخ داده است. حزم و دوراندیشی سیاسی ایشان، در زدودن آثار و پیامدهای جنگ تحمیلی و بازگرداندن اسرا بسیار مؤثر بود و پس از آن نیز مرحلهی بازسازی و سازندگی را شاهد بودیم که تحولات عمده را در عرصهی سیاسی، دینی و اجتماعی داخل و خارج ایران در پی داشت و رهبری انقلاب، در این مرحله توانست خود را به عنوان یک عامل مؤثر و نقشآفرین در تمامی عرصهها مطرح کند؛ به گونهای که جامعهی ایران، هم از لحاظ کمّی و هم از لحاظ کیفی (نخبگان و اقشار مختلف)، به این حقیقت اذعان داشتهاند. |
به عنوان نمونهای دیگر، میتوان گفت که جهان غرب و به ویژه آمریکا، موضع دینی و سیاسی رهبری انقلاب در مورد سلاح اتمی و حرمت استفاده از آن (به سبب خطر بزرگی که از جانب آن متوجه بشریت میشود) را به دقت مورد بررسی و توجه قرار داده است؛ به گونهای که شماری از سردمداران غرب و از جمله رئیسجمهور آمریکا، باراک اوباما، در واکنشی منفعلانه به این فتوای مهم، گفتهاند که «در برخورد با مسائل بینالمللی و به ویژه موضوع هستهای ایران، نمیتوان موضع رهبر ایران را مبنا و معیار قرار داد.»
ایستادگی رهبر انقلاب ایران در برابر زیادهخواهیهای امپریالیسم غرب و آمریکا، آن هم در زمانی که شرق و غرب عالم در برابر طمع روزافزون نظام امپریالیسم سر خم کرده و میکنند، موجب توجه بیش از پیش جهانیان به آیتالله خامنهای شده است.
از سوی دیگر، پایگاه مردمی ایشان در جهان عرب، به ویژه عراق و کشورهای خلیج فارس و دیگر مناطق، از آسیای میانه و آذربایجان و پاکستان و افغانستان گرفته تا هند و کشمیر، از دیگر علل توجه بیش از حد دنیای غرب به رهبر ایران است.
عدم برخورداری دیگر رهبران منطقه از احترام و عظمت، اهمیت رهبر ایران را در جهان افزایش داده است. وقتی دیگر رهبران منطقه، به کمک آمریکا و کشورهای اروپایی به قدرت میرسند و تا زمانی که آنها بخواهند در قدرت باقی میمانند، طبیعی است که کسی به آنان توجهی نکند، جز در تبلیغات و غوغای رسانههای زنجیرهای که «دستمزد» آنان پیشاپیش پرداخت شده باشد.
در شرایطی که رهبران برخی کشورها برای حفظ تاجوتخت خود، همهی خواستههای غرب را در اختیار آنان میگذارند، طبیعی است که آنها و مواضع و سخنانشان احترام و ارزشی نداشته باشد، اما رهبر ایران که از دل ملت برآمده و از طریق نمایندگان مردم و با اراده و اعتماد آنها به شایستگی و تواناییاش انتخاب شده، تنها کسی است که در جهان امروز میتواند ایالات متحده و غرب را مورد نقد جدی قرار دهد و همهی ساختار فکری، سیاسی، اخلاقی و ارزشی آنان را به چالش بکشد.