















مادر حضرت ابوالفضل (ع) و همسر حضرت علی(ع) . این زن که نامش فاطمه است از قبیله بنیکلاب بود که پس از شهادت حضرت فاطمه)س) با امام علی (ع) ازدواج کرد و صاحب چهار پسر به نامهای عباس،جعفر، عبدالله و عثمان شد. امالبنین به معنای مادر پسران است. تمامی پسران ام البنین در کربلا به شهادت رسیدند.
در اواخر سال شصتم هجرى که یزید بر تخت خلافت نشست، امالبنین در شهر مدینه به رغم اینکه سالیان پایانى عمر پر بار خویش را مىگذرانید و حدود شصت سالى از دوران حیاتش سپرى مىشد، آماده انجام رسالتى مهم و تاریخى ـ ارزشى بود و این رسالت: فرستادن پسران رشید و جانباز خویش در رکاب امام زمانشان ـ حسین بنعلى علیه السلام ـ براى آفرینش حماسه کربلا بود.
امالبنین در این زمان به همراه فرزند ارشد خود ـ عباس علیه السلام ـ و عروس و نوهای پسرى خویش ـ عبیداللّه ـ در مدینه زندگى مىکرد همواره منتظر واکنش و دستور امام زمان خود، نسبت به این اتفاقات بود، پیوسته در جریان اخبار مدینه و واکنش امام قرار مىگرفت. هنگامى که امام قصد مکه کرد، پسران خویش را جهت همراهى و محافظت کردن از امام حسین علیه السلام و اهل بیت او، به همراه ایشان به مکه فرستاد و خود چونان مردى، سرپرستى تنها عروس و نوهای خود در مدینه را به امید برگشتن امام و یارانش از مکه، به عهده گرفت.
شاید اصلىترین علت عدم همراهى امالبنین با امام حسین علیه السلام ، این بود که این زن، تصور نمىکرد این سفر آغاز سفرى موعود باشد که امام و فرزندان او باید به پیشواز آن بروند. امالبنین هرگز تصور اینکه این سفر، براى اداى مسئولیتى توسط امام حسین علیه السلام باشد نمىنمود.
دلیل دیگر عدم همراهى امالبنین با کاروان شهادت کربلا، مشقت فراوان سفر براى او که پیرزنى شصت و چند ساله بود، است. به علاوه از آنجا که گرما طاقتفرسا بود، به سبب کهولت سن، قادر به همراهى با کاروانیان نبود. وى در مدینه چشم به راه بازگشت کاروان از سفر حج ماند و هرگز اطلاع نداشت که این سفر، آغاز سفر موعود خواهد بود.
در عین حال این شیرزن ولایتمدار، به رغم عدم همراهى با کاروان، به فرزندان خود توصیه کرده بود در همه حال، دست از یارى حسین علیه السلام برنداشته و پیوسته گوش به فرمان فرزند پیامبر و امام بر حق خود باشند.
چنانکه تا بازگشت کاروان عاشورا، – از زمانى که مدینه را به مقصد مکه ترک گفته بودند تا زمانى که بازماندگان به مدینه بازگشتند، حدود سه ماه به طول انجامید.- و پس از ورود بشیر بنجذلم به مدینه، به عنوان پیک امام سجاد علیه السلام ، امالبنین جهت کسب اخبار کاروان و حوادث بر آنها به همراه تنها یادگار عباس، نزد بشیر رفت که در حال انتشار خبر کاروان عاشورا و سرانجام آن بود.
در هنگام آمدنِ این پیرزن به سمت بشیر، جمعیت زیاد زنان و مردان کوفه، با مشاهده او، به احترام از جلویش کنار رفته، بشیر تا نگاهش به این زن بلندبالا، با قامت رشید افتاد، از اطرافیان خود پرسید:
این زن کیست که مردم مدینه اینقدر به او احترام مىگذارند؟!
جواب دادند: امالبنین کلابى ـ همسر على علیه السلام و مادر عباس ـ است.
بشیر تا امالبنین را شناخت، وى را مخاطب قرار داده، با حالت محزون و گرفته گفت: امالبنین! خبر دارى عباس و پسرانت را در کربلا شهید کردند؟
آن بانوى فداکار پس از شنیدن خبر شهادت فرزندان شجاع خود، بدون ذرهاى منقلب شدن، همچون کوهى استوار، از بشیر جویاى حال امام حسین علیه السلام گردید و گفت:
جان من و تمام فرزندانم فداى پسر فاطمه سلام الله علیها، از حال امام و مقتدایم چه خبر دارى؟
امالبنین که حتى پس از شنیدن خبر شهادت تمامى فرزندان خود، به عشق سلامتى امام تا آن لحظه خم به ابرو نیاورده بود، وقتى خبر شهادتِ حسین علیه السلام را به همراه دیگر فرزندان خود شنید، در حالى که زانوان او زیر این بار گرانبها خم مىشد، رویش را به طرف مردان و زنان مدینه برگرداند و با حالت غمگینانهاى، آنان را خطاب کرده گفت:
مردم مدینه! پس از شهادت امامم و تمامى پسران رشیدم، از شما مىخواهم از این به بعد مرا امالبنین نخوانید؛ چرا که امالبنین یعنى مادر پسران رشید؛ ولى پس از شهادت فرزندم حسین علیه السلام و دیگر پسران رشیدم، هیچ پسرى براى من باقى نمانده است. (۱) (اسلامى، فاطمه ـ خدایى، سیدعلىاکبر/ مقاله امالبنین، اسوه مادران و همسران شهید، مجله پیام زن، شهریور ۱۳۸۵، شماره ۱۷۴، ص ۳۲، با اندکی تلخیص)
منبع: پرسمان
سلام خدا خیرتون بده من از مطالب سایت شما استفاده کردم در وبلاگ خودم جهت نشر معارف اهل بیت.
راست میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟