آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
در روز ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ شمسی، خدای کریم به عالم ربانی حاج شیخ محمد حسین مطهری و همسر مؤمنش ـ سکینه ـ فرزندی هدیه کرد،که مرتضی نامیده شد ،مرتضی چهارمین فرزند خانواده بود و پدرش از روحانیون مورد اعتماد خراسانی ها. سحر خیزی و انس با قرآن از یادگاری های پدرش به او بود. تفریح نوجوانان و جوانان روستای آن ها اسب سواری بود و مرتضی از بهترین سوارکاران آن جا به حساب می آمد.
ورود به حوزه علمیه
هنگامی که در ۱۳ سالگی تصمیم گرفت به خواندن دروس طلبگی بپردازد مصادف با زمانی بود که رضا شاه با اقداماتش موجب تضعیف شدید روحانیون و دانشمندان علوم دینی شده بود تا جایی که نماز وتعلیمات دینی درمدارس ممنوع شده بود و مردم حتی حق نداشتند در خانه هایشان هم برای امام حسین (علیه السلام) مجلس روضه خوانی بگیرند. در آن زمان شرایط برای طلبه ها تا جایی سخت شده بود که پدر مرتضی برای خروج از خانه فقط شب ها و آن هم مخفیانه می توانست از خانه خارج شود.
مرتضی نزدیک ۲ سال در حوزه علمیه مشغول تحصیل بود که به دستور رضا خان تمام حوزه های علمیه مشهد تعطیل شد. سپس ناامیدانه به روستایشان بازگشت ولی دوباره تصمیم گرفت به طلبگی ادامه دهد واین بار در حوزه علمیه قم.
مرتضی با یک دنیا امید راهی قم شد. درسال های اول شدیدا میل به تنهایی داشت و غرق در تفکرات وسوالاتی بود که برایش پیش می آمد. در حوزه علمیه قم سیدی بود خوش سیما ونیک سیرت که با اخلاق و رفتارش دل تمام طلبه ها از جمله مرتضی را ربوده بود. اسمش سید روح ا… خمینی بود.
مرتضی که به گفته ی خودش گمشده ی خود را درشخصیت او یافته بود جلسه اخلاق او را مشتاقانه پیگیری می کرد و شدیدا تحت تاثیر صحبت های حاج روح ا… قرار گرفته بود. کم کم با ورود ایت ا… بروجردی به حوزه علمیه قم جلسات درس ایشان و حاج روح ا… خمینی از مهم ترین جلسات حوزه شده بود . مرتضی که علاقه زیادی به فلسفه داشت در درس فلسفه حاج آقا روح ا… حاضر می شد تا این که ایشان بنا به دلایلی دیگر فلسفه تدریس نکرد. پس از آن مرتضی با شخصیت بزرگی آشنا شد (که بعدها همه او را علامه طباطبایی می خواندند) و شروع به تحصیل فلسفه از محضر ایشان نمود. علامه که در آن زمان هنوز برای همگان شناخته شده نبود چنان تاثیری در مرتضی گذاشت که او را دلباخته خودش کردتا جایی که مرتضی هرگاه از علامه نامی می برد بعد از آن، عبارت روحی فداه (جانم فدایش) را بر زبان می آورد. کم کم از نظر علمی مرتضی به جایی رسید که خودش نیز برای طلبه های جوان تر جلسات تدریس داشت.
دیانت و سیاست
در آن روز ها که بیشتر وقت استاد مرتضی مطهری به بحث و تدریس می گذشت ایشان از مسایل سیاسی هم آگاه بودند و با گروه فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی هم ارتباط داشتند. استاد نزدیک به سی سال داشت که به خواستگاری دختری در مشهد رفت و با او ازدواج کرد. پس از ازدواج بنا به دلایلی مجبور به هجرت از قم شدند و غریبانه در شهر بزرگی به نام تهران سکونت کردند. استاد یک روز در هفته نیز به قم می رفت و در جلسه درس فلسفه علامه طباطبایی حاضر می شد. حاصل این جلسات را ایشان در کتابی به نام اصول فلسفه و روش رئالیسم منتشر کرد که باعث حیرت همگان شد و معروفیت استاد مطهری را به همراه داشت. پس از آن در دانشگاه الهیات دانشگاه تهران به عنوان مدرس حق التدریسی به فعالیت پرداخت. شهید بهشتی و شهید باهنر از جمله کسانی بودند که استاد راهنمای آنان در دکترا استاد مطهری بود. انتشار کتاب دوم مطهری به نام داستان راستان خیلی از طرفدارانش را به تعجب واداشت چرا که این کتاب را کتابی برای نوجوانان و عموم مردم می دانستند و از او انتظار دیگری داشتند.ولی دیری نپایید که این کتاب در بین مردم بسیار محبوبیت یافت و به چاپ های متعدد رسید تا جایی که از طرف سازمان جهانی یونسکو به عنوام کتاب سال برگزیده شد.
جرقه انقلاب امام خمینی(ره)
در سال ۱۳۴۰ پس ار درگذشت دو تن از روحانیون برجسته حوزه به نام های آیت ا… بروجردی و آیت ا… کاشانی، شاه به گمان این که دیگر مخالفی در سر راه خود ندارد اصلاحات خانمان سوز و عوام فریبانه ای به نام انقلاب سفید را به راه انداخت. این برنامه با مخالفت علمای قم و در راس آن ها آیت ا… خمینی روبرو شد اما شاه اعتنایی نکرد در حالی که برخلاف خیالات او، این اقدامات سرآغاز انقلابی شد که در نهایت به عمر نظام شاهنشاهی در ایران پایان داد.
جنایت های شاه هم چنان ادامه داشت تا این که امام خمینی در محرم آن سال با همکاری استاد مطهری و مبارزان دیگر، بین مسئولین هیات های عزاداری امام حسین (علیه السلام) هماهنگی هایی ایجاد کرد که به سخنرانی های رسواگرانه علیه نظام شاهنشاهی انجامید. در نتیجه این اقدامات بود که مردم در روز عاشورا همراه با دسته های عزاداری و در حالی که بر روی علامت ها و در بین مردم عکس های آیت ا… خمینی به چشم می خورد از خیابان ری به طرف کاخ شاه به راه افتادند و با شعار (مرگ بر این دیکتاتور) و (خمینی بت شکن ملت طرفدار توست) لرزه بر اندام کاخ نشینان انداختند.
عصر عاشورا در قم نیز آیت ا… خمینی در یک سخنرانی بسیار تند رژیم شاه و اسراییل را به باد انتقاد گرفت. روز بعد مامورین شاه به منزل افرادی مثل امام خمینی و شهید مطهری ریحتند و آنان را به زندان منتقل کردند که سرانجام با فشار علمای بزرگ پس ار ۴۳ روز از زندان آزاد شدند. در سال ۱۳۴۳ گروهی به نام (هیات های موتلفه اسلامی )به طور مخفیانه تشکیل شد. اینان در واقع همان سران هیات های مذهبی بودند و استاد مطهری به دستور امام خمینی (ره) مسئولیت نظارت بر کار های این گروه را داشت.
در همان سال حسن علی منصور به سفارش آمریکا نخست وزیر شد و در اولین اقدامش لایحه کاپیتولاسیون را در مجلس به تصویب رساند که به موجب آن نزدیک به ۴۰هزار مستشار آمریکایی در ایران مصونیت قضایی پیدا کردند. وقتی این خبر به امام خمینی رسید شدیدا ناراحت شدند و طی یک سخنرانی تندی این اقدام را توهینی به ملت بزرگ ایران دانست. پس از این اقدام، شاه، امام خمینی را به بهانه اخلال در امنیت کشور به ترکیه تبعید کرد.
فضای کشور را خفقانی سخت فرا گرفته بود. در این بین جمعیت هیات های موتلفه برای شکستن این فضا راهی ندید جز از بین بردن مهره های اصلی حکومت و برای اولین قدم نخست وزیر را سزاوار اعدام دیدند. بنابراین حکم او به عنوان مفسد فی الارض از سوی آیت ا… میلانی صادر شد و آن ها منصور را جلوی مجلس شورای ملی به گلوله بستند. مردم با شنیدن خبر کشته شدن نخست وزیر با خوشحالی به خیابان ها ریختند و به پخش شیرینی پرداختند.
عمر دوباره
پس از شناسایی و دستگیری اعضای هیات های موتلفه توسط ساواک، قاضی پرونده در خلال مدارک به نام مطهری برخورد کرد ولی چون از قبل او را می شناخت شجاعانه تمام مدارک مربوط به استاد مطهری را از پرونده حذف کرد و استاد از مجازات حتمی اعدام نجات یافت و تصمیم گرفت به شکرانه این نعمت,بیش از پیش یه فعالیت های اسلامی بپردازد.
انقلاب فرهنگی
استاد مرتضی مطهری در سال ۱۳۴۶ به همت چند تن دیگر، موسسه حسینیه ارشاد را در خیابان شمیران تهران بنا نهاد. این حسینیه که از آن به عنوان نبض فرهنگی پایتخت می توان نام برد، هدفش تبلیغ و نشر ایدئولوژی اسلامی بود و خیلی زود در میان مردم شهره گشت. ولی دیری نپایید که استاد مطهری به خاطر دخالت های مدیر داخلی حسینیه ارشاد که فردی مشکوک بود مجبور به استعفا گردید و به دنبال ایشان آیت ا… خامنه ای، دکتر شریعتی و اشخاصی دیگر نیز برنامه هایشان را در این حسینیه حذف کردند. پس از آن استاد مطهری در مسجد الجواد، کانون توحید، مسجد جاوید و مسجد ارگ به فعالیت پرداختند که همه آن ها به همراه حسینیه ارشاد یکی پس از دیگری به دستور شاه تعطیل می شدند. ساواک هم چنین در سال ۱۳۵۴ با ممنوع المنبر کردن استاد مطهری دیگر خیال خود را راحت کرد. در سال بعد نیز ایشان را مجبور به استعفا از دانشگاه کردند. اما جلساتشان هم چنان در منزل خود استاد برگزار می شد.
پس از چندی با انتشار خبر شهادت آیت ا… حاج مصطفی خمینی فرزند امام، راهپیمایی هایی با هماهنگی استاد مطهری درسراسر ایران برگزار شد که موجب شد نام خمینی پس از مدت ها بار دیگر بر سر زبان ها بیفتد و مردم دوباره به خیابان ها ریخته و فریاد یا مرگ یا خمینی سر دادند. پس از آن رژیم شاه در پائیز ۱۳۵۷ حکومت صدام حسین را مجبور کرد تا از آیت ا… خمینی بخواهد یا دست از مبارزه بردارد یا خاک عراق را ترک کند که امام دومی را برگزید و به کویت رفت ولی دولت کویت از ترس شاه به ایشان اجازه ورود نداد .
سپس امام خمینی در تصمیمی ناگهانی به دهکده نوفل لوشاتو در فرانسه تغییر مسیر داد. آ نجا بود که دیگر نام خمینی محور رسانه های جهان شد. در ایران حتی نخست وزیر وقت و فرماندهان ارتش نیز می دانستند که استاد مطهری رابط امام خمینی با ایران است. استاد یکبار هم برای دیدار با امام به دهکده نوفل لوشاتو سفر کرده بود. ایشان هرچند مانند مبارزان دیگر انقلاب شهرت نداشتند اما بعد از امام عملا شخص دوم انقلاب بودند و در همه امور مشاور ایشان به حساب می آمدند. تا این که شبی حاج احمد خمینی از فرانسه با استاد تماس گرفتند و گفتند امام می خواهد به ایران بازگردند.
تصمیم خطرناکی بود و استاد مطهری از آن لحظه تا لحظه نشستن هواپیما دلهره ای عجیب داشتند زیرا هر لحظه اخبار ضد و نقیضی منتشر می شدمبنی بر احتمال ربودن هواپیمای امام و یا انفجار آن در آسمان و دیگر این که استاد مطهری مسئول کمیته استقبال از امام نیز بودند. سرانجام هواپیمای امام در فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست و مردم در بزرگ ترین استقبال تاریخ، پس از سال ها با رهبر انقلابشان دوباره دیدار کردند و ۱۰ روز بعد انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
انتقام از یک تفکر
پس از پیروزی انقلاب اسلامی دشمنان اسلام و ایران تصمیم به انتقام گرفتند و استاد مرتضی مطهری، این مغز متفکر نظام از نخستین قربانیان آن ها بود که توسط گروهک تروریستی فرقان و در عین بی گناهی به شهادت رسید.
زیر نور چراغ کوچه در باز شد. یک مرد روحانی و به دنبالش دو نفر دیگر بیرون آمدند. هنوز چند قدمی نرفته بودند که ناگهان کسی از تاریکی صدا زد: استاد.
استاد مطهری برگشت و گفت: جانم که ناگهان صدای تیری از تاریکی برخواست .
خون، از پیشانی ایشان جاری شد و استاد بر زمین افتاد.
گرچه انقلاب ما از ادامه حیات نماد تفکر و اندیشه اسلامی بی بهره شد ولی پس از او کتاب هایش هم چنان همدم خلوت جستجوگران حقیقت و یاریگر فیلسوفان و اندیشمندان در کشاکش بحث های علمی شد.
در آن روز بسیاری به این می اندیشیدند که : به راستی این مرتضی مطهری کیست که در سوگش مرد بزرگ و بردباری مانند امام خمینی (ره) این چنین اشک می ریزد.
امام می فرماید : اگر کسی به وضع زمان خود آشنا باشد امور مشتبه ناگهان بر سرش نمی ریزد که یک مرتبه دست و پای خود را گم کند و نتواند قوای خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلی پیدا کند. بسیار کلام بزرگی است ، با توجه به اینکه ما در یک فضای مخمور در خواب غفلت هستیم و چرت می زنیم و هنگامی که با تحوّلات در هر زمینه ای بر می خوریم تازه با درماندگی کاسه چه کنم چه کنم دست می گیریم
از صد سال پیش برای سایر کشورهای اسلامی هم این مسائل و از آن جمله مسأله هدایت نسل جوان پیش آمد ولی آنها پیشتر از ما به فکر چاره افتادند .
سخنانی از استاد مطهری :
اولین اثر ایمان مذهبی از نظر انبساط آفرینی، خوش بینی است. فرد با ایمان خوش بین است در حالی که فرد بی ایمان، قوانین و تشکیلات و تاسیسات کشور را فاسد و ظالمانه می داند و هرگز به فکر اصلاح خودش نمی افتد و معتقد است در جایی که زمین و آسمان بر ظلم و جور و نادرستی است، درستی ذره ای مانند من چه اثری دارد!!
باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصات و ممیّزاتی است؟ درباره این نسل دو طرز تفکر شایع است و معمولا دو جور قضاوت می شود . مهمتر از اینکه طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم اینست که این فکر در ما قوت بگیرد که مسأله رهبری و هدایت ، از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل در زمان های متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق می کند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم .
از نظر یک طبقه اینها یک عده مردمی هستند خام ، مغرور ، گرفتار هوی و هوس ، شهوت پرست ، دارای هزار عیب . این طبقه همیشه به این نسل دهن کجی می کنند و ناسزا می گویند . اما از نظر خود نسل جوان درست به عکس است . آنها در خودشان عیب نمی بینند ، خودشان را مجسمه هوش ، مجسمه زیرکی ، مجسمه آرمان های عالی میدانند .
انتهای پیام / اختصاصی رابر