دستانِ معجزه /قصه معلم فداکار
دیدار اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب
زمان واریز سود سهام شب یلدا اعلام شد + جزییات و مبلغ
یارانه نقدی آذرماه ۱۴۰۳، امشب واریز خواهد شد
آغاز ثبتنام کنکور ۱۴۰۴ از فردا
مشمولان جامانده از دریافت سود سهام عدالت، شماره شبا اعلام کنند
رسانه و فضای مجازی حق طلبان عالم را به هم پیوند خواهد زد
پلمب ۷ واحد صنفی مشاور املاک شهرستان کرمان به علت عدم اتصال به سامانه کاتب
عشایر ایل بچاقچی و اهالی روستای قنات ملک برگزیدگان دوستدار کتاب کشور شدند
تمدید مهلت ارسال آثار به جشنواره شجره طوبی
اعلام جزئیات مراسم تحویل سال در حرم مطهر امام رضا(علیهالسلام)
پویش ملی «زندگی با آیهها»
برپایی ۱۵ بازارچه نوروزی صنایعدستی در استان کرمان
برگزاری محفل انس با قرآن کریم در محضر رهبر انقلاب
اعمال شب اول ماه مبارک رمضان
از بازی رایانهای «مدال ذوالفقار» رونمایی شد
5:50:22 - پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393
دولت یازدهم از منظر پایگاه اجتماعی با چالش جدی روبهروست؛ این واقعیت از ابعاد مختلف قابل بررسی است، چه خوانش نحوهی به قدرت رسیدن رئیسجمهور، چه فرازوفرودهای دولت برآمده از انتخابات خرداد ۹۲ نشان میدهد رأس دستگاه اجرایی کشور باید باور کند فاقد یک پایگاه اجتماعی «شسته و رفتهِ پایِ کار» است… به گزارش ” […]
دولت یازدهم از منظر پایگاه اجتماعی با چالش جدی روبهروست؛ این واقعیت از ابعاد مختلف قابل بررسی است، چه خوانش نحوهی به قدرت رسیدن رئیسجمهور، چه فرازوفرودهای دولت برآمده از انتخابات خرداد ۹۲ نشان میدهد رأس دستگاه اجرایی کشور باید باور کند فاقد یک پایگاه اجتماعی «شسته و رفتهِ پایِ کار» است…
به گزارش ” صبح رابر” به نقل از برهان، مسعود فروغی؛ با گذشت نه ماه از آغاز به کار دولت یازدهم، تصویر کلی و روشنی از رویکردها، روشها و جایگاه اجتماعی دولت به دست آمده است که هم برای دولتمردان و هم برای کنشگران سیاسی شناخت آن اهمیت دارد؛ هرچند از رفتار ادامهدار مسئولین دولتی آنچنان که باید اهتمام ویژه به کموکاستیها دیده نمیشود، ولی به هر صورت بررسی آنچه که میتواند مسیر فعلی را سامان دهد، مهم است.
دولت یازدهم از منظر پایگاه اجتماعی با چالش جدی روبهروست؛ این واقعیت از ابعاد مختلف قابل بررسی است، چه خوانش نحوهی به قدرت رسیدن رئیسجمهور، چه فراز و فرودهای دولت برآمده از انتخابات خرداد ۹۲ نشان میدهد، رأس دستگاه اجرایی کشور باید باور کند فاقد یک پایگاه اجتماعی «شسته و رفتهِ پایِ کار» است و این مسئله را بهعنوان پیشزمینهی تصمیمات بعدی بپذیرد.
پذیرش ضعف در پایگاه اجتماعیِ منسجم آنجا مهمتر میشود که رویکرد اصلی روحانی در فعلوانفعالهای سیاسیاجتماعی را مورد توجه قرار دهیم؛ راهبرد «یکی به نعل، یکی به میخ» رئیسجمهور در مناسبات سیاسی این تزلزل پایگاه اجتماعی را لرزانتر میکند.
این دو مسئله مدخل مهمی است برای ورود به چالش اصلی این روزهای دولت؛ چرا در فاصلهی زمانی کوتاهی از به روی کار آمدن یازدهمین دولت بعد از انقلاب، فضای اجتماعی برای پیشبرد سیاستهای قوهی مجریه اینقدر با مشکل روبهروست؟ و چرا بر خلاف رؤسایجمهور قبلی، ماه عسل کابینهی یازدهم زود تمام شد؟
برای پاسخ به این سؤالهای مهم، اول باید بهصورت اجمالی نحوهی به قدرت رسیدن روحانی را بررسی کرد و بعد به اتفاقات بعد از استقرار دولت رسید.
روحانی چگونه پیروز شد؟
با توجه به اینکه روزهای زیادی از رقابتهای انتخاباتی سال ۹۲ نگذشته است، یادآوری نحوهی ورود حسن روحانی به انتخابات کار سختی نیست. روحانی در حالی بهعنوان یکی از کاندیداهای جریان اصلاحطلب توسط رسانهها به افکار عمومی معرفی میشد که همان رسانهها برای به میدان آمدن خاتمی از لحاظ پذیرش کاندیدا شدن وی، توسط نظام و هاشمی از لحاظ به تصمیم رساندن وی تلاش شدیدی میکردند.
سابقهی سیاسیتشکیلاتی روحانی از حضور در جناح راست سیاسی تا مسئولیتهای امنیتینظامی وی زمینهی پذیرش نائب رئیسمجلس در دورههای چهارم و پنجم (یعنی همان دورههایی که قاطبهی مجلس دست جناح راست بود) پذیرش روحانی در بدنهی اجتماعی جریان غربگرای فرهنگی سیاسی را سخت میکرد.
اگر بخواهیم دقیقتر وارد این بازخوانی تاریخی شویم، باید تأکید کنیم که در تمام نظرسنجیهای انتخاباتی معتبر تا پنج روز به انتخابات روحانی حتی شانس حضور در مرحلهی دوم انتخابات را هم نداشت؛ چه آنکه دلیل آن همه کشوقوس در جریان اصلاحطلب برای ماندن یا انصراف روحانی یا عارف هم همین ضعف شدید در جذب آرا بود.
حتی روحانی بعد از ثبتنام یکبار تا آستانهی انصراف از کاندیداتوری هم رفت؛ وقتی که هاشمی رفسنجانی در آخرین لحظات قانونی به وزارت کشور رفت، برخی اخبار غیررسمی حاکی از ناراحتی روحانی بود؛ چرا که معنای کاندیداتوری هاشمی چیزی غیر از عدم اعتماد به رأیآوری دیگر کاندیداهای اصلاحطلب از جمله روحانی نبود.
به هر صورت، بعد از تکذیب و تأییدهای متعدد در خصوص انصراف و ماندن روحانی آن طور که برخی نزدیکان وی در روزهای بعد از انتخابات نقل کردند، به پیشنهاد هاشمی، قرار شد وی انصراف ندهد.
به هر صورت، جریان اصلاحطلبی که از راهبرد تحریم انتخابات در دورههای پیشین انتخابات سودی نبرده بود، تلاش داشت با حداقلیترین نیروهایش هم وارد انتخابات شود، هرچند روحانی در بدو ورود به انتخابات تأکید کرد: «مستقل آمدهام.»
تیم مشورتی اصلاحطلبان که گفته میشد بخشی به رهبری خاتمی به ماندن عارف و بخش دیگر به رهبری هاشمی به ماندن روحانی گرایش داشتند، به نتیجه رسید روحانی در صحنه بماند؛ اینجا همان نقطهی عطف رقابتهای انتخاباتی بود، روحانی از رتبهی سوم و چهارم جدول به یکباره صعود کرد. هرچند عارف، که اصالتاً یک اصلاحطلب است، در بیانیهی انصراف، نامی از روحانی به میان نیاورد.
روحانی به هر صورت با اختلاف آرای ۲۵۰هزارتایی برای اینکه بهعنوان رئیسجمهور منتخب نام بگیرد، در همان دور اول انتخابات پیروز شد، ولی ضعیفترین رأی تاریخ رؤسایجمهور ایران را با فقط کسب ۵۰.۷ آرا لقب گرفت.
بعد از استقرار دولت چه گذشت؟
پایگاه اجتماعی متزلزل دولت، که توان و قدرت رؤسایجمهور سابق را ندارد، بعد از روی کار آمدن دولت دچار آسیب جدی شده است؛ برای اینکه این گزارهی ساده را برای دولت آقای روحانی به یک امر پذیرفتنی تبدیل کنیم، کار سختی پیش رو نداریم؛ چنانکه بزرگترین آژیر قرمز برای شخص رئیسجمهور، حامیان دولت و تحلیلگران سیاسی، وقتی به صدا درآمد که پس از ماهها تلاش سنگین جریان تبلیغاتی همهجانبهی پروژهی راضی کردن افکار عمومی برای عدم ثبتنام در فاز دوم هدفمندی با شکست سنگینی مواجه شد.
در واقع آنچه در ماجرای ثبتنام مردم در فاز دوم هدفمندی یارانهها روی داد، خیلی بیشتر از آنچه توسط دولت تصور میشد، به ضعف قدرت راهبردی دولت برمیگردد؛ آنجا که حتی توان حفظ و نگهداری از سبد رأی اخیر وجود ندارد تا دیگر کار به جذب نیروهای اجتماعی جدید نرسد.
شخص رئیسجمهور، که هم در جریان رقابتهای انتخاباتی و هم بعد از آن نشان داد فن خطابهی خوبی دارد، بارها در سخنرانیها و مصاحبههای تلویزیونی، که حداکثریترین مخاطبان را دارا هستند، از مردم درخواست کرد برای دریافت یارانهی نقدی در فاز دوم هدفمندی ثبتنام نکنند؛ به میدان آمدن شخصیتهای اصلی دولت و همچنین چهرههای سیاسی همسو و غیر همسو با آن را هم باید اضافه کنید.
حتی دولتیها چهرههای مشهور و محبوب ورزشی و سینمایی را هم به خط کردند تا مستقیم و غیرمستقیم مردم را موعظه کنند؛ همان چهرههایی که در طول برگزاری انتخابات برای رأیآوری روحانی حرف زده بودند، اینبار کاری از پیش نبردند و فقط ۳ درصد از مردم تقاضای دولت را اجابت کردند.
در اینجا توجه به این نکته، که طبق شنیدهها میزان ثبتنامیها کمی بیشتر از آنچه اعلام شده است هم ضروری است؛ ضمن اینکه در میان این سه درصد انصرافی خیلی از افراد با توجه به معذوریتهای شغلی (اعم از دولتی و غیردولتی) مجبور به انصراف شدند و بر این اساس، میتوان به این نکته اذعان داشت که دولت آقای روحانی در پروژهی اقناع افکار عمومی در بحث یارانهها شکست خورد.
سادهاندیشی است اگر این عدم موفقیت دولت توسط روحانی و مشاورانش بیارتباط با قدرت ارتباطگیری و بدنهسازی اجتماعی توسط اتاق فکر دولت تعبیر شود، چرا که به طور طبیعی فقط کافی بود نیمی از ۱۸ میلیون رأی ده ماه پیش روحانی به درخواست مکرر وی پاسخ مثبت دهند؛ حتی بهانهی عدم همراهی دستگاههای تبلیغاتی بزرگ هم کارایی ندارد، چنانکه میزان به میدان آمدن صداوسیما در همراهی با دولت تقریباً بینظیر بوده است.
در واقع، آنچه در ماجرای ثبتنام مردم در فاز دوم هدفمندی یارانهها روی داد، خیلی بیشتر از آنچه توسط دولت تصور میشد، به ضعف قدرت راهبردی دولت برمیگردد؛ آنجا که حتی توان حفظ و نگهداری از سبد رأی اخیر وجود ندارد تا دیگر کار به جذب نیروهای اجتماعی جدید نرسد.
اما دلیل این واقعه مهمتر است؛ پیروزی شکنندهی روحانی در انتخابات بدون آنکه موج اجتماعی سنگینی پیرو گفتمان دولت ایجاد کند، دلیل اصلی است. در واقع، دولت در پایینتر از مدیران خودش کسی را ندارد تا در نقش آوانگارد به توجیه و تفسیر عقاید دولت بپردازد.
این مسئله آنقدر کار را سخت میکند که حتی بزرگترین حرکت دولت، که در عرصهی سیاست خارجی روی داد، هم توان منفعل کردن منتقدین را ندارد و برعکس فضای زیادی برای منتقدین باز میکند.
از هیجانات زودگذر ژورنالیستی پس از آبان ۹۲، یعنی روزهای پس از توافق ژنو، که بگذریم حجم انبوهی از مطالب توسط منتقدین پایههای چیدهشده توسط تیم سیاست خارجی دکتر ظریف را لرزاند؛ چرا؟ از ضعفهای اصیل متن توافقنامه که بگذریم، تصور جامعه از آن مهمتر است؛ جامعهای که علیالقاعده باید مجذوب تصمیمات ابتدایی دولت به روی کار آمده باشد، جذب صدای منتقدین میشود؛ این یعنی دولت توان توجیه افکار عمومی را در بالاترین سطح ندارد.
دقیقاً برای همین است که رئیسجمهور برخلاف رویه و بدون توجه به اقتضائات عرفی برای بالاترین سطح اجرایی کشور در جمع اساتید دانشگاه و در صحن دانشگاه با زبان کنایه و تندی با منتقدین سخن میگوید، حتی مخاطبین در سالن دانشگاه هم از گزند انتقادها بیامان نمیمانند، جایی روحانی میگوید: «چرا فقط یک عدهی معدود کمسواد، که از جایی خاص تغذیه میشوند، باید از توافق ژنو حرف بزنند؛ اما اساتید دانشگاههای ما خاموشاند؟»
«کمسواد» خواندن منتقدین البته برای رئیسجمهور هزینهزا بوده است، ولی سایهی سنگین تنهایی دولت در میدان به دلیل اینکه حامی پایِ کار ندارد، روحانی را به اینجا میکشاند که به تندترین لحن ممکن خطاب به منتقدین صحبت کند. دقیقاً این انفعال دولت در سیاست خارجی آسیبهای جدی به وجههی کشور در خارج از مرزها وارد کرده است تا جایی که میزان مطالبات طرف غربی از ایران روزبهروز بیشتر میشود.
آخرین نمونه؛ «من روحانی هستم»
تلاش تیم مشاوران رئیسجمهور برای ساختن چهرهای متفاوت از روحانی، برای حفظ و تثبیت بدنهی اجتماعی ساختهشده در انتخابات هم ضعیف و شکست خورده است. در واقع، به تعبیر دقیقتر «تصویرسازی» متناقض تیم رسانهای دولت از شخص رئیسجمهور برای روحانی حتماً آوردهای دندانگیر ندارد؛ چرا که حجم غلیظ تصاویر غیرواقعی از روحانی نه تنها کمکی به حفظ آن بدنهی اجتماعی نمیکند، بلکه به محض تولید و انتشار مستندهای واقعی مثل «من روحانی هستم» همه چیز مانند پوستهی حباب میترکد!
فصل اول «من روحانی هستم» که توسط گروهی از مستندسازان مستقل دربارهی زندگی رئیسجمهور ایران تا پیش از انتخابات ۹۲ ساخته شده است، با واکنشهای عجیبی از سوی دولت همراه شده است؛ تا جایی که وزیر ارشاد، که تأکید دارد هنوز آن را ندیده است، خواستار برخورد با عوامل آن شد! سخنگوی دولت هم از آغاز پیگیری قضایی با مستند مذکور شد.
در واقع، این نحوهی برخورد دولتیها با «من روحانی هستم» که با محوریت قرار دادن بخشی از این مستند روی داده است مانند دیگر واکنشهای این دولت به انتقادهاست؛ دولت میگوید در این مستند ادعای دروغی دربارهی حضور روحانی در ماجرای مک فارلین گفته شده و این توهین است؛ اما محتویات این مستند خلاف این حرف را نشان میدهد.
استناد «من روحانی هستم» دربارهی حضور روحانی در ماجرای مک فارلین، کتاب خاطرات پدر معنوی دولت، آقای هاشمی رفسنجانی است؛ یعنی اگر این خبر دروغ است، کتاب خاطرات آقای هاشمی مقصر است، نکتهی جالبتر اینکه سایت تخصصی «تاریخ ایرانی»، متعلق به صادق خرازی، از چهرههای مهم اصلاحطلب، با تأکید بر نقشآفرینی حسن روحانی در ماجرای مک فارلین، گزارشی منتشر کرده و نوشته است: روحانی در مک فارلین نقش داشته است، ولی پای میز مذاکره نبوده است.
بهراحتی میتوان درک کرد دلیل نگرانی دولت از «من روحانی هستم» ماجرای مک فارلین نیست، بلکه بازخوانی نقش مثبت جناب آقای روحانی در تثبیت حجاب اجباری در ادارات بعد از انقلاب و جلوداری وی در مقابله با فتنهی ۷۸ کوی دانشگاه تهران و… که به تصویرسازی دولت از روحانی آسیب میزند، مشکل اصلی مشاوران رئیسجمهور است.
اینها همه بر واقعیت «افول جایگاه اجتماعی» روحانی، حتی در درونیترین لایههای سبد رأی وی صحه میگذارد تا آنجا که باید از دولت خواست با فهم این واقعیت اجتماعی یکبار دیگر در این باره تأمل کند.
*مسعود فروغی؛ کارشناس سیاسی/ انتهای متن/