پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

11:21:55 - چهارشنبه 21 خرداد 1393
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
اولین فردی که رهبر معظم انقلاب عفو کردند چه کسی بود؟
به گزارش” صبح رابر”یکی از بزنگاه‌هایی که مدیریت و درایت رهبر معظم انقلاب به خوبی نشان داده شده است، دوران آغاز ولایت مقام معظم رهبری است که حتی دشمنان خارجی نیز اذعان کردند با آمدن ایشان خمینی دیگری متولد شده است. از این رو، برای بررسی شاخصه‌های مدیریتی رهبر معظم انقلاب در اوایل دوران ولایت […]

به گزارش” صبح رابر”یکی از بزنگاه‌هایی که مدیریت و درایت رهبر معظم انقلاب به خوبی نشان داده شده است، دوران آغاز ولایت مقام معظم رهبری است که حتی دشمنان خارجی نیز اذعان کردند با آمدن ایشان خمینی دیگری متولد شده است. از این رو، برای بررسی شاخصه‌های مدیریتی رهبر معظم انقلاب در اوایل دوران ولایت ایشان، مدیریت بحران‌ها و … به دفتر حجت‌الاسلام و المسلمین روح‌الله حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی رفتیم.

وی در آن دوره‌ای که مجلس خبرگان رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را به عنوان رهبر انتخاب می‌کند، مسئولیت دادستان ویژه روحانیت را بر عهده داشت، به همین دلیل در این گفت‌وگو خاطرات جذابی را از آن دوران، از رأفت و تدبیر مقام معظم رهبری گفت. روح‌الله حسینیان در کارنامه اجرایی خود مسئولیت‌هایی همچون مشاور امنیتی رئیس‌جمهور در دولت نهم و جانشین نماینده دادگاه انقلاب در وزارت اطلاعات را دارد. حسینیان در دورانی که حجت‌الاسلام ری‌شهری مسئولیت دادستانی انقلاب اسلامی را به‌عهده داشت، به دادستانی رفت و مسئولیت قائم‌مقامی دادستان انقلاب اسلامی در وزارت اطلاعات را به‌عهده گرفت. وی سپس در انتخابات مجلس هشتم شورای اسلامی نیز کاندیدای شهر تهران بود که توانست از مردم تهران رأی اعتماد بگیرد و پس از آن نیز به مجلس نهم نیز راه پیدا کند و بر کرسی کمیسیون اصل نود تکیه زد.

در ادامه مشروح  با حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان را می خوانید:

آقای حسینیان!بعد از ارتحال امام خمینی(ره) رسانه‌های معاند دائما سعی داشتند القا کنند که بعد از امام (ره) جمهوری اسلامی از بین می‌رود! ولی مقام معظم رهبری به گونه‌ای مدیریت کردند که همه آنها اذعان داشتند “خمینی دیگری متولد شده است”. شاخصه‌های اولین اقدام مدیریتی رهبر معظم انقلاب در این دوره چگونه است؟

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. اتفاقا سؤال بسیار بجا و دقیقی است. به نظر من تبلور رهبری آقا در انتقال قدرت است. من آن موقع دادستان ویژه روحانیت تهران بودم. وقتی که رهبری به حضرت آیت الله خامنه‌ای منتقل شد ما مشکلات بسیار داشتیم، انسان‌های مدعی و افرادی که نمی‌خواستند رهبری ایشان تحقق بپذیرد و تا می‌توانستند تلاش می‌کردند رهبری شکل نگیرد. پیش‌بینی‌هایی می‌کردند، از جمله همین که انقلاب به دلیل فقدان امام (ره) جایگاه خود را در سطح بین الملل و جهان اسلام و حتی در خود ایران از دست خواهد داد و انقلاب به نتیجه نخواهد رسید. یا حداقل انقلاب در همین موقعیت متوقف خواهد شد.

خیلی کار شکنی می‌شد و رهبری آنقدر با درایت و ظرافت و صبوری عمل کردند تا حتی آنهایی که به دنبال کارشکنی بودند و به دلیل‌های مختلفی کینه‌ها و حقدهایی نسبت به رهبری داشتند، آنها هم پذیرفتند که رهبری توانسته است جایگاه خود را که همان ولایت باشد به دست آورد. در واقع شاید مهمترین خصیصه یک رهبری در نظام اسلامی جذب و صبوری است. شاید در نظام‌های دیگر با اعمال قدرت بتوانند موقعیت خودشان را تثبیت بکنند ولی در نظام جمهوری اسلامی این چنین امکان‌پذیر نیست. اصلا نام رهبری در جمهوری اسلامی ولایت گذاشته شده است.

یک معنی ولایت یعنی ایجاد دوستی، دوستی در دلها و باز کردن این جایگاه در دل‌ها با زور و اعمال قدرت و سرکوب و دستگیری و زد و بند امکان‌پذیر نیست اما رهبری چنان با درایت مسئله جانشینی حضرت امام (ره) را با دقت و بر حفظ مبانی حضرت امام (ره) پیش بردند که حتی دشمنان ایشان هم -خوب من به خیلی از اسرار در آن زمان مطلع بودم- اذعان می‌کردند واقعا جایگاه امام (ره) با حضور آیت‌الله خامنه‌ای حفظ شد و ما نباید فراموش کنیم.

یکی از شخصیت‌هایی که آن موقع هم مدعی بود و هم نمی‌خواست آیت‌الله خامنه‌ای موفق شوند، آیت الله منتظری بود اما حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چنان با حوصله، صبوری، خویشتن‌داری، بردباری و حلم مسئله آقای منتظری را پشت سر گذراندند که برای بسیاری از ناظران واقعا حیرت‌انگیز بود، زیرا یکی از موانعی که خیلی از دوستان و بسیاری از افراد اهل تحلیل، تحلیل می‌کردند این بود که بالاخره از مقام امام (ره) این مساله به آیت‌الله منتظری منتقل شده است و کسی که در زمان امام قائم مقام رهبری بوده است. از لحاظ فقاهت خیلی‌ها به او اذعان دارند و چطور ممکن است که رهبری بتواند به عنوان یک بحران پشت سر بگذارد ولی واقعا دیدیم که رهبر معظم انقلاب توانست مسئله آقای منتظری را پشت سر بگذارد. به نظر من این یکی از موفقیت‌های بسیار بزرگ پیدا کردن جایگاه و جانشینی حضرت امام است.

در آن دوره یکی از اقدامات مقام معظم رهبری فعال کردن همه جریانات سیاسی بود، حتی مقام معظم رهبری تأکید دارند که افرادی که خیلی هم موافق رهبر معظم انقلاب نبودند، باید در عرصه سیاسی کشور فعال شوند. این راهبرد مقام معظم رهبری چه تأثیری در انتقال قدرت از امام (ره) به رهبر معظم انقلاب بود؟

این خیلی مهم بود؛ همانطوری که حضرت امام چون چتری بر بالای سر همه جناح‌ها و با همه نحله‌های فکری بودند رهبری نیز همین جایگاه را حفظ کرد. ببینید آقا موسوی خوئینی‌ها کسی بود که با رهبری آیت‌الله خامنه ای در مجلس خبرگان مخالفت کرد ولی به محض اینکه مسئولیت رهبری توسط خبرگان به ایشان واگذار شد، مقام معظم رهبری، آقای خوئینی‌ها را به عنوان مشاور سیاسی خود منصوب کرد و این خودش خیلی مهم بود.

بسیاری اینطور تحلیل می‌کردند که رهبری حتما یک طرفه عمل خواهد کرد و گروهی را کنارخواهد کرد و آن روز سعی می‌شد اینگونه جلوه داده شود که جناح راست را حاکم خواهد کرد ولی این اقدام مهر باطلی بر تمام تحلیل‌هایی که از پیش تعیین شده بود.

من باز به عنوان نمونه عرض می‌کنم؛ آیت‌الله آذری‌قمی این اواخر معترض شده بود و منزوی شد و در مقابل حضرت امام موضع‌گیری کرد ولی آیت‌الله خامنه‌ای چنان با آیت‌الله آذری از در مسالمت وارد شدند و به وی محبت کردند که باید بگوییم آیت‌الله آذری عاقبت بخیر شد و با محبت و ولایت آیت‌الله خامنه‌ای از دنیا رفت. یعنی پزشک آیت‌الله آذری، مشکلات مالی وی و آن چیزی که یک رهبری به آحاد مردم باید لحاظ کند، خصوصا درباره نخبگان تأثیر بسیار عمیقی در نگرش آیت‌الله آذری گذاشت و ایشان واقعا همان طور که عرض کردم، با محبت حضرت آقا از دنیا رفتند.

به دلیل اینکه دادستان ویژه روحانیت بودم یک نمونه‌ای را از گذشت و بردباری مقام معظم رهبری خدمتتان عرض کنم. به محض اینکه حضرت آقا به رهبری منصوب شدند ما یک روحانی متهم داشتیم که دستگیر شده بود و به زندان، شلاق و خلع لباس محکوم شده بود. رهبر معظم انقلاب به وی عفو داد، یعنی از دفتر که ایشان به ما ابلاغ شد که مورد عفو رهبری قرار گرفته است و شما اجرا کنید.

من برای اینکه اجرای فرمان کرده باشم آن فرد را خواستم و عفو رهبری را به وی ابلاغ کردم و رفت. به هرحال معمم شد و بعدا هم یکی از منبری‌های معروف شد. من خدمت آقا رسیدم و عرض کردم آقا ما حکم شما را اجرا کردیم ولی این فرد به این ادله دستگیر شد و خلع لباس شد، شما در جریان باشید. مقام معظم رهبری جمله‌ای فرمودند که من هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم، فرمودند این آقا اولین کسی بود که نسبت به من بی‌احترامی کرد و در زمان حضرت امام روی منبر رفت و علیه من سخنرانی کرد، من خواستم اولین کسی که مشمول عفو می‌شود این شخص باشد. ما واقعا دیگر صحبتی نداشتیم که دوباره بخواهیم چانه‌ای بزنیم و حرفی بزنیم.

این روش و این منطق حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بود و به همین خاطر جایگاهش در بین جناح‌های مختلف حفظ شد. در اوایل زمان رهبری ایشان می‌گفتند رهبر جمهوری اسلامی. یکی از مخالفین سرسخت ایشان که من نمی‌خواهم اسم بیاورم که حتی در زمان امام (ره) هم با آقا خیلی مخالفت می‌کردند، پیشنهاد داد که نگویید رهبر جمهوری اسلامی، بگوییم رهبر انقلاب اسلامی، زیرا جمهوری اسلامی در سرزمین ایران محدود می‌شود ولی انقلاب اسلامی یک گستره خارج مرزی دارد. یعنی وی نیز به رهبری انقلاب اسلامی و رهبری جهانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اذغان کرد.

بنابراین گذشت، بردباری وآن صبوری ایشان بسیاری از مسائل را کنار زد و جایگاه رهبری را به خوبی در اذهان جا انداخت. واقع این است که حالا خیلی مسائل را نمی‌شود گفت ولی چه جلساتی گرفته می‌شد و چه توطئه‌هایی می شد که رهبری آیت‌الله خامنه‌ای به نتیجه نرسد و شکل نگیرد.

این مجالس کجا برگزار می‌شد؟

بعد از انتخاب حضرت آقا ولی همان‌ها نتوانستند مدیریت و آن شرایط لازم برای رهبری آقا را خصوصا استقامت ایشان در برابر غرب را انکار کنند. من یادم هست آن زمان چپ‌ها خیلی نگران و خیلی ضد امپریالیست بودند که مبادا با غرب یا آمریکا سازشی شود. بعد از رهبری ایشان، اولین مواضع رهبری را که در مقابل استکبار دیدند، همان‌ها ابراز خوشحالی می‌کردند و نمی‌توانستند خوشحالی خودشان را به خاطر مواضعی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در برابر استکبار و آمریکا می‌گیرد، مخفی کنند.

یکی از دوران‌هایی که کشور با بحران‌های مختلفی شروع شد دوران دوم خرداد بود. تحصن مجلس ششم، بحث قانون مطبوعات، افزایش اختیارات ریاست جمهوری و … از جمله چالش‌ها و بحران‌آفرینی‌ها آن دوره بود. در آن زمان مدیریت رهبر معظم انقلاب به چه صورت بود که کشور توانست از بحران‌ها عبور کند و در دوره بعد اصلاحات نیز دولتی با شعار عدالت بتواند رأی بیاورد.

واقعا یکی از برجستگی‌های مدیریت رهبری را در آن هشت سال که واقعا باید هشت سال بحران برای انقلاب اسلامی تفسیر کنیم، نشان داده شد. طوفانی که در دوم خرداد و در جریان حاکمیت دوم خردادی‌ها در این کشور وزید، اگر در هر کشور دیگری بود قطعا ریشه‌های آن نظام کنده می‌شد ولی در ایران هیچ اتفاقی نیفتاد. بعد از هشت سال گرایش‌های مردم متمایل به نیروهای انقلابی شد. چرا؟ بی‌شک ما باید جایگاه رهبری و مدیریت رهبری را به عنوان یک اصل در این سؤال و پاسخ قرار دهیم.

وقتی که حاکمیت دوم خرداد شکل گرفت، بسیاری از دوستان کم‌کم از انقلاب ناامید شدند. تحلیل برخی از دوستان این بود که دوران ترمیدور انقلاب آغاز شد، یعنی بازگشت به قبل انقلاب آغاز شده است و دیگر تلاش آنها بی‌نتیجه و بی‌فایده خواهد بود، زیرا دیگر دورانی برای ادامه حیات انقلاب وجود نداشت.

نقشه خیلی از افراد این بود که می‌گفتند رهبری باید با یک قاطعیتی جریان دوم خرداد را سرکوب کند و جریان را تمام کند، زیرا رسما اعلام می‌شد که افکار امام را باید در موزه‌های تاریخی جستجو کرد یا مطرح می‌شد که جمهوری اسلامی دو جناح دارد. یک جناحی که انتخابی هستند و یک جناحی که انتصابی هستند و جناح انتصابی دیگر نمی‌تواند کار خودش را ادامه دهد.

به جایی رسید که حتی بعضی از این رهبران دوم خردادی می‌گفتند که اختیارات رهبری را باید کاست و به اختیارات رئیس جمهور اضافه کرد. روزنامه‌های زنجیره‌ای بحران آن زمان را می‌تواند خوب نشان دهد که هر روز مسئله‌ای می‌آفریدند و به یکی از ارزش‌ها حمله می‌کردند یا به کسانی که احساس می‌کردند که پاسدار ارزش‌ها هستند حمله می‌کردند.

این دو نظر وجود داشت؛ یک نظربسیار ناامیدکننده که همه چیز تمام شد و ما باید بازگشت به قبل انقلاب را بپذیریم. نظر دوم این بود که با یک سرکوبی باید اوضاع را تمام کرد اما نشان دادند که حرف هیچ کدام از آن ها درست نیست. نه با سرکوبی می‌شد این جریان را خنثی کرد و نه با ناامیدی می شد به پیش رفت ولی رهبری با همان اصل صبوری که واقعا لازمه رهبری است اوضاع را کنترل کردند. مطبوعات حمله‌گری در آن زمان در حال ضربه زدن بودند که با یک سخنرانی که مقام معظم رهبری راجع به شارلاتانیزم مطبوعاتی در مصلی برای دانش آموزان کردند، قوه قضاییه به خود آمد و بسیاری از سازمان‌هایی که باید نظارت بیشتری می‌کردند به خود آمدند و اقداماتی انجام شد که به مقدار بسیار زیادی جلوی تخریب آنها گرفته شد.

از آن طرف هم رهبری سعی کرد که واقعا آقای خاتمی را مدیریت کند. در آن زمان حتی امثال ما پیدا می‌شد که بی‌مهابا، وقتی که احساس می کردیم رعب و وحشت همه نیروهای متدین و انقلابی را وادار به سکوت کرده است، تصمیم ما بر این بود که این فضای رعب شکسته شود و در صحنه می‌آمدیم.

من یادم هست بعد از برنامه چراغ که خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و علت این برنامه را مطرح کردم، آقا در پایان صحبت، بنده را به خویشتن‌داری و صبوری دعوت کردند و یک مصاحبه مطبوعاتی که من قرار داشتم، ایشان فرمودند که مصاحبه هم انجام ندهید که جامعه به سوی التهاب کشیده نشود. یعنی طرفین را مدیریت می‌کردند که اجازه نمی‌دادند وارد یک ستیز سخت و غیر قابل کنترلی شویم و طرفین را کنترل می کردند. هم این طرف و هم آن طرف را کنترل می‌کردند، به همین خاطر این ۸ سال با کمترین خسارت به پایان رسید.

من یادم هست بعد از برنامه چراغ، آقای خاتمی خیلی عصبانی شده بود و در شب ماه رمضان که همه مسئولین به دعوت آقا بودند، عصبانیت آقای خاتمی در آن جلسه ترکید و نسبت به بنده توهین آمیز صحبت کردند. رهبری بحثی را که معلوم بود بداهه به نظرشان رسید و لازم بود را به نام “سکینه” مطرح کردند که مسئولین جمهوری اسلامی باید دارای آرامش باشند. نباید عصبانی شوند و از کوره در برویم. وقتی که آقا این صحبت را تمام کردند آرامش بر جلسه حکمفرما شد. این نشانگر این بود که رهبری در رهبری خودش بلاغت داشت، مطابق مقتضای حال مخاطبین برنامه‌ریزی می‌کرد که دارای تأثیر مثبت و ثبات آفرین باشد.

واقع آن این است که جایگاه رهبری و ولایت یک اصالتی نزد شیعه دارد ولی چه شخصی هم در این موقعیت قرار بگیرد بحث مهمتر و اساسی‌تر از خود جایگاه است. رهبری در این مدت، یعنی در همان جریان ۱۸ تیر که به وجود آمد، از درون و بیرون نظام می‌خواستند کشور را به یک بحرانی ختم کنند که دچار آشوب و بلوا شود. واقعا این تصمیم جدی بود.

حتی بعضی از معاونین وزارت کشور که خودشان باید حافظ امنیت کشور باشند، یک قایقی در سد کرج اجاره کرده بودند برای اینکه خارج از دسترس شنود تلفن‌ها باشند و در آنجا مشغول توطئه‌چینی بودند که چگونه این جریان کوی دانشگاهی که بر سر روزنامه سلام به وجود آمده را گسترش بدهند و هر روز دامن بزنند که به قول واهی خودشان، رهبری را وادار به تسلیم در برابر خودشان کنند.

اما رهبری با آن باور و اعتقادی که به مردم داشت، طوری رفتار کردند که مردم را مورد خطاب قرار دادند. حالا هر حکومت دیگری بود نیروهای نظامی و انتظامی خود را به صحنه می‌کشاند. وقتی امنیت پایتخت به خطر می‌افتد، هر کشوری و هر نظامی، قوای نظامی را به صحنه می‌آورد. شما اگر یادتان باشد در واشنگتن آمریکا، اگر درست بگویم به خاطر کشته شدن یک سیاه پوست، سیاه‌پوستان دست به قیام زدند. این قیام آنقدر گسترده بود که بسیاری از فروشگاه‌ها مورد حمله قرار گرفت و امنیت کاملاً به هم ریخت. آمریکا دو لشکر پر قدرت خود را وارد صحنه کرد که در این درگیری ۵۵ نفر کشته شدند. همان بحران توسط خودی‌ها و داخلی‌های حکومت در ایران به وجود آمد و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. علت آن چه بود؟ رهبری به جای آنکه به نیروهای نظامی متوسل شوند، به مردم متوسل شدند. این دومین شاخصه مدیریت رهبری است. اعتقادی که رهبری به مردم داشت از مردم خواستند که بر این بحران فائق بیایند و پیروز شوند.

دیدیم که در۲۳ تیر، مردم در اطراف دانشگاه تجمع کردند و برائت خودشان را از اصلاح‌طلبانی که به دنبال آشوب‌گری کشور بودند، اعلام کردند و وقتی آنها خودشان را با مردم مواجه دیدند، کوتاه آمدند و بحران خاتمه پیدا کرد. یعنی از همان روز بعد از تظاهرات، بحران چند روزه تمام شد و این واقعا از درایت‌های بی‌چون و چرای رهبری بود که به جای توسل به قوای نظامی به مردم متوسل شدند و مردم خودشان بر این بحران فائق آمدند و دست رد به سینه خائنین زدند.

شما به اشراف اطلاعاتی که نسبت به فضای سال ۷۸ دارید. اشاره کردید که مقام معظم رهبری در جلسه‌ای بحث “سکینه” مطرح می‌کنند. مقام معظم رهبری در آن دوران جلساتی را داشتند که توصیه‌هایی را برای آرام کردن فضا داشته باشند؟

من البته از جلسات خبر ندارم ولی رهبری پیام‌هایی را برای آرام کردن اوضاع می‌دادند و اینکه از تشنج کاسته شود، من جمله به خود من. مثلاً در آن زمان من دادستان ویژه روحانت بودم که مقام معظم رهبری توسط آقای حجازی پیغام دادند, مثلا گفتند که سطح فشارها نسبت به دولت را کم کنید. من به همین خاطر حدود یک سال سکوت کردم.

از توصیه‌های مقام معظم رهبری به مسئولین دیگر خبر ندارید؟

بله! توصیه‌هایی قطعا به شخص آقای هاشمی و بعضی اطرافیان می‌شد؛ حتی نسبت به گروه‌های تندرو. مقام معظم رهبری همین گروه آقای بهزاد نبوی را در بیت خودشان دعوت می‌کردند و برای کنترل اوضاع با آنها صحبت کردند. خود همین جلسات با گروه‌های مختلف یک نقش بسزایی در کنترل اوضاع داشت.

کمی بحث را به جلوتر ببریم. در سایر کشورها وقتی تحرکاتی صورت می‌گیرد سران آن کشورها از قوای نظامی برای سرکوب مردم استفاده می‌کنند. مثلا در مصر وقتی مردم به صحنه آمدند حسنی مبارک به ارتش دستور داد تا با تمام قوا مردم را سرکوب کنند اما وقتی در ایران مردم بعد از انتخابات ریاست جمهوری به خیابان آمدند، مقام معظم رهبری آنها را تکریم کرد و پیدا و پنهان ماجرا را شرح دادند و بعد خط براندازان و مردم را جدا کردند. با این حال مقام معظم رهبری حتی در برخورد با براندازان نظام به قوای نظامی متوسل نشده و مردم را برای جمع کردن بساط فتنه بسیج کردند.

ببینید در فتنه ۸۸ به نظر من دیگر اوج مدیریت بحران توسط رهبری است. چرا؟ به دلیل اینکه در جریان بحران ۱۸ تیر ۷۸ دخالت خارجی‌ها کمتر بود و بحران هم توسط بحران‌سازان محدودی که از جناح اصلاح‌طلب بودند، مدیریت می‌شد ولی در فتنه ۸۸ واقعا یک بحرانی بود که چند خصیصه داشت. یکی دست خارجی در فتنه بود، حتی اوباما رسما دخالت می‌کرد و از آقای موسوی حمایت می‌کرد و یا اتحادیه اروپا رسما بیانیه صادر می‌کرد و از موسوی و فتنه حمایت می‌کرد.

گری سیک رسما اسم افراد را می‌‌آورد و می‌گفت من به عنوان نمونه از آقای مطهری و خانواده امام می‌خواهم در حرم حضرت امام (ره) تحصن کنند و به اصطلاح خودشان به شورش ادامه بدهند. دخالت ابر قدرت‌ها و سیاست‌مداران خارجی در فتنه ۸۸ خیلی ملموس بود. از سوی دیگر نیز همکاری همه گروه‌ها بود؛ بهائیان که اصلاً حکم و بخشنامه و دستور دارند که در امور سیاسی دخالت نکنند ولی در فتنه ۸۸ رسماً از آن محفل عالی‌شان دستور آمد که حتما در این جریان شرکت کنند. تعدادی از آنها دستگیر شدند و مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز مجموعه‌ای از اعترافاتشان را منتشر کرد.

توده‌ای‌ها، منافقین، سلطنت‌طلب‌ها، پیکاری‌ها و هر کسی که به نحوی از جمهوری اسلامی آسیب دیده بود و منافعش به خطر افتاده بود در این جریان آمدند و حمایت کردند و همان ریشه‌های فتنه ۱۸ تیر سال۷۸ در راس امور بودند و واقعا داشتند یک شورش جدی را دامن می‌زدند. مهمترین مسئله به تردید انداختن بسیاری از مردم معمولی و عادی بود، یعنی یک مردمی که پای صندوق‌های رای آمده بودند و بالاخره ۱۳ میلیون به آقای موسوی رأی داده بودند، این‌ها برای مردم جا انداخته بودند که آرای شما را از بین برده‌اند و تقلب کردند، خب باید چکار می‌کرد؟

یعنی رهبری در مقابل تمام گروهک‌ها، در مقابل تمام ابر قدرت‌ها و فتنه‌گران داخلی و ریشه‌دار قرار گرفت و مردمی که به تردید افتاده بودند. به نظر من مهمترین تبلور درایت رهبری در اینجا بود و ابتدا مردم را جدا کردند. چطوری مردم را جدا کردند؟ با سخنرانی تشریح کردند و اجازه دادند شورای نگهبان ۱۰ روز دیگر رسیدگی به شکایت‌ها را تمدید کنند و به شورای نگهبان دستور دادند که هر کسی از افراد کاندیداها انتقاد دارد خارج از نوبت و خارج از آن زمان قانونی به شکایت رسیدگی شود و بعضی از جاها بازخوانی شود و هر حرفی که دارند شورای نگهبان با کمال بی‌طرفی و دقت و سعه صدر برخورد کند. اجازه دادند تا آنها خودشان رانشان دادند. عده‌ای از همان اراذل اوباش به خیابان ریختند و مغازه مردم را آتش زدند و در روز عاشورا کف و سوت زدند و به حسین بن علی بی‌احترامی کردند و در ۱۶ آذر نیز به عکس امام توهین کردند و عکس امام را پاره کردند.

در جریان۱۳ آبان شعار به نفع آمریکا و اسرائیل دادند و شعار علیه لبنان و فلسطین دادند. مردم در طول این زمان با صبوری صف‌شان را جدا کردند؛ یعنی شناختند که این‌ها دروغ می‌گویند و یک فریب بیشتر نیست و صف مردم از این‌ها جدا شد. همان هایی که روز اول در اعتراض به تقلب خودشان آمده بودند به صحنه تبدیل شدند به انسان‌هایی که روبروی کسانی که شورش می‌کردند، ایستادگی کردند.

و بعد هم ۹ دی به وجود آمد…

بعد هم رهبری جوری مدیریت کردند که تبلور حمایت مردمی در ۹ دی بروز پیدا کند و ۹ دی میخی بود که به تابوت فتنه گران، شورشیان و اراذل و اوباش توسط همین غیر نظامی‌ها کوبیده شد، نه ارتش و نه سپاه پاسداران بلکه توسط خود مردم. با سادگی آمدند و حمایت خود را از رهبری و نظام اسلامی اعلام کردند. بنابراین واقعش این بود که در جریان فتنه ۸۸ به نظر من اوج تبلور درایت و صبوری رهبری بود که با جدا کردن مردم از فتنه‌گران پایان فتنه را اعلام کردند.

یکی دیگر از مسائل مهم برای رهبر معظم انقلاب که کم گفته شده است، این است که رهبر باید “مفهوم ساز” باشد. رهبری که حرف تکراری بزند و پیوسته یک‌نواخت عمل کند، نوآوری نداشته باشد و بی‌توجه به سوالات درون جامعه باشد، این رهبر موفق نمی‌شود. یکی از خصوصات امام همین بود که مفهوم‌سازی می‌کرد و یک چیزی را به عنوان مستضعفین بیان می‌کرد و وقتی یک مطلبی را به عنوان ادامه جنگ فقر و غنی مطرح می‌کرد در جامعه یک دگرگونی به وجود می‌آمد. وقتی امام می‌فرمود من یک موی کوخ‌نشینان را به کاخ‌نشینان نمی‌دهم بین طبقه مستضعف یک روحیه و نشاط دیگری ایجاد می‌شود.

رهبر معظم انقلاب با مفهوم‌سازی خیلی چیزها را روشن کردند. می‌دانید که بیشترین صحبت را رهبری در این مدت جریان فتنه داشتند و هر روز یک مطلب و یک مفهوم جدید را عنوان می‌کردند. همین طرح فتنه که برای اهل فتنه بسیار هم دردآور بود و ماندند که چکار بکنند، بسیار مهم بود. یعنی یک بار معنایی، یک یادآوری تاریخی جریان فتنه‌ای که علیه علی بن ابی طالب به وجود آمد، جریان جنگ جمل، این‌ها را همه زنده کرد و این بار معنایی توانست بین توده‌های متدین و حزب‌الله نشاط و تحرک ایجاد کند. یعنی مردم خودشان را در زمان علی بن ابی طالب احساس کردند که یک فتنه‌ای ایجاد شده که نمی‌توانند بی‌تفاوت باشند.

یا بحث دیکتاتوری اقلیت. ۱۳ میلیون رای آورده بودند، حرف حساب این‌ها چه بود؟ باید ما ۱۳ میلیون بر ۲۵ میلیون حاکم باشیم. رهبری اسم این را دیکتاتوری اقلیت گذاشتند و فرمودند نباید دیکتاتوری باشد. همان چیزی که امام فرموده بود که اگر ولایت فقیه نبود دیکتاتوری به وجود می آمد، تبلور پیدا کرد. مردم دیدند راست می‌گویند، اگر ولایت فقیه نبود الان این‌ها می‌خواستند یک اقلیت ۳۰ درصد بر ۷۰ درصد به زور آشوب و آتش کشیدن و زدن مردم حزب‌اللهی و یا یک خانم چادری یا آقایی که ریش دارد، حکومت کنند.

همین مفاهیمی که رهبری در طول جریان فتنه مطرح کردند را جامعه قبول کرد و پذیرفت. زیرا سوال بود در ذهن جامعه و رهبری به موقع و با بلاغت صحبت کردند. این هم از مسائل مهمی است که در مدیریت بحران رهبری باید مد نظر قرار داد.

منبع: تسنیم

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب