پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

3:59:03 - جمعه 30 خرداد 1393
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
آیا خدایی که قادر به انجام هر کارى هست، می‌تواند جسم شود
آیا خدایی که قادر به انجام هر کارى هست، می‌تواند جسم شود (البته که می‌تواند). سؤال این است که ممکن جسم است بشود؟ اصلاً ضرورتى دارد؟ آیا بر اساس حکمتش نمی‌شود؟ در متن سؤال آمده است: با توجه به اینکه بعضى درباره جسم بودن خدا دچار توهم شده‌اند توضیحى هم درباره این بدهید. یک بحثى […]

آیا خدایی که قادر به انجام هر کارى هست، می‌تواند جسم شود (البته که می‌تواند). سؤال این است که ممکن جسم است بشود؟ اصلاً ضرورتى دارد؟ آیا بر اساس حکمتش نمی‌شود؟

در متن سؤال آمده است:

با توجه به اینکه بعضى درباره جسم بودن خدا دچار توهم شده‌اند توضیحى هم درباره این بدهید. یک بحثى که مسیحیان معتقد به تثلیث دارند همین است که خدا می‌تواند در آن واحد خدا و روح القدس و مسیح باشد! نظرتان در اینباره چیست؟

جواب: بشر با عقل و فطرت خود، می‌فهمد که عالم هستی و هر آن چه در آن هست و از جمله خودش، نه خالق هستند، نه تصادفی به وجود آمده‌اند و نه سر خود رها شده‌اند و نه مالکیت و ربوبیتی به دست آنان است؛ لذا می‌فهمد که نه وجود خدا قابل انکار است و نه گریزی از حکومت او وجود دارد و نه می‌تواند معبود و إله بودن او را تغییر دهد و نه می‌تواند سرشت «عبد و پرستنده» بودن خودش را تغییر دهد.

از این رو، بشرِ بنده و تابع هوای نفس، چون دید چاره‌ای از این امور ندارد، سعی کرد تا خدا را تغییر دهد و چون دید خدا تغییر یافتنی نیست، تلاش کرد تا خدای حقیقی را تکفیر و تکذیب نموده و خودش خدا بسازد؛  خدایی که تحت حکومت و سلطه‌ی خودش باشد.

الف –این دسته از نوع بشر، برای آن که بتواند خداسازی خود را توجیه کند و دیگران را نیز فریب دهد، ابتدا «وحدانیت» خدا را منکر گردید. لذا او را چون خودش «مرکب» فرض کرد تا بتواند بعداً تجزیه‌اش کند.

گفت: خدا مثل من است. اسما و صفات او مستقل از یک دیگر هستند، نه این که عین هم باشند. مثلاً علم و حکمتش قوه‌ایست و قدرتش قوه‌ای دیگر. سپس هر کار غیر حکیمانه‌ی خود را به او نسبت داد و در مقابل اعتراض گفت: «مگر خدا قادر نیست، پس اگر بخواهد این را هم می‌تواند».

ب –سپس برای خدا شکل و صورت قرار داد و گفت: «خدا هم مثل ما شکل، صورت و هیکل دارد»، بعد شروع کرد به بت‌سازی، گوساله‌سازی و یا خدا خواندن فراعنه یا حتی پیامبران (ع).

او برای خدا شکل قرار داد، تا بتواند خدا را به هر شکلی که خودش دوست دارد بسازد و هیکل و جسم قرار داد، تا بتواند او را به صورت پرنده‌ای به آسمان‌ها باز گرداند و یا به صلیب کشیده و بکشد.

ج – پس از این جعلیات غیر عقلی و عوامفریبانه، گفت: خدا این بُت است – خدا این گوساله است – خدا این فرعون است، خدا این پیامبر است – خدا پسر دارد – ملائکه دختران خدا هستند – خدا به زمین آمد و در فلسطین سکنی گزید (تورات) – خدا ما را آفرید، اما دستش بسته است و کاری نمی‌تواند بکند (تورات) – خدا پدر است، خدا پسر است، خدا روح القدس است (انجیل) … و بالاخره آن که «خدا توهم است و من [فرعون زمان]، خدا هستم.

سپس برای توجیه خود و دیگران گفت: «مگر نمی‌گویید خدا عالم و قادر است، پس اگر بخواهد بت، فرعون، پدر، پسر یا … باشد، هم علمش را دارد و هم قدرتش را دارد!

د – آنها نه در خدا خواندن آن چه خود ساخته‌اند و نه نسبت دادن این صفات به خداوند سبحان، اصلاً نه تنها وحی را کنار گذاشته‌اند، بلکه کلاً عقل را هم تعطیل کرده‌اند. اگر از آنها بپرسید: اگر خداوند علیم و حکیم و قادر است (که هست)، چه نیازی به پدر و پسر دارد، او هر چه بخواهد خلق می‌کند؟ – کدام گوساله‌ی یا بت، یا پیامبری خودش ادعا کرده است که من خدا هستم؟ چرا فقط نوع بشر متکبر است که یا ادعای خدایی می‌کند و یا خدا می‌سازد؟ – مگر می‌شود نامحدود و لایتناهی، چون علیم و قادر است، اراده کند که محدود و فانی شود؟ – مگر می‌شود که علت، معلول خودش و معلول، علت خودش شود؟ آیا خالق می‌تواند در آن واحد مخلوق گردد؟ آیا معبود می‌تواند خودش عبد شود و … – فقط می‌گویند: «خدا اگر بخواهد می‌تواند»؛ و چنین القا می‌کنند که هر کس قبول نکند، توانایی و قدرت خدا را نفی کرده است! در حالی که اگر کسی چنین خرافه‌هایی را قبول کند، علم، حکمت، قدرت و همه اسمای الهی را نفی کرده است.

ﻫ – در سؤال آمده (البته که می‌تواند) و این غلط است. معنایش این نیست که «نمی‌تواند»، تا کسی بگوید: «چطور می‌گویید که خدا نمی‌تواند»، بلکه معنایش این است که سؤال غلط است، سؤال از امر محال است، سؤال مبتنی بر جهل است، سؤال بر اساس قبول شرک است، نه وحدانیت، سؤال نقض غرض است و … .

منبع : بوتیا

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب