سیدعابدین نورالدینی
به گزارش”صبح رابر”ما به آقای حسن روحانی نقد داریم و این نقد به دلیل عملکرد وی در برنامه هستهای است. اکنون اگر به بهانه حضور آقای روحانی در عرصه انتخابات، باز هم فضای نقد وی فراهم شده، به دلیل رقابتهای انتخاباتی نیست چرا که اساسا آقای روحانی واجد مولفههای جدی برای رقابت نیست. آنچه محل دغدغه است؛ سوءاستفاده از فضای مساعد فعلی برای موجه قراردادن یک الگوی محاسبه غلط است، الگویی که رفتار آقای روحانی در ۲۲ ماه مدیریت بر مذاکرات هستهای، از آن مشق میشد.
برخی نکات زیر اگرچه قبلا نیز بیان شده اما میتواند برای شکلگیری ذهنیت درست نسبت به روحیات مدیریتی سرپرست اسبق تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان مفید باشد.
آقای روحانی از سیاست خارجی بشدت انتقاد میکند و معتقد است باید عزت ایرانی اعاده شود. سوال از آقای روحانی این است: اساسا این عزت چه رابطهای با «حقوق ملت» دارد؟ در ادامه تنها چند خاطره به نقل از دوستان آقای روحانی، یعنی آقایان جک استراو و یوشکا فیشر نقل میشود تا مختصات عزت مطلوب ِ آقای روحانی مشخص شود. یوشکا فیشر، وزیر اسبق خارجه آلمان که در ماجرای توافقنامه سعدآباد حضور داشت؛ چندی پس از اتمام دوره وزارت، کتاب خاطراتش را منتشر کرد. وی در بخشی از این کتاب به ماجرای «دستپاچگی» تیم مذاکرهکننده ایرانی در مذاکرات سعدآباد اشاره کرد. یوشکا فیشر در اینباره مینویسد: «گفتوگوهای ما به نقطهای رسید که ما به ایرانیها گفتیم بدون قبول توقف فعالیتهای اتمی راهحل مناسبی حاصل نخواهد شد و ما بدون معطلی خواهان رفتن به فرودگاه و بازگشت به کشورهای خود هستیم. این گفتههای ما منجر به قطع جلسه شد. ایرانیها با دستپاچگی شروع به تلفن زدن کردند و بالاخره در اینباره هم به توافق رسیدیم». روایت همین موضوع از سوی حسن روحانی هم بسیار قابل تامل است. وی درباره قفل شدن مذاکرات توضیح داده و از تماس تلفنیاش به رئیسجمهور وقت میگوید: «ایشان (محمد خاتمی) گفتند نگذارید مذاکرات به شکست منجر شود، ایشان اضافه کردند هرچه تصمیم شما باشد من قبول دارم و حمایت میکنم. با دفتر مقام معظم رهبری هم تماس گرفتم تا مباحث به رهبر معظم انقلاب منتقل شود که خبری نشد، بنابراین، شرایط برای نوعی مانور از نظر تنظیم جملات و عبارات آماده شد.» بعدها مشخص شد وزرای خارجه ۳ کشور اروپایی تهدید کردند در صورت عدم تعهد ایران به توقف فعالیتهای هستهای، با رئیسجمهور دیدار نخواهند کرد و مستقیما عازم مهرآباد میشوند. این روایت جالب را از جک استراو، وزیر اسبقخارجه انگلیس بخوانید: «این برنامه (دیدار خاتمی) با خوشبینی در جدول زمانی ساعت ۱۰ونیم صبح گنجانده شده بود اما ساعت ۱۰ونیم آمد و رفت و هنوز توافقی صورت نگرفته بود، بویژه بر سر مورد حساس تعلیق غنیسازی اورانیوم. ناگهان دکتر روحانی اعلام کرد وقتش است که همه برویم و رئیسجمهور را ببینیم. ما ۳ نفر به یکدیگر نگاه کردیم. دیگر همدیگر را خوب میشناختیم. من گفتم اما چیزی وجود ندارد که به خاطرش برویم و دیدار کنیم. دومینیک گفت برنامههای کاری ما در هواپیما و فرودگاه آماده است و یوشکا گفت ما خیلی خوشحال میشویم که برویم به کارمان برسیم. توافق را به وقت دیگری موکول کردیم و همه از صندلیها بلند شدیم. بهت و حیرت بر چهره طرفهای ایرانی نشسته بود. ایرانیها را دیدیم که رفتند دور هم جمع شدند. دکتر روحانی و دیگر مذاکرهکنندگان شروع به تلفن زدن کردند». قرار ملاقات آنها با خاتمی، راس ساعت ۱۱ صبح بود اما آنها ۳ ساعت این ملاقات را به تاخیر انداختند تا در نهایت حسن روحانی، تصمیم به پذیرش شرط آنان (تعهد به تعلیق) گرفت تا ملاقات خاتمی با وزرای اروپایی انجام شود! اما وزرای خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان در قبال دیدار با خاتمی، از ایران تعهدات بزرگی دریافت کردند. حسن روحانی در سعدآباد تعهد داد ایران همه فعالیتهای غنیسازی و بازفرآوری را تعلیق کند. حسن روحانی در سعدآباد تعهد داد ایران پروتکل الحاقی را امضا و قبل از تصویب در مجلس شورای اسلامی اجرا کند! شاید به همین خاطر، استراو در خاطراتش از مذاکرات سعدآباد به عنوان «روز استثنایی» یاد کرده است. ایران به تعهداتش عمل کرد اما در مقابل دومین قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام به تصویب رسید! چرا؟ آقای روحانی میتوانند بگویند عزت ملی و حقوق ملت در کدام وجوه رفتار تیم ایرانی در مذاکرات سعدآباد رعایت شد؟
خاطرات جک استراو از مذاکرات سعدآباد البته محدود به دوران مذاکرات نبوده است.
وی در کتابش، خاطرهای درباره یکی از وقایع بعد از مذاکرات هم نقل میکند و مینویسد: «در قطار بودم که کمال خرازی وزیر امور خارجه ایران زنگ زد و گفت میخواهد درباره موضوع هستهای کشورش صحبت کند. به او گفتم گوشی را نگه دارد. من به توالت رفتم و از آنجا گفتوگو با وی را ادامه دادم. درخواست داشت که اجازه بدهیم حدود ۱۰ سانتریفیوژ برای فعالیتهای تحقیقاتی در ایران کار کنند که تاکید کردم اجازه فعال کردن یک دستگاه سانتریفیوژ را هم به ایران نمیدهیم». این رفتارهای تحقیرآمیز در شرایطی صورت گرفته است که طرف مقابل حقوق هستهای ملت را هم نادیده گرفته است.
اشارهای به فرآیند عقبنشینی بگذارید در ادامه به مباحث فنی و فرآیند عقبنشینی و سازش تیم آقای روحانی و نقض تعهدات طرف غربی بپردازیم.
پس از مذاکرات سعدآباد، بهرغم عقبنشینی همهجانبه تیم ایرانی، طرف غربی به بهانههایی همچون ادعای همکاری ایران با عبدالقدیر خان، قطعنامه دوم را در شورای حکام تصویب کرد. طرف ایرانی اما به تعهداتش وفادار ماند. ۴ ماه پس از سعدآباد، مذاکرات بروکسل برگزار شد. ایران در بروکسل هم تعهد داد درباره همه مختصات فعالیتهای هستهای خود اظهارنامههای فنی و کیفی ارائه دهد. ایران در بروکسل تعهد داد مونتاژ و آزمایش سانتریفیوژها را تعلیق کند. ایران تعهد داد ساخت قطعات داخلی سانتریفیوژها را تعلیق کند. در مقابل، اعضای تروئیکای اروپایی تعهد دادند «تلاش کنند» روال رسیدگی به موضوع ایران در شورای حکام عادی شود! تعهدات طرفین در قالب بیانیه بروکسل اعلان شد اما به رغم تعهد ایران به این بیانیه، ۳ قطعنامه دیگر علیه ایران در شورای حکام صادر شد. اگرچه ایران نسبت به این نقض تعهدات اعتراض کرد اما نهایتا غلامرضا آقازاده در ۲۰ فروردین ۸۳ اعلام کرد ایران ساخت سانتریفیوژ را تعلیق میکند. با این وجود رفتار طرف غربی و تداوم عقبنشینی مقامات ایرانی نهایتا موجب دخالت برخی مقامهای عالیرتبه نظام و تولید سانتریفیوژ در نطنز در مردادماه ۱۳۸۳ شد. رهبر انقلاب بعدها (دیماه ۱۳۸۶) در اینباره با انتقاد از فرآیند عقبنشینی تیم مذاکرهکننده هستهای، توضیحاتی را ارائه کردند: «بنده همان موقع تاکید کردم اگر روند مطالبه پیدرپی طرفهای هستهای ادامه یابد وارد میدان میشوم که این کار انجام و روند توقف فعالیتهای هستهای به روند پیشرفت هستهای تبدیل شد.» بهرغم فک پلمب نطنز، اما باز هم فرآیند عقبنشینی دنبال شد. این بار تیم مذاکرهکننده، موضوع ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت را بهانهای برای تداوم فرآیند عقبنشینی قرار دادند. طرف غربی با قرار دادن یک ضربالاجل ۳ ماهه (تا ۲۵ نوامبر ۲۰۰۴) تهدید کرد در صورت عدم تعلیق فعالیتهای نطنز، موضوع ایران به شورای امنیت ارجاع داده خواهد شد. این تهدید تروئیکای اروپایی باز هم موجب عقبنشینی شد و آقای روحانی در پاریس و براساس بیانیه پاریس، تعلیق کامل غنیسازی اورانیوم را پذیرفت. البته در بیانیه پاریس، آقای حسن روحانی در کنار همه تعهدات سعدآباد و بروکسل، متعهد به تعلیق فعالیتهای «غیرمرتبط» با تعلیق غنیسازی اورانیوم، از جمله فعالیتهای تبدیل اورانیوم در تاسیسات UCF اصفهان نیز شد. نکته تاسفانگیز تعهد طرف خارجی در بیانیه پاریس بود. اعضای تروئیکای اروپایی در قبال همه تعهدات ریز و درشت ایران برای تعلیق و تعطیل کردن فعالیتهای هستهای خود؛ اعلام کردند حقوق هستهای ایران، مصرح در انپیتی را به رسمیت میشناسند و اقدامات ایران در عقبنشینی از حقوق خود را «اقدامات اعتماد ساز داوطلبانه» تلقی میکنند! البته تنها چند روز پس از بیانیه پاریس، شورای حکام باز هم طی یک قطعنامه شدیداللحن، خواستار تصویب پروتکل الحاقی در مجلس ایران شد.
آیا در این فرآیند که ماحصل ۲۲ ماه مدیریت آقای روحانی بر مذاکرات هستهای است؛ میتوان نشانهای از عزت ملی و حقوق ملت یافت؟
الگوی سازش، کارنامه مشخصی بویژه در حوزه سیاست خارجی دارد. باید مانع تحریف واقعیات درباره هزینههای این الگو برای کشور شد. رفتار تیم آقای روحانی باعث شد الگوی محاسبه طرف غربی نسبت به رفتار ایران در موضوع هستهای بر اساس فشار چندلایه تنظیم شود. بستههای فشار متعددی که طی سالهای اخیر علیه ایران به کار بسته شده، تماما ناشی از رسوب تصوری در اندیشه طرف مقابل است که رفتار تیم آقای روحانی مسبب اصلی آن بوده است. طی سالهای اخیر همه تلاش تیم ایرانی، اصلاح الگوی محاسبه غرب در موضوع هستهای ایران بوده است. مقاومت ایران در مقابل زیادهخواهیهای طرف مقابل، تلاشی برای ممانعت از تضییع حقوق ملت و اصلاح تصورات رسوب شده در طرف غربی بوده است. اگر اکنون انتظاری برای پاسخگویی متقابل – در عرصه انتخابات – نسبت به ادعاهای آقای روحانی وجود ندارد؛ اما تحرک منتقدان رفتار نادرست تیم هستهای گذشته میتواند منجر به شفاف سازی بیشتر درباره مختصات گفتمان سازش شود. شاید از این رهگذر بتوان شاهد پاسخگویی عوامل آن هزینههای بسیار هنگفت در محکمه بود. محاکمه مسؤولان بیتدبیر، دقیقا همان حرفی است که آقای روحانی در برنامه تلویزیونی اخیر، برآن تاکید داشته است.