به گزارش ” بوتیا ” به نقل از ” صبح رابر” در هشت سال جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران ، شهیدانی که در راه خداوند با اقتدا به سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) آنچه را که داشتند در طبق اخلاص نهادند و با ولایت محوری و از خود گذشتگی برای ملت بزرگ ایران تاریخ ساز شدند و بر تاریخ پرشکوه و افتخار آفرین می نگرند ، شهید غلامحسین و شهید رضا آقاملایی از هزاران رزمنده ای است که پس از جنگ تحمیلی ، آرزوی شهادت بر داشتند که هردو برادر در عملیات کربلای ۵ در تاریخ ۱۹/۱۰/۱۳۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند به سهم خود یاد و خاطره این شهدای هشت سال جنگ تحمیلی را در دل های پاک مردم شهید پرورایران اسلامی زنده بدارد ، بدلیل در قید حیات نبودن پدر و مادرشهید ان آقاملایی گفتگویی با بردار شهیدان داشتیم که در ادامه می خوانید :
سردار شهید غلامحسین آقاملایی جانشین گردان الغدیر ۴۲۱ لشکر ثارالله در سال ۱۳۳۱ در خانواده مذهبی و مؤمن در روستای گلینوئیه چشم به جهان گشود ، مادرش کوکب و پدرش نورالله آقاملایی بود ، ۴ خواهر و ۵ برادر دارد .
قبل از سن مدرسه قرآن را در مکتب خانه فرا گرفت و در سن هفت سالگی وارد مدرسه شد و تا دوران راهنمایی آن زمان ادامه داد، در شرایط سخت اقتصادی مدرسه را رها کرد و در معدن ذوب آهن زرند کرمان مشغول بکار شد پس از چند صباحی در استانداری کرمان کار می کرد ، او همیشه مظهر فتوت و جوانمردی بود و بعد از انقلاب و پس از شروع جنگ تحمیلی در تابستان ۱۳۶۰ جهت آمادگی شرکت در جبهه نبرددر واحد بسیج سپاه رابر اسم نویسی کرد و پس از گذراندن دوره آموزشی عازم جبهه شد .
و برای اولین بار با شرکت در عملیات شکست حصر آبادان تعهد و اطاعت خود را در مقابل پروردگار و ولایت نشان داد . برای مرحله دوم و سوم عازم جبهه شد با شروع عملیات فتح المبین همراه دو برادرش تاجعلی و رضا عازم جبهه شد و در عملیات بیت المقدس شرکت نمود و پس از آن به عضویت سپاه در آمد و به دلیل لیاقت ، شجاعت و مردانگی بیش از همه که خاطراتش نقل محافل بود تا سطح جانشین گردن ۴۲۱ الغدیر لشکر ثارالله پیش آمد تا اینکه در عملیات کربلای ۵ همراه برادرش رضا به درجه رفیع شهادت نائل آمد .
مراد برادر شهید که ۵۵ سال دارد می گوید : شهید غلامحسین در عملیات رمضان ، عملیات خیبر و عملیات کربلای ۵ شرکت داشت ، شهید رضا در۱۸ یا ۲۰ سالگی و شهید غلامحسین در ۳۰ سالگی به جبهه اعزام شدند ، هر دو در عملیات کربلای ۵ در تاریخ ۱۹/۱۰/۱۳۶۵ به شهادت رسیدند .و دو برادر دیگرش، خودم جانباز ده درصد و تاجعلی جانباز ۷۰ درصد است .
وی ادامه داد : شهید غلامحسین بعد از جانباز شدن برادرش تاجعلی در عملیات خیبر در جزیره مجنون عزمش را جزم کرد ، شهید در عملیات و الفجر ۸ می گفت : پیروزی در عملیات والفجر به خاطر مظلومیت شهدا ی عملیات بدر بود ، این پیروزی همچنین از اشکها و دعاها ی رزمندگان حاصل شد .
مراد آقاملایی گفت: همیشه شهید زمانی که از جبهه می آمد اول به گلزار شهدای گنجان می رفت و بعد به خانه می آمد .از شهید غلامحسین ۴ فرزند ( سه پسر و یک دختر) به یادگار مانده است و شهید رضا مجرد بود .
شهید غلامحسین همیشه می گفت : دوست دارم در میدان جنگ طوری شهید شوم که شهادت را احساس کنم و بدانم که دارم شهید می شوم و در آن لحظه سختیهای زندگی ام را به یاد آوردم و طعم شیرین شهادت را بچشم .
برادر شهید می گوید : همیشه شهید در مقابل باطل ایستادگی می کرد و از مستضفین حمایت می کرد، همواره به خدا توکل می نمودند ، تأکید به نماز اول وقت داشت و به فرزندانش در مورد عمل به احکام دینی و حفظ اسلام توصیه می کرد . شهیدهفته ای دو بار قرآن را ختم می کرد ، و مطالعه قرآن و نهج البلاغه را توصیه می کرد ، هیچ رعب و وحشتی نداشت وسایر رزمندگان روحیات او را می دیدند روحیه می گرفتند .
برادر شهید گفت : شهید به واسطه علاقه زیاد به حضرت فاطمه زهرا (س) هنگام تولد دخترش نام کنیز فاطمه زهرا (س) که اسماء بود اسم دخترش را اسما ء گذاشت .
وی ادامه داد : موقع شهادت غلامحسین، پسرش به نام قاسم ، ۶ ماه بود ، که پدرش شهید شد .
وصیت نامه شهید غلامحسین آقاملایی
بنام خداوند انسان خالق پیامبران و دوازده امام و خالق خمینی بت شکن .
الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ”
آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندتری است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.”پروردگار شان به رحمت بی منتها ی خود بشارت دهد به مقام رضا و خشنودی خویش و به بهشتهایی که در آنجا آنها را نعمت جاودانی است .
خداوندا تو را یاری میخواهم هم اکنون که با الطاف بیکرانت و مهربانی بی نهایت و بی منت خود که از چون – خداوند بی منتی چنین سفره ای و چنین رزقی نصیبم شده و ای خدایی که دستکارت در این دنیای شلوغ بت شکنی قلب سازی چون خمینی نصیبمان فرمودی تا این مرد همیشه جاوید با آن نفس مسیح گونه اش جانی تازه و نفسی پاک در کالبد مُردگان و یا وری توانا برای زندگان اسلام و محرومین انسانیت باشد . ای قادری که قدرت درک و جهاد و نتیجه کوشش برای اسلام وانسانیت را با این پر بهایی نصیبم فرمودی کمکم فرما تا از دریاها و بی حد ها و بی حسابها ی درهای رحمتت که بوسیلۀ امدادهای غیبی ات به من نا چیز دریغ فرموده ای بتوانیم به دیگران از چگونگی حالم و فلسفه درونم در حدی که جذبه اش بیش از دافعه اش باشد یادداشتی بگذارم .
خدایی که آگاهی این بنده درد کشیده و درمان دیده ات غیر از کمکهای خود و معصومنیت و یاریهای شهیدراهت برادر رشید و با معرفت حسین (ع) قمر بنی هاشم کسی را که کس باشد در همه عمر قبل از انقلاب نداشتم و هم اکنون هم سالکان کوی خمینی ، رهروان خط سرخ شهادت در جبهه و پشت جبهه غم از دل می زدایند و چون گلهای باغ رضوان خمین و با گلبان خمین هم از خداست و ساختگان راه طریقت همه از قدرت و ارادۀ خدایند ، پس خدای همه چیز ، همه کس در پرتو اراده توست خیلی لطیف گویی که اگر این بنده اراده شناساندن کند . خدایا کمکم کن به حرمت مهربایت .
ما راست قامتان جاودانۀ تاریخ خواهیم ماند ( شهید مظلوم بهشتی )
سروران عزیز برادران عاشق کوی حسین و خط خمینی سلام بر شما درود و آمرزش خداوند ره توشۀ دنیا و راه آخرت شما و فردوس برین مأوایتان باد ف پاسدران همرزم شهیدان ،شهید سازان عزیز، خانواده های عزیز ، شهیدان چه نیکان پاک سرشت و چه ایثارگران شجاع و چه بخشندگان جان و چه سوداگران کم مطالبه و چه کم توقعان پُر بهراه ی هستند چه لذّت درونی و چه قلب رئوف و جان سالمی دارید عزیزانی که پاره های جگرتان را سخاوتمندانه نثار خط سُرخ حسین (ع) و معنویت اسلام و دین و قرآن محمد (ص)
وصیت نامه شهید ناتمام ماند.
قسمتی از وصیت نامه خصوصی سردار شهید غلام حسین آقاملایی به پدر و مادر و خواهر و برادرانش
بنام خدایی که مهربانتر از همه است حتی پدر و مادر، چون اوست که چنین نعمتی بنام پدر و مادر به بندگانش ارزانی میدارد .
پدر بزرگوار و مادر عزیز و مهربانم ، سلام این فرزند حقیر و درود و آمرزش خداوند به شما نیکان باد امیدوارم که در کلیه اوقات عمر لحظه ای از فکر اسلام عزیز و دعا برای سلامتی و طول عمر رهبر غافل نباشید ، بصورتیکه وجودی اسلام دارا بوده و سلامتی قلب و عظمت روح، شما را در مقابل طوفانهای حوادث روزگار چون کوهی استوار سازد و در هر وضعیتی که هستید زندگی و رنجهای جانسوز اما الهام بخش انبیاء خداوند و معصومین (ع) را در نظر بیاوری ، در سایه توسل خود و شفاعت معصومین خوشنود و موفق باشید : پدر و مادرم جون من هم از شما مظلومان خطه رابر هستم بنابراین بعد از خداوند مهربان و شنوا هیچ گوشی را شنواتر از گوشهای شما نج کشیدگان آماده تر و هیچ قلبی را از قلب پاک صد پاره شما اسیران دست دیوان آدم نما ف و هزاران پایان به ظاهر دو پا ، خون آشامان و دشمنان عصمت بشری گیراتر ندیدم که در این واپسین …
نمیدانم که چطور روی سطح این ورق دنیای درونم که دو عالم متضاد است بیان کنم تا حدودی که امکان است من می نالم و شما هم با اون سوز خدایی تکامل ناریایی بقیه سوز و ساز من باشید . ساز از اینکه در بالا اشاره شد عالم درونی من خلوت گاه انس راز و نیاز با معشوق ازلی و ابدی یعنی خالق ، و اما سوز از منافقین ، ای آخ ، ای وای ، ای داد ، ای فریاد از دو چهرگی و فرومایگی و خبیصی و بی شرمی ، و بی ناموسی و بد سیرتی گندم نمایان جو فروش یعنی منافقین .
والدینم اینها که نوشتم از من نیست فریادی از فریاد ها ف فریادی که از حلقوم مظلومین چون نای نفس نمانده یعنی نگذاشتند که بماند ولی بلند گوی چشم ، بله چشم هم بلندگو دارد فریاد های جانسوز و آتشین با تفسیر و تحلیل کامل بر آید ، گرچه فریاد رس ، صاحب میشنود و مدد می کند . اما من و تو و او و ما و همه نایب و خلیفه ا.. هستیم رسالت و مسئولیت داریم ، خلاصه پدر ، سخنم از اینجا بیشتر با شماست چون خداوند مرد آفریده شما را درد مرد و سوز صدای مرد را ، همنوع و همجنس بهتر میدانید ف ممکن است معنی کلمه عصمت را من ندانسته باشم و لیکن همانطوریکه اجتماع به ما یاد داده ، اولین و عالیترین و پسندیدترین صف معصومین عصمت بوده ف به گفته امیر المومنان آقای متقیان در محیطی که روح عصمت حاکم نیست فاتحه مردم آن اجتماع خوانده است البته (مولا ) زیبا و رسا فرمودند بنده برداشت خود را می نویسم اما جه می شود که عصمت بشریت ناقص و نابود می شود ، همان دیو و هیولای نفس اماره که دیوان انسان نما به جای پاک سازی درون و تزکیه و تهذیب شاخ و برگش داده و تقویت می کند تا آنجا که آتش هوس و جامعه آمال حیوانی این خوک صفتان طومار شرافت مردم را خصوصاً مظلومین و صادقین را به باد فنا می دهند و اما درمان چنین درد هایی استمداد از قانون ، بله قانون ، نه قوانین طاغوتی ، و نه مجربان ، که در لباس مقدس قضاوت تیشه برداشته و ریشه عفت را قطع می کنند . پدر اگر من شهید شدم که التماس دعا ، اگر زنده ماندم و افتخار حضور یافتم حتما ًاز من بخواه که شرایط یک قاضی که در نهج البلاغه فرمان همیشه جاوید امام علی (ع) به سردار رشیدش مالک اشتر در مصر برایت بخوانم فقط شنیدنش شباب و جوانی می آورد . و چنین قاضی هم از برکت اسلام در همین استان کرمان ما داریم … به امید روزی کفایت قضات از درد و دل رهبر عزیزمان بکاهد .
و اما شماها که با آن روح بلندتان رضایت فرمودید که چهار پسرتان خصوصاً تاجعلی عزیز ، نیاز و مراد چرخ اقتصادی خانواده بارها به جبهه برای یاری حسین زمان و خون خواهان حسین زهرا جبهه بروند و در چندین عملیات مرگ را سعادت شرکت داشته باشند حتما باکی از اینکه مرا هم تقدیم اسلام کنید ندارید …
به امید پیروزی کامل انقلاب خمینی و به ظهور رسیدن انقلاب منجی عالم بشریت و واقع بینی مؤمنین انقلاب ایران و به یاد سرداران گلگون کفن کربلای جنوب ایران .منصور همایون فر ، اکبر محمد حسینی ، محمد افضلی ، شهید امراله شیخ پور و شهیدان مظلوم و نیک شرشت ایل عشایر خصوصاً فلکناز ، کرامت و شیخ حسینی ، خداوند یاور و حافظ همه رزمندگانی که در جبهه و پشت جبهه خالصانه و صادقانه امام خمینی عزیز و انقلاب محمد گونه اش را یاری کنند.
مرگ سیاه بر احمقانی که فکر می کنند در لباس تقوا می توانند دین را بازیچه دنیا قرار بدهند و به درهم و دینار میمون وار شکلک در می آورند، باشد که دست غضب خدا یی چون زود انگلها را به دیار نیستی و به عمق جهنم بفرستد.
مقاله شهید در باب نهج البلاغه به قلم سردار غلامحسین آقاملایی
به مناسبت سیزدهم رجب المرجب ف میلاد با سعادت امیرالمومنین علی (ع)
” نهج البلاغه ”
بسم الله الرحمن الرحیم
آب از سرچشمه باید خورد ، میوه را از سر شاخه باید چید ف نامه را سربسته باید خواند ، چهره را بی پرده باید دید ، راز را نشنیده باید گفت : نهج البلاغه کتاب دل است ، دریایی پیش رویمان است به گستردگی تاریخ چهارده قرن اسلام ف به ژرفای زمان . نامش نهج البلاغه ف آنکه می خواهد ” علی ” را بشناسد و با روح علوی انس بگیرد ، باید جان را در زیر آبشار خطبه های این مجموعه بگیرد تا به طهارت و طراوت برسد . و آنکس که بخواهد ” اسلام ” را بشناساند آ اما چهره ” علی ” و در سخن مولا ، باید نهج البلاغه را بخواند و از کوثر جرعه ای بنوشد .
اسلام را باید از قرآن فرا گرفت ؛ ولی نهج البلاغه هم ترجمان همان قرآن است .
نهج البلاغه برادر قرآن است ف تفسیر دین است ، رهگشای فصاحت و بلاغت است ، کتاب ارشاد و آموزش است ، کتاب ” تشویق و تو بیخ ” ” بعثت و بشارت ” ” برهان و بصیرت ” است ، کتاب ” سنت و سیاست ” ” حکمت و حکومت ” ” قضاو قدر “” قرآن و قیامت” معاش و معاد ” است . نهج البلاغه کتاب دل است .
کتاب عاطفه و عشق ، عقیده و جهاد ، اندیشه و تعقل است ، کتاب اخلاق و تهذیب نفس است ، کتاب ” رهروی ” و ” رهبری ” است ، اسوه ” سیر و سلوک ” است پیوند دهنده ” حیات ممات ” است برنامه زندگی است ، دستور العمل چگونه بودن ” مرامنامه ” هستی ” است ، قانون ” حیات ” است، طراز ” زیستن” است ف منشور حکومت است ، نهج البلاغه نردبان تعالی روح است ، بال معراج جان و سکوی پرواز در ملکوت است ، خمیر مایه تبلور احساس است رواق و اشراق معارف حقه و الهیه ، در ضمیر یک انسان است، ابزار ” معرفت ” است ، آیینه شناخت ” خود ” است ، رسواگر چهره ” نفاق ” و افشاگر روایای پنهان شرک است .
نهج البلاغه ، دنیا را تحقیر می کند تا آخرت را بزرگ بدارد . ” عدل را تجلیل می کند ، تا دنائت ستم را ترسیم کند ، جان را می گیرد ، تا جانان بدهد ، ” دل ” را میستاند تا ” دلدار ” بدهد .
نهج البلاغه چشم را در زمزم ” بصیرت ” می شوید ، گوش را از آهنگ زیبای هستی پر می کند ، مشام جان را با عطر ” معرفت ” معطر می سازد . دل را از زلال یقین می آکند ، زبان را به گفتن ” حق ” می گشاید ، راه را از چاه ، باز می شناسد ، هدف رسالت انبیاء را باز می گوید ، فلسفه آفرینش را می شکافد ، ” نفاق ” را بی پرده عریان می نماید ، ” تقوا ” را در عرصه ” عمل” نشان می دهد . متقین را معرفی می کند ، منافقین را می شناساند ، ” صبر آموز” و ابلاغگر و مبشر و منزه است . کتاب همیشه ، همه جا است ، نهج البلاغه یک “معلم ” است ، یک مکتب است به مالک اشتر آیین زمامداری می آموزد ، به عثمان ابن حنیف شیوه های حکومت مردمی یاد می دهد ، به امام حسن (ع) فلسفه بلند هستی می آموزد ، به محمد حنفیه از فنون رزم می گوید ، به سلمان فارسی دنیا را می شناساند ، به کمیل بن زیاد از مردم شناسی می گوید ، به حارث همدانی درس اخلاق می دهد، به ابوذر غفاری استقامت در راه هدف را توصیه می کند عقیل را در آستان عدالت بر سر عقل می آورد ف ابو موسی اشعری را در پیشگاه شعور و وجدان منطق به محاکمه می کشد . شیطنت معاویه و ریاست طلبی طلحه و زبیر را بر ملا می کند ، نهج البلاغه دیدگاه امام علی (ع) درباره خدا و انسان و جهان و مبدأ و معاد است . نهج البلاغه دانشکده الهیات و کلاس معارف است ، در نهج البلاغه ، با طبیعتی روبرو می شوی ، جاندار، با شعور و درک و گویا .
آری …آری … نهج البلاغه سوگند نامه فراق یاران است رنج نامه عهد شکنی های دوستان نا آگاه و هم پیمانان سست اراده ، غم نامه مظلومیت عدل ومحکومیت حق است .
نهج البلاغه ، منشوری است جند بعدی که هر زمان یک چهره اش می درخشد و برای هر کس یک بعد و برش آن ، متجلی می شود . از هر مقوله ای مقاله ای دارد ، برای هر دردی ، درمانی است برای هر نیازی پاسخی .
و البته که بی دردان از نهج البلاغه درمانی نخواهد یافت .
چون نداری درد درمانهم مخواه / درد پیدا کن که درمانت کنند .
والسلام
مناجات نامه ای از سردار شهید غلامحسین آقاملایی
بسم رب الشهدا و الصدیقین
خدایا مرا ببخش از این که :
غیبت کردم از دیگران بدی گفتم و خودم را نیک جلوه دادم …
از این که به والدینم احترام نگذاشتم ….
از این که برای برتری خودم ، دیگران را خوار و سبک شمردم …
از این که تعهدهایی را که با خدای خویش بستم ، شکستم …
از این که از دیگران همواره عیب جویی و نکوهش کردم و عیوب خویش را فراموش
نمودم …
از این که سخنانی را گفتم و بدان عمل نکردم …
از این که برای مقابله با دشمنان به جای بینش مکتبی و عدالت خواهی ، براساس
خودخواهی قضاوت کردم …
از این که دیگران را مسخره و تحقیر کردم تا اشتباهات خویش را بپوشانم …
از این که آگاهی و علوم خود را در اختیار دیگران قرار ندادم …
از این که مانند جاسوسان خبر چین در اسرار خصوصی مردم دخالت و تجسس کردم …
از این که قول دادم ، اما خلاف عمل کردم …
از این که برای پیاده کردن قوانین خداوند در جامعه سستی کردم …
از این که گذشت شب و روز و حرکت هستی ، سبب رشد و پندگیری من نشد …
از این که شب خوابیدم بدون این که برای رفع مشکلات مسلمین کوششی انجام دهم …
از این که کارهایم را برای ریاست طلبی و شهرت طلبی انجام دادم ….
از این که در کارها تنها خودم را محور قرار دادم نه خدا را …
از این که نسنجیده ، حساب نشده و با فکر سخن نگفتم …
از این که گمان های بی مورد و نفاق افکن به دیگران بستم …
از این که حاضر نشدم به خاطر آسایش دیگران خود را به زحمت اندازم …
از این که حلال و حرام دین خدا را دگرگون جلوه دادم …
از این که چشمانم را از نگاه های فساد انگیز نپوشاندم …
از این که با کسانی پیوند دوستی بسته ام که هنوز از روابط طاغوت هجرت نکرده اند ….
از این که از انجام عمل حق خودداری کردم به خاطر این که به ضرر خودم و پدر و مادر
یا دوستانم بود ….
انتهای پیام /
ای کاش ما هم ذره ای از بصیرت و معرفت این شهیدان والا مقام را داشتیم.
بسیار زیبا بود.خصوصآ مناجاتنامه شهید که ما هر روز در زندگی خود کارهایی را که شهید به خاطر انجام دادنش از خدا طلب بخشش کرده بود را انجام می دهیم و اما دریغ از یک پشیمانی و احساس ندامت و طلب امرزش.
خدایا به حرمت این شهیدان گلگون کفن همه ی ما را مورد رحمت و مغفرت قرار ده.