پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

5:41:18 - دوشنبه 3 شهریور 1393
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
شهیدی که اولین بار عکس امام را از طبقه دوم مسجد جامع رابر آویزان کرد
از زمانی که دوران شور و انقلابی، علاقه علی به ولایت و انقلاب سال چهارم دبیرستان شروع و اولین کسی بود که برای اولین بار عکس امام خمینی (ره)به صورت بنر بزرگی از طبقه دوم مسجد جامع شهرستان رابر آویزان کرد و پس از آن ساواک و نیروهای ژاندارمری آن زمان به تعقیبش پرداختند که علی را دستگیر کنند .

به گزارش” صبح رابر“به دیدارخانواده شهید علی شیخ جلالی  رفتیم گفتگوی   پروین شیخ جلالی خواهرشهید را  در ادامه می خوانید :

خواهر شهید می گوید : شهید متولد ۱۳۳۹ در روستای جواران از توابع شهرستان رابر دیده به جهان گشود ، مادرش فذه آقاملایی و پدرش حسن بود .و دوران ابتدایی را در جواران و راهنمایی و متوسطه را در رابر گذراند از زمانی که دوران شور و انقلابی، علاقه علی به ولایت و انقلاب سال چهارم دبیرستان شروع و اولین کسی بود که برای اولین بار عکس امام خمینی (ره)به صورت بنر بزرگی از طبقه دوم مسجد جامع شهرستان رابر آویزان کرد و پس از آن ساواک و نیروهای ژاندارمری آن زمان به تعقیبش پرداختند که علی را دستگیر کنند .

DSC07730

آن زمان پدر علی مریض بود ، الحمدالله هیچ وقت موفق به دستگیریش نشدند و انقلاب کم کم به پیروزی نزدیک می شد و نیروهای ژاندارمری، خداوند توی سرشان زد. علی چهار سال ازدواج کرد و دوبچه داشت ، درجه دار ارتش بود

دوران راهنمایی علی می بایست در برف ها از جواران تا رابر بیاید، برف سنگین آمده بود ، علی و دوستانش در برف گیر کرده بودند که از اهالی دژدان آنها را نجات داده بودند ،مقطع متوسطه اش را در دبیرستان امام خمینی گذراند ، مبارزات سیاسی با شاهنشاهی زمان آغاز کرده بود ، شهید عکس رادیولوژی امام را روی پرده و دیوارهای قدیمی مسجد جامع شهرستان و رو ستای جواران حک می کرد و اولین کسی بود که بنر عکس امام را از طبقه دوم مسجد جامع آویزان کرد، هر روز انقلاب پیشرفت می کرد ، شهید دیپلمش را گرفت درسش که تمام شد وارد ارتش شد ، در عملیات کربلای ۶ در منطقه سومار به شهادت رسید موقع شهادتش شهید علی فقط شنیده بود دخترش به دنیا آمده است ، دخترش را ندیدشهید شد .

خواهر شهید از نحوه شهادت برادرش می گوید :

شهید علی شیخ جلالی در ارتش فرمانده دسته بود در سنگر کمین درعملیات کربلای ۶ منطقه سومار ، تیر مستقیم به ناحیه چشم چپش اصابت می کند و در تاریخ ۲۴/۱۰/۱۳۶۵ به در جه رفیع شهادت نائل آمد و ۱۰ روز جنازه اش زیر آتش دشمن بو د.آنموقع شهید ۲۵ سال داشت .

پروین گفت : علی نسبت به پدر و مادرم احترام زیادی داشت ،هر وقت علی از جبهه بر می گشت ، از جبهه زیاد برایمان تعریف می کرد، همسر شهید ۶ ماهه حامله بود، شهید دوست داشت نام دخترش مهدیه باشد در سفر آخرش شهید در حالی که لباس ارتش به تنش بود ، مادرم به شهید گفت چرا فکر خانه ای برای خودت نمی کنی ، گفت مادر خانه من سنگر من است .

خواهر شهید می گوید : شهید علی در خلوت خودش نوار قرآن گوش می کرد ،شهید پسرش محمد مهدی را در دوسالگی بر اثر حادثه ناگوار ی ا ز دست داد و ۴ ماه پس ازمرگ فرزندش شهید شد، زمانی که شهید شنیده بود فرزند دخترش متولد شده با تغذیه ارتش جشن کوچکی برای تولد دخترش گرفت ، شهید در حسرت دیدن دخترش ماند .

برادر شهید می گوید: علی برای من نمونه ایثار و گذشت و عشق بود و با محبت نسبت به پدر و مادرم بود .

به جوانان سفارش می کنم رهروی راه شهدا باشند و جا پای شهدا بگذارند و هدف آنها را دنبال کنند ، پشتیبان ولایت باشند و سنگر های اسلام را خالی نگذارند ،جوانان امروز از نظر فهم و شعور جلوتر از ما هستند و عشق به ولایت می ورزند ، ببینند شهدا چه کردند و ما بعد از آنها چه کنیم .

شهید علی همیشه آخر نامه هایش و اول کتاب هایی که داشت ، این شعر را که ، خدایا ، خدایا ، تا انقلاب مهدی ، خمینی را نگه دار می نوشت ، تاریخ و امضاء می کرد .

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم (ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله اموا تا بل احیا ءعند ربهم یرزقو ن )معبو دا ،پاک پر ورد گارا چه زیباست جلو ه گاه  جمالت و چه با شکو ه است نما یشگاه  جلالت در حیرتم ای خدا وند ؟؟؟که این منم که افتخار رازونیا ز وجهاد دراین ساعت باتو نصیبم گشته است آیاه این منم که تو فیق نظا ره برفرو غ تا بناک ملکو تی ترا دریا فته ام ؟مرغ روا نم چه از قفس پرشده            قالبم از قلب سبکترشده من چه گو یم یک رگم بسیار نیست        شرح آن یاری که او رایارنیست از گل آد م شنیدم بو ی تو                راهها پیموده ام تا کوی تو دیگر راهی در پیش ندا رم که ان را در نورد م تنها باید  گامی بردا رم قدم در جهاد گذا رم این گام  همان سراز خاک بردا شتن وقصد دیدار  تونمودن است .سالهایی فرا وان از عمرم سپری شد و شبها ورو زها پشت سر هم ازراه رسید ند به گذ شته در خرید ند و چهر ه و اقعی زند گی همچنان برای من تیره و تار و بشکل معمای گشو دنی همواره آزار م می داد و با گذشت ر وز گارا ن آن چهره ملکو تی زند گی پو شیده تر می گشت ازان هنگام که راهی کوی آن معبو د محبوب گشتم .نخستیم پر ده ای که از جلو چشما نم کناررفت پر ده نادانی ام بو د  که گمان می کردم زندگی همان خور و خواب و خشم و شهوت وطرب و عیش وعشر ت است که فدای مهربا نم از فرو رفتن درآن منع فرمو ده است :انما الدنیا لعب و لهو .پر ده دو م هنگامی  بردا شته شد که خود را در تکا پو در مرز زند گی و مرگ دیدم واز قله های بالا و از زند گی و مر گ درزند گی نگریستم خدای من ای آفرید گار مهر با ن من چه د ید م ؟حقیقتی نورا نی تواز خورشید و نوازشگر تو از نسیم سحری در این لحظات بو ده که خدا ،خدا گو یان شد تا ؟؟؟هستی دربرابر دید گانم درخشیدن گرفت و چهره واقعی زند گی ام را د یده ام این جان ؟؟؟ملکو تی بو د .(ایها الذین امنوا ذا لقیتم فئه فا ثبتو ا)این وصیت نامه را زما نی می نو یسم که دیگرکاراز کار گذشته و با ید خود را در نیر وی عظیم و گشترده با دشمن صهیونیستی یعنی حزب بعث عراق مهیا نمود خدا یاتو شا هدی که جانم راکف د ست گذا شته و تا انتقا م خون عزیزا نم را نگیر م از پای نخواهم نشست و من یارا نم این سربازا ن امام زمان در سی به صدا م  خواهیم دادکه تا عمر دارد ازیادنبرد و اینک ای برادرو خواهرشما نیز خود تان رامهیانما ئید تابتوا نیم کربلا از کربلا به قد س عزیز برسیم بیا ئید با هم باشیم ود ست اتحادبه همدیگر بد هیم آیا می دا نید الان درجهان چه می گذر ی ازهمین ایرا ن حسا ب کنیم تمام ملت شر یف و بی دفاع ایرا ن درزیر بمبارا نهای نیر و های بعثی بدون هیچ سلا حی تن به شهادت می د هند درکشو رهای جهان مر دم محرو م ومستضعف زیر رگبار های مسلسل زیر بمبارا نها زیررا کتها جان می دهند .الا ن مو قعی است که من وتو با هم شویم و ازابتدا شر و ع کنیم پیام به خانواده ام این است که اگر شهید شدم شما چنین سعادت را نیا فتم تدا وم بخش راه انقلاب و امام با شند راهی را که من انتخاب نموده ام همان راهی که امام عزیزمان این ابرقد رت معنوی این مجسمه عقل و فضیلت می با شد شما هم انتخاب کنید راه امام را دنبال کنید امام را د عا ویاری نما ئید که او ست یار ی گر همه ما خانواده شهدا را دلداری دهید چو ن انها چشم و چراغ این ملتند .در پا یا ن ا زهمه امید بخشش دار م عزیزم این یا و ر و کمک د هنده درزند گیم فا طمه ام را سلام برسا نیدو بگو ئید که من ترا ندیدم رفتم آرزو یم این بو د که جمال زیبای ترایکبار هم که شده ببینم عزیزم فا طمه اگر مردم و سعادت شهادت ما را دا شتم برای اینکه  اسم فرا موش نکنی همسر برادر م احمد شو می خواهم مرا ازیادنبری واسم من همیشه زنده باشد تا زنده هستی .با تقد یم احترا م ؟؟؟می ریزد قلبها به تپش می افتد صدای رگبارمسلسل زمان وصدای سکوت را می شکا فد و ما نند خنجری برقلب دشمن می نشیند من ان مرگی را قبو ل کر دم که به هد فم برسد اول رسیدن به خدا دو م رسیدن به عزیزو یاور زند گیم و سوم شهادت که با افتخار ترین وپرارزش ترین چیزی است که انسا ن را به خدا و کمال می رسا ند آرزوی مهم این است که اگر شهید شدم لا اقل انتقام خو ن خود م و بقیه را بگیر م شیخ جلالی

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب