پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

10:55:08 - سه شنبه 13 آبان 1393
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
چه کسی به گروگان های آمریکایی در کرمان تیراندازی کرد
قرار بود حاج قاسم سلیمانی برای جمعیت صحبت کند. حاجی حرفش را که شروع کرد بی مقدمه گفت:من به جرأت قسم میخورم ذره ای ترس در وجود حاج مهدی کازرونی راه نداشت!

تعدادی از گروگان های لانه ی جاسوسی آمریکا در سپاه کرمان تحت نظر بودند؛اما ساختمان از امنیت کافی برخوردار نبود.
مهدی بارها این مسئله را تذکر داده بود ولی به حرفش اصلا توجه نشده بود. تا این که یک روز از خودرویی که از جلوی سپاه عبور می کرد به طرف ساختمان تیراندازی شدیدی شد و دیوار آن آسیب دید.
بعد از این ماجرا تدابیر امنیتی برای حفاظت از ساختمان بیشتر شد ولی تا مدت ها مشخص نشد ، حمله به ساختمان سپاه کار چه کسی بوده است.
مهدی که دیده بود به حرفش توجه نمیشود این کار را کرده بود تا اهمیت موضوع را به مسئولان بفهماند.۱
قرار بود حاج قاسم سلیمانی برای جمعیت صحبت کند
حاجی حرفش را که شروع کرد بی مقدمه گفت:من به جرأت قسم میخورم ذره ای ترس در وجود حاج مهدی کازرونی راه نداشت!
او کیست
شهید محمد مهدی کازرونی سعدی در سال ۱۳۳۹ در روستای «سعدی» شهرستان« کرمان» در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود.
از دوران کودکی شور دینی و علاقه اش به یادگیری قرآن و احکام در میان خانواده و خویشاوندان مشهود بود.روزهای انقلاب با دوران نوجوانی مهدی همراه بود.علت روحیه مبارزه جویی اش در دبیرستان (پاره کردن عکس شاه) مدتی زندانی شد. از آن فرار کرد و در دبیرستانهای عادی با زحمت و تحمل مشکلات فراوان به درسش ادامه داد . در زمان انقلاب به محل مرکزی مبارزات یعنی قم رفت. در امر تکثیر و پخش اعلامیه ها نقش بسزایی داشت، گاه می شد خود را به صوت درویش و یا فقیری در می آورد واز این طریق اعلامیه ها را پخش می کرد. در حادثه آتش سوزی مسجد کرمان حضور داشت .
وقتی درخت انقلاب به بار پیروزی نشست ، مهدی هنوز از مرز بیست عبور نکرده بود که تدبیرهای او به عنوان یکی از فرماندهان سپاه کرمان بسیاری از توطئه های منافقین و اشرار منطقه کویری راهی کرد.
در بیست و یک سالگی از فرماندهان سپاه کردستان بود. در مأموریت کردستان به منظور مبارزه با ضد انقلابیون ماشینش از روی مین رد شد که از ناحیه پا و سر آسیب دید. لیاقت او در فرماندهی باعث شد تا در شهرهایی که پای مهدی به آنجا می رسد صلح و آرامش برقرار شود.وقتی صدای تانکهای تجاوز در گوش خاک ایران پیچید فصل تازه ای از زندگی مهدی آغاز شد.
در عملیات حصر ابادان مجروح شد و با اسلحه خالی ۳ عراقی را اسیر کرد. او کلید لشکر بود. هر کاری به او سپرده می شد خیال همه راحت بود که به نحو احسن انجام می شود.
این سخن را حاج قاسم سلیمانی در وصف او فرمود: در جبهه همه کاری می کرد،‌رانندگی ،‌کارهای اطلاعاتی و …
در سال ۶۱ عازم مکه معظمه شد. بعنوان خدمه به زیارت خانه خدا مشرف شد. در آنجا هم فعالیت می کرد. پوستر و اعلامیه پخش می کرد. در راهپیمایی برائت پلاکارها را حمل می نمود و شاید در شبانه روز ۴ ساعت می خوابید. ۱ بار در مکه و دوبار در مدینه بازداشت شده ‌بار سوم در مدینه هنگام دعای کمیل در حال فعالیت بود که بازداشتش کردند. او را با زنجیر بستند تا فرا رنکند. او با لباس عربی و با دمپایی به خانه برگشت. عملیات والفجر ۴ نقطه رهایی مهدی از بند این دنیا بود او وقتی به خاک افتاد انگار بیش از هزار مرد بود.لحظه ی آخر، نگاهش را دوخت به پایین بدنش.
ذکر «یا سیّدی» با نفس آخرش هم راه شد و …

فرزند شهید

وداع فرزند شهیدکازرونی

فرازی ازوصیتنامه شهید

پیشبرد تمام کارهای یک سازمان یا یک گروه و یایک دسته و به هدف رسیدن آن درمرحله اول متضمن امر ولایت است.رزمندگان بانیتی کامل و عزمی راسخ برای مقابله با دشمن متجاوز از راههای بسیار دور و با پشت سرگذاشتن مشکلات آمده اند ، مخصوصا” برادران متاهل، خواسته اند که هم به وظیفه دینی خودشان عمل کنند و هم توشه ای برای آخرت کسب کنند، مسائل امنیتی چون اماناتی نزد شما عزیز هستند ، امانت را حفظ کنید.هدفها یکی است ،قدر همدیگر را بدانید، دوستی واخوت اسلامی را پیشه خود سازید.۲

منابع:

۱-کتاب “ذره ای ترس”

۲- پایگاه شهیدستان

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب