به گزارش ” صبح رابر” همتعلی زرین کلاه شاعر معروف شهرستان رابر شعری تحت عنوان «سر به راه ولایت» سروده است که به شرح زیر است:
دشت برخون بلا لب بازکن سرگذشت عشق را آغاز کن
بازگواز خون سرخ عاشقان ازحسین و ناله افلاکیان
عشق می ما را هوایی میکند حال ما را نی نوایی می کند
از تو گویم نورسرخ آفتاب ای که هستی در سیاهی ماه تاب
آیه عشقی حدیثی سوره ای تا ابد در قلب ما اسطوره ای
از شمیمت روح و جان پر می شود از نگاهت دشمنی حر می شود
تا ابد شرمنده ات سیمای آب یاد خون دشت بلا و انقلاب
رخصتی تا من بگویم از بلا روز عاشورا و دشت کربلا
گفت آن رخسار مثل آفتاب با لبی تشنه و چشمانی پر آب
صاحب گلهای سرخ پرپرم شاهد مرگ علی اکبرم
گر چه او از درد غم راحت شده هستی ام در دشت خون غارت شده
رفت از ساغر هوای مستی ام این علی اکبر تمام هستی ام
یاس هایم ای خدا پژمرده اند نیست پر غم آنکه مالش برده اند
رفته از این قوم دیگر عدل و داد رفته امیدم در این صحرا به باد
این که از هر سو شده غارت منم گشته ازین غصه بی طاقت منم
همنفس با تیغ و خنجر گشته ام شاهد مرگ برادر گشته ام
گفت ای صحرا چه شد الماس من مظهر مهر و وفا عباس من
ماه شد از اسب ناگه سرنگون گفت با آن آفتاب دشت خون
تو بده پایان به این دل خونینم بیشتر کن لذت مجنونیم
من همان عباس بی دست توام خورده ام یک باده و مست توام
گر چه ازین دشت صحرا راحلم مانده چشمی پشت دیوار دلم
مانده ام من شرمسار آفتاب پاره شد هم بند دل هم مشک آب
انتهای پیام/