به گزارش ” صبح رابر” به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا در سالهای اولیه دهه ۱۹۷۰ که ثروت خانواده شاه به چند برابر نسبت به گذشته افزایش یافته بود، سلسله پهلوی عصر طلائی خود را میگذراند. در ژانویه ۱۹۷۲ بنای جدیدی در محوطه پشت ویلای «سوورتا» در سن موریتس به عنوان ورزشگاه اختصاصی شاه و ملکه ساخته شد، که در آن بهترین و مدرنترین وسایل ورزشی وجود داشت. ولی علیرغم آن همه مخارج سرسامآور شاه در سوئیس، هر سال که میگذشت ناخرسندی مردم سوئیس از سفرهای شاه به کشورشان بیشتر نمودار میشد.
گرچه روزنامههای چاپ ایران به خاطر سانسور بسیار شدید هیچ مطلبی راجع به ولخرجیهای شاه و دربار منتشر نمیکردند، اما روزنامههای سوئیس همواره مقالات مشروح انتقادی راجع به اعمال افراطی و اسرافکاریهای خانواده پهلوی به چاپ میرساندند. و به خصوص اوج این مقالات در زمانی بود که شاه در اکتبر ۱۹۷۱ جشنهای ویژه سالگرد ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران را در تخت جمشید برگزار کرد.
عیاشی های شاه در سوئیس
شاه در مسافرتش به سوئیس از همان فرودگاه از فرح جدا میشد و به دنبال عیاشی خود میرفت. در یکی از این مسافرتها شاه «از فرودگاه مستقیماً عازم محل اقامت یکی از ستارگان معروف شد و تمام ساعات بعدازظهر را در جوار او گذراند.»
بریژت باردو
در ویلای مجلل شاه، اتاق شاه از همسرش به دستور شاه جدا شد تا وی بتواند با صرف پولهای گزاف، چهره های مشهور سینمایی غرب و … را دعوت کند که از آن جمله می توان به بریژت باردو (هنرپیشه مشهور فرانسوی) اشاره کرد.
ولخرجی از پول مردم
سفیر وقت ایران در سوئیس یک بار برای تهیه پمادی جهت مداوای خارش دست شاه،هواپیمایی را در بست به لندن فرستاد تا ده حلقه از پماد مورد نظر را برای شاه بیاورد، زیرا پمادی با نام مورد دستور شاه در سوئیس وجود نداشت. بلکه مشابه آن با نامی دیگر موجود بود اما سفیر معتقد بود امر شاه باید همان طور که هست اجرا شود.
ولخرجی های شاه و اطرافیان در سوئیس تا بدان حد بود که بارها مورد اعتراض مطبوعات سوئیسی و اروپایی قرار گرفته بود اما سفیر می کوشید با اهدای هدایای گران قیمت به روزنامه نگاران صدای آنها را خاموش کند اما برخی پول می گرفتند و در عین حال به انتقادات خود شدت می دادند. این اعتراضات منجر به تظاهرات دانشجویی علیه حضور شاه در سوئیس می شد.
بدنامی خاندان سلطنتی در سوئیس
در سالهای اولیه دهه ۱۹۷۰ که ثروت خانواده شاه به چند برابر نسبت به گذشته افزایش یافته بود، سلسله پهلوی عصر طلائی خود را میگذراند. در ژانویه ۱۹۷۲ بنای جدیدی در محوطه پشت ویلای «سوورتا» در سن موریتس به عنوان ورزشگاه اختصاصی شاه و ملکه ساخته شد، که در آن بهترین و مدرنترین وسایل ورزشی وجود داشت. ولی علیرغم آن همه مخارج سرسامآور شاه در سوئیس، هر سال که میگذشت ناخرسندی مردم سوئیس از سفرهای شاه به کشورشان بیشتر نمودار میشد.
شاه و خانواده در سنت موریتس، سوئیس، فوریه ۶، ۱۹۶۹
گرچه روزنامههای چاپ ایران به خاطر سانسور بسیار شدید هیچ مطلبی راجع به ولخرجیهای شاه و دربار منتشر نمیکردند، لیکن روزنامههای سوئیس همواره مقالات مشروح انتقادی راجع به اعمال افراطی و اسرافکاریهای خانواده پهلوی به چاپ میرساندند. و به خصوص اوج این مقالات در زمانی بود که شاه در اکتبر ۱۹۷۱ جشنهای ویژه سالگرد ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران را در تخت جمشید برگزار کرد.
واکنش سوئیس به ولخرجی های شاه
برای تأسیسات مورد نظر جشنهای ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی از یک سال قبل کاروان کامیونها وسایل موردنیاز را به محل برگزاری آن حمل کردند. و چون همه سران کشورها به جشن دعوت شده بودند، برای پذیرایی از آنها: ۱۶۵ سرآشپز و پیشخدمت و گارسن را مستقیماً از رستوران «ماکسیم» پاریس با هواپیما به ایران آوردند، و ۲۵۰۰ بطری شراب درجه یک نیز به فرانسه سفارش دادند که قیمت هر بطر آن سر به یکصد دلار میزد.
سوئیس در پاسخ به دعوت شاه از سران کشورها برای شرکت در جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، فقط به اعزام یک عضو بازنشسته شورای حکومت فدرال اکتفا کرد. ولی همین اقدام دولت سوئیس نیز بحثهای بسیار تندی را در پارلمان برانگیخت.
نمایندگان پارلمان سوئیس که اصولاً با اعزام هر نوع نمایندهای به جشنهای تخت جمشید مخالف بودند، از دولت میپرسیدند: چرا سوئیس باید نمایندهای برای شرکت در یک نمایش مسخره بفرستد؟ و یا: اگر سوئیس در جشن شاه شرکت نکند، چه چیزی از دست میدهد؟… آنها به خصوص تأکید میکردند: وقتی مردم ایران از فقر رنج میبرند، نماینده سوئیس نباید در جشنی حضور یابد که خوراک شاه و میهمانان ثروتمندش را خاویار تشکیل میدهد.
رئیس پارلمان سوئیس نیز ضمن بحث، در جواب نماینده دولتش که ایران را کشوری ثروتمند توصیف میکرد، مثالی آورد که هنوز در خاطرم مانده است. او گفت: «یک عرب بدوی در صحرائی بیآب و علف در جستجوی تکه نانی بود تا سد جوع کند. موقعی که دیگر کاملاً ناامید شده بود، یک مرتبه چشمش به کیسهای در زیر یک بوته خار افتاد و مشتاقانه دوید و آن را برداشت و گشود. ولی چون در کیسه چیزی جز چند رشته مروارید قیمتی نیافت، همه را به دور افکند. چرا که مروارید قیمتی در صحرا هرگز نمیتوانست درد شکم گرسنهاش را تسکین دهد».