عبدالله گنجی
به گزارش”صبح رابر”به صورت طبیعی یک رئیس جمهور علاقهمند است که منویات و دیدگاهایش توسط زیر مجموعه مورد توجه قرار گیرد و دنبال شود. رئیس جمهور به صورت طبیعی علاقهمند است که شخصاً کابینه را خطدهی کند و از دیدگاه افکار عمومی آدم خودش باشد و اصحاب قدرت و جریانات و شخصیتها تابلوی راهنمای وی را در دست نگیرند. این علاقهمندی زمانی میسر و میسور است که شخص رئیس جمهور دارای تجربیاتی گرانسنگ و داشتههایی منحصر به فرد باشد. قدرت راهبری دولت بارزترین این خصیصههاست.
دکتر روحانی از این منظر، داشتهها و دانستههایی دارد که میتواند وی را به یک رئیس جمهور تعاملکننده و به کار گیرنده همه ظرفیتها تبدیل کند. یکی از مهمترین این تجربیات، پنج دوره نمایندگی مجلس است. این تجربه از چند جهت میتواند به وی کمک کند: اول اینکه فهم عمیقی از قدرت، اختیارات و وظایف مجلس دارد. دوم اینکه ارزش عمل یا عدم عمل به قانون را میداند و سوم اینکه روش و راه تعامل با مجلس را در ادوار مختلف دیده و تجربه کرده است. بنابراین پیش بینی میشود، وی یکی از بهترین رؤسای جمهور در تعامل با مجلس فعلی و مجلس آینده و یکی از بهترین مجریان قانون در کشور باشد. این تجربه چیزی است که احمدینژاد فاقد آن بود و شاید یکی از مشکلات وی و مجلس از همین نقطه نشئت میگرفت. دومین داشته دکتر روحانی تسلط وی بر علم حقوق است، بنابراین در اجرای قانون اساسی و روابط قوا نیاز به شیطنت مشاورین حقوقی ندارد. در عین حال چون گرایش تحصیلی وی حقوق اساسی است، رابطه حکومت و مردم و اختیارات و حقوق هر یک را به خوبی میداند و انشاءالله عمل میکند. سومین داشته وی اشراف به ابعاد مختلف کشور است. حضور طولانی وی در عالیترین شورایی که خطوط قرمز کشور را تعیین میکند، وی را به گنجینه اسرار و اطلاعات و چالشها و قوتهای نظام تبدیل کرده است و مطالعات میدانی و پژوهشهای توسعه و حتی بنیادین وی در مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت میتواند جهت تعیین راهبردهای میان مدت کشور وی را کمک کند و با مسیرهای آزمون و خطا کمتر درگیر شود. چهارمین دانسته وی که متأثر از خدمت طولانی در دبیرخانه شورای امنیت ملی یا عضویت در آن شورا است، اشراف کامل بر پشت پرده مجلس ششم و ارتباطات خارجی تجدیدنظرطلبان همانند کنفرانس برلین، ارتباطات با سوروس، جلسات محرمانه فراکسیون مشارکت در مجلس ششم و موارد دیگری است که حتی کروبی نیز بعضی مواقع اصلاحطلبان را نسبت به افشای آنان تهدید میکرد.
حتی دکتر روحانی دقیقاً از محاورات و محتوای جلسات اصلاحطلبان در شش ماهه منتهی به انتخابات ۱۳۸۸ اطلاع کامل دارد، یعنی میداند خاتمی گفته است در این انتخابات چگونه باید عمل کرد، موسوی خوئینیها چه مسیری را طی میکرده است، شورای مرکزی حزب مشارکت در جلسات چه سخنانی میگفتند و … بنابراین موارد ذکر شده بخشی از تجربهای است که میتواند به کمک رئیس جمهور منتخب بیاید و از اول کار تعاملات و گزینشهای وی را سامان بدهد. نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی هیچ تصویر پیشداورانهای نباید از روحانی داشته باشند. هرگونه قضاوت پیشگویانه میتواند به عنوان یک اشتباه راهبردی محسوب گردد. در صورتی میتوان به مسیر آینده دکتر روحانی خدشه وارد کرد که ببینیم به رغم دانستهها و داشتههایش میدانداری دولت به دست جریانی است که به تعبیر امام، اعتقاد خالص و واقعی به اسلام ناب و انقلاب اسلامی ندارند یا برای اداره کشور نسخههایی را میپیچند که با بوم این انقلاب و ملت سازگار نیست.
اگر چه دکتر روحانی بر اعتدال تأکید کرده اما تجربه سیاسی در ایران پیش از انقلاب نشان داده است که هیچ کس نتوانسته است در خط میانه سیاست توفیق همراهی بیابد و بینالامرین همیشه موجب انزوا گردیده است. تجربه دکتر روحانی به خوبی این واقعیت را میشناسد که موتور محرکه انقلاب اسلامی در میدانهای مواجهه با منحرفین و استکبار جوانانی هستند که مقام معظم رهبری آنان را فتحالفتوح امام میخوانند. هم آنانی که احمدینژاد به صورت داوطلبانه خود را از حمایتشان محروم کرد و هم آنان که در تعبیر بزرگان نظام «بچه حزباللهی» محسوب میشوند و هر چند به خاطر شرایط سنی میتوانند دچار اشتباهاتی شوند اما چارچوب دوستیشان با افراد حرکت در چارچوب انقلاب است. همانهایی که در ۱۶ آذر ۱۳۸۳ برای خاتمی کف زدند و از وی در مقابل «عبور کردگان از خاتمی» حمایت کردند. منتخب ملت این جریان زلال و پویا را دست کم نگیرد، این ظرفیت کارگشاست.