به گزارش ” صبح رابر”
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
ماه مبارک رمضان مثل زمانی که عید نوروز با خود بهار را می آورد همه به نوعی خانه تکانی می کنند و کینه ها و گرد و غبار را از دل ها می زدایند و روزهای پایانی ماه شعبان رسما به پیشباز رمضان، ماه نزول قرآن میروند چنان که امام باقر(ع) فرمود: «لِکُلِّ شیءٍ رَبیعٌ و رَبیعُ القُرآنِ شَهرُ رَمَضان؛ برای هر چیز بهاری است، و بهار قرآن ماه رمضان است.»
ماه مبارک رمضان، ماه تولّد قرآن، ماه اُنس با قرآن، ماه بهار قرآن، و ماه شناخت و بهره برداری فکری و عملی از قرآن فرا میرسد.
ماهی که در شب قدر آن، قلب پیامبر اکرم(ص) همه قرآن را از امین وحی، فرا گرفت ،ماهی که همه ما با روزه گرفتن و عبادت و مناجات و دعا، با زمینهسازی و آمادگی معنوی به استقبال دریافت قرآن میرویم،ماهی که با معنویت، راز و نیازهای شبانه و دعای شب قدر گره خورده است. ارزنده ترین ماهی که انسان طعم شیرین شب زندهداری و قرآن بر روی سر را در آن می چشد. انسان در آن برای انجام فرمان خداوند از اذان صبح تا مغرب تلاش ویژه دارد. در این ماه انسان فرصتی پیدا می کند تا خود را برای سختی قیامت محیا نماید. گرسنگی و تشنگی که به مشابه تمرینی برای روزهای سخت قیامت است و نوعی تلنگر برای بی خبرانی که از هم نوعان و فقیران و گرسنگان در شهر خود غافل است.
در همین راستا در اولین روز ماه مبارک رمضان به سراغ مردم و مسئولین رفتیم تا خاطره ای از اولین روزی که روزه گرفته اند برایمان تعریف کنند :
از خیلی ها پرسیدیم و بعضی ها که یادش نمی آمد و بعضی ها هم می گفتند روزه کله گنجشکی گرفتندو بعضی ها هم با هدیه هایی که روز اول روزه داری شان گرفتند که یکی از درخت گردو و دیگری از ده تومانی و صد تومانی سخن می گفت که آن روز برایشان خاطره انگیز و به یادماندنی شد.
یکی از اعضای شورای شهر رابر در این رابطه گفت : ساعت ۹ شب که برادر روحانی ام از قم رسید، پس از احوالپرسی منتظر اعلام رویت هلال ماه بودیم و تا ساعت ۱۱ شب زیر نویس تلویزیون را برای اعلام حلول ماه پر فیض رمضان نگاه می کردیم و ساعت سه بامداد پنج شنبه به اتفاق خانواده جهت صرف سحری بیدار شدیم و پس از صرف سحری به اتفاق خانواده قرآن خوانی و چند رکعت نماز شب خواندم .
یکی از مسئولین رابر نیز گفت : اولین روزی که روزه گرفته ام یادم هست شب میهمان مادر بزرگم بودم که فردای آن مصادف با اولین روز ماه مبارک رمضان شده بود، پدر بزرگم صح قبل از اذان بیدارم کرد و گفت:بیا سحری بخوریم،بعد از سحری نماز صبح هم خواندیم و صبح راهی مدرسه شدم.
وی ادامه داد: مدرسه نزدیک خانه مادر بزرگم بود و در روزهای عادی موقع زنگ تفریح سری به خانه مادر بزرگ می زدیم و یک میان وعده ای را می خوردیم و به مدرسه برمی گشتیم آن روز در بین دو ساعت اول زنگ تفریح احساس گرسنگی کردم و طبق معمول رفتیم خانه مادر بزرگم و کسی در خانه نبود رفتیم درب یخچال باز کردم و کمی نان و پنیر همراه با مربای آلبالو برداشتم و شروع به خوردن کردم در همین میان خوردن نان و پنیر یادم آمد که روزه ام .
محسنی افزود: مادربزرگم که وارد شد گفت که داری روزه خواری می کنید و در رابطه با کسی که روزه نمی گیرد و روزه خواری می کند توضیحاتی داد من خیلی ناراحت شدم فکر می کردم خدا مرا نخواهد بخشید مادربزرگم گفته بود چون به سن تکلیف نرسیده بودی خدا شما را می بخشد اما کسی که روزه خواری کند باید کفاره بدهد من هم با پولی که به عنوان توجیبی داشتم یک کیک و نوشابه به یک فقیری که آنجا بود دادم .
حسینی مسئول آموزشی در اداره آموزش و پرورش نیز می گوید : اولین روزه من مربوط به دوران ابتدایی زندگی ام هست یعنی کلاس سوم ابتدایی یادم هست اولین روزه ای که گرفتم یا عنوان روزه کله گنجشکی بود صبح تا ظهر و ظهر تا افطار چیزی نخوردم البته مادر بزرگم از اول صبح بهم قول داده بود که اگر روزه ام را نگه دارم سر افطار بهم سر روزه ای به من بدهد.
وی ادامه داد :اصلاً معنای سر روزه ای را نمی دانستم هیجانم بیشتر بود و دوست داشتم که زودتر افطار بشود تا سر روزه ای خودم را بگیرم .
حسینی افزود: وقتی افطار شد مادر بزرگم صدام کرد و گفت : این هم سر روزه ای امروزت ، با کلی تشویق و ذوق ،پاکت را باز کردم و دیدم یک اسکناس تا نخورده داخل اون هست فکر کنم صد تومانی یا دویست تومانی بود به هر حال این روز در خاطرم ماند و هیچ وقت فراموش نمی شود .
یک استاد دانشگاه رابر ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادت و توفیق در عبادت و خودسازی در ماه مبارک رمضان گفت : زمانی که به سن تکلیف رسیدم قبل از انقلاب بود و این جشن تکلیف و شور و حالی که به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی امروز در مدارس و جوامع وجود دارد، نبود و ما بر اساس همان سنت خانوادگی سحر همراه پدر و مادر و سایر اعضای خانواده بلند می شدیم وضو ، سحری و سایر اعمال و روزه گرفتیم.
وی ادامه داد: یادم هست یکبار همراه داییم نان حلوا شکری گرفته بودم هنگام افطار بود که جلو مسجد قائم کرمان خیابان احمدی یک اسبی که گاری آبرسانی به آن بسته بود سرش را بطرف خوردنی ما خم کرد ، ما با خوردنی ها در رفتیم .
خبرنگار شهرستان رابر می گوید : تو ایام عید نورز بود که من برای اولین سال مکلف شده بودم و می بایست روزه بگیرم که با همان حس بچگانه روزه ام راگرفتم .
وی ادامه داد: با خواهر کوچکترم که می بایست برای دید و بازدید به خانواده ها و اقوام و خویشاوندان برویم ، خانه پدر بزرگم مجاور خانه ما بود و اولین نفرهای بودند که به آنها سرمی زدیم و پدر بزرگ و مادر بزرگم خودشان که روزه بودند ولی به ما تعارف شیرینی و خوردنی های عیدی کردند و ما گفتیم، روزه هستیم پدر بزرگم اول به ما ۵۰۰تومان عیدی داده بود ، وقتی که متوجه شد که ما روزه ایم به هر نفر ۲۰۰تومان دیگه داد که برای ما خیلی خوشحال کننده بود.
یکی از مردم شهرستان رابر نیز گفت : بچه که بودم همه ذوق و شوقم این بود که سحرها با پدر و مادرم بیدار بشویم و سحری بخورم چقدر آن سفره سحری رو دوست داشتی بود در کنار خانوادم و صدای روح بخش دعای سحر .
وی ادامه داد: از بقیه کوچک تر بودم نمی توانستم روزه کامل بگیرم ولی خواهر و برادرم روزه کامل می گرفتند،یک روز قصد کردم که روزه کامل بگیرم التماس کردم که من را سحری بیدار کنید بالاخره سحر بیدار شدم دعا کردم خدا کمک کندتا بتوانم روزه ام را بگیرم و دستوراتش را اجرا کنم، یادم هست تا عصر تحمل کردم فقط چند ساعت مانده بود به افطار اینقدر تشنگی بهم فشار آورد که رفتم یه لیوان پر آب خوردم .
او می گوید : بعد شروع کردم به گریه کردن ، مادرم آمد پیشم و گفت چرا گریه میکنی ،گفتم مادر من روزم باطل شد چون آب خوردم، مادرم با مهربونی دستی به سرم کشید و گفت: عزیزم روزت مبارک .چون هنوز به سن تکلیف نرسیدی روزه کله گنجشکی قبوله .اینقدر خوشحال شدم که حد نداشت .
بنا به احادیث و روایات در ماه مبارک رمضان ، حتی نفس کشیدن و خواب مومن را در این ماه در حکم ذکر و تسبیح بر میشمرد و انسان باید قدر و منزلت خود را در این ماه دریابد. چراکه فرصت رشد و تعالی، استجابت دعا، تلاوت قرآن، صدقه، یتیم نوازی، محیا شده است و نباید فرصت را از دست داد چرا که ماه رمضان ماه نزول رحمت الهی است.
انتهای پیام/