به گزارش” صبح رابر” به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا، ماسال نیوزنوشت، هوشنگ امیراحمدی چماچار معروف به دلال رابطه ایران و آمریکا و استاد دانشگاه راتگرز نیوجرسی آمریکا از شب چهارشنبه هفته گذشته به ایران و زادگاه خود در دهستان شیخ نشین بخش شاندرمن در شهرستان ماسال استان گیلان سفر کرده است.
امیراحمدی که هم اکنون در منزل پدری خود اقامت دارد شب گذشته در یک مصاحبه اختصاصی با خبرنگار ماسال نیوز پیرامون مسائل روز ایران و آمریکا به گفتگو نشست:
گفتگوی سال گذشته که با شما داشتیم در خبرگزاری ها و پایگاه های خبری مهم کشور منتشر شد. خودتان هم آن خبر را مطالعه کردید؟
خوب ببینید من مصاحبه های زیادی انجام داده ام و دقیقا نمی دونم کدام مصاحبه بود. ولی یادم هست با شما مصاحبه ای داشتم و این مصاحبه بازتاب های خوبی هم داشت و حتی من دیدم در فارس نیوز هم آمد و قسمتی هم آمد و حضرات کم لطفی کردند و آن قسمتی که باید می آمد نیامد.
ماسال نیوز را می بینید؟
بله می بینیم از سایت های خیلی خوب است. تبریک به شما می گویم. خیلی زحمت می کشید همه اینهایی که کارهای فکری و رسانه ای می کنند و کارهای روشنفکری می کنند مورد تأیید من هستند.
کی تشریف آوردید به ایران؟
ساعت ۱۱ شب روز چهارشنبه به اینجا رسیدم.
برنامه کاری شما چی بوده؟ دیدارهای سیاسی هم دارید یا خیر؟
کار خاصی نیست. آمدم دیدار دوستان. ما که آدم سیاسی نیستیم. ما یک آدم دانشگاهی هستیم و کاری به سیاست نداریم (با خنده).
چند روز ایران تشریف دارید؟
رفت و برگشت من ۱۵ روز طول می کشد. تقریبا (حالا ماه ایرانیاش یادم نیست) ولی فکر کنم ۲۷ ماه آگوست از اینجا می روم. تقریبا می شود ۴ یا ۵ شهریور.
خوب پس این سفر طولانی احتمالا سفر کاری هم هست؟
سفر کاری هست. خوب من کار زیاد می کنم (خنده بلند).
دفعه قبل که با شما ملاقات کردیم از دبی تشریف آورده بودید؟
نه این دفعه واقعا از دبی نیامدم از جای دیگری آمدم ایران. خوب آدمی مثل من بیکار نمی ماند به هر حال یک کاری برای خودم دست و پا می کنم (با خنده).
معمولا چه زمانی به ایران تشریف می آورید؟
فکر کنم ۷ یا ۸ ماه به ایران نیامدم. حدود ۱۰ ماه پیش ایران بودم. سالی حداقل یک دفعه می آیم. معمولا دوست دارم زیاد بیایم بعضی مواقع گرفتار می شوم ولی تلاش می کنم بیشتر بیایم.
پس با این حساب ما بعد از مصاحبه سال ۹۲ می توانستیم چند مصاحبه دیگر از شما بگیریم ولی از دست دادیم؟
بله؛ بله من آمده بودم.
در مصاحبه پیشین فرموده بودید همانطور که با همه رییس جمهورهای ایران دیدار داشته اید با آقای روحانی هم دیدار خواهید کرد بالاخره چی شد؟ با ایشان ملاقات کردید؟
من آقای روحانی را دوبار در نیویورک دیده ام و خدمتشان بودم. با برادر ایشان آقای حسین فریدون دوست خیلی نزدیک هستم و خدمتشان ارادت دارم. مثل همه رییس جمهورها از آقای هاشمی گرفته تا احمدی نژاد با آقای روحانی هم ملاقات داشتم.
گفتگوهای شما در چه رابطه ای بوده است؟
در رابطه با مسایل ایران و آمریکا. کار دیگری که ندارم (با خنده).
بحثی بوده است که به گرهی رسیده باشند و از شما بخواهند که این گره را باز کنید؟
نه واقعا من هیچ وقت کارم این جوری نبوده است. بعضی وقت ها در دولت های قبلی تصادفا من پیغام می آوردم و می بردم. ولی الان لازم نیست. خوشبختانه آقای روحانی و ظریف و مخصوصا آقای ظریف با آمریکایی ها آشنایی بیشتری دارد و رفت و آمد دارد و لازم نیست من آن وسط باشم. بنابراین آنها دارند کار خودشان را مستقیم انجام می دهند و من هم کار خودم را انجام می دهم. کار من هم این است که از کارهایشان حمایت کنم و ایده و نظر بدهم ولی به هر حال اینها کار خودشان را دارند انجام می دهند و خوب هم انجام می دهند و انشاء الله موفق باشند.
پس شما این بار پیغامی نیاورده اید و نخواهید برد؟
نه برای اینکه اینقدر پیام ها زیاد است که نمی شود آورد. اصلا اینقدر پیام زیاد را نمی شود برد و آورد. (خنده بلند) الان دیگر از پیام گذشته است و مثنوی هفتاد من کاغذ است.
بعد از ۱۲ سال مذاکره ۵+۱ و ایران بالاخره کشورها به یک جمع بندی رسیدند و قرار شد تحریم ها برداشته شود و ایران هم محدودیت هایی را قبول کرده است و در مردم و برخی سیاسیون امیدواری هایی ایجاد شده است و برخی هم البته مخالف هستند. نظر شما درباره جمع بندی حاصل شده چیست؟
این توافق سه بعد دارد. بعد روحی، جسمی و بعد منظوری یا قصدی. من در چهارچوب قصدی که پشت این کار است و آن قصد آمریکاست و دارد اعمال می شود نگران هستم و آن قصد این است که آمریکایی می خواهند که ایران یک کشوری بماند که بنیه قوی نداشته باشد. مخصوصا یک بنیه نظامی ضعیف داشته باشند. اصولا یک ایران ضعیف را ایران بهتری می دانند تا یک ایران قوی را. این بحثی است که در اواسط قرن ۱۹ وقتی که هندوستان مستعمره انگلستان بود از ایران نگران بودند چون نادر شاه قصد هندوستان را کرده بود. انگلیسی ها، همان زمان برنامه ضعیف نگه داشتن ایران را داشتند و این برنامه به صورت یک سیاست غلط درآمد که ایران ضعیف بهتر از ایران قوی است و این فرض غلط کماکان اعمال می شود. من فکر می کنم پشت سر این جریان آن قصد همیشه وجود داشته است. دلیل دیگر وجود ندارد که آمریکایی ها این همه برای ایران برای یک هسته ای صلح آمیز این همه فشار بیاورند و مسئله ایجاد کنند و تحریم بگذارند. تنها دلیل این است که اینها نگران یک ایران قوی هستند و می خواستند ایران را ضعیف کنند و خلع سلاح کنند. بنابراین مسئله قصد است و این نمی تواند من را در رابطه با توافق (وین) خوشحال کند. من امیدوارم روزی آمریکایی ها سر عقل بیایند و ببینند که یک ایران قوی بهتر از یک ایران ضعیف برای آنهاست.
بعد دوم روح جریان است که من با آن موافق هستم. روح این قرارداد و مذاکره روح مذاکره، دیپلماسی و کاهش تنش است و روح آن ایجاد ارتباطات بیشتر و گفتگو است و به هر حال باید یک سازش هایی بین دو طرف می شد. من با این موافق هستم. من اصلا باید از اول انقلاب با این روح پیش می رفتیم. متأسفانه انقلاب مسائل خودش را دارد و البته هر انقلابی این مسائل را دارد و فرقی نمی کند چه انقلاب ما باشد یا انقلاب دیگران. همیشه همین جور بوده است. به هر حال من با آن روح موافق هستم. ولی با جسم این توافق مخالفت ندارم ولی نگرانی هایی دارم. فکر می کنم این جسم منصفانه نیست و فکر می کنم ایران به عنوان عضو پادمان حق غنی سازی صلح آمیز دارد و اعتقاد دارم غنی سازی ایران صلح آمیز است. بنابراین این زورهایی که به ایران گفته اند که غنی سازی را از ایران بگیرند، کم کنند و محدودیت های عجیب و غریب بگذارند ۱۵ سال و برخی محدودیت های ابدی بگذارند بی انصافی است. شما نمی توانید با قراردادی که بی انصافانه نوشته شده است بصورت کامل موافق باشید. من با آن قسمتش مخالف هستم. از آن طرف هم آنها فشار آوردند و صدمه زدند و تصویر ما را در دنیا بد جلوه دادند. به هر حال چیزهایی را تحمیل کردند. خوب خوشبختانه مذاکره کننده ها و دولت ما سعی کرد تا جایی که می تواند از این وضعیت بد یک چیزی را بسازد. فعلا تمام امیدها در این است که بعد از ۱۵ سال وضعیت عادی شود. امیدوارم که این طوری شود. از آن طرف هم باید دید که چه اتفاقی می افتد. رابطه بین ایران و آمریکا هنوز تکانی نخورده است و قرارداد سر رابطه نیست سر غنی سازی است. غنی سازی بخشی از این رابطه ای است که عادی نیست. اگر رابطه عادی نشود نگرانی من این است که این قرارداد به سرانجام نرسد. من امیدوارم که این قرارداد آن طرف برود. من همیشه گفته ام اگر این قرارداد به حل این مشکل ایران و آمریکا منتهی شود به نفع ملت ایران و آمریکاست و مهم هم نیست که چه داده ایم برای اینکه چیز بزرگتری اتفاق افتاده است و اگر به حل این مشکل منتهی نشود به ضرر مردم ایران است. این دید من است. بنابراین دید من به آن رابطه است. من اعتقاد دارم آن رابطه تعیین می کند که چه اتفاقی درباره این قرارداد می افتد. این آن مطلبی است که می خواهم مردم ایران از من به یادگار داشته باشند.
شما متن جمع بندی وین را مطالعه کرده اید؟
بله خیلی هم دقیق. ۱۶۹ صفحه است و انگلیسی آن را مطالعه کردم و فارسی آن را مطالعه نکردم. البته متن برجام را مطالعه کردم ولی متن کامل آن را ندیده ام ولی بخش هایی که دولت ترجمه کرده بود و ایران یک امتیازاتی گرفته بود را مطالعه کرده ام.
یعنی می فرمایید در خلاصه فقط امتیازات بود؟
نه یک چیزهایی را هم گفته بودند. گفته بودند ایران یک چیزهایی را داده بود. مثلا گفته بودند که ایران می تواند فقط ۵ هزار و خورده ای سانتریفیوژ را در نطنز داشته باشد. هزار و خورده ای در اینجا. غنی سازی ایران ۳/۶ بیشتر نمی تواند داشته باشد و …
شما این تعهدات ۱۵ و ۲۵ ساله و گاها ابدی را قبول دارید؟
نه. امام خمینی حرف خیلی مهمی زدند. وقتی که قرار بود قانون اساسی نوشته شود اگر اشتباه نکنم آقای بازرگان رفتند خدمت ایشان و به ایشان گفتند که ما یک قانون اساسی داریم و اجازه بدهید ما همان را تغییراتی بدهیم. امام به ایشان گفتند نه هر نسلی حق دارد قانون خودش را بنویسد. عین جمله ایشان. حالا کم و زیاد را نمی دانم اما جمله ایشان این بوده است که نسل گذشته حق ندارد برای نسل امروز قانون بنویسد. اگر درباره قانون اساسی کشور رهبر انقلاب این طور فکر می کند دیگر تکلیف بقیه مشخص است. من اعتقاد دارم که برای ۱۵ سال دیگر که یک نسل است نمی توانیم تصمیم بگیریم. خوب چه طور باید قراداد انجام شود. معمولا قراردادها پنج ساله، هفت ساله و یا هشت ساله و حداکثر ۱۰ ساله است اما اینجا ۱۵ سال، ۲۵ سال و حتی تا ابد درباره پروتکل الحاقی تصمیم گیری شده است. درباره پروتکل الحاقی قرارداد ما تا ابد است و زمان ندارد. یا اینکه من روی چیزی که خیلی مسئله داشتم این است که در پاراگراف اول قرارداد می گوید که ایران تعهد می کند که هرگز تحت هیچ شرایطی نه بمب بسازد و نه بخرد و نه دنبال آن برود. ببینید نوشته شده «ایران»، نه «جمهوری اسلامی». تحت هیچ شرایطی. یعنی اگر زمانی عربستان بمب ساخت ایران نمی تواند بسازد.
خوب این به چه چیزی در جمهوری اسلامی خدشه وارد می کند؟
این حق ملتی را که باید مثلا تا ۲۰۰۰ سال دیگر به دنیا بیایند و دولت آقای روحانی آمده است برای ایرانیان ۲۰۰۰ سال دیگر تعهد داده است. این حق را ندارد. من نمی دانم چرا این دولت و ملت این حق را به خود می دهد که برای ایرانیان ۲۰۰۰ سال دیگر هم تعهد بدهد. اصلا من این جمله که «ایران، هرگز و تحت هیچ شرایطی» را نمی فهمم. این حق را چه کسی به دولت روحانی داده است. هیچ دولتی این حق را ندارد که قراردادی با عبارت هرگز و تحت هیچ شرایطی امضا کند. من فکر نمی کنم هیچ کشوری تن به چنین شرایطی داده باشد.
بازرسی های گسترده از استخراج اورانیوم تا غنی سازی را چطور می بینید؟
ببینید ما انقلاب کردیم که هدف آن این بود که آمریکایی دیگر به ما نگویند «بشین یا بتمک». ما انقلاب کردیم که خودمان تصمیم بگیریم که چکار کنیم، بنشینیم یا برویم. متأسفانه این در قرارداد اتفاق نیافتاده است. من می توانم بفهمم که دولت تحت فشار بوده است، تحریم بود تهدید جنگ بود اما من اعتقاد دارم ما می توانستیم وضعیت را به اینجا نکشانیم. یا اگر هم کشاندیم باید درباره بعضی مسایل رعایت می کردیم. اینکه تا ابد هرگز این کار را نکنیم و اینکه این آقایان بیایند معادن من را نگاه کنند معنی ندارد. اصلا برای چی معدن من را نگاه کنند. آنها می خواهند ببینند غنی سازی من صلح آمیز هست یا خیر. خوب چه ربطی به معدن دارد. یک چیزهایی معنی ندارد. زور است دیگر. دنیا دنیای زور است. دنیای انصاف نیست. ما دلمان خوش است که با پنج کشور قدرت جهانی داریم مذاکره می کنیم نتیجه اش هم همین می شود. به هر حال چیزهایی را قبول کنیم که قرار نبود بپذیریم و یا حداقل انقلاب قرار نبود بپذیریم.
در این شرایط ما بیشتر باید حواسمان به چه چیزی جمع باشد که مردم آسیب نبینند؟
من فرضم این است که جمهوری اسلامی به دو دلیل قرارداد را پذیرفت یک اینکه می خواست نظام بیشتر از این آسیب نبیند که احتمال جنگ می داد. دوم اینکه می خواست گشایشی در کار مردم ایجاد شود و این دو دلیل اصلی بود که وارد این میدان شدند. هنوز هم این دو تا جایی هست که نظام باید مواظب باشد چون صرف امضای قرارداد به این معنی نیست که جنگ دوباره نشود. در این چند سال گذشته آمریکایی سه تا کشور عراق، سوریه و لیبی را زدند ولی هیچ کدام را بخاطر بمب نزدند و بنابراین باز هم اگر بخواهند حمله کنند می زنند.
یعنی فکر می کنید احتمال استفاده از گزینه نظامی زیاد شده است؟
نه من این را نگفتم ولی می خواهم بگویم که این قرارداد به معنی برداشته شدن گزینه نظامی از روی میز نیست. جان کری در سنا حرف جالبی زد و گفت اگر ما می خواستیم ایران را اذیت کنیم بعد از این قرارداد بهتر می توانیم. من فکر می کنم که اگر قرار بود ایران را بزنند الان هیچ فرقی نکرده است و تجربه نشان داده است آمریکایی ها و اروپایی ها کشورهایی را که زدند بخاطر بمب نزدند بلکه برعکس وقتی بمب و اسلحه شان را گرفتند بعد به اینها حمله کردند مثل لیبی، عراق و سوریه که گفتند اول سلاح های شیمیایی خودت را بده و (بعد حمله کردند) و الان هم اعتقاد دارم باز به سوریه حمله می کنند. البته این ربطی به ایران ندارد. من فکر می کنم ایرانیان مبارزه خواهند کرد. ما جنگ های زیادی کردیم. باختیم اما برنده بودیم. نمی ترسیم و نباید هم بترسیم. ایران هم مثل بقیه کشورها نیست که به این سادگی به آن حمله کنند. ماشاء الله قدرتی برای خودش است. کشور بزرگی است و عظمتی دارد و آمریکایی ها هم این را می فهمند و اروپایی ها می دانند و اعتقاد دارم جنگی در کار نخواهد بود ضمن اینکه این اعتقاد را دارم اما فکر می کنم قراداد کار مهمی در این رابطه نکرده است. اگر قرار بود جنگی شود باز هم می شود و اگر قرار بود جنگ نشود باز هم نمی شود. اگر آمریکایی ها می خواهند با ایران جنگ کنند باید تصمیمات بزرگی بگیرند و آسان نیست و ایران یک کشور، فرهنگ و منطقه دیگری است.
درباره برخورد با رسانه های منتقد توافق وین چه نظری دارید؟ مخصوصا درباره توقیف ۹ دی؟
من آدم دموکراتی هستیم و اعتقاد دارم هر کسی باید بتواند در چهارچوب منافع ملی و امنیت حرف خود را بزند و بلند هم حرف بزند. اینکه بخواهند اگر کسی مخالف قرارداد است روزنامه اش را ببندند یا دهنش را ببندند کار ثوابی نیست و نقض قرض است. نظر من این است که هر چه مردم بیشتر انتقاد کنند بیشتر به نفع دولت است. در آمریکا کسانی که مخالف هستند دارند به اوباما و اینها کمک می کنند، می گویند: ما مخالفیم چون شما اینجای کار را کج کردید و اوباما می آید اینجا را اصلاح می کند.
موافقت ها درباره توافق در ایران را چطور ارزیابی می کنید؟ نحوه برخوردشان با منتقدین که آنها را با القاب مختلف مثل کاسب، نان به نرخ روز خور و… خطاب می کنند؟
خوب این قبلا هم بوده است، آنهایی که این طوری برخورد می کنند فرهنگشان فرهنگ مبتذلی است و اعتقاد دارم فرهنگ سیاسی ایران فرهنگ بدی است. اصلا یعنی چی که مخالف بد است و موافق خوب؟ حرفی که می زنند مهم است. اگر حرف آقای رسایی بد است بگو به این دلیل بد است. تو بگو چرا حرف او بی خود و حرف تو درست است. ما باید دید نقدگونه درست و حسابی داشته باشیم. نقد سازنده است. خیلی ها هم هستند که نمی خواهند نقد سازنده کنند و می خواهند بهانه کنند و دولت را تضعیف کنند و خرده گیری الکی می کنند ولی در عین حال باید جامعه باز باشد و مردم حرف بزنند. در آمریکا که من زندگی می کنم درباره توافق نامه بد بد بد صحبت می کنند تا خوب خوب خوب. ولی همه به هم احترام می گذارند. هیچ کس نمی گوید تو مزخرف می گویی یا نان به نرخ روز خور هستی یا تو از راه تحریم ها پول می ساختی ولی الان نمی سازی… اینها همه غلط هستند باید برخوردها درست شود. باید دلیل موافقت و مخالفت را بیان کنند و هر دو طرف گوش کنند و یک گفتمان متمدن درست کنند نه اینکه تهمت و افترا بزنند. این یک مسئله مهم و بزرگ ملی است و مسئله یک نفر، ۱۰ نفر و ۵۰ نفر و یک حکومت نیست. حکومت آقای روحانی دارد برای تمام آینده تاریخ ایران تصمیم می گیرد. مگر می شود چنین تصمیمی را یک دولتی که همه اش چهار سال یا هشت سال عمر دارد برای تمام آینده ایران بگیرد. بعد هم می گویی بقیه هم حق ندارند (حرف بزنند). حالا برای دولت خودش تصمیم می گرفت یک حرف دیگری بود. می گفت من ۴ سال رییس جمهور هستم و در دو سال باقیمانده کارم این است. می گوییم خیلی خوش آمدید مردم به شما رأی دادند و بفرما انجام بده. نه اینکه تصمیم بگیری که ایران برای قرنها حق نداری بمب بسازی و نه دنبالش بروی و نه بخری. خوب اگر عربستان پنج سال دیگر و ترکیه چهار سال دیگر ساخت تکلیف ما چیست. اگر ابوظبی خرید ما چکار کنیم. ما دستمان را از پشت تا ابد بستیم.
بعضی ها می گویند ما اصلا به غنی سازی نیازی نداریم. مثلا دکتر زیبا کلام گفته اند که ما نیاز به غنی سازی نداریم و آمریکا دنبال نیروگاه هسته ای نمی رود.
نه این غلط است. آمریکا دنبال این چیزها رفته است. بیخود می گویند که آمریکا همه چیزها را از بیرون می خرد. آمریکا اگر نسازد پس بمب را از کجا آورده است.
با توجه به اینکه نفت داریم اصلا غنی سازی برای ایران جهت تأمین انرژی لازم هست؟
آمریکاییها در تاریخشان یک حادثه هسته ای داشتند که باعث شکل گیری یک مبارزه علیه فناوری هسته ای شد و حتی مدتی کار را متوقف کردند ولی دوباره شروع کردند. کانادا هم همین طور شد و مدتها اجازه ساخت راکتور نمی داد اما آنها هم دوباره شروع کردند. در فرانسه ۸۰ درصد انرژی از هسته ای تأمین می شود. الان دوباره دنیا دنبال انرژی اتمی رفته است، برای اینکه انرژی سالمی است. من فکر می کنم غنی سازی صنعت بسیار مهم و با اهمیتی است و تمام کشورهای دارای غنی سازی بجز یک کشور پیشرفته هستند و بین غنی سازی و پیشرفت رابطه تنگاتنگی وجود دارد.
یعنی اگر بخواهیم پیشرفت کنیم باید غنی سازی کنیم؟
نه. خیلی از کشورها غنی سازی نکردند ولی پیشرفت کردند. نمی توانیم بگوییم که کشورهایی که غنی نمی کنند پیشرفت نمی کنند اما اکثر کشورهای غنی سازی کننده پیشرفته هستند. اینهایی که می گویند غنی سازی لازم نیست و بدرد نمی خورد اشتباه می کنند و درک درستی از این صنعت ندارند و درک اینها سطحی و سیاسی و غیرعلمی است. حتی یک استاد فیزیک این بحث را کرده بود. فیزیکی صحبت نمی کرد بلکه سیاسی صحبت می کرد. اینها سیاسی صحبت می کنند. من به نظرشان احترام می گذارم اما نظر من این است که این صنعت مهم، پیشرفته و خوب است که از آن خیلی چیزها بر می آید. از طرف دیگر این بحث که این خوب است یا نه بی مورد است. این تصمیم را آقای احمدی نژاد هم نگرفت که همه کاسه و کوزه ها را سر ایشان می شکنند. تصمیمی است که زمان شاه گرفته شد. بعد زمان آقای رفسنجانی ادامه داشت و زمان دولت هشتم پیشرفت کرد.
یک نکته هم که می خواهم بنویسید این است که شنیده ام که می گویند امیراحمدی با احمدی نژاد بوده و هست اما من می گویم که من با هیچ کس نبوده ام و با همه هم بوده ام. من زمان ریاست جمهوری آقای خامنه ای خدمت ایشان هم رسیده ام. آقای رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی را ملاقات کرده ام. من یک آدم فراجناحی و ملی هستم. به جریانات از بالا نگاه می کنم. هر جا که کار خوبی کردند در چهارچوب منافع ملی، عزت و عظمت کشور نوشته ام، حمایت کردم و نقد کرده ام. اینهایی که جریان احمدی نژاد را مطرح می کنند می خواهند خراب کنند، ترور شخصیت می کنند. یک کار احمقانه و ناجوانمردانه ای است که در این کشور درباره افراد مختلف وجود دارد. یکی می گفت حالا که اینها به سمت آمریکا می روند این ور اون ور می گویند امیراحمدی اسراییلی است. تا الان می گفتند آمریکایی است. حالا که خودشان دارند به طرف آمریکا می روند برای اینکه دیگر رویشان نمی شود بگویند امیراحمدی بنیان گذار این کار بوده است می گویند امیراحمدی اسراییلی است. می خواهم بگویم نه آن موقع آمریکایی بودم و نه الان اسراییلی ام بلکه من یک ایرانی ملی وطن پرست هستم که جز به منافع ملت خودم به هیچ چیز فکر نمی کنم و از گفتن آن هم هیچ ابایی ندارم.
هدیه شما به ماسال نیوز؟
هدیه من به شما یک پول حسابی (خنده). هدیه من این است که بگویم که ماسال نیوز را باید حمایت کرد. وسیله بسیار خوبی هست. من حمایت می کنم انشاء الله همه حمایت کنند.
انتهای پیام/