عبدالله گنجی
به گزارش”صبح رابر”نگرش دستگاه معرفتشناسانه اندیشهها به نوع انسان نیز بر این مسئله مؤثر است حتی تفسیرهای مختلف از قرآن نیز میتواند نوسانات از فهم اعتدال را به ارمغان آورد. دکتر روحانی اگر این تفسیر و تبیین را انجام ندهد میتواند منجر به برداشتهای متفاوتی شود که بعضاً وی را در موضع اتهام هم قرار خواهد داد، به طور مثال آیا اعتدال همان «تسامح و تساهل» است که اگر این باشد، اصلی از اصول لیبرالیسم محترم شمرده شده است. آقای پورنجاتی نیز در مصاحبه با روزنامه اعتماد از قول خاتمی، دکتر روحانی را لیبرالتر از خاتمی معرفی میکندو همینجا است که میتوان فهمید اگر دکتر روحانی خود به تفسیر اعتدال مبادرت نورزد، برخی اصلاحطلبان آن را در تراز تساهل و تسامح معرفی میکنند؛ همان نگرشی که مهاجرانی هنگام اخذ رأی اعتماد از مجلس پنجم طرح کرد و اتفاقاً از مجلس اصولگرایان رأی اعتماد هم گرفت.
مجلسی که ناطق نوری رئیس و روحانی نایب رئیس آن بود. تفسیر دیگری که میتواند صورت گیرد مبتنی بر مبانی دینی است، یعنی اینکه آیا اعتدال یعنی حرکت در بین حق و باطل؟ آیا میتوان اعتدال را حد وسط خیر و شر هم دانست؟ «اشداء علیالکفار و رحماء بینهم» چگونه بر مسئله اعتدال سوار میشود؟ درست است که با دوستان باید میانهرو بود اما در مقابل استکبار چه باید کرد.
آنچه لزوم تفسیر دکتر روحانی از اعتدال را لازمتر مینماید نگرش امام به صحنه جهانی است. دکتر روحانی باید بتواند بین روح اسلام انقلابی که امام آن را بزرگترین دستاورد جنگ تحمیلی میدانست و اعتدال مدنظر جمعبندی و تجمیع نماید. در مقابل استکبار چگونه باید عمل نمود؟ وقتی امام با صراحت و خارج از عرف حاکم بر روابط بینالملل میفرماید: «ما درصدد خشکانیدن ریشههای فساد صهیونیسم، سرمایهداری و کمونیسم هستیم» دکتر روحانی میخواهد این خشکاندن را چگونه به انجام رساند؟ وقتی امام از تهران برای یک نفر در لندن حکم اعدام صادر میکند (سلمان رشدی) و هم آنجا میگوید «من بیم از آن دارم که تحلیلگران امروز ۱۰ سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند صدور حکم اعدام خلاف عرف دیپلماسی بوده است» چگونه باید اعتدال را فهمید. آیا آنان که امام میگوید ۱۰ سال دیگر قضاوت خواهند کرد که حکم خلاف عرف حاکم بوده است میتوانند پیروان اعتدال باشند؟ وقتی امام میفرماید: آنان که میگویند: ما تندروی کردهایم و جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده و ملت ایران از چشم شرق و غرب افتاده، خوب است به این سؤال پاسخ دهند که ملتهای جهان سوم و خصوصاً ملت ایران چه موقع نزد غربیها و شرقیها اعتبار داشتهاند که امروز بیاعتبار شدهاند؟ از موضع اعتدال در سیاست خارجی دفاع میکند؟ در این که اسلام دین عدالت و اعتدال است اجماع وجود دارد. امام برای چه و چگونه و کجا و با کی و دهها سؤال دیگر فهم اعتدال را روشن میکند.
اعتدال در خوردن و خوابیدن، اعتدال در کار مورد اجماع هستند. اما خوبیها چگونه باید معتدل شوند، علم آموزی چگونه باید با اعتدال سنجیده شود. شاید منظور دکتر روحانی صرفاً در حوزه «لحن» محاوره در حوزه داخلی و خارجی نظام خلاصه شود که اگر این باشد مسئله را آسان مینماید. اما اگر در حوزه ضروریات دین و اجرای حدود الهی باشد گذشت از تخلف میتواند دوران اصلاحات را از بعد فرهنگی و رسانهای یادآور شود. اگر در سیاست خارجی امام شاخص است نمیتوان از وی شنید که اسرائیل باید منهدم شود و آن را در بزرگراهای کشور نصب نمود اما شاگردان امام بگویند «ما با اسرائیل جنگی نداریم» لذا اگر دکتر روحانی ظرافت و اغناگری لازم را به کار نگیرد، اولین متهم در حوزه گفتمانی وی، امام (ره) خواهد بود.
امامی که مانند کوه ایستاد و از حوادث پس از پیروزی به عنوان حوادث کمرشکن بعد از پیروزی انقلاب یاد میکرد، اما میفرمود امروز خمینی سینه خود را آماده کرده است یا میفرمود اگر بند بند استخوانهایمان را جدا کنند اماننامه کفر را امضا نخواهیم کرد و… بنابراین تفسیر دکتر روحانی از اعتدال، محل استفاده از آن، زمان و چگونگی و شروط آن اگر تبیین نشود، حتماً از یک سو به لیبرالیسم تفسیر خواهد شد و از سوی دیگر در مقابل روح اسلام انقلابی امام خواهد بود.