به گزارش “صبح رابر“؛ به نقل از رودآور، روستای فتح آباد یکی از محرومترین روستاهای شهرستان تویسرکان است که از نعمت گاز هم محروم است.برای رسیدن به روستا باید مسافتی در حدود ۳۵ کیلومتر را با گذر از پیچ و خم های بسیار طی کرد.
گاه گاهی در مسیر روستا گوشی های همراهمان هم آنتن نمی دهد، به روستای فتح آباد می رسیم، قرار است با معلمی که ۱۷ سال سابقه تدریس در تنها مدرسه روستا را دارد به صبحت بنشینیم.
مدرسه نزدیک جاده است و پرس و جویی نیاز نبود، آن روز تیم پزشکی بسیج جامعه بزشکی نیز برای ویزیت رایگان اهالی این روستای محروم آمده و در مدرسه مستقر شده بودند.
دستان نوازش مردی بر سر چند کودک، لحظه ای مرا به خود واداشت به نظر می رسید یکی از پدران دانش آموزان باشد و حرف هایی از جنس عشق و محبت، پسرم،عزیزم، فرزندم، آقا علی و …. این ها را بیان می کرد، تا اینکه یکی از دانش آموزان مدرسه گفت: آقا اجازه برویم سر کلاس، آن موقع بود که تازه متوجه شدم این شخص همان کامران جلیلوند معلم مدرسه است، نه پدر یکی از دانش آموزان. به این دلیل فرصت را غنیمت شمردیم و با مدیر تنها مدرسه فتح آباد به گفت و گو نشستیم.
معلمی با ۱۷ سال سابقه کاری در محرومترین روستای تویسرکان
«کامران جلیلوند» در مقطع ابتدایی تدریس می کند، مدیر، معلم، تعمیرکار و در حقیقت، همه کاره مدرسه است، ۱۷ سال سابقه تدریس در دبستان معمارزاده فتح آباد را دارد، در این مدرسه دانش آموزانی را آموزش داده است که بسیاری از آن ها حال دکتر، معلم و مهندس شده اند.
وی با بیان اینکه در این دبستان مقاطع تحصیلی از پایه اول تا ششم است، می گوید: تدریس در پایه های ابتدایی بسیار اهمیت دارد چرا که اگر دانش آموزان در مقاطع پایینتر تحصیلی، محبت ببیند در ذهنشان حک می شود و در آینده انسان هایی می شوند که نوع دوستی را سرمشق زندگی خود قرار می دهند.
مهربانی اهالی روستا نمک گیرم کرد
جلیوند به روزهای آغازین تدریس خود در روستا اشاره می کند و اینکه چه می شود با وجود آنکه می توانست پس از چندی انتقالی برای حضور در مدارس شهری بگیرد، تدریس در دبستان معمارزاده فتح آباد را ترجیح می دهد.
این معلم می گوید: در حدود ۱۷ سال پیش به همراه یکی دیگر از معلمان به روستا فتح آباد آمدیم، سال اول اهالی ما را نمک گیر خود کردند و هر چه دیدیم محبت بود و بس.
وی ادامه می دهد: سه چهار سال اول دو معلم در مدرسه بودیم اما به دلیل کاهش دانش آموزان به ۱۵ تا ۲۰ نفر این مدرسه تنها نیاز به یک معلم داشت و من به دلیل علاقه خودم به اهالی روستا و دانش آموزان برای تدریس در دبستان ماندم.
روزهای سخت تدریس با عشق رسیدن در سر کلاس گره خورده است
جلیلوند ادامه می دهد: اوایل با سختی های بسیار به مدرسه می آمدم، با سرویس تا سه راهی فرسفج می آمدیم و از آنجا تا روستا زمان رفت در حدود ۴۵ و زمان بازگشت نیز ۴۵ دقیقه با پیاده طی می کردم.
وی تصریح می کند: خوب یادم است یک روز در یکی از سال های اول تدریسم، شرایط جوی صبح زود مناسب بود اما عصر همه چیز دگرگون شد، باد تند و طوفان سختی به راه افتاد تیغ ها، گرد و غبار و کلوخ بود که با شدت به صورت ما برخورد می کرد، به این دلیل بالاجبار ۴۵ دقیقه را عقب عقب پیاده حرکت کردم تا به محل مورد نظر برسم.
این معلم تویسرکانی می افزاید: گاهی هم با تراکتو و زیر باران به مدرسه می رفتم و حتی شده بود که در زیر بارش شدید باران زمانی که اوضاع و احوال جاده سیلابی می شد پاچه شلوار را بالا زده و مسافت های طولانی را برای رسیدن به مدرسه پیاده می آمدم، بعد ها موتوری خریدم و اکنون چندسالی که با خودروی شخصی به مدرسه می آیم.
فضا و محیط آموزشی دانش آموزان باید از نظر روحی و فیزیکی گرم گرم باشد
جلیلوند عنوان کرد: سرویس معلمان هم هست، اما راه این روستا در مسیر نیست و باید مسافتی را پیاده بیایم، مضاف بر اینکه تا معلمان دیگر روستاها را برسانند با تأخیر به مدرسه می رسم، با تأخیر رسیدن را به ویژه در روزهای سرد سال دوست ندارم، چرا که دانش آموزان می آیند دستانشان از سرما سرخ شده شد و به خود می لرزند، دیدن این صحنه ها و سختی دانش آموزان برایم سخت است، به این دلیل نیم ساعتی زودتر می آیم، بخاری را نفت کرده و روشن می کنم تا کلاس درس گرمی لازم را داشته باشد.
وی ادامه می دهد: من خود دارای سه فرزند هستم و با ۱۵ دانش آموز این مدرسه باید بگویم که ۱۸ فرزند دارم و همه را به یک چشم می بینم.
فتح آباد حتی یک مغازه کوچک هم ندارد
این معلم تویسرکانی عنوان کرد: روستای فتح آباد با محرومیت های خاص خود به ویژه از نظر اقتصادی از امکانات بسیار محدودی نیز برخوردار است، حتی یک مغازه و دست فروش هم ندارد، بارها شده دانش آموزان و یا حتی برخی از اهالی به دلیل دوری مسافت تا شهر، از من خواستند تا برایشان وسایل لازم را خریداری کنم.
جلیلوند می گوید: ۱۷ سال خدمت در این مدرسه برایم بزرگترین افتخار است، دانش آموزانی بودند که اکنون بزرگ شده اند و به زندگی خود سرگرم هستند، با این وجود هنوز هم که هنوز به من پیامک می زنند و گاهی هم برای دیدار به مدرسه یا منزل می آیند.
برای خدمت به دانش آموزان تعمیرکار هم می شوم
وی می گوید: اینجا هر چه خراب شود، خودم تعمیر می می کنم و با نامه بازی توجه به دانش آموزان را به زمانی دیگر موکول نمی کنم، اگر بخاری، ناودان، درب ها و یا هرچیز دیگر نیاز به تعمیر داشته باشند، تا آنجا که بتوانم خودم سریع اقدام می کنم تا دانش آموزان در محیطی سالم درس بخوانند و حتی برای شادابی روحیه لطیف دانش آموزانم نیز گلدان های آورده و فضای زیبا محیط مدرسه ایجاد کرده ام.
این معلم نمونه تأکید دارد: انسانی سعادتمند است که در عین نداری بخشنده باشد.
خبرنگار رودآور نیم روزی را در مدرسه و در بین دانش آموزان و اهالی روستا به سر می برد.در میان روستا قدم می زند، و با اهالی به صحبت می نشیند.
اهالی روستا، معلم را کدای خدای مهربان می نامند
اهالی برای معلم مدرسه احترام بسیار می گذارند و می گویند خدا را شکر اقای جلیلوند برای تحصیل و تدریس فرزندان ما، شهر را رها کرده و تنهای تنها مشکلات دانش آموزان ما را به دوش می کشد.
روستاییان او را کدخدای مهربان می نامند که بارهای برای مشورت و رفع مشکلات خود به او مراجعه می کنند.
ما معلم مهربان را جزیی از خود می دانیم
یکی از اهالی در گفت و گو با خبرنگار رودآور گفت: آقای جلیلوند با مشکلات تک تک دانش آموزان و سختی های زندگی آنان به طور کامل آشناست، خودش را از ما روستاییان می داند، بر سر سفره های ما گرچه به سختی دعوت مان را از روی حیا قبول می کند، می نشینید، اما با سادگی سفره های ما آشنا و با ما نشست و برخاست دارد.
وی افزود: این معلم رابطه عمیق و محبت آمیزی با فرزندان ما دارد و این برای ما کفایت دارد، چرا که می دانیم فرزندانمان در مدرسه درست تربیت می شوند و آموزش می بینند.
انتهای پیام/