پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

10:26:25 - دوشنبه 28 تیر 1395
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
تطبیق وضعیت زمان امام مجتبی علیه السلام با نظام جمهوری اسلامی ایران
نگارنده در این یادداشت بر آن است که با ارائه‌ی چند نمونه از تطور عملی و تقلیدی و نه فکری و اجتهادی، این نکته را یادآوری کند که جزمیت و حتمیت در پاره ‌ای از ارزش ها به گونه ای است که اگر ذره ای تدین در وجود یک مسلمان باشد بر خود لازم می داند که حتی از دست دادن جان هم می ارزد به حفظ این ارزش ها و اصول مقدس و ناب انقلابی و اسلامی.

به گزارش “صبح رابر”؛ در این مقاله ، سخن را از اینجا آغاز می‎کنیم که : اگر بنا باشد ، برای رابطه با هر کسی ، پناه به مذاکره و کنار آمدن از مهم ترین ارزشهای خود ببریم ، دیگر نمی‌توانیم از جامعیت و جهان شمولی عزت و شرف – و در نهایت از جهان شمولی و جامعیت اسلام- سخن بگوییم. چون در این صورت «نظام اسلامی» را فاقد جامعیت و جهان ‌شمولی قلمداد کرده ‌ایم. زیرا اگر بنا باشد ، ضد ارزشی به عنوان ارزش ، قلمداد شود – یا بالعکس – و این خاری و خفت هم عنوانی باشد که بتواند ده‌ها و صدها سال باعث آرامش و امنیت و راحتی جامعه شود ، در این صورت «جامعه مسلمان و انقلابی » به قدری از اسلامیت خویش تنزل پیدا  خواهد کرد که دیگر نمی‌توان آن عزت و شرفی را که اسلام ناب و به وجود آورنده آن یعنی حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم در نظر دارد را به نظاره نشست. مگر آنکه هدف والا و مقدس اسلام را منحصر در همان مقدسات و ارزشهایی بدانیم که در قرآن مجید آمده است.
نگارنده در این یادداشت بر آن است که با ارائه‌ی چند نمونه از تطور عملی و تقلیدی و نه فکری و اجتهادی، این نکته را یادآوری کند که جزمیت و حتمیت در پاره ‌ای از ارزش ها به گونه ای است که اگر ذره ای تدین در وجود یک مسلمان باشد بر خود لازم می داند که حتی از دست دادن جان هم می ارزد به حفظ این ارزش ها و اصول مقدس و ناب انقلابی و اسلامی. تعهد در دین مقتضی آن است که آنچه نظر معصومین علیهم السلام و به پیروی ایشان ، علماء ربانی عظام بدان رسیده است ، قابل خدشه و احیاناً رد و نقض قلمداد نشود و تنها چیزی که حکم قطعی کتاب و سنت است و یا به اجماع عام مسلمین رسیده و مقتضای حکم قطعی عقل سلیم است ، حکم خدا تلقی شود و بین حکم قطعی خدا با آنچه از پیچ و خم مباحث مغلطه آمیز سیاسی می‎گذرد فرق گذاشته شود. زیرا در این وادی وسیع ، مسلمان متعهد به تدین و اسلامیت ، ناگزیر در چنبره‌ی مباحث بسیار طولانی ، به جای متدین سیاستمدار به سیاستمدار منهای دین ! می‎نشیند… و نظریات سیاسی او ، نه تنها مشکلات مبتلا به روز را حل نمی‎کند ، بلکه گاهی اصولاً بیگانه از اعتقادات و در مواردی نیز مشکل افزاست نه مشکل‌گشا. خلط مباحث اعتقادی و مذهبی با مسائل سیاسی بدون در نظر گرفتن نظریه مذهبی ، یکی از آفت ‎هایی است که سیاستمداران و دولتمردان ما بدان دچارند ؛ خاصه آنکه ذهن وقادّ و نقاد و جدلی و بحّاث و پر تموّج ارباب جامعه اسلامی که یکی از امتیازات بسیار درخشان است ، در عمل ، گسترش بی ‌رویه و بی‌ کنترل می ‎یابد و هدایت صحیح نمی ‎شود ؛ در واقع شخصیت مذهبی متدین و سیاستمدار در موضع گیری های حساس نسبت به مسائل جهان با یکدیگر مخلوط می ‎شود.
جالب است که اگر یک فرد مسلمان خبیر و بصیر در مواردی که یک متدین متضلع و پرمایه و سرآمد در مواضع سیاسی در میدان بحث و استدلال و رد و ایراد و نقل اقوال و نظریات ، داد سخن داده و به اصطلاح پهلوان میدان سیاست بوده است نظر افکند ، ملاحظه می‎کند که آن کسی دارای مواضع سیاسی مستقیم و معقول و کارگشاست که سرانجام به «مستندات دین و مذهب» و «بنای عقلا» و «بهره گیری از مواضع امامت و ولایت» و امثال این مستندات ، استناد جسته است… که نمونه ‌های آن در مواضع سیاسی بزرگانی همچون امام خمینی کبیر و همفکرانش چون شهید بهشتی ، مطهری ، رجائی و … بسیار فراوان است.
کلیدواژگان
صلح
صلح در لغت

۱ – آشتی کردن و دوستی . ۲ – عقدی که دو طرف در مورد بخشیدن چیزی یا گذشتن از حقی در مقابل هم تعهد می کنند. ؛ نامه قراردادی که بین دو طرف جنگ یا دعوا نوشته یا شرایط تحت جنگ در آن قید می شود.
صلح در اصطلاح
صلح از جمله عقودی است که با دامنه گسترده خود ، نیازهای جامعه ما را در زمینه ی حقوق خصوصی مرتفع کرده است ؛ در عین حال که عقدی مستقل و اصیل است ، می تواند نتیجه بیشتر عقود معین را به همراه داشته باشد. ماده ۷۵۸ق.م، مقرر می دارد:«صلح در مقام معاملات هر چند نتیجه معامله را که به جای آن واقع شده است می دهد ، لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد…». منظور از «شرایط خاصه» در این ماده ، شرایطی هستند که در مقابل شرایط عام صحت معاملات قرار می گیرند و از عقدی به عقد دیگر ممکن است متفاوت باشند.«احکام خاصه» نیز ناظر به قواعدی است که پس از تشکیل یک قرارداد خاص ، بر آن اعمال و اجرا می شوند. بر همین اساس لفظ «معاملات» مذکور در این ماده منصرف به عقود معین است. در نتیجه ماده ۷۵۸ق.م، به صلح در مقام «عقود معین» اشاره دارد. برای تعیین مصادیق قواعد عقد صلح ، ابتدا باید دامنه عقود معینی که صلح می تواند در مقام آنها بیاید ، را مشخص کنیم ؛ که این امر ضابطه و معیار معینی می طلبد. بدین منظور ، دو ضابطه در معیت هم می توانند کارساز باشند ؛ ۱- عدم ارتباط عقود معین با نظم عمومی ؛ بدین معنا که قراردادهایی قابلیت جایگزینی به وسیله ی صلح را دارند که قانونگذار مخالفت اشخاص با قواعد خاص آنها را اجازه می دهد ، ۲- عقود مغانبه ؛ این عقود نسبت به عقود مسامحه ، با سخت گیری و تصلب بیشتری همراهند. عقد صلح که مبتنی بر تسامح است می تواند ابزار مناسبی برای رهایی از تکلف و ضوابط سخت این گونه قراردادها باشد. بدین ترتیب با تعیین ضابطه ، شمارش عقود معین قابل جایگزینی و در نتیجه قواعد خاص غیرقابل اجرا در عقد صلح ممکن می شود.گستردگی کارکرد عقد صلح ، به آن امتیاز و ویژگی منحصر به فرد دیگری نیز می دهد و آن اینکه این عقد می تواند قراردادهای نوپیدایی (عقود نامعین) را که تحت هیچ یک از عقود معین جای نمی گیرند، به بارآورد.
مذاکره
گفتگو کردن درباره کاری یا امری .
توافق
۱ – با هم متفق شدن . ۲ – موافقت کردن با یکدیگر.
برجام در اصطلاح
برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) ، توافقی بین‌المللی بر سر برنامه هسته‌ای ایران است که در تاریخ ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵ میان ایران و کشورهای گروه ۱+۵ (آمریکا ، روسیه ، چین ، فرانسه ، انگلیس و آلمان) در شهر وین صورت گرفت.
پس از سال‌های طولانی مذاکره و فراز و نشیب ‌های مختلف ، درنهایت جمهوری اسلامی ایران توانست به متنی مشترک پیرامون برنامه هسته ‌ای خود ، تحت عنوان برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) دست یابد. حصول این توافق مسلماً ناشی از تجربیات سال ‌های متمادی نظام در مورد برنامه هسته‌ ای ، مقاومت مردم ، اجماع داخلی نخبگان و تلاش‌های تیم مذاکره‌ کننده هسته ‌ای کشور بوده است. سند برجام همانند همه اسناد و توافقات بین‌الملی از ابعاد مختلف قابل‌ بررسی و تحلیل است.که به علت طولانی شدن بحث ، در این نوشته قابل طرح نیست.اما به طور کلی نگارنده در این نوشتار به دنبال نتیجه گیری از معاهدات زمان ائمه علیهم السلام و نیز معاهدات نظام جمهوری اسلامی ایران در زمان حاضر  با دشمن است که آیا می توان با دشمن ف معاهده و صلحنامه ای را نوشت و در انتظار خوش عهدی دشمن نشست یا نباید به آن دلخوش بود.که به عنوان عنونه ، از صلحنامه امام مجتبی علیه السلام با دشمن اسلام یعنی معاویه بهره خواهم گرفت.

مواد قرار داد توافقنامه امام مجتبی علیه السلام  :
۱- حکومت به معاویه واگذار مى شود   بدین شرط که به کتاب خدای عز و جل و سنت پیغمبر صل الله علیه و آله و سلم و سیره خلفاى شایسته عمل کند . دعوت معاویه به کتاب خدا! سنت پیامبر؟!
این ماده قرار داد این است و در واقع امام مجتبی علیه السلام این چنین قرار داد مى بندد : مادامى که ظلم فقط به من است و مرا از حق خودم محروم کرده اند ولى آن غاصب متعهد است که امور مسلمین را در مجراى صحیح اداره کند من به این شرط حاضرم کنار بروم .
در توافقنامه برجام امروز نیز استکبار جهانی متعهد شده که مشکل اقتصادی را که برای مسلمانان ایران به وجود آورده را حل کند و این یکی از خواسته ها و توقعاتی بود که تیم مذاکره کننده نظام مقدس کشورمان در برجام خواستار آن بود.

۲- معاویه متعهد شد که کسی را به جانشینی خودش نصب نکند.و بعد از فوتش کار خلافت و حکومت را به مردم واگذار کند.پس از معاویه حکومت متعلق به امام مجتبی علیه السلام است و اگر براى او حادثه اى پیش آمد متعلق به امام حسین علیه السلام. این جمله مفهومش این است که این صلح یک مدت موقتى دارد ، نه اینکه امام حسن علیه السلام گفت دیگر ما گذشتیم و رفتیم ، این تو و این خلافت ، تا هر وقت هر کار مى خواهى بکن ، نه ، تا معاویه هست ، این صلح تا زمان معاویه است ، شامل بعد از زمان معاویه نمى شود ، پس معاویه حق ندارد براى بعد از زمان خودش توطئه اى بچیند : و معاویه حق ندارد کسى را به جانشینى خود انتخاب کند.
۳- معاویه در شام لعن و ناسزاى به امیرالمؤمنین علیه السلام را رسم کرده بود . این را در متن صلحنامه قید کردند که باید این عمل زشت متوقف شود : معاویه باید ناسزا به امیرالمؤمنین علیه السلام و لعنت بر او را در نمازها ترک کند و على علیه السلام را جز به نیکى یاد ننماید که این را هم معاویه تعهد و امضاء کرد . اینها روى على علیه السلام تبلیغ مى کردند ، مى گفتند على را ما به این دلیل لعنت مى کنیم که – العیاذ بالله – او از دین اسلام خارج شده بود . آدمى که اینجا امضا مى دهد ، لااقل این مقدار اتمام حجت بر او شده که تو اگر على علیه السلام را یک آدمى مى خوانى که واقعا مستحق لعن است پس چرا متعهد مى شوى که او را جز به نیکى یاد نکنى ، و اگر مستحق لعن نیست و آن طور که متعهد شده اى درست است پس چرا اینطور عمل مى کنى ؟ ! که بعد ، این را هم زیر پا گذاشت و تا نود سال این کار ادامه پیدا کرد .
بعد از معاهده برجام امروز نیز استکبار جهانی به تعهداتش عمل نکرد و قول و عهد خود را زیر پا گذاشت. و با بهانه های مختلف ، زیر تعهدات خود زد و حاضر نشد آن را عملی کند.فحش و ناسزا گویی و تهمت و بد زبانی علیه امام و پیشوا و رهبر مسلمین و شیعیان جهان توسط شبکه های ماهواره ای و رسانه های مختلف در آمریکا یکی از کارهای بی شرمانه دشمن است و به طور علنی از آخوندهای به ظاهر مسلمان و شیعه سوء استفاده کرده و به تخریب رهبر این نظام مقدس و نیز تشویش اذهان عمومی می پردازند.
۴- بیت المال کوفه که موجودى آن پنج میلیون درهم است مستثنى است و تسلیم حکومت شامل آن نمى شود و معاویه باید هر سالى دو میلیون درهم براى امام حسن علیه السلام بفرستد این قید را کرده بودند براى همین که مى خواستند نیاز شیعیان را از دستگاه حکومت معاویه رفع کنند که اینها مجبور نباشند ، و بدانند اگر نیازى داشته باشند مى شود خود امام حسن وامام حسین علیهما السلام مرتفع کنند . و بنى هاشم را از بخششها و هدیه ها بر بنى امیه امتیاز دهد و یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدایى که در کنار امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگهاى جمل و صفین کشته شده اند تقسیم کند.
طبق معاهده برجام امروز نیز بیت المال مسلمین و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را که استکبار جهانی در بانک های خود بلوکه کرده را باید برگرداند اما هیچ اقدامی جهت این امر صورت نگرفته.بلکه تمام بانک های دنیا تهدید به عدم همکاری مالی با ایران شده اند.آنها به خوبی دریافته اند که اگر مردم این نظام اسلامی در فشار  اقتصادی و معیشتی نباشند هرگز ذره ای در پشتیبانی از نظام اسلامی خود کوتاه نخواهند آمد اما فشار اقتصادی و تحریم آن توسط دشمن ، حربه ای است برای خسته کردن مردم مسلمان ایران از نظام اسلامیشان و مجبور شوند به روی آوردن و دلخوش کردن به دوستی و همکاری با آمریکا.
۵- آحاد مسلمانان حجاز ، عراق ، یمن و حتی شام از معاویه در امان باشند.مردم شامی که بر علیه اهل بیت پیامبرند و هیچ حد و مرزی را نمی شناسند امام می داند که اگر معاویه رسمیت پیدا کند به آنها نیز رحم نمی کند. و سیاهپوست و سرخپوست از امنیت برخوردار باشند و معاویه باید لغزشهاى آنان را نادیده بگیرد مقصود کینه توزیهایى است که به گذشته مربوط مى شود ، چون اینها اغلب کسانى بودند که در گذشته با معاویه در صفین جنگیده اند و هیچکس را بر خطاهاى گذشته اش مؤاخذه نکند و مردم عراق را به کینه هاى گذشته نگیرد . اصحاب على علیه السلام در هر نقطه اى که هستند در امن و امان باشند و کسى از شیعیان حضرت على مورد آزار واقع نشود و یاران على علیه السلام بر جان و مال و ناموس و فرزندانشان بیمناک نباشند و کسى ایشان را تعقیب نکند و صدمه اى بر آنان وارد نسازد ، و حق هر حقدارى بدو برسد و هر آنچه در دست اصحاب على علیه السلام است از آنان باز گرفته نشود . به قصد جان حسن بن على و برادرش حسین علیهما السلام و هیچیک از اهل بیت رسول خدا صلوات الله علیهم اجمعین توطئه اى در نهان و آشکار چیده نشود این مواد ، مخصوصا ماده ۵ و ماده ۳ – که مسئله لعن امیرالمؤمنین است – اگر چه از همان شرط اول تأمین شده زیرا وقتى که او متعهد می شود که به کتاب خدا و سنت پیغمبر و سیره خلفاى راشدین عمل کند ، طبعا اینها در آن مستتر است ، ولى معذلک اینها را که مى دانستند مورد توجه خاص معاویه است و بر خلاف عمل مى کند ، براى اینکه بعدها هیچگونه تأویل و توجیهى در خصوص این کارها به کار نبرد ، به طور خصوصى در مواد قرار داد گنجاندند و در هیچیک از آفاق عالم اسلام ارعاب و تهدیدى نسبت به آنان انجام نگیرد. خواستند نشان بدهند که ما از حالا به روش تو بد بین هستیم .
آمریکا در لجبازی و دشمنی به هر طریق ممکن حتی رعایت نکردن معاهده و قرارداد با کشور اسلامی ایران ، از هیچ کوششی فروگذار نبوده و اگر هم ایران را به پای میز مذاکرات کشانید به خاطر افکار و اهداف شومی است که در سر می پروراند.رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران نیز از همان اول و قبل از شروع مذاکرات با دولت کفر و استکبار ، بارها تأکید داشتند که من به مذاکره با اینها خوش بین نیستم و گر چه بی تعهدی آنها را نسبت به معاهده می دانستند اما به این مذاکرات و معاهدات راضی شدند تا خوب چهره استکبار جهانی به همه شناخته شود.
اینها بود مجموع مواد این قرار داد .امانگارنده در ادامه مطالب وضعیت طلح و قرارداد امام مجتبی علیه السلام را به صورت تطبیقی با وضعیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران امروز ارائه می دهم.
تطبیق وضعیت زمان امام مجتبی (ع) با وضعیت امروز نظام جمهوری اسلامی ایران
معاویه نماینده اى داشت به نام عبدالله بن عامر . او را با نامه اى که زیر آن را امضا کرده بود فرستاد نزد امام حسن علیه السلام و گفت شرایط همه همان است که تو مى گویى ، هر چه تو در آن صلحنامه بگنجانى من آن را قبول دارم . امام حسن علیه السلام هم این شرایط را در صلحنامه گنجانید . بعد هم معاویه با قسمهاى خیلى زیادى که من خدا و پیغمبر را ضامن قرار مى دهم ، اگر چنین نکنم چنان ، همه این شرایط را گفت و این قرار داد را امضا کردند .
امام و معاویه هر دو می دانند که این معاهده عملی نیست به همین علت بود که معاویه به سرعت پذیرفت اما اگر امام مجتبی اینها را روشن در بین افکار و جلوی انظار قرار نمی داد چطور می شد که معاویه در سینه تاریخ و در هر عصر و نسلی به عنوان عنصری تبهکار و فرمانده ای بی اعتقاد به خدا و پیامبر و معاد … و بی اعتنا به آبرو و جان و نوامیس مردم به تصویر کشیده شود؟
نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و آمریکای جناینکار نیز هر دو می دانستند که این برجام عملی نیست به همین علت بود که آمریکا به دنبال معاهده بود اما اگر نظام مقدس ایران اسلامی اینها را روشن در بین افکار و جلوی انظار قرار نمی داد چطور می شد که آمریکا و هوادارانش در سینه تاریخ و در هر عصر و نسلی به عنوان دشمن انسانیت و عقلانیت و شرف و آزادگی کشیده شوند؟انی مذاکره و قرارداد برجام ، می تواند بهترین فرصت برای معرفی چهره خائن و بی قید و بند و بی تعهد آمریکای منحوس در عموم مردم جهان باشد زیرا به طور مسلم ، ایران اسلامی با نیت صداقت و خوش عهدی و تعهد کامل به قرارداد ، وارد مذاکره و معاهده برجام شد اما دشمن از همان اول مبنا و هدفش مشخص بود و با بهانه مذاکره و برجام ، به خیال شوم خود قصد از بین بردن ارزش ها و مقدسات نظام جمهوری اسلامی ایران را داشت که دستش رو شد و بر همه ثابت شد که مذاکره و معاهده با دشمن هیچ فایده ای که نخواهد داشت بلکه مضر هم خواهد بود.
برجام زمان امام مجتبی علیه السلام و برجام امروز ، دو سند معرفی شقی ترین فرد و دولت در طول تاریخ بر جامعه بشریت شدند.
نکته هدایت بخش دیگر این است که نامه سفید امضا دادن معاویه نشان دهنده این است که حتی معاویه با همه خباثتش و با همه پیچیدگیش می داند که امامان حق در امانتند و در وفای به عهد ممتازند و قابل اعتماد.
و نیز این برجام بر دنیا ثابت کرد که نظام جمهوری اسلامی ایران ، اهل منطق و قانون است و هیچ کار خلاف بشر را به دنبال ندارد.
تشابه مردم زمان معاویه با خواص بی بصیرت امروزی
اگر بخواهیم بدانیم که سهم معاویه در مظلومیت امام مجتبی علیه السلام از صد و سهم مردم روزگارش چند است ؟ سهم معاویه ده در صد و نود در صد سهم خواص و عوام جامعه بوده.معاویه در مقام کفر و دشمنی و عناد است.واقعا از دشمن چه توقعی باید داشت؟آیا می شود انتظار داشت دشمن دست به سینه ، فضائل ما را بگوید ؟ مسائل کشور و نظاممان را درست کند؟این توقع ، توقعی نا مربوط است.اما وقتی این جنس فتنه ها و برنامه های فاسد پیش روی مردم است مردم باید حقیقت تام را دریافت و از او صیانت کنند.و الا دچار خفت و ننگ پذیری می شوند دچار ذلت پذیری می شوند.
نکته قابل توجه این است که نسبت به درک این مردم بعد از صلح ، امام مجتبی علیه السلام به کوفه برگشتند و معاویه هم پشت سر ایشان با لشکرش که تحت فرماندهی خالد بودند به کوفه آمدند و از باب الفیل وارد مسجد کوفه شدند اما این باب الفیل برای مردم دارای معناست و آن این که از قول عطا ابن صائب که گفت پدرم نقل کرد روزی امیرالمؤمنین در مسجد در اواخر عمر امام علی علیه السلام که مردم امام مجتبی همان مردم امام علی بودند و امام علی در حال سخنرانی بودند که شخصی به امام گفت خالد از دنیا رفت برایش طلب مغفرت کنید و امام یک سکوت معنا داری کرد و فرمود خالد نمرد و نخواهد مرد مگر بعد از زمانی که پرچم گمراهی که آن را به دست حبیب ابن عمار داده است از این در (باب الفیل) به این مسجد وارد شود.همین مردم که این پیشگویی امام علی را شنیده اند برای ورود معاویه و خالد ، کف می زنند. امام علی امروز را برایشان به تصویر کشیده بود و مردم ، آگاهانه استقبال کردند از معاویه ! این همان سهم مردم بود از مظلومیت امام مجتبی علیه السلام.
خواص بی بصیرت زمان ما نیز مگر بارها و بارها شدت دشمنی آمریکا را از زبان امام خمینی رحمت الله علیه ( از قبیل آمریکا شیطان بزرگ است … ) نشنیده بودند ؟ مگر بارها و بارها کار شکنی ها و دشمنی ها و ترورها و جنگ های آمریکا با ایران اسلامی را عملا ندیده بودند؟ مطمئنا دشمنی آمریکا برای ایشان صد در صد هویدا شده بود اما برای چه باز به دنبال دوستی و ارتباط با این دشمن باید باشند ؟این نشان دهنده این است که همان طور که مردم زمان امام مجتبی علیه السلام ، مقدسات و تدین و دین و مذهب برایشان بی اهمیت بود و آنچه که مهم بود پول و راحتی و زندگی مسالمت آمیز بود.حال هر چه که بناست به سر دین بیاید بیاید.همچنین خواص بی بصیرت در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز ارزش های انقلاب اسلامی و مقدساتی که بخاطر آنها شهیدانی داده را مهم ندانسته و فقط در رویای آرامش و آسایش و بی درد سری به سر می برند و غافل از این که اگر دشمن موفق شود به این دوستی و ارنباط و ورود در مسائل داخلی ایران اسلامی ، دیگر نه نشانی از اسلام خواهد بود و نه نشانی از ارزش ها و مقدسات انقلاب اسلامی و حتی رنگ آرامش و آسایشی را هم که بعضی به خاطر آن سنگ دوستی با آمریکا را به سینه می زنند نخواهند دید.
صلح امام حسن علیه السلام در کلام شهید مطهری
شناخت زمینه ها و علل صلح امام حسن(ع)
براى امام و پیشواى مسلمین ، در یک شرایط خاصى جایز است – و احیانا لازم و واجب است – که قرار داد صلح امضاء کند ، همچنان که پیغمبر اکرم رسما این کار را در موارد مختلف انجام داد ، هم با اهل کتاب در یک مواقع معینى قرار داد صلح امضا کرد و هم حتى با مشرکین قرار داد صلح امضا کرد ، و در مواقعى هم البته مى جنگید . این مطلب معقول نیست که بگوییم یک دین یا یک سیستم ( هر چه مى خواهید اسمش را بگذارید ) اگر قانون جنگ را مجاز مى داند معنایش این است که آن را در تمام شرایط لازم مى داند و در هیچ شرایطى صلح و به اصطلاح همزیستى ، یعنى متارکه جنگ را جایز نمى داند ، کما این که نقطه مقابلش هم غلط است که یک کسى بگوید اساسا ما دشمن جنگ هستیم به طور کلى و طرفدار صلح هستیم به طور کلى . اى بسا جنگها که مقدمه صلحِ کاملتر است و اى بسا صلحها که زمینه را براى یک جنگ پیروزمندانه ، بهتر فراهم مى کند .
در زمان ما نیز  گاهی اقتضا می کند که نظام جمهوری اسلامی با کمال جدیت در مقابل استکبار جهانی و دولت های کفر و جنایتکار بایستد و در مقابل تهدیدات آنها ذره ای خم به ابرو نیاورد و گاهی نیز اقتضا می کند که جهت بالا بردن بصیرت و آگاهی جهانیان ، به مذاکره و احیانا در بعضی موارد مصالحه بپردازد اما نه با هدف دوستی با آنها بلکه با هدف شناساندن چهره پلید استکبار جهانی به جهانیان.
یکى از بلاهاى بزرگى که در کوفه پیدا شد ، مسئله پیدایش خوارج بود که خود خوارج را امیرالمؤمنین معلول آن فتوحات بى بند و بار مى داند ، آن فتوحات پشت سر یکدیگر بدون این که افراد یک تعلیم و تربیت کافى بشوند ، که در نهج البلاغه هست : مردمى که تعلیم و تربیت ندیده اند ، اسلام را نشناخته اند و به عمق تعلیمات اسلام آشنا نیستند ، آمده اند در جمع مسلمین ، تازه از دیگران هم بیشتر ادعاى مسلمانى مى کنند .
در زمان حاضر نیز عده ای با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران ، زمینه را برای مطرح کردن خویش و نه اسلام مناسب دیدند و با ضمیری نا آگاه از اسلام و اهداف مقدس آن ، تظاهر به اسلامیت و تدین نمودند و خویش را در بین مسلمین و دلسوزان اسلام جا زدند و حتی بیشتر از دیگران ادعای تدین و مسلمانی می کنند و ظاهری اسلامی داررند اما به دنبال تغییر محتوا و ارزش های مقدس اسلام ناب هستند.
این از داخل کشور اسلامی اما در خارج از آن نیز دشمن ، خوارجی دوم را به نام داعش به وجود آورد که یکی از بلاهای بزرگی است که به سر جامعه جهانی اسلام آمده که به اسم اسلام تیشه به ریشه اسلام می زنند. پس از حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در آمریکا ، به طوری جالب و دور از انتظار ، روز به روز ترویج اسلام در کشور امریکا بیشتر شد و بر تعداد مسلمانان افزوده می شد و زیبایی و عشق به اسلام ، همه دنیا را گرفت و اینجا بود که دشمن اسلام به فکر چاره افتاد که چه کند تا جلوی رسوخ دین اسلام در دلها را بگیرد؟ از چه راهی وارد شود تا انزجار و تنفر جهانی نسبت به دین اسلام را به وجود آورد؟به این فکر افتاد که ویروس داعش را به اسم اسلام به جان مردم مسلمان و غیر مسلمان بیندازند تا با اجرای جنایات وحشیانه ای مثل سر بریدن انسان ها و … به اسم اسلام ، این دین مقدس را در دنیا خشن و منفی نشان دهند تا کسی دیگر خیال مسلمان شدن به سرش نزند.ترویج و پخش کردن قمه در بین هیأت های عزاداری امام حسین علیه السلام و تشویق قمه زنی و … از دیگر حربه های دشمن برای خشن جلوه دادن دین مقدس اسلام به دنیا است.
معاویه از روزى که به خلافت رسیده است ، در مدت این بیست سال هر چه عمل کرده است بر خلاف اسلام عمل کرده است ، این حاکم ، جائر و جابر است ، جور و عدوانش را همه مردم دیدند و مى بینید ، احکام اسلام را تغییر داده است ، بیت المال مسلمین راحیف و میل مى کند ، خونهاى محترم را ریخته است ، چنین کرده ، چنان کرده ، حالا هم بزرگترین گناه را مرتکب شده است و آن این که بعد از خودش پسر شرابخوار قمار باز سگباز خودش را به عنوان ولایتعهد تعیین کرده وبه زور سرجاى خودش نشانده است ، آمریکا نیز در تمام طول عمرش چنین بوده ، جائر و ظالم است و جور و ظلمش را همه دنیا می دیدند و می بینند ، پول مسلمانان ایران را در بانک های خود بلوکه کرده ، خون های میلیونها انسان بی گناه از مسلمان و غیر مسلمان را در سرتاسر دنیا ریخته که هنوز هم ادامه دارد و از رژیم غاصب اسرائیل و صهیونیست را که انسان کشی و نسل کشی و هر نوع جنایت ظالمانه از اصول مسلم آن است کمک و حمایت می کند بر ما لازم است که به اینها اعتراض کنیم ، چون پیغمبر فرمود : «من رأى سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله ، ناکثاً عهده ، مخالفاً لسنه رسول الله ، یعمل فى عباد الله بالاثم و العدوان ، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول ، کان حقاً على الله ان یدخله مدخله ، الا و ان هولاء قد لزموا طاعه الشیطان . . .»  اگر کسى حاکم ستمگرى را به این وضع و آن وضع و با این نشانیها ببیند و اعتراض نکند به عملش یا گفته اش ، آنچنان مرتکب گناه شده است که سزاوار است خدا او را به همان عذابى معذب کند که آن حکمران جائر را معذب مى کند . پس شعار های «مرگ بر آمریکا ، مرگ بر اسرائیل ، استکبار جهانی ، غده سرطانی و …» امثال این عبارات را باید به قصد قربت و فی سبیل الله انجام داد که نوعی جهاد لسانی هم خواهد بود.اما در صورت ترک این عبارات و شعارهای انقلابی و عبادی سیاسی نباید وعده عذاب خدای قهار را نادیده گرفت. براى خود امام حسن علیه السلام که مسأله محل تردید نبود که معاویه چه ماهیتى دارد ، در مورد آمریکا نیز ماهیت شوم آن بر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شناخته شده است.ولى همانطور که معاویه در زمان على علیه السلام معترض بوده است که من فقط مى خواهم خونخواهى عثمان را بکنم ، و در زمان امام مجتبی علیه السلام  مى گوید من حاضرم به کتاب خدا و به سنت پیغمبر و به سیره خلفاى راشدین صد در صد عمل بکنم ، براى خودم جانشین معین نمى کنم ، بعد از من خلافت مال حسن بن على است و حتى بعد از او مال حسین بن على است ، یعنى به حق آنها اعتراف مى کند ، فقط آنها تسلیم امر بکنند (کلمه اى هم که در ماده قرار داده بود ، کلمه «تسلیم امر» است) یعنى کار را به من واگذار کنند ، همین مقدار ، امام حسن عجالتا کنار برود ، کار را به من واگذار کند و من با این شرایط عمل مى کنم . ورقه سفید امضا فرستاد ، یعنى کاغذى را زیرش امضا کرد ، گفت هر شرطى که حسن بن على خودش مایل است در اینجا بنویسد ، من قبول مى کنم ، من بیش از این نمى خواهم که من زمامدار باشم والا من به تمام مقررات اسلامى صد در صد عمل مى کنم . تا آنوقت هم که هنوز صابون اینها به جامه مردم نخورده بود .آمریکا نیز شبیه همین قول ها و تعهدات را به ایران اسلامی داده و به ظاهر چیز زیادی نمی خواهد اما وقتی که به بطن جریان نگاه می شود می بینیم که اینها تا حذف مقدسات اسلام و ارزش های اسلامی و عذر خواهی مردم شریف ایران برای تظاهرات و راهپیمایی ها و انقلاب پیش خواهند رفت و اهدافی شوم و خطرناک دارند.
حال فرض کنیم الآن ما در مقابل تاریخ اینجور قرار گرفته بودیم که معاویه آمد یک چنین کاغذ سفید امضایى براى امام حسن فرستاد و چنین تعهداتى را قبول کرد ، گفت تو برو کنار ، مگر تو خلافت را براى چه مى خواهى ؟ مگر غیر از عمل کردن به مقررات اسلامى است ؟ من مجرى منویات تو هستم ، فقط امر دائر است که آن کسى که مى خواهد کتاب و سنت الهى را اجرا بکند من باشم یا تو . آیا تو فقط به خاطر اینکه آن کسى که این کار را مى کند تو باشى مى خواهى چنین جنگ خونینى را بپا بکنى ؟ ! اگر امام حسن با این شرایط تسلیم امر نمى کرد ، جنگ را ادامه مى داد ، دو سه سال مى جنگید ، دهها هزار نفر آدم کشته مى شدند ، ویرانیها پیدا مى شد و عاقبت امر هم خود امام حسن کشته مى شد ، امروز تاریخ ، امام حسن را ملامت مى کرد ، مى گفت در یک چنین شرایطى باید صلح مى کرد پیغمبر هم در خیلى موارد صلح کرد ، آخر یک جا هم آدم باید صلح کند ، آرى ، اگر ما نیز در آن زمان بودیم مى گفتیم غیر از این نیست که معاویه مى خواهد خودش حکومت کند ، بسیار خوب خودش حکومت کند ، نه از تو مى خواهد که او را به عنوان خلیفه بپذیرى ، نه از تو مى خواهد که او را امیرالمؤمنین بخوانى ، نه از تو میخواهد که با او بیعت کنى ، و حتى اگر بگویى جان شیعیان در خطر است ، امضا مى کند که تمام شیعیان پدرت على در امن و امان ، و روى تمام کینه هاى گذشته اى که با آنها در صفین دارم قلم کشیدم ، از نظر امکانات مالى حاضرم مالیات قسمتى از مملکت را نگیرم و آن را اختصاص بدهم به تو که به این وسیله بتوانى از نظر مالى محتاج ما نباشى و خودت و شیعیان و کسان خودت را آسوده اداره کنى . اگر امام حسن با این شرایط صلح را قبول نمى کرد امروز در مقابل تاریخ محکوم بود . قبول کرد ، وقتى که قبول کرد ، تاریخ آن طرف را محکوم کرد . معاویه با آن دستپاچگى که داشت تمام این شرایط را پذیرفت . نتیجه اش این شد که معاویه فقط از جنبه سیاسى پیروز شد ، یعنى نشان داد که یک مرد صد در صد سیاستمدارى است که غیر از سیاستمدارى هیچ چیز در وجودش نیست ، زیرا همینقدر که مسند خلافت و قدرت را تصاحب کرد تمام مواد قرار داد را زیر پا گذاشت و به هیچکدام از اینها عمل نکرد و ثابت کرد که آدم دغلبازى است ، و حتى وقتى که به کوفه آمد صریحا گفت : مردم کوفه ! من در گذشته با شما نجنگیدم براى اینکه شما نماز بخوانید ، روزه بگیرید ، حج بکنید ، زکات بدهید ، من جنگیدم براى اینکه امیر و رئیس شما باشم . بعد چون دید خیلى بد حرفى شد گفت اینها یک چیزهایى است که خودتان انجام مى دهید ، لازم نیست که من راجع به این مسائل براى شما پافشارى داشته باشم . شرط کرده بود که خلافت ، بعد از او تعلق داشته باشد به حسن بن على ، و بعد از حسن بن على به حسین بن على . ولى بعد از هفت هشت سال که از حکومتش گذشت شروع کرد مسئله ولایتعهدی یزید را مطرح کردن . شیعیان امیرالمؤمنین را که در متن قرار داد بود که مزاحمشان نشود به حد اشد مزاحمشان شد و شروع کرد به کینه توزى نسبت به آنها . امروز نیز شرائط طوری بود که نظام جمهوری اسلامی ایران در مقابل ظاهرا زیبایی های مذاکره و صلح با آمریکای جنایتکار قرار گرفت و زمینه طوری فراهم شد که اگر این نظام اسلامی به مذاکره و ادامه آن با آمریکا جواب منفی می داد امروز در مقابل تاریخ محکوم بود . قبول کرد ، وقتى که قبول کرد ، تاریخ آن طرف را محکوم کرد. واقعا چه فرقى هست میان معاویه و عثمان ؟ هیچ فرقى نیست ، ولى عثمان کم و بیش مقام خودش را در میان مسلمین (غیر شیعه) حفظ کرد به عنوان یکى از خلفاى راشدین که البته لغزشهایى هم داشته است ، ولى معاویه از همان اول به عنوان یک سیاستمدار دغلباز معروف شد که از نظر فقها و علماى اسلام عموما (نه فقط ما شیعیان ، از نظر شیعیان که منطق ، جور دیگر است) معاویه و بعد از او ، از ردیف خلفا ، از ردیف کسانى که جانشین پیغمبرند و آمدند که اسلام را اجرا کنند به کلى خارج شدند و عنوان سلاطین وملوک و پادشاهان به خود گرفتند .
اما در مورد پادشاهان عربستان سعودی که به ظاهر ، داعیه سردمداری دین اسلام دارند و خود را مسلمان می دانند واقعا چه فرقی میان آمریکا و آل سعود است؟هیچ فرقی نیست ، آمریکا علنا اعلام می کند که ما با اسلام و مسلمانان مشکل و سر جنگ داریم ولی پادشاهان عربستان خود را به ظاهر حامی دین اسلام می دانند اما در واقع ، ویروس و سرطانی شده اند به جان اسلام.پادشاهان آل سعود عربستان پول می دهند به دشمن تا مسلمان کشی را به راحتی انجام دهد.به ظاهر ، دم از اسلام می زند اما از پشت سر خنجر به ریشه اسلام می زند.
پس از همین قرار داد صلح که بعد معلوم شد معاویه پایبند این مواد نیست عده اى از شیعیان آمدند به امام حسن عرض کردند : دیگر الآن این قرار داد صلح کأن لم یکن است – و راست هم مى گفتند زیرا معاویه آن را نقض کرد – و بنابراین شما بیایید قیام کنید . فرمود : نه ، قیام براى بعد از معاویه ، یعنى کمى بیش از این باید به اینها مهلت داد تا وضع خودشان را خوب روشن کنند ، آنوقت وقت قیام است .پس از مذاکرات ایران با آمریکا و قرارداد برجام و معلوم شدن عدم پایبندی آمریکا به مواد براجام ، خیلی ها که موافق مذاکره و صلح  با آمریکا بودند برایشان ثابت شد و فهمیدند که آمریکا در نقض معاهدات ، ید طولایی دارد و با عدم اجرای توافقنامه برجام رضایت دادند.و  به گونه ای قبول کردند که نباید به وعده های فریبنده آمریکا توجه کرد و به دنبال دوستی و ارتباط با او بود.و رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران که به عقیده ما شیعیان ، ایشان نائب بر حق حضرت مهدی علیه السلام است نیز با تدابیر زیبا و به جا که انجام دادند و ماهیت پست و منفور آمریکا و هوادارانش را به همه جهانیان رو کردند و همه ، بهتر این عنصر وحشی و جنایتکار را شناختند در انتظار ظهور با برکت امام آخر شیعیان ، حضرت مهدی علیه السلام خواهد نشست و با توجه به روایات وارده در قیام ایشان مهلتی که به کافران داده شده تمام خواهد شد و إن شاء الله این انقلاب سراسر افتخار و غرور آفرین را به انقلاب جهانی امام مهدی علیه السلام متصل خواهد کرد.
نگارنده جهت نمونه و به اختصار به سه حدیث از احادیث بسیاری که در منابع اهل سنت در مورد قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است بسنده می‌کنم :
۱ ـ «احمد حنبل» از ائمّه چهارگانه اهل سنّت در کتاب «مسند» خود از «ابوسعید خدری» نقل می‏‌کند که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمود:
«لاتَقُوم السّاعَهُ حَتّی تَمْتلاٌ الاَرْضَ ظُلْماً وَ عُدْواناً، قال ثُمَّ یخْرُجُ رَجُل مِنْ عِتْرَتی اَوْ مِنْ اَهلِ بَیتی یمْلاُها قسْطاً وَعَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلماً وَ عُدواناً ؛
قیامت بر پا نمی‏‌شود تا آن زمانی که زمین پر از ظلم و ستم گردد، سپس مردی از عترت یا اهل بیت من قیام می‏‌کند و زمین را پر از قسط و عدل می‌‏سازد آن گونه که ظلم و ستم آن را پر کرده بود.»

۲ ـ ترمذی محدّت معروف به سند صحیح (طبق تصریح منصور علی ناصف در التّاج) از عبدالله از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نقل می‌‏کند که حضرت فرمود:
«لَوْ لَمْ یبْقَ مِنَ الدُّنْیا اِلاّ یوْمٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِکَ الْیوْمَ حَتّی یبْعَثَ رَجُلاً منّی اَوْ مِنْ اَهْلِ بَیتی یواطِیءُ اِسْمُهُ اِسْمی وَ اِسْمُ اَبِیهِ اِسْمَ اَبی یمْلاُ الاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً ؛
اگر باقی نماند از عمر دنیا مگر یک روز ، خداوند آن یک روز را چنان طولانی می‏‌کند که مبعوث کند مردی را از من یا از اهل بیت من (تردید از راوی روایت است و مفهوم و محتوا یکی است) که اسم او اسم من ، و اسم پدرش ، اسم پدر من است زمین را پر از عدل و داد می‏‌کند آن گونه که از ظلم و ستم پر شده است.»

۳ ـ حاکم نیشابوری در مستدرک ، حدیث مشروح ‌تری در این زمینه از ابوسعید خدری از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نقل می‏‌کند که حضرت فرمود:
«ینْزِلُ بِاُمَّتی فی آخِرِ الزّمانِ بَلاءُ شَدید مِنْ سُلْطانِهِمْ ، لَمْ یسْمَعُ بَلاءُ اَشَدُّ مِنْهُ ، حَتّی تَضیقَ عَنْهُمُ الاَرْضُ الرَّحْبَهُ ، وَ حَتّی یمْلاُ الاَرْضَ جَوْراً وَ ظُلْماً ، لایجِدُ الْمُؤْمِنُ مَلْجَاً یلْتَجِاُ اِلَیه مِنَ الظُّلْمِ فَیبْعَثُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ رَجُلاً مِنْ عِتْرَتی، فَیمْلَأ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً کَما مُلِئِتْ ظُلْماً وَ جَوْراً ، یرْضی عَنْهُ ساکِنُ السَّماءِ و ساکن الاَرض، لاتدخَّر، الارض من بذرها شیئاً الا اَخْرجتَهُ، وَ لا السَّماءٌ مِنْ قَطْرِها شَیئاً اِلاّ صَبَّهُ اللهُ عَلَیهِمْ مِدْراراً ؛
در آخرالزمان بلای شدیدی بر امّت من از سوی سلطان آن ‌ها وارد می ‌‏شود ، بلایی که شدیدتر از آن شنیده نشده ! تا آنجا که زمین وسیع و گسترده بر آنها تنگ می‏‌شود ، و تا آنجا که زمین پر از جور و ظلم می‏‌گردد ، و مؤمن پناهگاهی برای پناه جستن به آن از ظلم نمی‌‏یابد در این هنگام خداوند متعال مردی از عترتم را مبعوث می‌‏کند که زمین را پر از عدل و داد کند ، آن گونه که از ظلم و ستم پر شده بود ، ساکنان آسمان (فرشتگان) از او خشنود می ‏‌شوند ، و همچنین ساکنان زمین ، زمین تمام بذرهای خود را بیرون می‏‌فرستد و بارور می‏‌شود ، و آسمان تمام دانه‌‏های باران را بر آنها فرو می‏‌بارد. (و همه جا را سیراب و پر برکت می‏‌کند.)»
و این گونه احادیث از راویان مختلف ، در منابع مشهور اهل سنت ، فراوان است و نشان می‌‏دهد که سرانجام حکومت جهانی به دست با کفایت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برپا می‏‌شود ، و همه جا پر از عدل و داد می‏‌گردد و مضمون آیه «…انَّ الاَرّضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ ؛ … به درستی که زمین را بندگان صالح من به میراث می‌برند.» تحقق می‏‌یابد.
امیرالمؤمنین تا آخر طرفدار جنگ با معاویه بود و حتى همان اواخر هم که وضع امیرالمؤمنین نابسامان بود باز چیزى که امیرالمؤمنین را ناراحت مى داشت وضع معاویه بود و معتقد بود که باید با معاویه جنگید تا او را از میان برد.
موضع امام خمینی رحمت الله علیه در برخورد و مذاکره با آمریکا
امام خمینی نیز مخالف آمریکا و موافق نابودی آمریکا بود ، ارتباط با آمریکا را به رابطه گرگ و میش تشبیه کرده بودند و جملاتی از قبیل «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید ، با امریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد ، مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان ، و نخواهد دستش را به طرف خلیج فارس دراز کند…  و …» را بارها ایراد فرموده.
امام خمینی(ره) بیش از ۴۰۰۰ بار از آمریکا نام برده‌اند که با مطالعه کل آنها باید نظر ایشان را کشف نمود. قبل از شروع نهضت چند بار از آمریکا نام برده‌اند که ظاهراً به وجه سیاسی آن ارتباطی ندارد ولی در دوم آذر ۴۱ وقتی معلوم شد که قرار است طرح رستو – کندی که طرحی آمریکایی برای ایران بود به اجرا درآید ، امام در هر فرصتی سعی کردند ، در این مورد روشنگری کنند و آنچه منجر به تبعید امام به ترکیه شد مخالفت ایشان با کاپیتولاسیون یعنی قضاوت کنسولی در مورد آمریکایی‌ها بود. در آن زمان امام این نکته را در مورد آمریکا دریافته بودند که آمریکا در سیاست خارجی به مردم جهان سوم به صورت تحقیرآمیزی می‌نگرد و هر نوع وحشی‌گری را برای خود در مقابل آنها مجاز می‌داند. در طول نهضت این موضوع بیشتر عیان شد و پس از انقلاب نیز اکثر غائله‌هایی که در کشور رخ می‌داد بالاخره رد پای آمریکایی‌ها در آن دیده می‌شد. همچنین دست‌اندازی آمریکایی‌ها در دیگر کشورهای مسلمان نیز امر غیر قابل انکاری بود که نمونه آنها را هنوز در عراق ، افغانستان ، لیبی ، مصر و سوریه می‌توان مشاهده کرد ؛ لذا امام به آمریکا لقب شیطان بزرگ دادند.
امام خمینی به عنوان سیاستمداری برجسته و کاملا با بصیرت ، خوب دشمن را شناخته و این که دشمن ، همیشه دشمن است و نباید توقع دوستی و رفاقت را از او داشت را سر لوحه کار خویش قرار داده بود که می تواند برای سیاستمداران امروز جمهوری اسلامی ایران نیز بهترین الگو در برخورد و توقعات از دشمن باشد.
تنهایی رهبر انقلاب اسلامی ایران در شدائد و مشکلات
آن خطبه معروفى که در نهج البلاغه است که حضرت مردم را دعوت به جهاد کرد و بعد از اصحاب با وفایش که در صفین کشته شدند یاد کرد و فرمود : «این اخوانى الذین رکبوا الطریق و مضوا على الحق ، این عمار ؟ و این ابن التیهان ؟ و این ذوالشهادتین ؟»   و بعد گریست ، امروز نیز رهبر جهان اسلام ناب فریاد می زند که کجاست مطهری؟ کجاست بهشتی؟کجاست رجائی؟ کجاست باهنر؟کجاست چمران؟ و کجاست ….
امام حسن هم در ابتدا تصمیم به جنگیدن با معاویه داشت ، ولى آنچه که از اصحابش ظهور و بروز کرد از عدم آمادگى و اختلافات داخلى ، تصمیم امام حسن را از جنگ منصرف به صلح کرد ، یعنى امام حسن دید این جنگیدن یک جنگیدن افتضاح آمیزى است ، با این مردم جنگیدن ، افتضاح و رسوایى است . در ساباط اصحاب خودش آمدند با نیزه به پاى او زدند .امروز نیز اگر رهبر مسلمین جهان راضی به این مذاکره و توافقنامه می شود چیزی جز تنهایی و اجباری پنهان نبود.ایشان وقتی اطرافیان و دولتمردان را دیدند که با چه پا فشاری فکر می کردند تنها راه نجات مردم مسلمان ایران از مشکلات ، مذاکره و صلح با آمریکا است و اگر ایشان راضی به این مذاکره نمی شدند تمام مشکلات و مسائل را در عدم رضایت ایشان می دیدند و حتما می گفتند که اگر با آمریکا مذاکره و صلح می کردیم وضعمان خوب می شد.پس وضعیت زمان نائب امام دوازدهم به گونه ای شبیه وضعیت امام دوم علیهم السلام بود.
امام حسن علیه السلام در ابتدا تصمیم به جنگ داشت ولى امورى که از مردم کوفه ظهور و بروز کرد مانع شد که امام به جنگ ادامه دهد .نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز می توانست در مقابل تهدیدات اقتصادی با مقاومتی جدی دوام بیاورد و به جای این که خود در تحریم باشد دنیا را در تحریم قرار دهد اما جوّ مذاکره با آمریکا و زیبا و سرنوشت ساز جلوه دادن آن و سستی در امر مقاومت در برابر تحریم های دشمنین مانع شد که این نظام به مقاومت جدی ادامه دهد.
اگر امام حسن صلح نمى کرد تاریخ او را ملامت مى کرد که چرا با این که مى توانستى شرایط خود را در صلحنامه بگنجانى این کار را نکردى ، در این زمان و شرائطی که از طرف بعضی از رجال سیاسی نظام به وجود آمد نیز اگر رهبر مسلمین جهان راضی به این توافقنامه نمی شد و اجرای مذاکره را قبول نمی کرد شاید خیلی ها حتی از خواص ، ایشان را ملامت می کردند که شاید اگر با آمریکا مذاکره می کردیم وضعیت خوبی داشتیم و در ناز و نعمت بودیم!!
مردم مى گفتند معاویه چه آدم خوبى است ! و به امام حسن مى گفتند حرفهایت را بزن ، ببینیم آخر تو چه مى خواهى ؟ آیا حرفت فقط این است که من باید خلیفه باشم یا حرف دیگرى دارى ؟ اگر حرف دیگرى دارى ، این که حاضر است که واقعا مسلمین را به سعادت برساند .در مورد آمریکا نیز عده ای از رهبر اسلام می خواستند که بگذارید مذاکره بشود و نظام هم حرفش رابزند.مگر نمی خواهیم مشکلات مردم حل شود و در آسایش به سر ببرند؟!با این مذاکرات و قراردادها ، دشمن ! حاضر است که واقعا ایران اسلامی به سعادت برسد!
مردم کوفه مى گفتند درست است که معاویه آدم بدى است ولى با رعیت خیلى خوب است ، ببین با شامیها چگونه رفتار مى کند ! چقدر شامیها از او راضى هستند ! آنهایى که معاویه را شناخته بودند به این صورت شناخته بودند که درست است که آدم بدى است اما حاکم خوبى است ، اگر او حاکم شود هیچ فرقى میان مردم کوفه و غیر کوفه نخواهد گذاشت . مخصوصا معروف شده بود به حلم و بردبارى . معاویه یک حلم سیاسى ئى داشت و مورخین به او عیب گرفته اند که نتوانست حلم سیاسى خود را در مورد کوفه عملى کند ، و اگر مى کرد از نظر معنوى هم پیروز مى شد . معاویه معروف بود به حلم سیاسى . مردم مى رفتند به او فحش مى دادند ، مى خندید و در آخر پول مى داد و آنها را جلب مى کرد . مى گفتند براى حکومت بهتر از این دیگر نمى شود پیدا کرد ، حالا آدم بدى است آدم بدى باشد .قضاوت خیلی از دولتمرادن امروز نیز قبل از توافقنامه برجام در مورد آمریکا همین بود که گر چه آمریکا دولتی اسلامی نیست و ارزش های ما را قبول ندارد اما کشورهایی را که دست دوستی با آمریکا داده اند و جیره خوار او شده اند و به آمریکا باج می دهند چقدر در آرامش و وضعیت خوبی به سر می برند ! عربستان را ببینید ! ترکیه را ببینید ! اما آیا واقعا این طرز تفکر در مورد آمریکا و کشورهایی که دست دوستی با او داده اند درست است؟ آیا وضعیت کشورهایی مثل ترکیه و عربستان و … همین جور است؟ امام حسن هم بر همین اساس تصمیم به صلح گرفت ، و گویى به مردم مى گفت بسیار خوب ، ما این آدم بد را آوردیم که کارها را خوب انجام دهد ، حال ببینید آنطور که شما انتظار دارید که این آدم بد کارها را خوب انجام دهد انجام خواهد داد یا انجام نخواهد داد .رهبر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز راضی به مذاکره با دشمن شد و گویی به کسانی که خیلی روی مذاکره و صلح با آمریکا پافشاری می کردند خواستند بفرمایند که بسیار خوب ، ما با آمریکا مذاکره می کنیم و برجام می نویسیم که مشکلاتمان حل شود ، حال ببینید آنطور که شما انتظار دارید که دشمن به تعهداتش عمل خواهد کرد یا نخواهد کرد.
هرگز معاویه به عنوان یک حاکم جائر شناخته نشده بود ، به عنوان یک مرد جاه طلب شناخته شده بود نه بیش از آن . معاویه را واقعا دوران صلح امام حسن شناساند ، از نظر اینکه چگونه حاکمى است .در دید بعضی از خوش خیال ها نیز آمریکا به عنوان یک حامی و دولتی پشتوانه حلّال مسائل و مشکلات بود که گر چه ادعاها و زورگویی هایی هم داشته باشد اما به هر حال ، رفاقت با آمریکا ضررش کمتر از دشمنی و مقاومت در برابر آن است.دشمنی آمریکا را واقعا پس از ترورها و جنگ ها و دسیسه های پی درپی او ، همین دوران مذاکرات و معاهده برجام شناساند که بر همین خوش خیال ها و به قولی روشن فکران نیز اتمام حجت شود که دشمن حقیقتا همیشه دشمن است و هرگز ذره ای دست از دشمنی خود بر نخواهد داشت.
نتیجه گیری
مقاومت ، درسی از صلح تحمیلی امام حسن علیه السلام
امروز در کشور برخی تحلیل هایی دیده می شود که از روی نا آگاهی یا کم اطلاعی و بعضا از روی غرض  از صلح امام حسن علیه السلام تفسیر سازش در برابر مستکبران می کنند و می خواهند آن را دستورالعملی اسلامی جلوه دهند و بدون توجه و بیان شرایط صلح تحمیلی به امام حسن علیه السلام و نقش مردم وخواص در آن ، درصددند تا از این طریق منافع خود را پیگیری کنند. ابتدا باید توجه داشت که هیچ کدام از معصومین ما در زندگی ۲۵۰ ساله خود با حکومت ظلم وجور و طاغوت ساخت و پاخت نکرده واهل سازش به معنای همکاری با آنها که منجر به قوی شدن پایه های حکومت شان بشود نبوده اند. بلکه همکاری های آنها جهت قوت گرفتن دستورات اسلامی در جامعه و جلوگیری از انحراف های عمیق تر و کشته شدن مسلمانان بوده است.
پس به کار بردن کلمه سازش در فرهنگ اسلامی ، که اصل در آن مقاومت در برابر زیاده خواهی و بی عدالتی است چندان درست به نظر نمی رسد. در تاریخ آمده است که امام حسن علیه السلام قبل از اینکه بخواهند حرفی از صلح بزنند ابتدا معاویه را به بیعت با خود دعوت کردند و وقتی این دعوت ایشان با پاسخ منفی روبه رو شد ، مردم را به مقاومت دعوت کردند و خطبه آتشینی در دعوت مردم به مقابله با معاویه ایراد کردند و همچنین فرمودند: “آگاه باشید! معاویه ما را به کاری فرا خوانده که در آن نه سربلندی هست و نه انصاف ، اگر داوطلب مرگید سخن او را به خودش برگردانیم و با زبانه‌ی شمشیر ، او را به محاکمه خدایی بکشیم و اگر خواستار زندگی هستید ، پیشنهاد او را بپذیریم و خشنودی شما را جلب کنیم؟ ” این صحبت ها نشان می دهد امام پس از دعوت کردن معاویه به بیعت با خودش ، راهی جز جهاد را برتر نمی داند و از این رو است که معتقد هستیم اصل در اسلام مقابله با مستکبران است.
اما شرایط زمان و تبلیغات گسترده دستگاه اموی که باعث مخلوط شدن حق و باطل شده بود خواص و توده های مردم را دچار تحلیل اشتباه کرد. بعضی در مقابل تهدیدهای معاویه قافیه را باختند و برخی با تطمیع های او به ولایت پشت کردند و عده ای زمینی بودن و زندگی بدون دردسر دنیوی را انتخاب کردند واینگونه شد که دو سوم سپاه امام از هم پاشید و مردم و خواص دچار اختلاف شدند. اما این عدم همراهی مردم و فشار آنها بر امام حسن علیه السلام برای پذیرش صلح نامه و همچنین نبودن شخصیت هایی که عمارگونه مردم را به پیروی از امامشان دعوت کند هم ، باعث نشد که امام با زیاده خواهان سازش کند بلکه صلح نامه ای را نوشتند و امضا کردند که هر کدام از بندهای مفاد آن ، بیان کننده ظلم ها و دورویی های دستگاه بنی امیه بود و ماهیت دشمن را افشا می کرد.
علاوه بر عدم مماشات با مستکبران نتیجه دیگری که می توان از این صلح نامه تحمیلی گرفت این است که دشمنان اسلام هیچ گاه به وعده های خود پایبند نیستند و جز با نابودی جریان اسلام ناب دست از خدعه های خود نمی کشند. معاویه برخلاف صلح نامه ، نه بر سیره پیامبر عمل کرد و نه پس از خود حکومت را به امام واگذار کرد همچنان که برخلاف مفاد دیگر آن مانع رسیدن بخشی از مالیات ها به امام شد و آشکارا بر روی منابر ، حضرت علی علیه السلام را لعن می کردند. امروز که تقابل جبهه کفر و اسلام به اوج خود رسیده و اسلام در حال پیروزی بر انواع حیله های یزیدیان است برخی افراد و جریان های سیاسی امروزی از صلح امام حسن درس صلح می گیرند و نمی بینند که نتیجه همراهی نکردن با ولی خدا چیزی جز حاکمیت طاغوت و یزیدیان و جام زهرخوردن اولیاء الهی و کشته شدن بهترین فرزندان امت اسلام است.

با خواندن این بد ذاتی ها در تاریخ و به خصوص در جریان صلح امام حسن باید درس مقاومت مردم و خواص را گرفت نه اینکه چون برخی مسئولین فریاد بزنیم که امروز وقت آن است که پرچم صلح حسنی را به اهتزاز درآوریم!
صلح می تواند در شرایطی بهترین راه باشد اما آن زمانی است که خواص و مردم به وظیفه خود عمل نکرده و رهبر جامعه را تنها گذاشته باشند.
این در حالی است که اگر مردم ایران تحمل سختی ها و خیانت های دشمنان را نداشتند۳۶ سال در برابر انواع توطئه ها مقاومت نمی کردند و با گذشت همه ی این سال ها مشارکت های گسترده در راه پیمایی ها و انتخابات ها را به رخ جهان نمی کشیدند.
این نکته را هم باید به یاد داشته باشیم که صحبت از صلح فقط باید از زبان حاکم و ولی جامعه اسلامی شنیده شود نه اینکه دیگران به جای عملکرد عمارگونه تئوری صلح و سازش را پرورش دهند که طرح مبحث صلح  توسط کسانی غیر از امام مسلمین خیانت به اسلام است.
و درآخر این جمله امام راحل در مورد صلح امام حسن علیه السلام را به خود یادآوری می کنیم که فرمودند : “قصه‌ی امام حسن و قضیه‌ی صلح ، این هم صلح تحمیلى بود ؛ براى اینکه امام حسن ، دوستان خودش ، یعنى آن اشخاص خائنى که دور او جمع شده بودند ، او را جورى کردند که نتوانست خلافش بکند ، صلح کرد ؛ صلح تحمیلى بود. این صلحى هم که حالا به ما می‌خواهند بگویند ، این‏ است‏. بعد از این که صلح کردند ، به حسب روایت ، به حسب نقل ، معاویه به منبر رفت و گفت که تمام حرف‌ هایی که گفتم ، من قرار دادم ، زیر پایم ؛ مثل پاره کردن این مردی‌که آن قراردادها را. آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد ، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیرالمؤمنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله‌گر درست شد ، این ما را هدایت می‌ کند به این که نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی.”
بنابراین وقتى که ما صلح زمان امام حسن را با مذاکرات و پیشنهادات صلح با آمریکا کنار هم بررسی می کنیم مى بینیم که اینها از خیلی جهات (بی تعهدی دشمن ، مکر ، دشمنی زیرکانه و از بین برنده ،…) شبیه هم هستند و نه تنها از جریان صلح امام حسن علیه السلام نباید صلح با دشمن فهمیده شود بلکه اگر بتوانیم پشتیبان رهبر مسلمین جهان باشیم با مقاومت جدی می توانیم پشت دشمن را به زمین بزنیم به طوری که ما دشمن را تحریم کنیم و نه این که دشمن ما را تحریم کند و با تقاضای صلح و قبول صلح ، بر پافشاری خود در تحریم ما مصمم تر شود.
منبع: تاریخ اسلام در آثار شهید مطهرى – جلد دوم

رقعه ، عبدالرضا هادی زاده
نگارنده:حجت الاسلام محمدی

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب