به گزارش “صبح رابر“؛ جایگاه و نقش مردم در فرهنگ و دیدگاه امام خمینى(ره) از امورى است که جزء مسائل رئیسه تفکر ایشان در مسایل اجتماعى قرار دارد. این مؤلفه نه شعار است و نه زیاده گویى در سخن؛ بلکه حقیقتى است که امام(ره) در عرصه زندگى و حرکت اجتماعى خود، بارها بر آن تأکید کرد و به کسانى که عهده دار مسؤولیت هاى حکومتى بودند، یادآور مى شد تا هرگز از توانمندى مردم و نقش آنان در ماندگارى یک نظام غافل نشوند و تعاملى صادقانه و صمیمانه با توده مردم داشته باشند. در این نوشتار در مقام اثبات این فرضیه برمى آییم که باور امام(ره) نسبت به مردم در تثبیت حکومت یک باور حقیقى و اصولى بود و هرگز از روى مصلحت و ظاهرمندى این اعتقاد اعلام نمىشد و مردم متقابلاً این احساس پاک و بىشائبه را با عشق ورزى و عقلانیت پاسخ مى دادند.
تعامل و رابطه مردم و امام خمینى(ره) به ویژه در دوران پس از انقلاب اسلامى تا آخرین لحظه زندگى ایشان، یکى از مقاطع طلایى و به یاد ماندنى حکومت از نوع دینى آن است. نظیر آنچه که در عصر رسولالله(ص) اتفاق افتاد و تحولى شگرف در لایه هاى اجتماعى سرزمین حجاز به وجود آمد. بخش مهمى از این مؤلفه به سیره اعتمادسازى پیامبر(ص) با مردم مربوط مى شد به گونه اى که همه آدم ها نسبت به رسول الله(ص) احساس دوستى و صمیمیت خاصى پیدا کرده بودند و تمام سعادت و کمال خود را در عمل به سیره و دستورات ایشان مى دانستند.
رسول الله(ص) نیک مى دانست یک جامعه، تنها در پرتو وحدت و همکارى همه جانبه گروه هاى مردمى مى تواند به اهداف اساسى خود دست پیدا کند و از این رهگذر، حیات و شادابى آن تأمین مى شود. قرارداد برادرى (عقد اخوت) به عنوان سمبل وحدت، نخستین عملى بود که پیامبر(ص) در مدینه میان مهاجرین و انصار برقرار نمود. این قرارداد موجب شد همه زمینه هاى موجود براى ایجاد اختلاف و چندگانگى پس از پیروزى مسلمانان، در درون جامعه اجازه بروز و ظهور پیدا نکند. توصیه هاى مؤکّد رسولالله(ص) در برپایى مراسم عبادى همچون نماز به جماعت و برگزارى نماز جمعه، اشاعه امر به معروف و نهى از منکر و حتى مشارکت دادن زنان در عرصه جنگها، همه براى این بود که بخش هایى از اجتماع مسلمانان دچار غفلت نشوند و مسؤولیت اجتماعى خویش را فراموش نکنند. اینکه شخص رسولالله(ص) نیز به روایت اصحاب و یاران در ساخت وساز مسجد مسلمانان شرکت مى جست، براى تثبیت فرهنگ جمع گرایى و احساس مسؤولیت در حرکت جمعى بود.
در این نوشتار سعى داریم با اشاره به دستاوردهاى رابطه معنوى امام با امت اسلامى که باطلالسحر تمامى فتنه گرىها و فتنه انگیزىها خواهد بود، به این نکته اساسى اشاره نماییم که اگر نیروهاى جبهه انقلاب اسلامى در برهه ها، عرصه ها و بزنگاه هایى نمىتوانند از ظرفیت مردم به نفع انقلاب اسلامى سود ببرند، به دلیل دورى و جدایى از اقشار مختلف مردم است و راه درمان آن اجتماعى شدن و بازگشت به جامعه و برقرارى پیوند عمیق و وثیق با مردم است.
مردم در نگاه بنیانگذار انقلاب اسلامى
یکى از پرتکرارترین واژه ها در مجموعه بیانات و بیانیه هاى بنیانگذار انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى(ره)، واژه «مردم» است. استراتژى امام در «حدوث» و «بقاى» انقلاب اسلامى، بر دو عنصر اساسى تکیه داشت. عنصر اول اسلام و عنصر دوم مردم بود. بزرگترین هنر امام، ایجاد حلقه هاى اتصال میان مردم به عنوان نماد جمهوریت با رهبرى به عنوان مظهر اسلامیت نظام بود.
امام در سالهاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، پایه هاى اقتدار نظام اسلامى را در دژ نفوذناپذیر و غیر قابل تسخیرى گذاشت که از آن به عنوان «مردم» یاد مىکنیم. زنجیره هاى پایان ناپذیرى از حلقه هاى قدرت که اتصال و انسجام آن به عنوان گرانی گاه و مرکز ثقل قدرت در نظام اسلامى ایران به حساب مى آیند. امام در برابر استراتژى «تهى سازى از قدرت» آمریکا که سعى داشت صاحبان اصلى این انقلاب یعنى مردم را از بدنه حکومت دور نمایند، حلقه هاى اتصال میان مردم و رهبرى را روزبه روز محکمتر و منسجم تر مىکرد. امام مى فرمود؛ صاحبان اصلى این مملکت مردم هستند و روح و حیات نظام اسلامى با حضور مردم در همه صحنه ها رقم خورده است.
یک نظام سیاسى در صورتى مىتواند ضمانت ماندگارى داشته باشد که از یک پشتوانه قدرتمند مردمى برخوردار باشد. امام خمینى(ره) از روزى که حرکت انقلابى خویش را آغاز نمود، همواره مخاطبین اصلى را در هنگامه بحرانها و افت و خیزهاى سیاسى اجتماعى، مردم قرار داده بود و رازمندى عنوان حکومت مردمى و حاکمیت بر قلبها در نهضت امام خمینى(ره) در همین نکته نهفته است.
امام(ره) هیچگاه در مسیر پیشبرد اهداف نهضت متوسل به گروهها و جناح هاى سیاسى نمى شد؛ بلکه در بستر انقلاب اسلامى به همه آنها توصیه مى کرد اگر مى خواهید به این مردم خدمت کنید و بمانید، باید به اقیانوس ملت مسلمان ایران بپیوندید. امام(ره) به حقیقت مردم را باور کرده بود و به حمایت و دلدادگى آنان نسبت به ارزشهاى دینى، اعتقادى راسخ داشت. ایشان به این نکته واقف شده بود اگر با مردم صادقانه سخن گفته شود و صمیمانه براى آنها کار شود، حتما در مراحل سخت و تنگ، به یارى حکومت قیام خواهند کرد؛ آنچنانکه این حقیقت را به تمام جهانیان به اثبات رسانده اند. به این سخن امام(ره) دقت کنید: «ما در مشکلات باید متوسل بشویم به ملت؛ ملتى که بحمدالله مهیا براى کمک و فداکارى بوده و هستند. با فداکارى ملت بحمدالله مراحلى را که بسیار اهمیت داشت پشت سر گذاشتیم و موانع مرتفع شد.»
روش و شیوه امام خمینى(ره) در زمامدارى و حکومت که برگرفته از سنت پیامبر(ص) و حکومت علوى بود، بر اساس احترام به مردم به عنوان حامیان اصلى نظام حکومتى، پىریزى شد و ایشان از همان آغاز پیروزى و حتى پیش از آن و مناسبت هاى گوناگون بر مراجعه به آراء عمومى و برگزارى انتخابات، تأکید میکرد. امام(ره) در باب قدرت و نقش مردم مىگوید: «اگر مردم پشتیبان یک حکومتى باشند، این حکومت سقوط ندارد. کارى نکنید که مردم از شما بترسند، کارى بکنید که مردم با شما صحبت کنند.»
امام(ره) توصیه جدى داشتند که مسؤولین به گونه اى عمل کنند که حضور مردم در صحنه هاى مختلف اجتماعى سیاسى خدشه دار نشود چون معتقد بود کار بزرگ شروع شده یعنى جمهورى اسلامى، بدون این پشتوانه بزرگ به نتیجه نخواهد رسید. ازاین رو مسؤولین امور را از اختلاف، پرهیز مى داد و به خدمت براى مردم فرا مىخواند. این جمله امام(ره) قابل تأمّل است: «آنچیزى که براى همه ما لازم است، این است که مردم را در صحنه نگاه داریم.»
مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله العظمى خامنه اى در باب این باور امام خمینى(ره) نسبت به مردم مى گوید: «کمتر کسى را دیدهام که به قدر امام(ره) نسبت به مردم از عمق دل احساس محبت و اعتماد کند. او به شجاعت و ایمان و وفا و حضور مردم باور داشت.» ایشان در فراز دیگرى از سخنان خود، شگفتى حضور مردم و اعتماد امام خمینى(ره) نسبت به وفادارى ملت مسلمان ایران را اینگونه بیان مى کند: «در حال حاضر که من به پشت سر نگاه مى کنم و عملکرد این ده سال را مىبینم، حقیقتا حیرت مىکنم که ما از چه راه هایى عبور کرده ایم و با چه دره ها و پرتگاه هاى سختى مواجه بوده ایم… چه قدر دست او (امام خمینى قدّس سرّه) قوى و دلش پرظرفیت بود. در سختترین مراحل، به مردم اطمینان فراوان داشت. در یکى از پیام هاى خود به مردم فرمود: من شما را خوب مىشناسم؛ شما هم من را خوب مىشناسید. واقعا اینگونه بود. امام(ره) این مردم را خوب شناخته بود و به صفا و وفا و غیرت و… شجاعت و صداقتشان واقف بود.»
یکى از مسؤولین بالاى اجرایى کشور در سالهاى جنگ تحمیلى در این خصوص مىگوید: «از ویژگى هاى امام(ره) این بود که به مردم اطمینان داشتند و هرجا توده ها بیشتر مشارکت مىیافتند، ایشان احساس اطمینان بیشترى نسبت به اوضاع مى کردند..»
امام خمینى(ره) درباره ضرورت، همراهى مداوم مردم با نظام جمهورى اسلامى مىگوید: «بالأخره ما مردم را لازم داریم؛ یعنى جمهورى اسلامى تا آخر مردم را مىخواهد. این مردمند که این جمهورى را به اینجا رساندند و این مردمند که باید این جمهورى را راه ببرند تا آخر.»
اصل خدمت و آسان گیرى
در بینش فقهى و سیاسى امام(ره)، مردمدارى و مردم مدارى براى کسانى که عهده دار مقامات اجرایى هستند، به ویژه در رده هاى بالا، مى بایست یک اصل تلقى گردد. این جمله ساده اما پرمعناى امام(ره) که به من خدمتگزار بگویید نه رهبر، باید به عنوان یک تذکاردهنده همواره نصب العین مسؤولین قرار بگیرد.
امام خمینى(ره) براى مردم ستمدیده دوران طاغوت به راستى دلسوز بود و بر ظلم هاى رفته بر آنان واقف. حال که با همت توده رنج کشیده، نظام سلطنت برچیده شده و جمهورى اسلامى جایگزین آن گردیده است، آرزوى امام(ره) این است که مردم تفاوت این دو نظام را به خوبى احساس کنند. ایشان در دیدار با رئیس جمهور و هیأت دولت وقت، این مسأله را گوشزد مىکند که هرگز احراز پست و مقام را به عنوان یک هدف و ارزش تلقى نکنند بلکه: «باید افراد متوجه این معنا باشند، کسانى که واقعا دلشان براى اسلام مى تپد و براى کشورشان، متوجه این باشند که پست میزان نیست، مقام میزان نیست، مقام ریاست جمهورى، این میزان نیست… اینها چیزى نیستند. این مقامات تمام مىشود، آنى که هست، خدمت است.»
امام خمینى(ره) به عنوان یک حاکم اسلامى بر مسامحه و رفتار مهربانانه تأکید مى کند و اینکه جهت گیرى نظام جمهورى اسلامى باید بر اصلاح زندگى مردم باشد. ایشان از قاعده «الاسلام یجب ما قبله» به عنوان یک سازوکار سیاسى یاد مىکند و مى گوید: «مسأله دیگر، رفتار نهادها با مردم است. باید حرکتها به صورتى باشد که مردم بفهمند که اسلام براى درست کردن زندگانى دنیا و آخرت آمده است تا ملت احساس آرامش کنند. اینکه آمده است: الاسلام یجب ما قبله، این یک امر سیاسى است. اسلام دیده است اگر بخواهد با کسانى که تازه مسلمان شدهاند، سختگیرى کند، هیچکس به اسلام رو نمى آورد. در جایى دیدم کمیته صنفى گفته است تمام اصنافى که از چند سال قبل از انقلاب گرانفروشى کرده اند باید بیایند و مجازات شوند. این امر بر خلاف اسلام و رضاى خداوند است. ما باید اینقدر سخت نگیریم و به فکر مردم باشیم. مردم خیلى زحمت کشیده اند.»
امام(ره) در فراز دیگرى از سخنان خود، احساس رضایتمندى مردم از حکومت را از عوامل ماندگارى آن مىداند و در ساحت مسائل اعتقادى، اهمیت این موضوع را به گونه اى مطرح مىکند که این احساس، رضایت خداوند را نیز به دنبال خواهد داشت و در نتیجه تعامل مردم با حکومت، موجب پایدارى قدرت و استحکام آن مى گردد. «کارى بکنید که دل مردم را به دست بیاورید. پایگاه را پیدا کنید در بین مردم. وقتى پایگاه پیدا کردید، خدا از شما خیلى راضى است، ملت از شما راضى است.»
در ادامه به پندآموزى از وضعیت تاریخى نظام پیشین، اشاره مى کند و اینکه عامل اصلى سقوط محمدرضا پهلوى فقدان صداقت در رفتار با مردم و همچنین عدم رضایتمندى عمومى بود: «ما از این تاریخ موجودى که بر ما گذشت، باید عبرت بگیریم. اگر پایگاه داشت این مرد (محمدرضا شاه) بین مردم، اگر نصف قدرتش را صرف کرده بود براى ارضاى مردم، هرگز این قدرت به هم نمى خورد، هرگز با او مخالفت نمىشد. لکن مع الأسف همه قدرتش را روى هم گذاشت بر ضد مردم به طورىکه اگر مىرفت به زیارت حضرت رضا(ع)، هر که مىشنید مىگفت دارد حقه بازى می کند.»
مردم پایه هاى حدوث و بقاى انقلاب
معمار انقلاب اسلامى، پایه هاى «حدوث» و «تثبیت» انقلاب اسلامى را بر پایه حضور همه جانبه مردم بنیان نهاد. «میشل فوکو» از فیلسوفان مطرح فرانسوى که در کوران مبارزات مردم ایران در شهریور و آبان سال ۱۳۵۷ به تهران آمده بود، طى مقالاتى در روزنامه ایتالیایى «کوریر دلاسرا» به ارزیابى مشاهدات خود ازحضور و پشتیبانى مردم از انقلاب امام(ره) پرداخت و نوشت «انقلاب اسلامى ایران به رهبرى آیت الله خمینى، اولین انقلاب پست مدرنیستى در جهان معاصر است که پایه هاى اقتدار خود را بر حضور همه جانبه ملت بنا نهاده است و امروز دیگر نمى توان مدعى بود قدرت سیاسى صرفا از دهانه تفنگ بیرون مى آید.»
در مرحله «تثبیت» انقلاب و نظام اسلامى هم، امام بر خلاف تمامى تئورى هاى رایج آن روز که پایه هاى اقتدار و امنیت یک ملت را بر اساس قابلیت هاى نظامى و ارتش هاى آموزش دیده و کلاسیک بنیان گذارده بودند، مقولاتى همچون «حضور همه جانبه»، «مشارکت حداکثرى»، «رضایت عامه»، «وحدت و انسجام اجتماعى»، «دولت ملى و دفاع همه جانبه» را وارد مولفه هاى پایدار امنیت ملى کرد.
پیروزى انقلاب اسلامى در سال ۵۷، یک شوک غافلگیرکننده براى دو بلوک شرق و غرب و به ویژه دنیاى غرب بود. هیچ تحلیلگرى تصور نمىکرد ژاندارم خلیج فارس که از حمایت هاى بىشائبه و همه جانبه ایالات متحده آمریکا برخوردار است، به یک باره اینچنین اسیر تندباد ملتى شود که مىخواست استقلال، آزادى و حاکمیت نظام اسلامى را بر پهنه جغرافیاى سیاسى خود به منصه ظهور برساند.
از همان نخستین روزهاى پیروزى انقلاب اسلامى ایران، دنیاى غرب به ویژه مقامات کاخ سفید که منافع خود را در استراتژیک ترین نقطه سیاسى و اقتصادى جهان در معرض مخاطره و تاراج مىدیدند، راهبردهاىشان را براى مهار این نهال نوپا تعریف کرده و به کار بستند تا شاید آب رفته را به جوى بازگردانند. به اعتراف استراتژیست هاى مطرح آمریکایى همچون کیسینجر و برژینسکى، استراتژى کاخ سفید در مواجهه با انقلاب اسلامى ایران از همان آغازین روزهاى پیروزى انقلاب، مبتنى بر سه گام تغییر نظام، تغییر رفتار و تضعیف توانمندىهاى آن بود.
هدف اول و اصلى آمریکا، تغییر حکومت اسلامى ایران و بازگشت ایادى خود به صحنه سیاسى ایران بود. اگر این هدف رویایى جامه عمل نپوشید باید تدبیرى اندیشید که جمهورى اسلامى ایران مجبور به تغییر رفتار و دست برداشتن از شعارها و آرمانهاى خود گردد. اما چنانچه گام دوم هم محقق نشود، چارهاى جز تحمل این رژیم نخواهد بود اما براى مهار گسترش و نفوذ آن باید با تمسک به انواع فشارها و تهدیدها و تحریمها به گونه اى عمل کرد که دیگر مجالى براى بازیابى و بازخوانى هویت انقلاب اسلامى ایران باقى نماند.
هنر امام در ایجاد حلقه هاى وصل میان مردم و رهبرى
اما استراتژى امام در «حدوث» و «بقاى» انقلاب اسلامى، بر دو عنصر اساسى تکیه داشت. عنصر اول اسلام و عنصر دوم مردم بود. بزرگترین هنر امام، ایجاد حلقههاى اتصال میان «مردم» و«رهبرى» بود. در نگاه بنیانگذار جمهورى اسلامى، مردم گرانیگاه و مرکز ثقل قدرت بهحساب مىآیند و وظیفه نظام اسلامى، حراست از حلقههاى اتصال میان مردم و رهبرى است، حلقههاى اتصالى که باید روزبهروز خاصیت همافزایى آن بیشتر شده و همچون زنجیرههاى ناگسستنى، ارتباط اقوام کشور را با حلقه حاکمیت، وثیقتر و مستحکمتر نماید و با در هم فرو رفتن حلقههاى قدرت در یکدیگر، هر حلقه بهدلیل اتصال با حلقههاى دیگر، قدرت تحمل ملى را بالا برده و اگر دشمن بخواهد این زنجیره را از هم بپاشد باید دست به کارى غیر ممکن بزند و یک ملت را نابود کند.
مردمى بودن انقلاب اسلامى ایران در دو مرحله «حدوت»و «بقاء» آنرا تبدیل به انقلابى منحصر به فرد و متمایز از سایر انقلابهاى دنیا نموده است. در مرحله حدوث، درست است که پدیده انقلاب به عنصر مردم بستگى دارد لکن با این گستردگى و اخلاص و شور، در هیچ جاى جهان شناختهشده نیست. در انقلاب فرانسه بهدلیل حضور بورژواهاى شهرى به انقلاب بورژواها معروف شد. در انقلاب روسیه که به انقلاب بلشویکى معروف شد در حقیقت امر، کارگران اعتصابى کارخانههاى پطروگراد به همراه گروهى از سربازان پادگان این شهر که به کارگران پیوسته بودند توانستند دولت تزارى را سرنگون کنند و در انقلاب چین نیز کشاورزان و دهقانان بودند که بخش اعظم مبارزات را از روستاها رهبرى و هدایت کرده و به ثمر رساندند و بههمیندلیل به انقلاب کشاورزى و دهقانى معروف شد در حالى که در ایران بهجز عده بسیار معدودى که وابستگى به رژیم شاه داشتند و منافع و بقاى آنها بستگى به آن رژیم داشت، همه اقشار و طبقات جامعه اعم از روحانیون، کشاورزان، کارگران، اصناف، دانشجویان، اساتید، دانشآموزان و معلمان، در همه نقاط کشور به یک خیزش عمومى و ملى دست زدند بهگونهاىکه «پیر بلانشه» از خبرنگاران فرانسوى حاضر در تظاهرات سال ۵۷ مردم ایران، در توصیف این وحدت و گستره اراده ملى نوشت: «براى اولینبار در دنیا، تبلور اراده عمومى در انقلاب اسلامى ایران تحقق یافت، مشاهده ملتى یکپارچه که دست خالى در برابر مسلسلها، پس از یک سال تظاهرات موفق به هزیمت دادن محکمترین دیکتاتورها شوند، امرى نیست که هر روز تکرار شود. آنچه مرا حیرتزده کرد، سر بر داشتن تمامى یک ملت است، مىگویم تمامى، مثلا در تظاهرات روز عاشورا که پیر و جوان و کودک و نوجوان و مادران بچه بغل، تمام خیابانهاى شهر را به تسخیر درآورده بودند، من افسون یک اراده ملى بودم.»
در دوران حاکمیت رژیم پهلوى، دنیا ایران را تنها با نفت مىشناخت اما امروزه به برکت انقلاب امام راحل و جانفشانى شهیدان عالى مقام، جمهورى اسلامى ایران را بهعنوان پایگاه اسلام ناب محمدى(ص) و مردمىترین، مستقلترین و سازناپذیرترین حکومت مىشناسند، حکومتى که عنصر الهام بخش آن، بلاى جان دمکراسى هاى مجازى غربى به ویژه آمریکایى در منطقه ژئواستراتژیک خاورمیانه شده است.
امام با تکیه بر عنایات خداوند و قدرت مردم بود که استراتژیک تهاجم به اردوگاه غرب و شرق و نواختن سیلى اول بر چهره قدرتمندان زورمدار را در پیش گرفت. امام به سلطهخواهان و فزونطلبان نشان دادند که سکه تقوا دو روى دارد. یک روى آن «تقواى پرهیز» و روى دیگر آن «تقواى ستیز» است. انقلاب اسلامى ایران هم درست در بستر تقواى ستیز ظهور و بروز پیدا کرد. یورش بر پلیدىها و پلشتىها و نواختن سیلى بر چهره دینستیزان با انقلاب امام آغاز شد. امام با شجاعت و غیرتمندى و هوشمندى هرچه تمام، «گلوله اول» را به اردوگاه نظام سلطه شلیک کرد تا خواب و رویاهاى آنان را برآشفته سازد.
اصلىترین استراتژى امام در صیانت از ارزشهاى نظام اسلامى، یورش مداوم به زیرساختهاى فکرى نظام سلطه و نواختن زنگ بیدارى براى ملتهاى محروم و زیر سلطه بود. امام با خلق ادبیاتى رهایى بخش و تفکرى قدرت آفرین و امنیت بخش، مسیر تعالى و تکامل انقلاب اسلامى ایران را مشخص کردند. امام در بحبوبه فشارهاى غرب و در حالى که برخى بزدلان داخلى سخن از ندامت و پشیمانى و سازش با سلطه گران سر مىدادند، با صلابت و اقتدار تمام میفرمودند: «ما در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران هستیم، ما در صدد خشکانیدن ریشه هاى فاسد صهیونیسم، سرمایه دارى و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام هایى را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند، نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله(ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهاى آینده شاهد آن خواهند بود… ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و اینرا از اصول سیاست خارجى خود بدانیم. الان اسلام به تمامه در مقابل کفر واقع شده است، جنگ، جنگ است و عزت و شرف میهن و دین ما در گرو همین مبارزات است، وطن ما بصره و شام نیست، وطن ما اسلام است، اسلام مرز نمىشناسد. دولت مصمم است اگر به منابع اقتصادى ایران ضرب هاى برسد، تنگه هرمز را با تمام قدرت مسدود کند. اگر بر کشورى نواى تفکر دلنشین بسیجى طنینانداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهدگردید… آمریکا هیچ غطىتواند بکند. مسلمانان جهان با همراهى نظام جمهورى اسلامى ایران عزم خود را جزم کنند تا دندانهاى آمریکا را در دهانش خرد کنند و نظارهگر شکوفایى گل آزادى و توحید و امامت جهان نبىاکرم(ص) باشند. دنیا اگر خودش را آماده بحران نفت و به هم خوردن همه معادلات اقتصادى و تجارى و صنعتى کرده است، ما هم آماده ایم و کمربندها را محکم بسته ایم و همه چیز براى عملیات نهایى آماده است.»
انقلاب اسلامى ایران، در پرتو چنین نگرشى بود که بنیانهاى نظام سلطه را به چالش کشید و ریچارد مورفى، معاون وقت وزیرخارجه آمریکا را مجبور کرد تا با سراسیمگى در برابر نمایندگان کنگره آمریکا حاضر شود و بهصراحت اعلام کنند: «ایالات متحده آمریکا بر محور صیانت از کیان دولت اسرائیل، حفظ جریان آزاد انتقال انرژى از خلیج فارس، مهار نفوذ روسیه و جلوگیرى از گسترش رادیکالیسم اسلامى است. پدیده انقلاب ایران دیگر تنها یک مسأله استراتژیک متعارف نیست، مسأله امواجى است که این انقلاب پدید آورده و بنیانهاى تمدن معاصر کاپیتالیستى و سوسیالیستى غرب را به لرزه انداخته است.»
بر این اساس سرمایه گذارىهاى عظیم نظام سلطه جهانى و کارشکنىهاى مستمر و پىدرپى علیه جمهورى اسلامى ایران از همان بدو شکلگیرى انقلاب اسلامى ایران آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. استراتژیستهاى غربى مکررا اعلام کردهاند که بقا و موفقیت جمهورى اسلامى ایران بزرگترین چالش فرهنگى براى کشورهاى غربى است و موفقیت حکومت اسلامى به مفهوم اضمحلال پایه هاى فکرى غرب خواهد بود. ازاین رو نیویورک تایمز در نخستین روزهاى پیروزى انقلاب نوشت : «ایران با آیت الله خمینى، مسیحوار فریاد رهایى از یوغ سلطه خارجى را سر داده و داعیه تشکیل یک حکومت گسترده مبتنى بر اصول اسلامى را دارد. این مسأله غرب را در عرصه هاى سیاسى و ایدئولوژیک با بحران مواجه کرده و در آینده بیشتر مواجه خواهد ساخت.»
بدون شک بزرگترین هنر انقلاب اسلامى ایران و انقلاب امام راحل، این است که کشورى به نام ایران را که در گذشته از آن به عنوان «پل پیروزى» غرب براى به زانو درآوردن اتحاد جماهیر شورى «خاکریز اول» آمریکا در مواجهه با اضطرابات منطقه اى و «ژاندرام خلیج فارس» جهت حفظ امنیت انرژى دنیاى غرب و کیان رژیم صهیونیستى، نام میبردند، اینک به عنوان مدلى از یک حکومت دینى و کشورى الهامبخش در دنیاى اسلام و ملل محروم درآمده است.
زمانى از ایران به عنوان یکى از سرحلقه هاى تأمین منافع غرب نام مى بردند و حتى آنرا در کنار کشورهاى مصر و عربستان و دیگر کشورهاى مطرح اسلامى قرار نمىدادند چراکه هرچه از دولت آن مىدیدند نمادهاى سکولاریستى و ضددینى و خلاف منافع جهان اسلام بود، اما اینک در پرتو فراگیرى پیام انقلاب اسلامى، دکترین جدیدى به نام «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» را در استراتژیکترین منطقه دنیا مطرح کرده ایم.
امام یک استثنا در نظریه و عمل
به راستى چرا در زمانهاى که عمر ماندگار نظریه ها و مکاتب به یک دهه وفا نمىدهد و نظریه پردازی به نظریهبازى تغییر ماهیت و چهره داده است، امام خمینى(ره) به عنوان یک استثناء در نظریه و عمل ظهور مىکند و در برهه اى که به عصر ظهور و افول ایسم ها نامگذارى شده، مکتبى را پایه گذارى مىکند که به جاى افول، روزبه روز شکوفاتر و شادابتر در مسیر تعالى گام مىنهد و نوید خاموشى آخرین ایسمهاى جعلى و وارونه را مىدهد؟
رمز مانایى و پویایى انقلاب امام خمینى(ره) را باید در ماهیت اندیشه هاى جاوید حضرت امام جستجو کرد، اندیشه هایى که امروزه به عنوان یک مکتب جدید قد علم کرده و تعریف جدیدى از قدرت را در جهان امروز به نمایش گذارده است. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، «الوین تافلر» از استراتژیستهاى مطرح آمریکایى در اثر مشهورش «تغییر ماهیت قدرت» با نیمنگاهى به انقلاب ایران و خیزشهاى مردمى و دینى در نقاط مختلف جهان، مىنویسد: «اکنون یک ساختار قدرت اساساً متفاوت در حال شکل گیرى است و رخنهاى در قدرت نوع کهن به وجود آمده و انقلابى در ماهیت قدرت و جابجایى در قدرت و بلکه تغییر در ماهیت قدرت به وجود آمده است.»
در واقع هنر امام(ره)، به چالش کشیدن نظام مبتنى بر سلطه قدرتهاى استکبارى با تکیه بر دو عنصر اسلام و مردم بود. امام دنیاىغرب را از موضع «کنشگرى» به ورطه «واکنش گرى» غلتاند و در کانون مبارزه، فرهنگ الحادىغرب را به مبارزه طلبید. امام(ره) با اندیشه اى که مرزهاى جغرافیایى را درنوردیده بود، تعارض بین اسلام و دنیاى مادى را نه ملى و منطقه اى، بلکه بین المللى دانست و فرمود: «اکنون ملتهاى جهان بیدار شده اند و طولى نخواهد کشید که این بیدارىها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده وخود را از تحت سلطه ستمگران مستکبر نجات خواهند داد.»
شاخصهاى مکتب سیاسى امام(ره)
پس از رحلت بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، سکاندار هدایت انقلاب اسلامى در اولین سخنرانىشان از آرمانهاى والاى امام گفتند و فرمودند: «ما با خدا پیمان بستهایم راه امامخمینى را که راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمین است، دنبال کنیم و از هیچیک از آرمانهایى که بهوسیله امام ترسیم شده، چشم پوشى نخواهیم کرد.» به تعبیر رهبر معظم انقلاب در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام(ره) بزرگترین هنر آن معجزه بزرگ قرن، ارائه مکتبى سیاسى بود که علاوه بر آنکه طلسم دیرپاى استبداد و غارتگرى را در داخل ایران شکست، الگوى تسلیم ناپذیرى و ایستادگى در برابر سلطه طلبان روزگار را نیز به جهانیان صادرکرد.
مقام معظم رهبرى در تبیین ویژگىهاى مکتب امام به شاخصه هایى اشاره مى نمایند که به اختصار اشاراتى به آن خواهیم داشت.
درهم تنیدگى سیاست و معنویت
در مکتب سیاسى امام(ره) معنویت از سیاست جدا نیست. امام که تجسم مکتب سیاسى خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت، حتى در کانون مبارزات سیاسى، محور اصلى در رفتار امام، معنویت او بود. همه رفتارها و مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور مىزد. امام به ارادهتشریعى پروردگار اعتقاد و به اراده تکوینى او اعتماد داشت و مىدانست، کسىکه در راه تحقق شریعت الهى حرکت مىکند، قوانین و سنتهاى آفرینش، کمک کار اوست. او معتقد بود: «وللهجنود السموات و الارض و کان الله عزیزاً حکیما.» تمدن غربى بر پایه ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شد. این خطاى بزرگ کسانى بود که تمدن و حرکت علمى را در جنگ با معنویت آغازکردند. لذا این تمدن مادى و دور از معنویت هرچه پیشرفت کند، انحرافش بیشتر مىشود، هم خود آنها و هم همه بشریت را با میوه هاى زهرآگین خود تلخ کام مىکند، هم چنانکه تا امروزکرده است.
اعتقاد و اعتماد به نقش مردم
شاخص دوم مکتب سیاسى امام بزرگوار ما، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است. درمکتب سیاسى امام(ره) هویت انسانى، هم ارزشمند و داراى کرامت است و هم قدرتمند و کارساز. امام با اتکاء به قدرت رأى مردم معتقد بود که با اراده پولادین مردم مىشود در مقابل همه قدرتهاى متجاوز جهانى ایستاد – و ایستاد. مکتب سیاسى امام از متن دین و از «هو الذى ایدک بنصره و بالمومنین» برخاسته است. ما اینرا از کسى وام نگرفته ایم. عده اى مىخواهند وانمودکنند که نقش مردم در اداره حکومتها را باید غربىها بیایند به ما یاد بدهند، غربىها خودشان هنوز در خم یک کوچه اند. هرکس مىخواهد دمکراسى آنها را ببیند به عراق و افغانستان و فلسطین برود.
نگاه جهانى مکتب امام
شاخص سوم از شاخصهاى مکتب سیاسى امام(ره)، نگاه بین المللى و جهانى این مکتب است. مخاطب امام در سخن و ایده سیاسى خود، بشریت است نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را بهدست آورد اما مخاطب این پیام، همه بشریت است. مکتب سیاسى امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را براى همه امت اسلامى و همه بشریت مىخواهد. این رسالتى است بر دوش یک انسان مسلمان. تفاوت امام با کسانىکه براى خود، رسالت جهانى قائلند این است که مکتب سیاسى امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمىخواهد ملتى را به فکر و به راه خود معتقد کند. آمریکایى ها مى گویند ما رسالت داریم در دنیا، حقوق بشر و دمکراسى را از راه کاربرد بمب اتم و توپ و تانک و جنگ افروزى و کودتاگرى گسترش دهیم!
u نقش ولایت فقیه در مهندسى نظام اسلامى
شاخص مهم دیگر مکتب سیاسى امام بزرگوار ما پاسدارى از ارزشهاست که مظهر آنرا درتبیین مسأله ولایت فقیه روشن کردند. ولایت فقیه، جایگاه مهندسى نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیرى از انحراف به چپ و راست است. نقش ولایت فقیه این است که در مجموعه پیچیده و درهم تنیده تلاشهاى گوناگون اداره کشور، نباید مسیر حرکت نظام دچار انحراف از هدفها و ارزشها شود، پاسدارى و دیدهبانى حرکت کلى نظام به سمت هدفهاى آرمانى و عالىاش، مهمترین و اساسىترین نقش ولایت فقیه است. ضابطه هاى رهبرى و ولایت فقیه، طبق مکتب سیاسى امام، ضابطه هاى دینى است. کسىکه در آن مسند حساس قرار گرفته است، اگر یکى از این ضابطه ها از او سلب شود و فاقد یکى از این ضابطه ها شود، چنانچه همه مردم کشور هم طرفدارش باشند، از اهلیت ساقط خواهد شد.
عدالت اجتماعى
آخرین نکته اى که مىتوانیم به عنوان شاخصه مکتب سیاسى امام(ره) مطرح کنیم، مسأله عدالت اجتماعى است که مهمترین و اصلىترین خطوط در مکتب سیاسى امام بزرگوار ماست. در همه برنامه هاى حکومت اعم از «قانونگذارى، اجرا و قضا» عدالت اجتماعى و پر کردن شکافه اى طبقاتى باید مورد نظر و هدف باشد. اینکه ما بگوئیم کشور را ثروتمند مىکنیم یعنى تولید ناخالص ملى را بالا مىبریم، اما ثروتها در گوشهاى به نفع یک عده انبار شود و عده کثیرى از مردم هم دستشان خالى باشد، با مکتب سیاسى امام نمى سازد. پرکردن شکاف اقتصادى در بین مردم و رفع تبعیض در استفاده از منابع گوناگون ملى در میان طبقات مردم، مهمترین وسختترین مسؤولیت ماست. همه برنامهریزان، قانونگذاران، مجریان و همه کسانىکه در دستگاههاى گوناگون مشغول کار هستند، باید اینرا مورد توجه قرار دهند و یکى از مهمترین شاخصه هاى حرکت خود به حساب آورند.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب، هنر بزرگ امام(ره) ارایه یک اندیشه و مکتب سیاسى نو بود که هویت حقیقى امام خمینى(ره) و جمهورى اسلامى ایران، مبتنى بر این تفکر و اندیشه سیاسى است. اظهار ارادت به امام بدون اعتقاد به این مکتب سیاسى بى مفهوم است. امام بزرگوار، این تفکر را در طول سالها تبیین نمود و با استقامت در راه آن، تمام مصائب را به جان خرید. این تفکر در واقع همان مکتب سیاسى اسلام است که امام خمینى(ره) از آن تعبیر به اسلام ناب محمدى(ص) کردند. مکتب سیاسى امام(ره) نیاز اصلى بشریت است زیرا تمامى مصائب، رنج ها و گرفتارى کنونى بشر، محصول مکتب لیبرال – دمکراسى است که دنیاى غرب، ادعاى تکامل یافته بودن این مکتب را داشت. امروز مهمترین وظیفه، انتقال سالم مکتب سیاسى امام به نسلهاى آینده است، مکتبى که عمق نفوذ و گستره آن هر روزه خاکریزه اى جدیدترى را فتح مىکند.
در اوج نسل کشى مسلمانان بوسنى در شبه جزیره بالکان، روزنامه آمریکایى «نیویورک تایمز» در گفتوگویى با «فرانسیس فوکویاما» یکى از سه تئورىپرداز برجسته نظام لیبرال – دمکراسى غرب، نظر وى را درباره جنبش بیدارى اسلامى و تفکر امام جویا شد، فوکویاما در پاسخ گفت: «با مرگ آیت الله خمینى، بسیارى از تحلیلگران غربى دچار نوعى ساده لوحى و خوشبینى مفرط گردیدند اما چندى نگذشت که این خوشبینى ها رنگ باخت و غرب خود را درگیر «ایسم» جدیدى به نام «خمین یزم» دید، ایسمى که تمامى بنیانه اى فکرى و منافع غرب را به چالش جدى کشیده است.»
و اینک در بیست و هشتمین سالگرد ارتحال آن خورشید بى غروب، مفتخریم اعلام کنیم اگر زمانى تمدن غرب در تب و تاب حاکمانى صالح و مقتدر مىسوخت و افلاطون مىگفت: «با قانون و اجبار و نظارت نمىتوان به حکومت ایده آل براى «آتن» دست یافت، بلکه حاکمان خود باید بهره اى از فضیلت داشته باشند تا بتوانند پاسدار فضایل و کرامتهاى انسانى باشند»، امام این آرزوى دیرین را تحقق بخشید و الگویى جاوید از چگونه زیستن و چگونه بر دل میلیونها انسان حکم راندن را به رخ تمامى مدعیان و حاکمان جهان امروز کشاند. آرى! امام خمینى و میراث ماندگار او یک حقیقت همیشه زنده تاریخ است و انقلاب اسلامى ایران در هیچ جاى جهان بدون نام امام خمینى(ره) شناخته نمىشود.
منبع :تسنیم