به گزارش “صبح رابر”؛ در سال ۱۳۴۳در خانه ماشاالله کودکی دیده به جهان گشود که نامش را خوبیار نهادند.مادر خود را اواخر همان سال و پدر خود را در سن هفت سالگی از دست داد. دوران دبستان در مدارس عشایری به سختی گذراند و برای یاد گرفتن قرآن رهسپار مکتب خانه شدو به خاطر فقر مالی نتوانست به تحصیل خود ادامه دهد و با رنج و سختی از طریق کشاورزی امرار معاش می کرد با اوج گیری مبارزات انقلابی در آتش سوزی مسجد جامع کرمان نوسط ساواک زخمی شد. خوبیار در سال ۱۳۶۱ بعد از تلاش های زیاد موفق شد مسؤولین اعزام سپاه رابر را متقاعد کند که می تواند به جبهه برود. به استخدام سپاه درآمد و پس از اعزام به جبهه حق علیه باطل درچندین عملیات با حضور در یگانهای خط شکن لشکر ۴۱ ثار الله نقش مؤثر و فعالی ایفا کرد. بارها زخمی شد و سرانجام در تاریخ ۱۱/۱/۱۳۶۳ در جزیره مجنون در حالی که در حال خنثی کردن مین بوداز ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به فیض شهادت نایل آمد.پیکر مطهرش در گلزار شهدای دهستان سیه بنوییه آرام گرفت.
خاطره ای از شهید
به خاطر خصایص منحصر به فرد، آرامش مثال زدنی، شجاعت،قدرت بدنی، اخلاص، از خود گذشتگی و جاذبه های فردی که داشت، سر زبان بچه های تخریب افتاده بود. در چند عملیات که همراه شهید حمید رضا جعفر زاده جانشین واحد تخریب حماسه آفرینی کرد، مورد توجه حمید رضا قرار گرفته بود به طوری که جعفر زاده بعد از عملیات والفجر چهار می گفت : خوبیار، خوب یاری کرد.
فرازی از وصیت نامه شهید:
« خدایا شهادت در راهت را نصیب من بگردان». خدای را شکر که من شمعم و می سوزم تا راه را روشن کنم. از تو می خواهم که اجازه ندهی وجودم تباه شود و عنایت کنی تا آخر بسوزم. آن جا که خاکستری از وجودم باقی نماند. خدایا در دنیا عزت همین بس که بنده تو باشم و همین افتخار بس که خدایم تو باشی پس نه مرا چنان کن که خودم دوست دارم، بلکه احوالم را چنان بگردان که خودت می خواهی. پیام من به ملت عزیز و شهید پرور ایران این است که دست در دست همدیگر و با تمام همت و توان با ظالمین و زور گویان مبارزه کنند. از ملت عزیزمان ایران می خواهم دست از حمایت امام که حمایت از اسلام و قرآن است، برندارند. پشتیبان ولایت فقیه باشند، زیرا پایه و اساس انقلاب ما ولایت است.