مصاحبه ای با جناب آقای محمدحسین خانی نویسنده کتاب *بابا کی می آیی؟*
ابتدا خلاصه ای در خصوص کتاب بابا کی می آیی؟ بیان فرمایید؟
کتاب بابا کی می آیی؟ به زندگی نامه، مبارزات انقلابی، شهادت ،تفحص و سی وشش سال مفقودالاثری شهید محمود میرافضلی و شرح حال فرزندان دختر، همسر و بازماندگان او طی سالهای انتظار می پردازد که در پانزده فصل و ۲۴۹ صفحه تهیه و گردآوری گردیده است.
شهید جاویدالاثر میرافضلی در کدام عملیات شهید شده است؟
عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) در کانال سیدجابر مفقود و تا کنون هم نشانه ای به دست خانواده اش نرسیده است. زادگاه این شهید روستای نمونه کشوری گنجان در شهرستان رابراستان کرمان (زادگاه سردار سرافراز سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی) است. همان روستایی که رتبه اول شهیدپروری در کشور را داشته و مقام معظم رهبری در دیدار با ایثارگران کرمان بیان داشته اند”استان کرمان با داشتن روستاهایی مثل گنجان که در تقدیم شهیدان رتبه برتر را کسب کرده اند یک استان ممتاز است”
فرق این کتاب با سایر کتاب هایی که در حوزه دفاع مقدس نوشته شده چه می باشد؟
این کتاب از کتاب های حوزه ادبیات پایداری است که به جهت باور خواننده سعی شده شهید از زبان دیگران معرفی گردد. ضمن اینکه حدود نیمی از کتاب به شرح حال چشم انتظاری فرزندان، مادر، همسر و تفحص از زمان شهادت تا کنون میپردازد که حاوی نکات عاطفی و از فصول پرمخاطب کتاب میباشد.
چه فعالیت هایی در راستای معرفی کتاب و این شهید گرامی صورت گرفته است؟
قرار است مراسم رونمایی از کتاب درهفته اول شهریورماه شهر کرمان صورت گیرد. و با توجه به نوع داستان کتاب و قابلیت تبدیل به سریال و فیلم، در حال رایزنی با صدا و سیما و گروه های مستند سازی در خصوص تهیه سریال،فیلم و یا حداقل مستند جهت پخش از یکی از شبکه های صداو سیما هستیم.
ضمن اینکه با توجه به تهاجم فرهنگی دشمن و نیاز به فعالیت های این چنینی برای نسل جوان فعالیت هایی درفضای مجازی با راه اندازی کانال و وب سایت انجام شده است.
اگر بخواهید در چند جمله کتاب را به خوانندگان معرف کنید چه مینویسید؟
کتاب* بابا کی می آیی؟ *روایت دخترانی است که از نعمت پدر محروم بودهاند.دلتنگی ها و دستنوشته های عاطفی دختری است که از پدر فقط عکسش را نظاره کرده و سی سال بیشتر دوری او را تحمل ننمود و ذره ذره آب شد تا به او پیوست. این کتاب روایت دختری بابا ندیده است که پنج ماه بعد تولد پدر به دنیا آمده و سی و شش سال است که چشمش به در و منتظر بابا است. بعد بابا، دایی سرپرستی او را به عهده می گیرد که او هم شش سال بعد در شلمچه پرپر می شود. بعدها شوهرش را هم در شهدای غدیر کرمان بر روی دستان امت خداجوی بدرقه میشود.
در این کتاب صحبت از مادری است که هر روز سحر جلوی منزل را آب و جارو می کشید تا قاصدی خبری از پسرش بیاورد و هر روزصبح مزار نمادین فرزندش را با اشک چشم شستشو میداده تا نابینا شده است.این کتاب از همسری میگوید که مامور به انجام رسالت زینبی می شود. بعد شهادت شوهر، برادرش که دانش آموز هفده ساله بوده و همچنین داماد عزیزش را تقدیم انقلاب نموده و دست تقدیر فاطمه سی ساله اش را از او می گیرد. لذا تشبیه کوه صبر هم برای او کم است.
روایت برادرانی است که چهل روز دردشت های تفتیده جنوب دنبال پیکر مطهر برادر گشتند، اما ناامید برگشتند.
انتهای پیام/