به گزارش “صبح رابر”؛ به مناسبت ۱۵ذى الحجه؛ ولادت پیشواى دهم شیعیان حضرت امام على النقى ال هادی(ع) در مدینه (۲۱۲ ق)به گوشه ای از سیره این امام همام در این یادداشت اشاره می کنیم.
حضرت امام ابوالحسن، على النقى ال هادی(ع) در نیمه ذى حجه سال ۲۱۲ هجرى در اطراف مدینه در محلى به نام «صریا» به دنیا آمد. پدرش پیشواى نهم، امام جواد(ع) و مادرش بانوى گرامى بافضیلت، شب زنده دار و باتقوا به نام «سمانه مغربیه» است. آن حضرت در سال۲۲۰ه. ق در ۸ سالگى، پس از شهادت پدر گرامىاش به امامت رسید. حضرت امام هادی(ع) به القاب دیگرى مانند نقى، عالم، فقیه، امین و طیب نیز شهرت داشت.
حیات بابرکت آن حضرت در دوران اختناق و فشار خلفاى عباسى، همواره از سخت ترین و حساس ترین دوره هاى امامت امامان شیعه محسوب مى شود که آن حضرت با مدیریت و شیوه رهبرى خاص خود، نه تنها با این خلفا مبارزه کردند بلکه بر قدرت و اقتدار شیعیان افزودند و نیز زمینه را براى قبول هرچه بیشتر امامت حضرت حجت(عج) آماده نمودند. بررسى این شیوه رهبرى و مبارزه حضرت هادی(ع) ضمن آشنایى هرچه بیشتر پیروان ایشان با ابعاد وجودى و شخصیتى امام خویش، شیوه هاى سبک زندگى و حیات و مبارزه را در عصر حاضر و براى نسل امروز بازگو مى نماید. }
امامت در عصر اختناق خلفاى عباسى
امام على النقى(ع) در طول ۳۳ سال امامت خویش، با شش تن از خلفاى عباسى به نامهاى معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین، معتز هم عصر بود که آن حضرت در زمان معتز و به دست عوامل وى مسموم گردید و به شهادت رسید.
از میان این خلفاى ششگانه، متوکل در دشمنى با اهلبیت مشهورتر بود. وى حدود پانزده سال حکومت کرد و بیش از سایر خلفا، معاصر امام دهم بود. متوکل عباسى در سال ۲۳۳، پس از گزارشهایى که توسط همسرش و عدهاى دیگر مبنى برجذب شدن مردم به امام هادی(ع) و احتمال وقوع شورش به او رسید، مصمم شد تا امام را از مدینه به سامرا بیاورد و امام تا پایان عمر خود، بیش از بیست سال در شهر سامرا در منطقه اى به نام «عسکر» به سر برد و تحت مراقبت شدید قرار داشت. به همین دلیل آنحضرت و فرزند گرامى ایشان امام حسن عسکرى(ع)، به «عسکریین» شهرت یافتند.
دوران متوکل عباسى از سختترین دورانهاى شیعه در تاریخ محسوب مىشود. چراکه این حاکم ستمگر، جو بسیار خفقان آمیزى را بر جامعه حکم فرما کرده بود و سختگیرى و فشار زیادى را بر شیعیان اعمال مىکرد. او علویان را در محاصره اقتصادى قرار داده بود. به شاعران دربارى مال فراوانى مىداد تا در اشعار خود به ائمه(ع)بىاحترامى کنند. او اکثر سادات جلیلالقدر آن زمان را دستگیر و زندانى کرده بود. از هولناکترین اقدامات او در دوره حکومتش، انهدام و تخریب مرقد امام حسین(ع) بود. اوضاع معیشتى مردم و خصوصاً علویان در زمان خلفاى عباسى مخصوصاً متوکل و بقیه خلفاى هم عصر امام هادی(ع)، بسیار دشوار بود زیرا آنان بیت المال مسلمین را صرف خوش گذرانى هایى کردند که به گواهى تاریخ، هزینه هاى مربوط به آنهابىسابقه بوده است. با توجه به این موضوع شیوه خاص امامت حضرت هادی(ع) در مقابله با شرایط موجود بسیار جالب توجه و قابل ملاحظه است.
سیره مبارزاتى امام هادی(ع) در برخورد با حکومتهاى ظالم زمان خویش
۱. نفوذ در میان دولتمردان با نمایاندن سیره اخلاقى و علمى امام(ع)
روش سبک زندگى و سیره حکیمانه و اخلاقى فردى و اجتماعى و نیز کمالات معنوى امام هادی(ع) سبب شد که آن بزرگوار در میان کارگزاران حکومت و دولتمردان عصر خویش محبوبیت خاصى پیدا کند و بدینوسیله جایگاه علمى و ایمانى منحصربه فرد امامت را به جامعه عصر خویش و حتى درباریان و حاکمان بشناساند و این جایگاه رفیع را زنده نگه دارد؛ به نحوى که امام هادی(ع) نمونه اى از انسان کامل و مجموعه سترگى از اخلاق اسلامى را نه تنها براى جامعه عصر خویش بلکه براى تمامى اعصار به یادگار گذاشت. «ابن شهرآشوب» دراین باره مى نویسد: «امام هادی(ع) خوشخوترین و راستگوترین مردم بود. کسى که او را از نزدیک مىدید، خوشبرخوردترین انسانها را دیده بود و اگر آوازهاش را از دور مىشنید، وصف کاملترین فرد را شنیده بود. هرگاه در حضور او خاموش بودى، هیبت و شکوه وى تو را فرامى گرفت و هرگاه اراده گفتار مىکردى، بزرگى و بزرگوارىاش بر تو پرده درمى انداخت. او از دودمان رسالت و امامت و میراث دار جانشینى و خلافت بود و شاخسارى دلنواز از درخت پربرگ و بار نبوت و میوه سرسبد درخت رسالت.»
این رفتار اخلاقى و معنوى تمامى کسانى که با ایشان ارتباط داشتند را به اقرار به جایگاه آنحضرت واداشته بود. بهعنوانمثال هنگامى که هرثمه، آنحضرت را وارد بغداد کرد، اسحاق بن ابراهیم طاهرى که والى بغداد بود به او گفت: تو متوکل را مىشناسى (که چه قدر فرد خبیث و بدسرشتى است) اگر او را بر قتل این آقا تحریک کنى، امام را خواهد کشت و حضرت رسول اکرم(ص) در روز قیامت خصم تو خواهد بود و او گفت: «سوگند به خدا، جز نیکى از او ندیده ام.»
این رفتار و سیره اخلاقى آنحضرت که مبتنى بر ساده زیستى و زهد بود در مقابل دستگاه هوس ران حکومت کاملاً متجلى بود و افراد بسیارى را ناخودآگاه به سوى خود فرامى خواند. در توصیف شیوه زاهدانه آنحضرت آمده است: «از دنیا چیزى در بساط زندگى نداشت. بندهاى وارسته از دنیا بود. در آن شبى که به خانهاش هجوم آوردند، او را تنها یافتند با پشمینهاى که همیشه بر تن داشت و خانه اى که در آن هیچ اسباب و اثاثیه چشمگیرى دیده نمىشد. کف خانه اش خاکپوش بود و بر سجاده حصیرى خود نشسته، کلاهى پشمین بر سر گذاشته و با پروردگارش مشغول نیایش بود.»
۲. حل مشکلات جامعه با بهره گیرى از علم امامت
آنحضرت از همان آغاز دوران امامت در کودکى از علم بى منتهاى امام برخوردار بودند و اقدام ایشان به حل مشکلات علمى و فقهى عصر خویش خود گویاى جایگاه رفیع و متمایز ایشان بود. علاوه براین، اقدامات آنحضرت در حل مشکلات لاینحل و ارائه مشاوره علمى به درباریان که حاکى از علم بى منتهاى الهى امامت بود، سبب شده بود که بسیارى از مردم و کارگزاران حکومت بهسوى دانشبىپایان حضرتش راهنمایى شوند. اظهارنظرهاى «یزداد نصرانى»، شاگرد «بختیشوع» درباره دانش امام هادی(ع) بسیار جالبتوجه است. او پزشک مخصوص دربار معتصم بود. چیرگى امام در دانش، بهاندازهاى او را مجذوب خود کرده که در توصیف مقام علمى ایشان گفته بود: «اگر بنا باشد آفریده اى را نام ببریم که از جهان غیب آگاهى داشته باشد، او (امام هادی(ع)) خواهد بود.» این سخن نتیجه تنها دیدار کوتاه او با امام بود.
آنحضرت مى کوشید تا به این وسیله در عصر خفقان خلفاى عباسى از موقعیت مثبتى که در جهت مصلحت دعوت الهى براى او فراهم آمده بود بهره بردارى کند و این کار البته با حکمت و استقامت و بردبارى در راه خدا امکان پذیرشد.
۳. سازماندهى مبارزات سرى شیعیان با تقویت سازمان وکالت
یکى از شیوه هاى رهبرى امام هادی(ع)، مدیریت مبارزات مخفیانه با حکومت استبدادى و طاغوتى عصر خویش بود. آنحضرت این کار را از راههاى مختلفى انجام مى دادند که بارزترین آن تقویت سازمان وکالتى بود که از دوران امامت امام صادق پایه گذارى شده بود. هدف از شکل گیرى این سازمان، ارتباط شیعیان با امام خود در زمانى بود که آنان به دلیل محصور بودن و یا تحت نظارت قرار داشتن ایشان از این ارتباط محروم بودند اما ضرورى بود که براى مسائل مختلف دینى خود در اقصى نقاط بلاد اسلامى با امام خود ارتباط برقرار کنند. به همین دلیل امام هادی در دوران امامت خود با تمهیدات بیشترى از این سازمان بهره کافى را بردند. چنانکه از طریق این سازمان شیعیان ایران، عراق، یمن و مصر ارتباط مستمر و خوبى با حضرت داشتند و از این طریق وکلاى امام(ع) علاوه بر جمعآورى خمس و ارسال آن به امام(ع)، در پاسخگویى به مسائل کلامى و فقهى و حل شبهات مختلف نیز نقش سازندهاى داشتند و توانستند امامت امام بعدى و ورود شیعه به عصر غیبت را زمینهسازى نمایند. این شبکه ارتباطى چنان اهمیت داشت که متوکل را به فکر کنترل و نابودى آن انداخت و با تشکیل نیروهایى ویژه به دستگیرى، شکنجه، حبس و شهادت برخى از وکلاى امام(ع) در نقاط مختلف اقدام کرد؛ اما موفق نشد این شبکه گسترده را از میان بردارد.
۴. مبارزه با اندیشه هاى باطل و فرقه هاى انحرافى
«غالیان» کسانى بودند که بر مبنایى نادرست، امامان معصوم(ع) را تا مقام خدایى بالا مىبردند. امام هادی(ع) موضع خویش را در قبال آنان روشن مى ساخت و آنان را از گروه شیعه نمىدانست و حتى در نامه هاى مختلف، غالیان را افرادى مشرک و کافر معرفى مىفرمود و بیزارى خویش را از آنان به صورت آشکار اعلام مى نمود و با گفتار حکیمانه، رفتار مدبرانه و نامه هاى روشنگرانه خود مرز افراط وتفریط را مشخص مى نمود. افرادى مانند: على بن حسکه قمى، قاسم یقطینى، حسن بن محمد باباى قمى، محمد بن نصیر و فارس بن حاتم قزوینى و… ازجمله این کجاندیشان منحرف بودند.
گروه دیگرى از منحرفان، «صوفیان» بودند که معمولاً با کناره گیرى از دنیا، به شکل ریاکارانه در مقابل امام هادی (ع)ایستادند. ایشان شیعیان را از نزدیک شدن و همنشینى با آنان و ورود به جلسه هایشان بهشدت بر حذر مىداشت و آنان را همنشینان شیطان و نابودکننده پایه هاى دین و پیروان این گروه را نادانان مىدانست و کسانى را که به آنها گرایش پیدا مىکردند، احمق معرفى مى فرمودند.
در این رابطه محمد بن ابى خطاب نقل مىکند: «به همراه جمعى از یاران امام هادی(ع) در مسجدالنبى در محضر آنحضرت نشسته بودیم، ناگاه جماعتى از صوفیان وارد مسجد شدند و به گرد هم حلقه زده و به ذکر «لا اله الا الله» مشغول گردیدند. امام هادی(ع) به ما رو کرده و فرمودند: «به این دغلبازان ریاکار توجه نکنید، آنها هم پیمانان با شیطانها و ویرانگران بنیادهاى دین هستند، آنها براى آسایش جسم پارسایى نشان مىدهند و شب زنده دارى آنها براى به چنگ آوردن غذاهاى چرب و شیرین است.» و سپس فرمود: «کسى که به دیدار زنده و مرده آنها برود، گویى به دیدار شیطان و بت پرستان رفته است.» در این هنگام که سخن امام هادی(ع) به اینجا رسید، یکى از شیعیان گفت: «گرچه به امامت و حقوق شما معتقد و معترف باشد؟» امام هادی(ع) خشمگین به او نگریسته و فرمود: «این تصورات نادرست را رها کن؛ کسى که امامت ما را پذیرفته، برخلاف روش و رضایت ما گام برنمى دارد، آیا نمىدانى که آنها پستترین گروه صوفیان هستند؟» سپس فرمود: «همه صوفیان از مخالفان ما هستند و برنامه و روش آنها با برنامه و روش ما مغایرت دارد، آنها مطمئناً نصارى و مجوس این امت هستند، آنها کسانى هستند که در خاموش نمودن نور خدا سعى مىکنند، خداوند نور خود را کامل مىکند، گرچه کافران نپسندند.»
علاوه براین امام با گروه «واقفیه» نیز مقابله کردند. آنها معتقد بودند که امام کاظم(ع) زنده است و آخرین امام و مهدى موعود است. امام هادی(ع) در برابر آنها موضع قاطعى اتخاذ کرده و با آنان مقابله نمود. روزى یکى از شیعیان نامهاى به امام نوشته و در ضمن آن پرسید: فدایت شوم، این افراد را مىشناسید، آیا در قنوت نماز آنها را لعن و نفرین بکنیم؟ امام هادی(ع) نوشت: «آرى در قنوت نماز آنها را نفرین کن.»
۵. احیاى فرهنگ غدیر و امامت
یکى دیگر از روشهایى که در سیره امام هادی(ع) موردتوجه است؛ نشر معارف ائمه و فرهنگ اهلبیت(ع) در آن عصر ظلمانى از طریق بیان زیارات ائمه اطهار(ع) مى باشد. چراکه امام هادی(ع) در آن دوران خفقان و ظلم عباسیان که به گمان خود همه راههاى مبارزاتى را بر ایشان بسته بودند، به خوبى به این حقیقت واقف بودند که مؤثرترین راه براى شناخت و ایجاد ارتباط قلبى و فکرى با ائمه اطهار(ع) براى شیعیان زیارت است. زیارت در فضایى معنوى آثار و برکات اهلبیت را شمارش کرده و راه دوستى و محبت به اهلبیت را تعلیم مى دهد و سبب تقویت ایمان مىگردد. در خلال خواندن زیارت دو فرع مهم از فروع دین یعنى تولى و تبرى براى فرد روشنشده و فرد از این حقیقت آگاه میشود که راه دستیابى به سعادت و هدایت در پیروى از امامان معصوم است. علاوه بر آنکه در هنگام خواندن زیارت افراد به شناخت سیره و زندگى امامان معصوم ترغیب و ارتباط روحى او با آنها تثبیت مى گردد و عاملى براى ایجاد وحدت در بین شیعیان مىشود. امام هادی(ع) در خلال این زیارتها با آگاه نمودن شیعیان از جایگاه امامت و ولایت، انقلاب را از وجدان انسانها آغاز نمودند و حرکت مذهبى خود را با ایجاد الگوهاى برحق و دگرگون ساختن شخصیت انسانها از طریق خواندن زیارتها وسعت بخشیدند، تا مسأله امامت و ولایت تنها یک عقیده مذهبى باقى نماند، بلکه خط عملى اسلام باشد. زیارت غدیریه یکى از این زیارتها است.
هنگامى که معتصم خلیفه عباسى حضرت هادی(ع) را در روز غدیر احضار نمود، آنحضرت در آن موقعیت حساس به زیارت جد بزرگوارش امام على(ع) شتافته و بانواى ملکوتى و عبارات دلنشین خویش، فضائل و مناقب حضرت على(ع) را بار دیگر در خاطرهها زنده کرد. محتواى این زیارت درباره فرهنگ غدیر و زندگى ارزشمند و باشکوه امیر مؤمنان على(ع) و فضائلى که در قرآن ازجمله آیات ولایت، شراء، بلاغ، جهاد و سایر آیاتى که در مورد آنحضرت نازل شده و از همه مهمتر واقعه تاریخى غدیر است مىباشد. در فرازى از این زیارت امام هادی(ع) خطاب به جد بزرگوار خویش مى فرماید: «اى امیر مؤمنان! شهادت مىدهم هر کس در مورد تو تردید داشته باشد، به رسول اکرم (ص) که امین خداوند است ایمان نیاورده و کسىکه از ولایت تو بهسوى غیر تو عدول کند از دین استوار خداوند – که پروردگار جهانیان براى ما برگزیده و در روز غدیر با ولایت تو آنرا کامل نموده – برگشته است و گواهى مىدهم که معنى این آیه تو هستى که فرمود: اینراه مستقیم من است، از او پیروى کرده و راههاى دیگر را پیروى نکنید.»
۶. تبیین منشور امامت در قالب زیارت شریف جامعه
امام هادی(ع) براى تبیین جایگاه امامت و مشخص شدن منزلت پیشوایان معصوم(ع) یکى دیگر از آثار و زیارتهاى ماندگار خویش را به نام «جامعه کبیره» که یک دوره امامشناسى جامع و کامل مىباشد، به شیفتگان معارف اهلبیت (ع) عرضه نمودند. زیارتى که به گفته علامه مجلسى «ازنظر سند صحیحترین و از جهت محتوى فراگیرترین زیارتها نسبت به ائمه اطهار(ع) مىباشد و در مقایسه با دیگر زیارتها از فصاحت لفظ و بلاغت معنى و شأن و منزلت والایى برخوردار است.»
امام هادی(ع) در خلال زیارت جامعه، در کنار بیان آموزه هاى توحیدى، امامان را نورى واحد و مظهر کمال مطلق دانند که همواره حق همراه با آنها است و تدبیر امور امت در تمام شئون مهم حیاتى را بر عهده دارند. با بیان این اوصاف حضرت جامعه خویش را براى پذیرش امامت امام عصر(عج) و غیبت ایشان آماده نموده و نیز جایگاه امامت را براى تمامى اعصار بعد از خود و همچنین وظیفه شیعیان در قبال امامان را بیان مىنمایند.
۷. تربیت یاران و اصحاب عالم و شایسته
یکى از اقدامات و فعالیتهاى ائمه(ع) پرورش شاگردان و افراد شایسته بوده است. امام هادی(ع) نیز با توجه به پراکندگى شیعیان در مناطق مختلف و وجود شبهات و انحرافات، نیروهایى را که استعدادهاى لازم را داشتند شناسایى کرده و آنان را جهت پیش برد اهداف اسلامى تربیت مىفرمودند. این افراد افزون بر راویانى هستند که سخنان و روایات امام هادی(ع) را نقل مىنمودند. برخى از این افراد همان کسانى هستند که وکالت آنحضرت را عهدهدار بودند. شیخ طوسى، تعداد شاگردان آنحضرت را در زمینه هاى گوناگون علوم اسلامى ۱۸۵ نفر مىداند. برجسته ترین این افراد عبارت اند از: عبدالعظیم حسنى(ره)، حسن بن راشد، مشهور به ابوعلى، عثمان بن سعید عمرى، که از یازده سالگى در محضر امام هادی(ع) بود و بعدها یکى از نایبان خاص امام زمان(عج) شد.
۸. استفاده از تمامى موقعیتها در راستاى اثبات حقانیت امامت
آنحضرت در تمامى موقعیتهایى که دشمن سعى مى کرد جایگاه آنحضرت را تضعیف نماید، باقدرت و درایت امامت خویش، نقشه دشمن را خنثى نموده و حتى از آن فرصت به نفع خود استفاده مىنمودند. نقل است هنگامى که بدخواهان در نزد متوکل، از امام هادی(ع) سعایت و بدگویى کرده و گفتند: در منزل او سلاح و نوشته ها و اشیاى دیگرى است که از طرف شیعیان به وى رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد، متوکل گروهى را به منزل آنحضرت فرستاد، آنان شبانه به خانه امام(ع) هجوم بردند، ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند که حضرت تنها در اتاقى دربسته نشسته و درحالى که جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاکى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را با همان حال دستگیر کرده و نزد متوکل بردند و به او گزارش دادند که در خانه اش چیزى نیافتیم و او را روبهقبله دیدیم که قرآن مىخواند. متوکل چون امام را دید، از عظمت و هیبت امامبىاختیار ایشان را احترام نموده و در کنار خود نشانید و با کمال گستاخى جام شرابى را که در دست داشت به امام(ع) تعارف نمود. امام سوگند یادکرده و فرمود: «گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار!» متوکل حضرت را معاف نمود و گفت: شعرى بخوان! حضرت فرمود: «من شعر کم مىخوانم.» متوکل گفت: «باید بخوانى !» امام هادی(ع) آنگاهکه اصرار وى را دید اشعارى را قرائت نمود که تمام اهل مجلس متأثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیلشده و آنان جامهاى شراب را بر زمین کوبیدند.
- روش سبک زندگى و سیره حکیمانه و اخلاقى فردى و اجتماعى و نیز کمالات معنوى امام هادی(ع) سبب شد که آن بزرگوار در میان کارگزاران حکومت و دولتمردان عصر خویش محبوبیت خاصى پیدا کند و بدینوسیله جایگاه علمى و ایمانى منحصربهفرد امامت را به جامعه عصر خویش و حتى درباریان و حاکمان بشناساند و این جایگاه رفیع را زنده نگه دارد؛ به نحوى که امام هادی(ع) نمونه اى از انسان کامل و مجموعه سترگى از اخلاق اسلامى را نه تنها براى جامعه عصر خویش بلکه براى تمامى اعصار به یادگار گذاشت.
- یکى از شیوه هاى رهبرى امام هادی(ع)، مدیریت مبارزات مخفیانه با حکومت استبدادى و طاغوتى عصر خویش بود. آنحضرت این کار را از راههاى مختلفى انجام مىدادند که بارزترین آن تقویت سازمان وکالتى بود که از دوران امامت امام صادق پایه گذارى شده بود. هدف از شکل گیرى این سازمان، ارتباط شیعیان با امام خود در زمانى بود که آنان به دلیل محصور بودن و یا تحت نظارت قرار داشتن ایشان از این ارتباط محروم بودند اما ضرورى بود که براى مسائل مختلف دینى خود در اقصى نقاط بلاد اسلامى با امام خود ارتباط برقرار کنند.
- امام هادی(ع) در خلال این زیارتها با آگاه نمودن شیعیان از جایگاه امامت و ولایت، انقلاب را از وجدان انسانها آغاز نمودند و حرکت مذهبى خود را با ایجاد الگوهاى برحق و دگرگون ساختن شخصیت انسانها از طریق خواندن زیارتها وسعت بخشیدند، تا مسأله امامت و ولایت تنها یک عقیده مذهبى باقى نماند، بلکه خط عملى اسلام باشد.
- امام هادی(ع) در خلال زیارت جامعه، در کنار بیان آموزههاى توحیدى، امامان را نورى واحد و مظهر کمال مطلق دانند که همواره حق همراه با آنها است و تدبیر امور امت در تمام شئون مهم حیاتى را بر عهده دارند. با بیان این اوصاف حضرت جامعه خویش را براى پذیرش امامت امام عصر(عج) و غیبت ایشان آماده نموده و نیز جایگاه امامت را براى تمامى اعصار بعد از خود و همچنین وظیفه شیعیان در قبال امامان را بیان مى نمایند./انتهای پیام