پایگاه اطلاع رسانی صبح رابر

5:44:46 - دوشنبه 6 آبان 1392
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
من یک بسیجی ام و امریکا را هیچی حساب نمی کنم
به گزارش ” صبح رابر ” جمشید شمس الدینی لری متولد سال۱۳۴۰ می باشد  درسن ۲۱ سالگی در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و دو ماه از ازدواجش نگذشته بود وقتی امام از رادیو اعلام کرد   به صورت داوطلبانه به جبهه اعزام شد . و نزدیک به ۴ سال بر علیه دشمن در جبهه حق علیه […]

به گزارش ” صبح رابر ” جمشید شمس الدینی لری متولد سال۱۳۴۰ می باشد  درسن ۲۱ سالگی در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و دو ماه از ازدواجش نگذشته بود وقتی امام از رادیو اعلام کرد   به صورت داوطلبانه به جبهه اعزام شد . و نزدیک به ۴ سال بر علیه دشمن در جبهه حق علیه باطل مبارزه می کرد .

جمشید شمس الدینی لری دارای ۵ فرزند، سه دختر ودو پسر است . به دلیل مشکلات مالی همه فرزندانش را در سنین نوجوانی و جوانی به خانه بخت فرستاد . و در حال حاضر ۹ نوه دارد .

با دستان پینه بسته و در سرما و در گرما نزدیک به ۶ سال با شغل میوه فروشی  معیشت خانواده را می گذراند و با آن همه سختی هایی که دیده است . وروزها به کاسبی مشغول است و شبها را در خیابان کنار دکه میوه فروشی اش می خوابد .

آقای شمس الدینی نظرش را راجع به دولت امریکا بیان کرد: من بسیجی ام و دولت امریکا را هیچی حساب نمی کنم .

اگر رهبرم دستور بده دوباره جنگ می کنیم .امیدوارم بحق دعا ی امام امریکا در کشور ایران پا نگذارد ما جوانان زیادی برای سرزمین مان ایران دادیم و نگذاشتیم حتی یک وجب از خاکمان را امریکا غصب کند . امریکا در این ۳۵ سال که از انقلاب  می گذرد تا توانسته از راههای مختلف جوانانمان را به راه بد می کشاند .هدف امریکا ذلت ایرانیان است .

در عملیات فاو جمشید شمس الدینی شیمیایی شد و علت رفتنش به جبهه را اینگونه بیان کرد : من به خاطر خدا ، وطن ، ناموس و دینم به جبهه رفتم و الان  اگر رهبرم دستور بدهد می روم .

آقا جمشید تلخترین خاطره اش این بود پیرمردی خودش را روی سیم های خاردار انداخت تا هم رزم هایش از مسیر عبور کند و در عملیات بیت المقدس  شهید محمد جهانشاهی وشهید حسن شمس الدینی  خودشان را روی مین انداختند  جان خودشان را فدای دیگران و این انقلاب سر افراز کردند .

جمشید شمس الدینی لری بیان کرد : من این مصرف کنندگان مواد مخدر و وضعیت بد حجابی را در جامعه می بینم خیلی ناراحت می شوم .ما به پای این حجاب و انقلاب  بسی  خون دادیم .سردارهای اسلام بسی سر دادند تا سردار شدند .ما در راه این سرزمین جوانان ، زنان و مردان غیوری را از دست دادیم تا در روی این سرزمین، امنیت و آسایش داشته باشم .

آقای شمس الدینی می گفت من  یک بار به کربلا رفتم  و مثل یک خواب برایم ماند . و فقط با رادیو خبرها را پیگیری می کنم .

وی افزود : خانه و زندگی من همین بساط میوه فروشی است من  با خانواده اصلاً نمی توانم زندگی کنم بعضی وقتها موجی در سرم می گیرد که اعصابم را خراب می کند .و درفصل  زمستان و پاییز با سردی هوای  رابر هیزم می آورم و آتش درست می کنم .و همین جا روی خیابان کنار میوه هایم می خوابم . بعضی جوانان امروزی راحت طلب شده اند ، دوست دارند به آسانی همه چیز را به دست بیاورند ولی ما اگر یک خواسته ای داشتیم آنقدر سختی می کشیدیم تا به خواسته مان  برسیم  .

آقا جمشید از مسئولین خواست به وضعیت فرهنگی جامعه بیشتر رسیدگی کنند و نگذارند شرمنده شهدای انقلاب اسلامی شویم . و همچنین گفت حق من ضایع شده است، امیدوارم عدل و عدالت برقرار شود و امام زمان (عج) ظهور کند .

تابناك وب سجام تابناك وب تابناك وب تابناك وب تابناك وب