با روی کار آمدن دولت اعتدال، عمدتاً بحث رابطه با امریکا و برداشتن گامهای اعتماد ساز در این مسیر تشدید یافته است. آن چیزی که امروز شاید در انزوای اطلاعاتی به سر میبرد،بررسی عملکرد مقامات آمریکایی در فضای بین الملل است که عمدتاً برندی جزء بدبینی برای جهان حاصل نکرده است
مصطفی میرزاباقری برزی– با روی کار آمدن دولت اعتدال، عمدتاً بحث رابطه با امریکا و برداشتن گامهای اعتماد ساز در این مسیر تشدید یافته است. آن چیزی که امروز شاید در انزوای اطلاعاتی به سر میبرد،بررسی عملکرد مقامات آمریکایی در فضای بین الملل است که عمدتاً برندی جزء بدبینی برای جهان حاصل نکرده است.
نه تنها مروری بر روابط ایران و آمریکا طی نیم قرن اخیر، یادآورعهدشکنی آمریکاییها و تشدید فضای بی اعتمادی مردم ایران نسبت به رفتار و گفتار دولتمردان این کشور در مواجه با تحولات ایران است؛ که نگاهی گذرا به چند وعده آمریکا به دیگر کشورها نیز نشان میدهد که نباید به قولهای مقامات کاخ سفید چندان اطمینان کرد.
بستن زندان گوآنتامو، پیشرفت در روند سازش فلسطینیها و رژیم صهیونیستی، توسعه اقتصادی افغانستان از جمله وعدههای دروغین اوباما بود که بعد از چندین سال، پوشالی بودن آن ثابت شد و در عرصه داخلی آمریکا نیز بسیاری از وعدههای اوباما از جمله کاهش محدودیتهای زندگی خصوصی شهروندان آمریکا تحقق نیافته باقی مانده است.
یکی از وعدههای اوباما که از انجام آن سر باز زد، “تصویب و اجرای قانون جامع خدمات درمانی” بود که هرگز انجام نشد و این در حالی است که در آمریکا هرکسی که درآمدی کمتر از ۳۰ هزار دلار در سال داشته باشد، قادر نیست برای بیماریهای خود به پزشک مراجعه کند.
از دیگر وعدههای فراموش شده اوباما “دفاع از حقوق کارگران” است که به کارگران قول داده بود اگر در روزی حقوقشان تضییع شود، به عنوان رییسجمهور آمریکا در کنار آنها و برای دفاع از حقوقشان تلاش کند، اما امروز در ویسکانسین، تنسی، میشیگان، اوهایو و دیگر ایالتهای آمریکا وی در دفاع از حقوق کارگران هیچ اقدامی انجام نمیدهد.
پایان دادن به شرایط فوقالعاده امنیتی حاکم شده بر آمریکا پس از وقایع یازدهم سپتامبر و اصلاح قانون موسوم به میهنپرستی از دیگر قولهایی بود که اوباما برای جذب رای مردم آمریکا به آنها داد و نه تنها به آن عمل نکرد، بلکه شرایط اضطراری را مکرراً تمدید و بر ادامه آن تاکید کرد.
اما مهمترین وعدهای که اوباما به آن عمل نکرد، پایان دادن به جنگهایی بود که در دوران بوش آغاز شده بود. وی قول داده بود جنگ عراق را پایان دهد و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را از سال ۲۰۱۱ آغاز کند، با این حال هنوز نیروهای آمریکایی در عراق هستند و وضعیت افغانستان نیز خشونتبارتر از همیشه است. همچنین آمریکا در جبهههای جدیدی هم درگیر شده است که در دوران بوش در هیچ یک از آنها در گیر جنگ نبود.
با توجه به این وعدههای پوشالی که البته مشت نمونه خروار است، به نظر میرسد دوره اوبامانیسم به پایان رسیده و سقوط دولت اوباما و تجزیه حزب دموکرات این کشور کاملاً مشهود است .
حتی نگاهی کوتاه به وعدههای دولت آمریکا به قذافی رهبرسابق لیبی و رهبران کرهشمالی بابت مسئله هستهای این کشور و یا وعدههای دروغین به سران سابق مصر و عراق و… نشان می دهد که آمریکا هیچوقت قابل اعتماد و اطمینان نبوده و کلا تاریخ نشان میدهد که آمریکاییها هیچگاه به وعدههای خود عمل نکرده و هرگاه رهبر کشوری و به ویژه روسایجمهور کشورهای مسلمان سعی در نزدیکی با غرب و آمریکا داشتهاند، دیر یا زود امنیت داخلی و نظام سیاسی کشورشان از هم پاشیده است.
با روی کار آمدن اوباما در سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۷) وی با شعار تغییر تلاش کرد که نشان دهد از شیوه برخورد دولت بوش فاصله گرفته و سیاست گفتوگو با ایران را در پیش خواهد گرفت اما در عمل همان سیاستهای رفتاری را دنبال کرد و نشان داد که دستی را که بسوی ملت ایران دراز کرده است، دست چدنی زیر دستکش مخملین است.
تشدید تحریمها، اعمال سیاست چماق و هویج، پیگیری بحث براندازی از درون و تغییر رژیم، حمایت از تروریستها، حمایت بیقید و شرط از رژیم صهیونیستی و تهدید مکرر به حمله نظامی در زمره اصلیترین برنامههای اوباما در قبال ایران تا به امروز بوده است.
اکنون پس از سالهای بیاعتمادی ملت ایران به آمریکا، پس از تقاضای مقامات آمریکایی برای دیدار با رئیسجمهور ایران در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل و عدم موافقت ایران با این درخواست، اصرار طرف غربی،فرصت ۱۵ دقیقهای را برای مذاکره تلفنی دو رییسجمهور فراهم کرد اما پس از این تماس، مقامات آمریکایی بار دیگر بیاعتماد بودن خود را با این ادعا که ایران تقاضای تماس تلفنی کرده، اثبات کردند.
تصمصیم در ایجاد روابط خارجی آمریکا با دیگر کشورها از اختیارات کنگره است و اصولا قوه مجریه در این مورد نمیتواند به طور جدی تاثیرگذار باشد و تنها نقش کاتالیزور و اجرایی دارد، مگراینکه کنگره نیز به نتیجه رسیده باشد روابط با ایران باید بهبود یابد که هنوز در اثبات این ادعا نشانه جدی وجود ندارد و اظهارات اوباما و نامه پراکنیهای او بیشتر به ژست تبلیغات انتخاباتی و بهره گیری ازفرصتهای بدست آمده شبیه است نه بر داشتن گامهای جدی در بهبود روابط.
حال اگر اوباما از خود اختیاری برای حل مشکلات گام به گام با ایران را ندارد، چرا مصرانه به دنبال تعامل و گفتگو با تهران است و آیا با سابقه بدقولی به بسیاری از رهبران کشورهای جهان و سابقه طولانی عهدشکنی طی سالهای گذشته در قبال ایران، آیا مردم و دولت این کشور حق دارند بار دیگر به گفتهها و دیدگاههای اوباما اعتماد کنند؟
مقام معظم رهبری ۱۳ مهر ماه در دانشگاه شهید ستاری بار دیگر به غیرقابل اطمینان بودن آمریکا اشاره کردند و فرمودند: البته به آمریکایىها بدبینیم؛ به آنها هیچ اعتمادى نداریم. ما دولت آمریکا را دولتى غیرقابل اعتماد میدانیم، دولتى خودبرتربین، دولتی غیرمنطقی و عهدشکن، دولتى سخت در پنجهى تصرّف و اقتدار شبکه صهیونیسم بینالمللی، که بهخاطر رعایت خواستهها و منافع نامشروع شبکهى صهیونیستى بینالمللى مجبورند با رژیم غاصب و جعلى اشغالکنندهى فلسطین مماشات کنند، در مقابل او نرمش نشان بدهند؛ اسمش را میگذارند منافع آمریکا، در حالى که بکلّى منافع ملّى آمریکا با آنچه امروز اینها در حمایت ازآن رژیم جعلى انجام میدهند، منافات دارد؛ از همهى دنیا دولت آمریکا باج میگیرد و به رژیم جعلى صهیونیستى باج میدهد؛ این حقایق را ما داریم مشاهده میکنیم – به دولت آمریکا اعتمادى نداریم، به مسئولین خودمان اعتماد داریم، خوشبین هستیم، از آنها میخواهیم که با دقّت، با ملاحظه همهى جوانب گامها را درست بردارند، محکم بردارند، منافع ملّى را یک لحظه به فراموشى نسپرند.