به گزارش صبح رابر ، سخنی از برادر شهید عبدالکریم عبدال زاده را در این یادداشت میخوانید:
از خانه که حرکت کردیم همه خواهران و برادران گریه میکردند که بیایند اما نمیشد، پس خواهش و التماس کردند که حتما کریم را با خودتان بیاورید به همین خاطر بلیط برگشتمان برای صبح سه شنبه و قرار بود جسد شهید را هم با خود ببریم، آمدیم کرمان و مصمم بر بردن شهیدمان بودیم، آمدیم رابر و هنوز هم همان تصمیم قبلی، اما وقتی نزدیک هنزاء رسیدیم کم کم فکرمان عوض شد، وارد هنزاء که شدیم کلا فراموش کردیم وقتی این شور و شوق و محبت مردم را دیدیم دیگر خجالت کشیدیم که حرفی از بردن شهید ببریم اما هنوز منتظر تصمیم پدر بودیم، برادرم زنگ زد که چکار کردید؟ رسیدید؟ کریم را می آورید؟ گفتم برادر من خجالت میکشم که به مردم بگویم که میخواهم شهیدمان را ببریم، برادرم گفت یعنی چی خب بروید و با مسئولان و بزرگانشان صحبت کنید، گفتم برادر تو که اینجا نیستید بدانی چه خبر است، بعد از صحبت با برادرم بود که پدرم بدون مقدمه گفت، کریم همینجا میماند، گفتم پدر جان مطمئنی؟ درست فکر کن، پدرم گفت نه مطمئنم؛ کریم همینجا می ماند خوب جایی است، همین شد که رفت و به مردم هم گفت و کریم ماند و گفت شما مردم دیار کریمان هستید کریم من را هم کریم بدارید.
انتهای پیام /